خیلی كوتاه
یکشنبه دوم مهر 1391 10:40 ق.ظ
ویبره ی گوشیم و صدای همیشگی پیام كوتاه،گوشی را بر می دارم و شروع می كنم به خواندن:«سلام،از اون دوستت كه وكیله می شه بپرسی حق الوكالش چقده؟طلاق،خواهان مرد ».
نگاهم به اسم فرستنده بود،بهت زده به گوشیم خیره شده بودم.ذهنم هزار توی ذهنش را كنكاش می كرد...خیلی كوتاه خبرم كرد.
با وكیل تماس نگرفتم،جوابش را نوشتم:«اون فعلا خارج از كشوره»،دكمه ی send را فشار دادم.
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:یکشنبه دوم مهر 1391 | نظرات()