سلام. از همه کسانیکه در مراسم تشییع و تدفین مادر این حقیر شرکت کرده وابراز همدردی نمودند تشکر وقدردانی می نمایم
حضرت حمزه فرزند (عبدالمطلب بن هاشم)، و عموی گرانقدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از شخصیت های برجسته صدر اسلام بود که دارای صفاتی همچون خوش خلقی، ایمان راسخ، هوش و درایت، شجاعت، و وفای به عهد بود. او پس از ایمان آوردنش به پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ و قبول دین مبین اسلام خدمات قابل توجهی به اسلام و حضرت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و مسلمین انجام داد. مورخان ، برای اسلام آوردن حضرت حمزه دو نقل عمده را بیان می کنند: بعضی اسلام آوردن حضرت حمزه را در سال دوم بعثت می نویسند؛[1] برخی هم اسلام وی را در سال ششم بیان می دارند.[2] امّا آنچه مسلم است با ایمان آوردن حضرت حمزه با توجه به جایگاهی که در میان مکیان داشت آزار و اذیت مشرکان نسبت به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کاهش قابل توجهی یافت، و نیروی اسلام قوت بیشتری به خود گرفت. علامه جعفر مرتضی عاملی، در این باره می نویسند: اسلام حضرت حمزه مرحله جدیدی بود که در محاسبات قریش نیامده بود، چرا که او معیارها را به کلی دگرگون کرده بازوی قریش را از توان انداخت و بر وحشت آن ها افزود، تا آن جا که طغیان آن ها فروکش کرد.[3]
لذا با توجه به خدمات حضرت حمزه به اسلام و حضرت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بعد از شهادت آن جناب، حضرت نبی مکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ او را مفتخر به لقب (سید الشهداء)[4] یعنی سرور و آقای شهیدان نمود. همان طور که در حال حیات خود از طرف رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ملقب به اسد الله (شیر خدا)، و اسد رسول الله (شیر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ) مفتخر شده بود.[5]
ابن حجر در این باره می نویسد: حمزة بن عبد المطلب، در جنگ احد توسط وحشی به شهادت رسید در حالی که کمتر از 60 سال سن داشت و پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ او را ملقب به «اسدالله» نموده بود و بعد از شهادتش او را «سید الشهداء» نامید[6] و این فضیلت از آن روز مخصوص حضرت حمزه عموی گرانقدر پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ گردید چنان چه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نامه ای که به معاویة بن ابی سفیان می نگارد و افتخارات اقوام و منسوبین خویش را بر می شمارد، اشاره می کند که: آیا نمی دانی قومی از ما به شهادت رسید اند که هر کدام دارای فضل و برتری نسبت به سایر شهدا دارند زمانی که حضرت حمزه عموی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به شهادت رسید پیامبر دستش را روی قبر او گذاشت و هفتاد تکبیر گفت و او را سید الشهداء نامید.[7]
بنابراین علت اصلی سید الشهداء نامیده شدن حضرت از سوی پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ به این خاطر بود که آن بزرگوار در طول حیات با ارزش خود خدمات گرانقدری به اسلام نمود و با رشادت ها و جانبازی های خود پایه های دین جدید را مستحکم نمود، و همیشه به عنوان سربازی فرمانبردار و دلیر در خدمت رسول معظم اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فروغ ابدیت، جعفر سبحانی.
2ـ تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی.
3ـ سیره رسول الله، رفیع الدین همدانی.
پی نوشت ها:
[1]. ابن عبدالبر، الاستیعاب، بیروت، دارالجیل، 1412ق، ج1، ص423.
[2]. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410ق، ج3، ص6.
[3]. فاطمه صالحی، حمزه سید الشهداء مجله نامه جامعه، شماره 14، آبان 1384ش.
[4]. ابن عبدالبر، همان، ج1، ص373.
[5]. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، درالکتب العلمیه، 1414ق، ج11، ص90.
[6]. ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج1، ص106.
[7]. ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411ق، ج2، ص560.
