๑۩۩๑ آدمیـت ๑۩۩๑ | ||
|
قرار نیست تمام جمعه ها به رسم همیشه تو کِسل باشی و من بی قرار ... بیا امروز جمعه را غافلگیر کنیم ! من صدایت میزنم تو دلتنگم شو بازهم بگو جانِ دلم ...
☔️️️️☔️☔️ ☔️ وقتی میدانید یک نفر دوستتان دارد... وقتی میدانید حضورتان مهم است حتی در حد چند ثانیه... وقتی میدانید اگر بی خبرش بگذارید... خود خوری میکند... وقتی همه ی این ها را بهتر از خودش میدانید... پس چرا یکهو غیبتان میزند...؟! چرا میروید و دیگر خبری ازتان نمیشود...؟! پیش خودتان چه فکری میکنید...؟! لابد میگویید مشکل خودش است... میخواست دوست نداشته باشد...!! اینطور که نمیشود جانم! مثل این میماند که... تو با هزار امید و آرزو پیش دکتر بروی... بعد دکتر بگوید من کار دارم... میخواستی مریض نشوی...! میبینی...؟! همین قدر درد دارد...
در کتاب ها میگردم در نوشته ها صفحه های حقیقی و مجازی بی فایده ...! هیچ شاعری بی قراری این لحظه ام را نسروده و این یعنی شعری تازه رنجی جدید درد بی درمان ...
حالم را نپرس نگذار دروغ بگویم خوبم خیالت راحت می شود و من تنهاتر می شوم کمی نگران من باش گاهی نگرانی تو حال مرا خوب می کند.
مثل کسی که _ خط بریل می داند عاشقم باش؛ من چشم و گوش نمی خواهم برای دوست داشتن... از وقتی عاشق شدم فرصت بیشتری پیدا کردم؛ فرصت بیشترِ این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم! و این عالی است... هر کسی شانس پرواز کردن و زمین خوردن را ندارد ! و تو این شانس را به من بخشیدی؛ متشکرم!
|
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |