زمزمه ی بلند من
دوشنبه هجدهم آذر 1392 05:10 ب.ظدیروز تا ساعت هشت شب در ساختمان جدید محل کارم بودم.داشتم زیرساخت شبکه ی ساختمان را تجهیز می کردم،دو-سه ساعت آخر کار را تنها بودم و وقتی که تنها باشم شروع می کنم به زمزمه کردن،زمزمه ی تنهایی.حالا این زمزمه یا شعر است یا ترانه و البته بعضی وقت ها جملاتی گسسته از فکرهایی که ذهنم را مشغول خود کرده اند.دیشب کار از زمزمه گذشت و رسید به فریاد و بلند بلند گفتن و خواندن،مالیخولیای تنهایی باعث شد دکمه record موبایلم را فشار دهم.قسمتی از نتیجه شد این فایلی که جالب نیست،فایلی که ثمره ی تنهایی است...
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:سه شنبه نوزدهم آذر 1392 | نظرات()