بی پلاکم - مطالب ابر داستان بی پلاکم
بی پلاکم
کلی مطلب جالب و طنز و مذهبی و مدح نوشته ...
نمیدانم
: : :
درباره ما

در حال توسعه
مقام معظم رهبری:
همه انسانها می میرند ولی شـهیـدان این سرنوشت همگانی را به بهترین وجه سپری كردند ، وقتی قرار است این جان برای انسان نماند چه بهتر در راه خدا این رفتن انجام بگیرد.
اشعار مداحی-مباحث فرهنگی و اجتماعی یا زهرا (س) یا علی (ع) یا حســـــین (ع) یــــا ابوالفضـــــــل (ع) اشعار مداحی-مباحث فرهنگی و اجتماعی
_____________________
فارس نژاد پرست نیست(مگه کوروش نژاد پرست بود؟).. رشتی بی غیرت نیست(مگر میرزا کوچک خوان بی غیرت بود؟) مازندرانی کله ماهی خور نیست(مگر نیما کله ماهی خور بود؟).لر هالو نیست(مگه لطف علی خان هالو بود؟).ترک زبان عر عر نمی کنه(مگه شهریار عر عر می کرد؟)قزوینی همجنس باز نیست(مگر علامه دهخدا همجنس باز بود؟) خراسانی بادیه نشین و بدوی نیست(مگر دکترشریعتی بادیه نشین بود؟)
بلکه اینان ستونهای ایرانند...بفرست اگه ایرانی هستی
یا علی

خادم سایت : بی پلاک

شهدا را یاد كنیم حتی با یك صلوات
لطفا پس از لینک کردن ما با نام
::: بهترینها و بهترین نوشته های بی پلاک :::
اطلاع دهید تا در لیست حامیان ما قرار بگیرید.

بــــار بگشــــایید اینجــــــا کربـــــلاست
آب و خاکـــــش با دل و جــــان آشنـاست
السّـــــــــــــلام ای ســـرزمین کـــربــــــلا
السّـــــــــــــلام ای مـــــنــزل و
مــــــأوای مـا
السّــــــــــلام ای وادی دلـــجــــوی عــــشــق

.....................................

انگیزه محبت زهـراست دین من
من دیـن خــویـش را به دو
دنیـا نـمـیـدهم
حدیث روز

امام صادق علیه السّلام:
امام خود را بشناس؛ که اگر امام خود راشناختی، زود یا دیر شدن این امر ( ظهور دولت اهل بیت ع ) به تو زیانی نمی‌زند!

الکلینی؛ الکافی، ج ۱، ص ۳۷۱

موضوعات مطالب
صفحات اضافی
نظرسنجی
نظرتون راجع به وبلاگ چیه؟




سایت و وبلاگ دوستان
زندگیمون قصه نیست
しѺ√乇❀✘₪غریبی های یک دختر..✘₪இ ❀しѺ√乇
زمزمه دریا
متن کوتاه عاشقانه
میثاق با ولایت
تنها
""یا صاحب الزّمان (عج)""
سایت میثم ابراهیمی
آموزشگاه زبان پردیس
من وخــــــــــــــــــدا
آرامش
ღ❤*•. LOVE ღ♥ღ❤
در هم بر هم
یکی بود،یکی نبود..
باصفاترین
تجربه های آموزشی قرآنی
سیـــــــلی ســــــــرخ
رمئو/نماد عاشق/تنها
☜ღعاشقانه های حسودمღ ☞
اس ام اس و عکس جدید
نوشته هایی از جنس احساس
خلوتگاه عاشقانه
تفریحی
** طــلـــبــــه گـــــرجــــــی **
♥ تنهــــــــــــــــا♥
ذهن مریض من
بهترین سایت های ایران زمین
استامینوفن
بو علـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
مهراوه
صراط حضرت محمد(ص)
کلبه تنهایی ها
بنده ای از جنس باران
دختر خندون
خدا بی انتهاست
رهروان ولایت (مشتری همیشگی)
وبلاگ امام حسین(ع)
نوحه سنتر
یگانه
✘ در بند اما آزاد ✘
بهار آرزو
♥♥ دنیای زیبایی ها ♥♥
ღ♥نــمــ نــــمــکـــــ بــــآرآنــــــــღ♥
وطن
عمادی
طبح ظهور نزدیک است
وبلاگ پژوهشی ، قرآنی عماد
ایران نقش
رویای زیبا
**قوس و قزح**
حرف های شنیدنی
کانون فرهنگی شهید احمد مهویدی مسجد امام جواد (ع) شهرستان گناباد
قرآن درس زندگی
حبیب متخلص به مهدی غریبی
Biiist!!!
گروه اینترنتی فاطمیون
بسم الله الرحمن الرحیم
تــــــــــكــــــــ ســــــــوار حــجـــــــــاز
روح الله داداشی || rouhallahdadashi -
لینک باکس مذهبی تنها
.::بسم الله الرجمن الرحیم::.
صاحب الزمان (عج)
لینک باکس مذهبی
تخصصی دانلود و تفریح
دفتــــــ♥ ــر خــــاطراتــــــ✿ـــ مــ(◕‿◕)ــ ـن ✖
اعتقادات دینی
«یک طلبه ی ماهشهری»
علم کشاورزی
Metal Island
hollywood--disney
2012
الکترونیک و کامپیوتر
مطالب كاربردی روز (ناصرطاهری ازمشهد)
دفتر خط خطی رضا
علم ومعرفت ( سرباز ولایت )
درجستجوی ناکجاآباد
۩ گل یا پوچ ۩
نباء عظیم
پایگاه فرهنگی النباء العظیم
ترنج (قرن اطلاعات)
من رو با نام نبردنهایی لینک کنید
قرآن و عترت
مُضحک
یه وبلاگ مزخرف
دل خوش سیـری
سارا شعر
حرفــ ٍ دل یک عاشق
سامانه پاسخگویی پیام کوتاه ... مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی
ســـایــت والــدیــن
رســــالــت ظـــــهـــــــور
سفارش طراحی مذهبی
خدا معبود من
یاس نیلوفری
سلام علی آل یاسین
نکاتی درباره دکتر شریعتی
من عاشـــــــق پاستیـــــــــلم
ز ف
ارشد ریاضی-دانلود کتاب-رازی کرمانشاه-87
[ بهترین قالب های وبلاگ ]
[ :::بهترینها و بهترین نوشته ها::: ]
[ طراح قالب ]

