ممکه تا حالا شما دستورات و یا چیز های زیادی در قسمت Run خود تایپ کرده باشید و نمی خواهید کسی به آنها پی ببرد .
*مسیر رجیستری : HKEY_CURRENT_USER\Software\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Explorer\RunMRU
از منوی Start گزینه Run را انتخاب کنید بعد در آن RegEdit را تایپ کنید و اینتر را بزنید در صفحه باز شده به *مسیر رجیستری بالا بروید مقدارهایی که در آن وجود دارد را پاک کنید
پاک کردن History در قسمت Run ویندوز
مربوط به دسته : خدمات ما به شما (آموزش ها) ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
چند روزی پاریس بود و الان هم تو هواپیما نشسته بود و راهی تورنتو بود.
این توالت لعنتی هم که همش اشغاله، اگه ایران ایر بود، حتما حاج آقا با عصبانیت داد می زد: «قیچی کنید، مردم تو صفند».
وضعش خراب بود و به خودش می پیچید.
خانم مهمانداری که داشت از نزدیکش رد می شد، متوجه وضعیت اضطراری و اورژانسی حاج آقا شد. گفت:
«اشکالی ندارد اگر از توالت خانم ها استفاده کنید، به شرطی که قول بدید دست به دگمه هایی که تو توالت هست، نزنید.»
حاج آقا که به توصیه پسرانش کلاس انگلیسی رفته بود، کمی انگلیسی هم می دانست ، منظور مهماندار را فهمید.
تو
توالت نشسته بود که متوجه دگمه ها شد. دگمه ها با حروف لاتین علامت گذاری
شده بودند: «وی. وی» ، «وی.ای»، «پی.پی» و یک دگمه قرمز که رویش نوشته بود:
«ای.تی»
حاج آقا که سبک شده بود، حس کنجکاویش تحریک شده پیش خودش گفت: «کی متوجه میشه من به دگمه ها دست زدم؟»
با
احتیاط رو دگمه «وی وی» فشار داد. ناگهان آب ملایم ولرمی باسنش را نوازش
داد. حاج آقا که داشت حال می کرد گفت: «چه احساس لذت بخشی. این همه هواپیما
سوار شدم تو هیچ توالت مردانه ای چنین چیز خوبی ندیدم. حقشه به توالت
مردانه بگیم مستراح».
بعد
رو دگمه «وی ای» فشار داد. جریان آب ولرم قطع شد و به جایش هوا یا باد
ملایم و نیمه گرمی شروع به وزیدن کرد و باسنش را خشک کرد. چه لذتی، حاج آقا
اگه دستش بود ساعت ها حاضر بود تو توالت بشینه.
بعدش
حاج آقا دگمه «پی پی» را فشار داد. یه چیزی شبیه همانی که خانم ها با آن
صورتشون را پودر مالی می کنند، شروع کرد به پودر مالی باسن حاج آقا و عطر
خوب و خوشی هم توی فضای توالت پیچید.
حاج آقا که حسابی کیفور شده بود، پیش خودش گفت:
«چه احساس شیرینی. اما این توالت خانم ها هم عجب چیز محشریه ها. این که
توالت نیست. اتاقی پر از احساس و عشق و محبته. برگشتم ایران حتما تو ویلای
مرزن آباد میدم درست کنند.»
لبخند
رضایت بخشی بر لبانش نشست و چشمانش را بست و بوی خوش پودر را با نفس عمیق
بالا کشید. لحظه ای کوتاه یاد آن سال های خیلی خیلی دور افتاد. حدود بیست،
سی سال پیش که تو هوای سرد زمستانی مجبور بود آفتابه را بر داره و بره آن
طرف باغ از چاه آب برداره و بعد گوشه دیگر باغ بره توالت. توالت که نه،
همان مستراح. حاج آقا چشم ها را باز کرد و این افکار و خاطرات ناجور را که
می خواستند کیفش را کور کنند، از خودش دور کرد.
پودر مالی که قطع شد، حاج آقا به دگمه قرمز «ای تی» خیره شد و گفت: «هرچه بادا باد» و انگشتش را گذاشت رو دگمه و فشار داد .. !!!!
چشمانش
سیاه شد و دیگه چیزی نفهمید. بعدا که تو بیمارستان تورنتو به هوش آمد و
چشمانش را باز کرد، اولین چیزی که دید لبخند ملیح یک خانم پرستار بود. با
انگلیسی دست و پا شکسته پرسید: چه اتفاقی افتاده؟ خانم پرستار گفت:
دگمه آخری را که فشار دادید، دگمه ای است که به طور اتوماتیك نوار بهداشتی خانم ها را بر می داره!!!