برگرد ای توسل شب زنده دارها پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاد بارها
شب ها بدون آمدنت صبح می شوند برگرد ای توسل شب زنده دارها
این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند یا ایها العزیز تمام ندارها
علی اکبر لطیفیان
احادیث بسیاری در خصوص یارانی از امام زمان(عج) نقل شده است که از قبرها بر میخیزند و رجعت میکنند. در این گزارش تعدادی از این احادیث و روایات از منابع معتبر شیعی آورده شده است:
دلائل الامامة از سیف بن عمیره از امام باقر(ع) روایت میکند: «چون قائم قیام کند، مؤمن در قبرش (از ظهور) آگاه میشود، پس به او گفته میشود: صاحب (و امام) تو قیام نمود، اگر دوست میداری به او بپیوندی چنین کن، و اگر میخواهی در کرامت خدا بمانی بمان.»
در روایتی مشابه، غیبت شیخ طوسی از مفضل بن عمر نقل میکند: «از قائم(ع) و شیعیانی که در انتظار ایشان مردند سخن راندیم که امام صادق(ع) فرمودند: چون ایشان قیام کند در قبر مؤمن سراغ وی میآیند و میگویند: ای فلان! صاحب تو ظهور کرد، اگر خواستی بدو ملحق شوی چنین کن، و اگر میخواهی در کرامت پروردگارت بمانی بمان.»
تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) نقل میکند: «هر که سوره بنی اسرائیل را در هر شب جمعه قرائت کند، نمی میرد تا آنکه قائم را درک کند و از یاران او باشد.» (بحارالانوار، مجمع البیان، ثواب الاعمال)
به نقل از همین کتاب امام صادق(ع) میفرمایند: «هنگامی که قائم آل محمد قیام کند از پشت کعبه بیست و هفت مرد - پانزده تن از قوم موسی که به حق حکم و داوری میکردند، هفت تن اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری و مالک اشتر - را بیرون خواهد آورد.»
دلائل الامامة نیز در حدیثی مشابه از امام صادق(ع) نقل میکند: «چون قائم از پشت این خانه ظهور کند، خداوند بیست و هفت مرد را با او خواهد فرستاد؛ چهارده مرد از قوم موسی که خداوند دربارهشان فرموده: وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ، و از میان قوم موسى جماعتى هستند كه به حق راهنمایى مىكنند و به حق داورى مىنمایند، اصحاب کهف هشت (هفت) تن، مقداد، جابر انصاری، مؤمن آل فرعون و یوشع بن نون وصیّ موسی.»
فارس: پنجم شعبان سالروز ولادت زینت عبادتکنندگان حضرت زینالعابدین(ع) است. امامی که به تقدیر الهی در واقعه عاشورا بیمار شدند تا سلسله امامت باقی بماند. اما متأسفانه برخی این بیماری کوتاهمدت امام را به کل عمر ایشان تسری میدهند.
آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا از اساتید اخلاق و تاریخ اسلام در این باره میگوید:
زمانی مداحی [درباره امام زینالعابدین] میگفت «بیمار کربلا». به او گفتم: من به تو بگویم «مداح بیمار» خوشتان میآید؟ گفت نه، گفتم پس چرا به امام میگویی؟ آنچه در روایت آمده این است که حضرت در روز عاشورا مریض بودند. بیشتر از این روایات نشان نمیدهد که بگوییم در شام هم مریض بودهاند.
بیماری حضرت حداکثر روز عاشورا و یا شب عاشورا بوده و بیشتر از آن را مدرکی نداریم که بگوییم ایشان مریض بوده، هنگامی که خیمهها را میخواسنتد آتش بزنند ایشان بیمار بودند.
تمامی علمای اهل سنت نوشتهاند وقتی حضرت میآمدند کنار کعبه در قضیه «فرزدق» که مردم حتی خلیفه، هشام خونآشام را محل نگذاشتند تا استلام حجر بکند، وقتی حضرت آمد آنها که میشناختند احترام گذاشتند و آنهایی هم که نمیشناختند با آن قدرت ولایت بیاختیار به کناری رفتند.
اهل سنت همه ایشان نوشتند «و کان من اجمل الناس وجها و اطیبهم ریحاً». وقتی امام سجاد(ع) از خوشبوترین و خوشروترین افراد بود، حال به خاطر دو شب تب او را بیمار کربلا بنامیم؟! جای تأسف است که من شیعه بگویم بیمار کربلا. چقدر ما باید بیمعرفت باشیم که این حرفها را بزنیم؟!