چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
جمعه یکم خرداد 1394 07:45 ق.ظدر سنه ی یک هزار و سیصد و شصت و دو شمسی در چنین روز و چنین ساعتی: «من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی» دقیقا: «وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید» و انگار:«یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود.»حالا من سی و دو سال تمام است پی ات می گردم و می گویم:«من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی» و باید بسیار خوش شانس باشم که توی چشمانت نگاه کنم و بگویم:«وقتی که من عاشق اَت شدم شیطان به نامم سجده کرد...»
+ شعر دوست داشتنی افشین یداللهی عزیز و صدای دلنشین علیرضا قربانی بزرگوار دستمایه ی تخیل بی پروای من شدند.
++ سن و سال فقط یک عدد نیست،یک شمارنده است که دارد می گوید:
«حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه میکنی :وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظهی عزیمت تو ناگزیر می شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر میشود!*»
*قیصر امین پور
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:جمعه یکم خرداد 1394 | نظرات()