๑۩۩๑ آدمیـت ๑۩۩๑ | ||
|
از چی میترسی؟ از جای پاهات رو برف؟ می ترسی بفهمن کجا بودی و کجا میری؟ نترس، صبح که آفتاب بزنه همه برف ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن... از جای پاهات رو دل ها بترس، گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی تونه پاکشون کنه!
تا حالا شده است حرفهایت با یک نفر تمامی نداشته باشد؟! تا حالا شدهاست نفهمی زمان با چه سرعتی گذشته؟! و تا حالا شده است با یک نفر فقط بعد از چند کلمه حرف زدن خسته شوی و دیگر دلت نخواهد به حرف زدن ادامه دهی؟! دست خود آدم نیست! بعضیها عجیب به دل مینشینند *اصلا دلت جذب دلش میشود* رفیق دلش میشود! به عقیده ی من هرگاه حرفهایت با آن یک نفر تمامی نداشت... و آفتاب طلوع کرد و شما هنوز مشتاق به حرف زدن بودید... شما فراموش نشدنیترین آدمهای زندگی هم هستید! :)
بیشتر وقتا آدما رو كم كم از دست میدیم. فقط مشكل اونجاست كه اینو یهویی میفهمیم
❄️ من پیش از این بارها به قتل رسیده ام... پشت گوشی تلفن... در آغوشش... برای جزء جزء وجودش جان میدادم اما کشنده ترین سلاح ِ گرم صدایش بود... ❄️ عزیزِ جان.... محتاجیم به یک "شب بخیر خوشگلم"ِ شما.... و یک"بخواب نبینم آنلاین باشی"ِ اتان.... و "دست های"ِتان.... و چشم هایِ قهوه ایِ روشن تان.... و یک"دوستت دارم"ِتان که نمیــریم و محتاجیم به خودتان... و محتاجیم به ... "خودتان"... لطفا باشیـــد نبودنتان درد دارد....
ای زیباترین کلمه ی جهان کوتاه بیا از این همه فاصله نزدیک شو و در این شعر عاشقانه بنشین دوست داشتن از دور غم انگیز است غم انگیز هم چون دو کوه روبروی هم
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |