مقدمه
نیروهای یك گروه و لشكری كه برای اعتقاداتش مبارزه میكند، با گروهی جنگجوی بیاعتقاد فرق زیادی دارند.
در جنگهای قومی و قبیلهایی یا كشور گشاییها، بیشتر اوقات از لحاظ اخلاقی و اعتقادی دو طرف یك جور عمل میكنند مثلاً هر دو جبهه از ظلم و جنایت باكی ندارند و شیوه اخلاق جنگی هر دو یكی است.
ولی در مبارزات اعتقادی، دو طرف همانگونه كه از لحاظ عقیده مخالف یكدیگرند از لحاظ اخلاقی هم متفاوتند در طول تاریخ لشكرهای رذیلت را در مقابل لشكریان فضیلت بسیار سراغ داریم.
مثلاً در ابتدای نبرد صفین وقتی لشكریان معاویه بر آب مسلط شدند مانع استفاده سپاه امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ از آب شدند و آنها را تشنه نگه داشتند و معاویه گفت و الله آن قدر آنها را تشنه نگه میدارم تا بمیرند (و این ناجوانمردی معاویه نشانگر اهداف شوم اوست.) ولكن روز بعد وقتی سپاه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ با هجومی بر آب مسلط شدند و لشكر معاویه را از آب كنار زدند امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ فرمودند: كه مانع استفاده دشمن از آب نشوید و حتی زمانی كه لشكر معاویه به او گفتند: جهت تهیه آب چكار كنیم.
معاویه به مشاورش عمرو بن عاص گفت علی و سپاهش برای آب و زمین اینجا نیامده لذا وقتی معاویه به امام علی ـ علیه السّلام ـ پیام داد كه آب را برای ما آزاد كنید. امام ـ علیه السّلام ـ به غیر از آب آنچه معاویه خواسته بود به او داد.[1] همین حادثه در طول تاریخ میدرخشد كه لشكر امام علی ـ علیه السّلام ـ لشكر فضائل و خوبیهاست و لشكر معاویه لشكر رذائل و پلیدیهاست و سیره امام مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ در مبارزه و جهاد سیره اجداد طاهرینش پیامبر و ائمه ـ علیه السّلام ـ است.
«یا ایها الذین آمنوا من یرتدّ منكم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه اذلّة علی المؤمنین اعزّة علی الكافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم ذلك فضل الله یؤتیه من یشاء و الله واسع علیم».
توضیح:
پس از بحث درباره منافقان، خداوند به عنوان یك قانون كلی به مؤمنان اخطار میدهد كه اگر كسانی از شما از دین خدا بیرون رود زیانی به كسی و چیزی وارد نمیسازند زیرا خداوند در آینده جمعیتی را برای حمایت این دین بر میانگیزد و اوصاف كسانی كه باید این رسالت بزرگ را انجام دهند، شرح میدهد:
1ـ آنها عاشق خدا بوده و جز به خشنودی او نمیاندیشند.
(هم خدا آنها را دوست دارد و هم آنها خدا را دوست دارند) (یحبّهم و یحبّونه).
2ـ در برابر مؤمنان خاضع و فروتن هستند. (اذّلة علی المؤمنین.)
3ـ در برابر ستمكاران خشن و قدرتمند هستند. (اعزّة علی الكافرین.)
4ـ جهاد در راه خدا برنامه همیشگی آنهاست. (یجاهدون فی سبیل الله).
5ـ ثابت قدم بوده و از ملامت كنندگان باكی ندارند. (ولا یخافون لومة لائم).
زیرا افرادی هستند كه دارای صفات ممتازی بوده ولی در مقابل غوغای محیط، هجوم افكار عمومی یا اكثریت منحرف محافظهكار، ترسو یا كم جرأت بوده و زود میدان را خالی میكنند كه این افراد برای یك انقلاب و حركت عمومی نه این كه پیروزی نمیآورند كه موجب شكست هم میشوند.
در آخر آیه میفرماید: به دست آوردن این امتیازات (علاوه بر كوشش) مرهون فضل الهی است كه به هر كسی شایسته باشد داده میشود. (ذلك فضل الله یؤتیه من یشاء)
البته این عطای فضل از روی چشم تنگی و بدون ضابطه نیست بلكه خداوند واسع علیم است (و الله واسع علیم).
لازم به ذكر است كه این اوصاف با یاران حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ تطابق كامل و روشنی دارد چنان چه در روایتی ذكر شده كه این آیه شریفه در رابطه با حضرت مهدی و اصحابش میباشد.[2]
گرچه مصادیق دیگری برای این آیه، مفسران فرمودهاند.
در روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ [3] اوصافی برای یاران حضرت مهدی بیان شده كه با اوصاف مذكور در آیه هماهنگ است از جمله آن اوصاف:
1ـ قلب محكم: «رجال كأنّ قلوبهم زبر الحدید.»
2ـ دوری از وسوسه: «لا یشوبها شك فی ذات الله...» هرگز شك و تردید نسبت به خدا ندارند.
3ـ خواستار بركت: «كانّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الامام ـ علیه السّلام ـ یطلبون بذلك البركة.» بر فراز اسبهای خود دست بر زین اسب امام ـ علیه السّلام ـ میكشند و تبرّك میجویند.
4ـ جان نثاری: ....«یحقّون به یقونه بانفسهم فی الحروب» پروانهوار شمع وجود امام ـ علیه السّلام ـ را در میان گرفته و او را با جانشان محافظت میكنند.
5ـ شب زندهدار و اهل مناجاتند: «رجال لا ینامون اللیل لهم دویّ فی صلاتهم كدویّ النحل» مردان شب زندهداری كه شبها نمیخوابند و زمزمه نمازشان چون نغمه زنبوران از كندو به گوش میرسد.
6ـ اطاعت محض: «هم اطوع له من الامة لسیّدها» آنها در برابر فرمان امامشان از بردهی مطیع، مطیعترند.
7ـ قلب نورانی: «... كانّ قلوبهم القنادیل» گویی دلهای آنها مشعل نورانی است.
8ـ خدا ترسی: «و هم من خشیة الله مشفقون» آنها از ترس خدا نگرانند.
9ـ شهادت طلبی: «یتمنون ان یقتلوا فی سبیل الله» آرزوی آنها كشته شدن در راه خداست.
10ـ حق یاوری: «بهم ینصر الله امام الحق» خداوند به وسیلهی آنها امام حق را یاری میكند.
[1] . مروج الذهب، ج2، ص392 الی 395 با تلخیص.
[2] . مجمع البیان، ج2، ص802.
[3] . عن ابی عبد الله ـ علیه السّلام ـ :... رجال كان قلوبهم زبر الحدید لا یشوبها شك فی ذات الله اشدّ من الحجر لو حملوا علی الجبال لازالوها لا یقصدون برایاتهم بلدة الاخرّبوها. كانّ علی خیولهم العقبان یتمسّحون بسرج الامام ـ علیه السّلام ـ یطلبون بذلك البركة و یحقّون به یقونه بانفسهم فی الحروب و یكفونه ما یرید فیهم. رجال لا ینامون اللیل لهم دویّ فی صلاتهم كدویّ النحل یبیتون قیاماً علی اطرافهم و یصبحون علی خیولهم، هم اطوع له من الامة لسیّدها كانّ قلوبهم القنادیل و هم من خشیة الله مشفقون یدعون بالشهادة و یتمنون ان یقتلوا فی سبیل الله شعارهم «یالثارات الحسین» اذا ساروا یسیر الرعب امامهم مسیرة شهر یمشون الی المولی ارسالاً بهم ینصر الله امام الحق. (بحار، ج52، ص308).
خانه حسین مدمل، دیوار به دیوار صحن حضرت امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ بود. او به ناگاه مریض شد و بعد از مدتی هر دو پایش مثل چوب خشكید و خانهنشین شد. چون نمیتوانست كار بكند، دچار فقر و نیازمند مردم شد و زن و بچههایش روزگار سختی را می گذرانیدند.
در یكی از شبها به خاطرش آمد كه خداوند در قرآن مجید فرموده: وَ نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید. [1]
ما از شاهرگ گردن به آدمی نزدیكتریم.
وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند و گفت: «خدایا این دنیا صاحبی دارد. از تو میخواهم كه مرا به وسلیهی او شفا دهی. »
در همان شب، وقتی همسر و فرزندانش از خواب بیدار شدند، دیدند كه نوری فضای منزل را روشن و زمین و آسمان را منور كرده است، به حدی كه چشمها را خیره میكند. از حسین پرسیدند: «چه خبر است؟»
گفت: «الان فریاد رس بیچارگان حضرت صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ این جا بود. كنار بسترم آمد و به من فرمود: ای حسین مدمل! برخیز. »
عرض كردم نمیتوانم. پس در كمال محبت و مهربانی دستم را گرفتند و مرا بلند كردند. دیدم هیچ گونه درد و مرضی ندارم.
آری، خداوند متعال به بركت آن حضرت مرا شفا داده و از غم و اندوه رهانیده بود. »[2]
عمرم تمام گشت ز هجران روی تو
ترسم شها به خاك برم آرزوی تو
آنگه كه روی ماه تو از دیده شد نهان
عشاق را همیشه بود دیده سوی تو
دامن پر از ستاره كنم شب ز اشك چشم
چون بنگرم به ماه و كنم یاد روی تو
گردش به باغ بهر تماشای گل بود
گلهای باغ را نبود رنگ و بوی تو
تا كی ز هجر تو سوزیم همچو شمع
شبها به یاد روی تو و گفتوگوی تو
رحمی به حال شاهد از پا فتاده كن
تا كی به هر دیار كند جستوجوی تو[3]
[1] . سورهی ق، آیهی 16.
[2] . بحار الانوار، ج52، ص31، منتخب الاثر، ص361، و 92 تن از نجات یافتگان، ص73.
[3] . شعر از حسین شاهد.
روح یا عقل و یا نفس ناطقة انسان كه همان حقیقت انسانی می باشد، موجودی مجرّد از ماده بوده است بنابراین، كجایی (به معنای دارای مكان) نیست، چون مكان از ویژگی ماده می باشد.[1] روح انسان هنگام مردن نزد خداوند تبارك و تعالی می رود. در آیة 42 از سورة زمر آمده: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسك التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل مسمّیً إنّ فی ذلك لآیاتٍ لقومٍیتفكّرون؛ خدا است كه جانها را در دم مرگ می گیرد و آنها هم كه نمرده اند در خواب می گیرد؛ پس هر یك از جانها كه مرگش رسیده باشد، نگه می دارد و آن دیگری را به بدنش تا مدتی معین بر می گرداند تا مدتی معین، به درستی كه در این جریان نشانه ها است برای مردمی كه تفكر كنند.»
از آیة یاد شده دو نكته استفاده می شود: 1. نفس انسان غیر از بدن اوست؛ چون در هنگام خواب نفس از بدن جدا می شود و مستقل از بدن و جدای از آن زندگی می كند. 2. مردن و خوابیدن هر دو «توفی» و قبض روح است، و این فرق بین آن دو است كه مرگ قبض روحی است كه دیگر برگشتی برایش نیست، و خواب قبض روحی است كه ممكن است روح دوباره برگردد. بنابراین، همان گونه كه در هنگام مردن روح در محضر الهی است در هنگام خواب هم همینگونه است. اما موضوع اصحاب كهف باید گفت که در سورة كهف در چند آیه به صراحت بیان می كند كه اصحاب كهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند. در اینجا برای روشن شدن مطلب آیات مربوط را می آوریم.
1. فضربنا علی اذانهم فی الكهف سنین عداداً.[2]
این آیه به دنبال درخواست اصحاب كهف از خدا گفتند: «خدایا ما را از رحمت خود بهره مند ساز.»[3] در واقع اجابت دعای آنها است. تمام تفاسیر در دلالت آیه یاد شده بر خواب اصحاب كهف اتفاق نظر دارند و تنها در چگونگی معنی آن اختلاف وجود دارد؛ از جمله:
الف) پرده های خواب را بر گوش آنها افكندیم و سالها در غار به خواب فرو رفتند.[4]
ب) علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به نقل از تفسیر «الکشاف» می گوید: آنها را چنان خواب سنگینی دادیم كه هر صدایی در غار بود آنها را بیدار نمی كرد و به نقل از مجمع البیان می گوید: یعنی بر ایشان خواب را مسلط كردیم. خود علامه طباطبایی می گویند: در اینجا معنی سومی است و آن اینكه این جمله كنایه از خواباندن با مهربانی و عطوفت است، مانند: خواباندن مادر بچه خود را كه با زدن آرام بر پشت او باعث تجمیع حواس كودك شده و او را می خواباند.[5]
جمله «الا یقاظ» جمع یقظ و یقظان به معنی بیداری. و الرقود جمع راقد به معنی خوابیده می باشد. در این كلام اشاره این است که در حال خواب چشمان ایشان باز بود، مانند اشخاص بیدار. «تو گمان می كردی ایشان (اصحاب كهف) بیدار هستند در حالی كه ایشان خواب بودند، (و به خاطر اینكه بدنشان نپوسد) بدنشان را به راست و چپ حركت می دادیم.»[6]
نتیجه:
1. روح در هنگام خواب مانند وقتی كه می میرد، نزد خدای تبارك و تعالی است.
2. اصحاب كهف در خوابی معجزه آسا فرو رفته بودند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. التبیان فی تفسیر القرآن، ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی.
2. خورشید تابان در علم قرآن شیخ علی، تهران، آستان قدس رضوی، احمد محدث خراسانی، 1372 ش ص 344 ـ 341.
3. مرصاد العباد من المبدی الی المعاد، نجم الدین رازی، كتابخانه سنائی، 1363 ش، ص 57 ـ 49 و ص 72 ـ 62.
4. ترجمه تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ج 11، ص 365 ـ 372.
پی نوشت ها:
[1] . ر. ك: حسن زاده آملی، معرفت نفس، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، 1361، ج 3، صص 143 ـ 503.
[2]. کهف/11.
[3]. کهف/10.
[4] . ر. ك: مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالكتب الاسلامیه، چاپ دهم، 1371، ج 12، ص 356 ـ 358.
[5] . ر. ك: طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مقم، نشورات جماعة المدسین، ج7، ص 247 و 248.
[6] . تفسیر المیزان، همان، ص 255 و 256؛ تفسیر نمونه، همان، ص 369 و 370؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، دارالمعرفة، چاپ دوم، 1408 هـ . ق، الجزء الخامس، ص 701 و 704.
چرا می خواهید عادتی را جا به جا کنید؟
تنها در صورتی می توانید عادتی را تغییر دهید که برای این کار انگیزه کافی داشته باشید. باید دقیقاً بدانید که آیا به این کار راغب هستید یا نیستید. نه تنها باید برای شکستن عادات انگیزه داشته باشید، بلکه باید در کارتان ابرام و پافشاری کنید. به سؤالات زیر به دقت بیندیشید و بعد به این نتیجه برسید که آیا به راستی می خواهید عادت خود را تغییر دهید؟ انتظار دارید که چه چیزی به دست آورید؟
1. آیا این عادت برای من مضر است؟ آیا اگر به این عادت ادامه دهم به من آسیب می رساند؟
2. آیا این عادت خطرناک است؟ آیا برای من و برای سایرین خطرناک است؟ آیا فراموش کردن از برق کشیدن اتو، یا سیگار کشیدن در رختخواب خطرناک است؟ آیا نگاه نکردن در آینه اتومبیل به هنگام رانندگی خطری به همراه دارد؟
3. آیا این عادات تولید خجالت می کند؟ آیا مرا ناراحت می کند؟ مثلاً مکیدن انگشت، کشیدن موهای ابرو، داد کشیدن و به سرعت بدخلق شدن به من لطمه می زند؟ آیا صحبت کردن با دهان پر از غذا زشت است؟
4. آیا این عادت مشکل من است و یا شخص دیگری مشکل من است؟ آیا به کسانی که در پیرامون من زندگی می کنند لطمه می زند؟
5. اگر به این عادت ادامه دهم، بدترین اتفاقی که ممکن است برای من بیفتد کدام است؟
6. اگر این عادت را بشکنم چه سودی برایم در بر دارد؟
اقدام شماره 1: تصمیم بگیرید که تغییر کنید
یکی از بارزترین علل ناتوانی در برخورد با عادت های بد دو دل بودن و مصمّم نبودن است. برای این که مصمّم تر شوید، به اشکالات و زیان های عادتی که می خواهید آن را تغییر بدهید فکر کنید. به این فکر کنید که تغییر دادن این عادت برای شما چه سودی در بر دارد.
عادت مورد اشاره را دقیقاً در ذهن خود مجسم سازید و بعد از خود بپرسید که این چه اشکالی دارد؟ اشکالات آن در کوتاه مدت و در بلند مدت برای من کدام است؟ و یا تصور کنید شخص دیگری کار شما را انجام میدهد. به این فکر کنید که این کار برای آن ها چه زیانی در بر دارد. آیا مشکلات آنها دامنگیر شما هم می شود؟ بدترین نتیجه ای که ممکن است تحت تأثیر این عادت نصیب شما شود کدامست؟ جزئیات آن را برای خود شرح دهید. و سرانجام از خود سؤال کنید. «چرا باید زحمت توقف این عادت را به خودم بدهم؟» فهرستی از دلایلی که باید این عادت را متوقف سازید تهیه کنید و آن را در جایی قرار دهید که به راحتی در معرض دید باشد.
از آن جهت به اهمیت دانستن این که چرا می خواهید عادت خود را بشکنید تأکید می ورزیم زیرا این مهم ترین قدمی است که می توانید بردارید. بدون آن شکست می خورید. حتی تنها به کمک همین روشن بودن موضوع می توانید بر عادت بد خود غلبه کنید. گری به درمانگاه روان پزشکی مراجعه کرد. مشکل این بود که هر کاری را چند بار وارسی می کرد. مثلاً به محض این که از خانه اش بیرون می آمد، دوباره به آپارتمانش بر می گشت تا مطمئن شود که اجاق گاز را خاموش کرده است. به محض این که وارد دفتر کارش می شد به سراغ اتومبیلش بر می گشت تا بداند درهای آن را قفل کرده باشد. گری در واقع از وسواس رنج می برد. از گری خواستیم به شش پرسشی که قبلاً به آن اشاره کردیم جواب بدهد و به تصمیمی مشخص و قاطع برسد. او به کمک بیشتری احتیاج نداشت. برای او همین اندازه کافی بودکه بداند نمی خواهد برده از نو وارسی کردن بشود. او عادت خود را خیلی زود از میان برداشت.
اقدام شماره 2: از آموزش آگاهی استفاده کنید
از آن جایی که این عادت حالت خود به خودی دارد، ممکن است متوجه نشوید که چه زمانی آن را انجام می دهید، ممکن است دقیقاً ندانید که چه می کنید. بنابر این برای متوقف ساختن آن باید ازآن آگاه شوید. اگر این گونه باشد، باید عادت را به خوبی مطالعه کنید. برای این کار باید آن را ابتدا توصیف و بعد زیر نظر بگیرید.
توصیف عادت. جزئیات کار را باید از ابتدا تا انتها بدانید. اگر ناخن هایتان را می جوید، ببینید تنها ناخن هایتان را می جوید یا همه انگشتانتان را می جوید. چه عاملی سبب می شودکه دستتان را به طرف دهانتان ببرید؟ از کدام دندانتان استفاده می کنید؟ با ناخن های جویده و کنده شده چه می کنید؟ از کدام سمت ناخنتان شروع می کنید؟ ممکن است بد نباشد اگر در این خصوص از کسی کمک بگیرید.
زیر نظر گرفتن عادت بهترین راه برای زیر نظر گرفتن عادت یادداشت برداری است.
سؤال هایی درباره آن طرح کنید مثلاً:
1. در یک فاصله زمانی مشخص مثلاً در مدت یک هفته، یک روز، یا یک ساعت، این حادثه چند بار اتفاق می افتد.
2. عادت در چه زمانی اتفاق می افتد؟
3. وقتی این کار را می کنید چه اتفاقی در جریان است؟
برگه ثبت شده را مطالعه کنید. با ثبت اجرای عادت می توانید عوامل مؤثر در ایجاد آن را مطالعه کنید. بنابر این بعد از حدود یک هفته برگه های ثبت شده را مطالعه کنید. ببینید چند بار این عادت را انجام دادید. در چه مواقعی بود. در چه موقعیتی قرار داشتید.
نکته مهم. ممکن است زیر نظر گرفتن خود سببی باشد تا شکل و تناوب بروز عادت تغییر پیدا کند. علتش این است که حالا شما آگاهانه تر از گذشته رفتار می کنید. در این شرایط ممکن است عادت را تکرار نکنید. در این صورت بدانید که ممکن است برگه ثبتی شما اندازه واقعی رفتارتان را نشان ندهد.
اقدام شماره3: راه کارهایی برای متوقف ساختن عادت طراحی کنید
حالا در موقعیتی هستید که با استفاده از اقدام شماره 1 و 2 عادت خود را بشکنید.
خودتان را آماده کنید: برای اینکه کاری صورت دهید باید به تکرار به خودتان بگویید که می خواهید این عادت را بشکنید. فهرستی از دلایل را با خود نگه دارید و دستکم همه روزه به آن نگاه کنید در صورت لزوم می توانید بیشتر به فهرست نگاه کنید.
نظامی برای هشدار به موقع پیدا نمایید: برای درمان به موقع عادت و برای این که هنوز این عادت شروع نشده آن را از میان بردارید. باید هوشیار و گوش به زنگ باشید و در صورت لزوم اقدامات به موقع انجام دهید. ببینید که در چه مواقعی دچار این عادت بد می شوید. به این فکر کنید که چه می کنید. برای مثال فرض کنیم که وقتی تلفنی حرف می زنید موی سرتان را با دست دیگرتان می کشید. زنگ هشدار شما باید وقتی به طرف تلفن می روید و زمانی که دست چپتان را بلند می کنید به صدا در آید. اگر به محض آنکه نظریات شما مورد سؤال قرار می گیرد عصبانی می شوید، هر لحظه که با منتقد و پرسش کننده ای رو به رو شدید باید متوجه باشید.
برای متوقف ساختن عادتتان از راه کاری استفاده کنید. اگر متوجه شدید که عادت مورد اشاره را انجام می دهید، برای این که کاری صورت دهید هرگز دیر نشده است. درست در همان لحظه که متوجه می شوید دست از آن بکشید. می توانید به خود دستور «توقف» بدهید. می توانید کلمه «توقف» را جایی بنویسید و آن را در برابر چشمانتان قرار دهید.