تبادل لوگو

ارسال درخواست تبادل لوگو

برترین ها و برترین نوشته ها مدح نوشته های ما

محل لوگوی شما
آمار و امكانات
آخرین بروزرسانی :
تعداد كل مطالب :
بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 4
بازدید ماه قبل : 23
بازدید کل : 218
آخرین بازید از وبلاگ :
اضافه كردن به علاقمندی ها
خانگی سازی
ذخیره صفحه

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطراف‌شان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتن‌شان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند. به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستایی‌ان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهای‌شان رفتند.

این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و...

در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون60 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.
 
در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به 50 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به60 دلار به او بفروشید.» روستایی‌ها که [احتمالا مثل شما] وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون.

ممنون که برای شادی روح رفتگونتون و پدرم صلوات میفرستید

مربوط به دسته : داستان ها , 
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مطالب مرتبط در : وسوسه ,  میمون ,  داستان , 
دست نوشته ای از بی پلاک در روز دوشنبه 6 خرداد 1392 | درج محبت شما ()
بچه میره پیش مامانش می پرسه:
مامان تو زنی یا مردی؟
مامان:زنم دیگه پس چیم؟!
بچه: بابایی چی؟اونم زنه؟
مامان: نه بابایی مرده!!!

بچه: راست میگی مامان؟
مامان: آره برای چی؟
بچه: هیچی ولش کن... دیگه کی زنه؟
مامان: خاله بتی....خاله آرزوو.....خاله نسترن....مامان بزرگت..
بچه: دایی سعید هم زنه؟
مامان: نه اون مرده..

بچه:از کجا فهمیدی زنی؟
مامان: فهمیدم دیگه، از قیافم...
بچه:چی؟!؟!؟! از قیافت؟یعنی چی؟
مامان:یعنی از اینکه خوشگلم...
بچه: یعنی هرکی خوشگله زنه؟
مامان:آره دخترم....
بچه:بابا از کجا فهمید مرده؟
مامان: اونم از قیافش....چون ریش داره ریشاشو میزنه زیاد خوشگل نیست دیگه!!!
-: یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن؟
-: آره.....تقریباً ­....
-: ولی بابایی از تو خوشگل تره....
-: اوّلا تو نه شما بدش بابایی کجاش از من خوشگل تره؟

-: چشاش....
-: یعنی من زشتم مامان؟
-: آره....
-: مرسی.....
-: ولی دایی سعیدم از خاله بتی خوشگل تره...
-: از این استثنا ها هم بعضی وقتا میشه....
-: چی؟ اونی که الان گفتی چی بود؟
-: استثنا؟ یعنی بعضی وقتا اینجوری میشه....
-: مامان من مردم!!!!
-: نه تو زنی!!!!
-: یعنی من زشتم!!!
-: نه عزیزم تو ماهی فقط الان کودکی!!!
-: یعنی من زن نیستم؟
-: چرا جنسیتت زنه ولی الان کودکی!!
-: یعنی چی؟
-: ببین مامان، همه ی آدما یه شناسنامه دارن که جنسیتشون تو شناسنامه معلوم میشه و جنسیت تو توی شناسنمت زنه!!!
-: یعنی منم مامانم؟
-: آره تو مامانه عروسکاتی!
-: نه یعنی مامان واقعی ام؟
-: آره دیگه...تو مامان واقعی کوووچوولووو واسه عرووسکاتی...
-: مامان مسخره نشو....من چیم؟
-: تو کودکی!
-: کی زن میشم؟
-: وقتی بزرگ شدی!
-: من نفهمیدم کیا زنن؟
-: ببین یجور دیگه میگم....کی به تو شیر داد که بزرگ شی؟

-: بابا!
-: بابات کی به تو شیر داده؟!!!!؟!؟!؟! ­؟!؟
-: خوب هر شب بابا تو اون لیوان سبزه به من شیر میده بخورم!
-: نه الانو نمیگم وقتی کوچیک بودی؟
-: نمیدونم!
-: نمیدونم چیه؟من دادم دیگه!!!
-: کی؟
-: ای بابا زنها سینه دارن که باهاش شیر میدن ولی مردا ندارن!!!!
-: بابا هم سینه داره!!!!!!
-: آره سینه داره ولی باهاش شیر نمیده فهمیدی؟
-: خوب منم سینه دارم ولی شیر نمیدم پس مردم....
-: ای بابا ببین مامان جون خودتبزرگ بشی میفهمی!!!
-: الان میخوام....
-: هرکی روسری سرش کنه زنه هرکی نکنه مرده!!!!
-: یعنی تو الان مردی وقتی میریم پارک زن میشی!!!
-: نه ببین من چیه تو میشم؟
-: مامانم.
-: آفرین مامانا همشون زنن باباها مردن!!!
-: آهان فهمیدم!!!
_______________ ­_______________ ­___
نیم ساعت بعد
بچه:مامان یه سؤال بپرسم؟
مامان: آره ولی در مورد مرد و زن نباشهااا!

-: نه نیست! در مورده اون ماهیه..
-: خوب بپرس.
- -: اون ماهیه مرده یا زن؟

.....................این بچه رو باید خفه کرد !!
ممنون که برای شادی روح رفتگونتون و پدرم صلوات میفرستید

مربوط به دسته : داستان ها , 
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مطالب مرتبط در : اگه حوصله داری و میخوای حال کنی بخون ن ن ن ن ,  داستان , 
دست نوشته ای از بی پلاک در روز یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 | درج محبت شما ()

روز اول محرم، وجود مبارک امام هشتم بسیار غمگین بود. ابن شبیب به خدمت حضرت مشرف شد، دید حضرت بسیار غمگین است. عرض کرد: چرا غمگین هستید؟ فرمود: امروز اول محرم است. تو اگر بخواهی گریه کنی، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر ابی عبدالله گریه کن! برای اینکه او که رفت، نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد، طعم عقل را بچشد... سالار شهیدان را مظلومانه شهید کردند..


ممنون که برای شادی روح رفتگونتون و پدرم صلوات میفرستید

مربوط به دسته : بیشتر بدانیم از دورو ورمون , داستان ها , مذهبی , 
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مطالب مرتبط در : داستان ,  داستان کوتاه ,  روز اول محرم ,  اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی ,  نگذاشتند جامعه ما طعم عدالت را بچشد , 
دست نوشته ای از بی پلاک در روز سه شنبه 21 مهر 1394 | درج محبت شما ()

"خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟"**
خداوند آن مرد روحانی را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد؛
مرد نگاهی به داخل انداخت. درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود؛
و آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد.!** **
افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند.
به نظرقحطی زده می آمدند.. آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود
و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پُر کنند.
اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند..**
مرد روحانی با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد.
خداوند گفت: "تو جهنم را دیدی!"** **
آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد.
آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود. یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن، که دهان مرد را آب انداخت!**
افرادِ دور میز، مثل جای قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و تپل بوده، می گفتند و می خندیدند.
مرد روحانی گفت: "نمی فهمم!"** **
خداوند جواب داد: "ساده است! فقط احتیاج به یک مهارت دارد!
می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به همدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار تنها به خودشان فکر می کنند!"** **
ممنون که برای شادی روح رفتگونتون و پدرم صلوات میفرستید

مربوط به دسته : داستان ها , پندها و نصایح , 
ارسال به 100 درجه کلوب دات کام ارسال به 100 درجه کلوب دات کام
مطالب مرتبط در : روزی با خداوند مکالمه ای داشت: ,  یک مردِ روحانی ,  داستان ,  یک مردِ روحانی روزی با خداوند مکالمه ای داشت: , 
دست نوشته ای از بی پلاک در روز جمعه 25 آذر 1390 | درج محبت شما ()
عناوین آخرین مطالب ارسالی