بعد یک کیسه نایلونی کوچکی که چیزی شبیه به یک تکه سوسیس تویش بود، را نشان داد و گفت:
مربوط به دسته : دوستان , طنز و چیستان ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مربوط به دسته : سلامت و پزشکی ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
ارباب....
آخر درد من یکی دوتا نیست با وجود این همه بدبختی نمی دانم دیگر چرا خدا با من لج کرده و چشم تنها دخترم را چپ آفریده، دخترم همه چیز را دوتا می بیند.
ارباب پرخاش کرد که:
بدبخت، چهل سال است که نان مرا زهرمار میکنی، مگر کور هستی، نمی بینی که چشم دختر من هم چپ است...؟
دهقان گفت:
چرا ارباب می بینم اما چیزی که هست، دختر شما همه این خوشبختی هارا دوتا می بیند ولی دختر من این همه بدبختی را...
مربوط به دسته : داستان ها ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
ای مفتخر از تو نامِ شیعه
بر سامره و حریمِ پاکت
بر مهدی تو سلامِ شیعه
شهادت امام حسن عسکری علیه السلام تسلیت باد
مربوط به دسته : مذهبی ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
هــمیشهـ هــم نمیتوان چشم هــا را بهـ روے نامردیِ آدم هــا بست و چیزے ندید ...
اتفاقا باید بدانند ڪهـ تو دیدے و فهــمیدے ڪهـ نگفتنات را نگذارند پاے حماقت ...
نمیشود هــمیشهـ خود را بهـ ڪوچهـ یِ چپ بزنے و تظاهــر ڪنے ڪهـ چیزے نشنیدهـ اے ...
اتفاقا باید بفهــمند ڪهـ شنیدے ، ولے براے حفظِ حرمت هــا ڪوتاهـ آمدے ...
" انسان "هــا گاهــے باید بفهــمند ڪهـ تو هــم صبر و تحمل دارے . ڪهـ تو هــم تاب و توان دارے ...
باید بدانند ڪهـ تو هــم قلبے دارے ڪهـ با بے مهــرے و نامردے میشڪند .
بدانند ڪهـ هــمیشهـ نمیتوانند بزنند و بشڪنند و فرار ڪنند ...
این روزهــا باید گاهــے هــم " بد " باشے !
زیادے ڪهـ " خوب " باشے ، زیادے ڪهـ " مهــربان " باشے ، دیدهـ نمیشوے ...
ڪسے تو را جدے نمیگیرد !
پس گاهــے ، " بد " باش ...
" بد " باش تا " خوب " بودنت هــم دیدهـ شود ...
چرا ڪهـ براے بعضے هــا هــمیشهـ هــم نمیشود " خوب " بود .
# درســے ڪهـ دیــر اموخــتـــم
مربوط به دسته : دل نوشته ها ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
|
|
|
https://fafait.net/category/laptop |
مربوط به دسته : موبایل و کامپیوتر ,
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مطالب مرتبط در : thth ;hl , jv , thth vhdhki , فافا , فافا رایانه , thth , fafa rayane ,
:: قفل اکسل به 3 روش قفل کامل اکسل ، قفل شیت اکسل و قفل ویرایش اکسل lock excel
:: سلام بشمار
:: تولدت مبارک
:: خرید با قیمت مناسب
:: درد اینجاست
:: دلــــــــــــم
:: ﺩﺭ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻠﻤﺎﺕ دقت کن!
:: س
:: حسین ،... جنس غمش فرق میکند
:: شهادت حضرت امام محمد باقر (ع) تسلیت باد
:: سالروز ازدواج بهترین های عالم هستی
:: تغییر پوشه نصب وردپرس مثل آب خوردن!
:: شهادت امام محمد تقی (ع) تسلیت باد
:: این ۳۰ داستان کوتاه زیبا میتواند احساسات شما را متحول کند و شما را به فکر بیاندازد.
:: حل مشکل عدم ورود به شبکه داخلی هنگام زدن نام کاربری و پسورد اکتیو دایرکتوری
:: حذف اجبار پسورد کامپلکس سرور 2016 Remove Password Complexity
:: پینگ تایم چیست ping
:: سانسور لوگوی باشگاه فوتبال آ.اس.رم ایتالیا
:: فقط سکوت می کنم ....