حمایت دیگران را فهرست کنید. بدانید که برای ترک کردن عادتتان دیگران می توانند به شما کمک کنند. می توانند وقتی عادت مورد اشاره به سر وقت شما می آید موضوع را به شما اطلاع دهند. البته اگر کسی به شما غرولند کند، کمکی به شما نکرده است. از این رو اگر به کمک کسی احتیاج دارید باید دقیقاً به او بگویید که چه می خواهید و از او چه انتظاری دارید. از آن ها بخواهید که این فصل از کتاب را بخوانند.
نظارت را فراموش نکنید. هم چنان برگه های نظارت و وارسی را تکمیل کنید تا بدانید هر چند مدت یک بار رفتاری غیر ارادی خود را تکرار می کنید.
در ازای موفقیت هایی که به دست می آورید به خودتان پاداش بدهید. برای کاستن از میزان عادتتان برای خود هدف هایی در نظر بگیرید و بعد هرگاه به این هدف رسیدید به خودتان جایزه بدهید.
نکته دیگر. در مواقعی وقتی اشخاص سعی می کنند عادتی را بشکنند، به نظر می رسد که وضع قبل از آن که بهتر شود وخیم تر می گردد. در واقع از آن رو که به موضوع فکر می کنید اندیشه مربوط به عادت در شما تقویت می شود و با احتمال بیشتری آن کار را انجام می دهید. در ضمن ممکن است تحت تأثیر مشغله ذهنی که پیدا می کنید تنش زده شوید. اما این مرحله اغلب عمر کوتاه دارد، از این رو مأیوس نشوید و دست از تلاش بر ندارید.
اقدام شماره 4: جای عادت را با رفتاری دیگر عوض کنید
اغلب اشخاص وقتی می خواهند عادتی را از سر خود به در کنند رفتاری اضطرار گونه پیدا می کنند. مقاومت کردن در این خصوص هم دشوار است مگر آن که به جای آن کار دیگری را جایگزین بکنید و چه بهتر که این رفتار جدید با همان نقطه بدن در رابطه باشد. حتی بهتر است عضلات مشابهی درگیر شوند. اگر این عادت دست های شما را شامل می شود، مثلاً مانند موردی که موهایتان را می کشید، سعی کنید آن ها را به شکل دیگری به کار بگیرید.
اگر به هنگام نگرانی، تنش یا ملالت و کسالت این عادت به سر وقت شما می آید. لازم است فکری به حال این احساسات ناخوشایند بکنید. چه عاملی است که شما را تنش زده می کند، چه عاملی است که شما را مکدّر می سازد؟ چه می توانید بکنید تا به احساس بهتری برسید؟
اقدام شماره 5: مداومت به خرج دهید و به پیشرفت های خود توجه داشته باشید.
مهم است وقتی می خواهید عادتی را از میان بردارید مداومت به خرج دهید. اگر یک هفته تلاش کنید و هفته بعدی را به خود استراحت بدهید، کاری صورت نمی دهید. به زیان خود کار می کنید.
اقدام شماره 6: مراقب لغزش ها باشید
اشکال عادت ها این است که حالت خود به خودی دارند و معنایش این است که اگر به طور کامل از میان برداشته نشوند ممکن است باز گردند. ممکن است تلاش کنید و ببینید که عادت شما برطرف شده است و بعد به این نتیجه برسید که عادت از نو برگشته است. اما بدانید اگر یک بار موفق شدید، امکان آن وجود دارد که دوباره موفق شوید و این بار موفقیت ساده تر است. بد نیست اگر بدانید چه اتفاقی افتاد که عادت بد دوباره بازگشت. در موقعیت های بعدی می توانید به این موضوع توجه داشته باشید و کاری نکنید که ناراحتی شما بازگردد.
راهنمای سلامت روان- ترجمه مهدی قراچه داغی
تا دلم غافل ز آقا می شود پای من سوی گنه وا می شود
تا مرا نفسم به ذلت میکشد مهدی زهرا خجالت می کشد
کار من تنها دل آزردن شده کار مولا خون دل خوردن شده
روز شب گویم به خود با واهمه من چه کردم با عزیز فاطمه
اللهم عجل لولیک الفرج