در این فصل سرما بهار مال تو
سه شنبه چهارم آذر 1393 11:54 ب.ظمی بینی خدا،ما آدم ها آنقدرها هم بد نیستیم.می بینی هنوز بین ما خوب هایی هم هستند.کسانی که جنسشان شبیه خود توست؛مهربانند.حواسشان به شماست تا خودشان.حتما وقتی چنین بنده هایی را میبینی لذت می بری و حسابی کیفور می شوی،راستش من هم با دیدنشان غبطه می خورم به تو حسودیم می شود که چنین هایی را داری،دمت گرم خدا.دمت گرم،حالش را ببر...در این فصل سرما «بهار»مال تو
گفته بود روزی بر می گردد که سفیر امید باشد،اما حالا رفته است.انگار دیگر امیدی نیست که سفیری بخواهد،اما نه همیشه امید هست،همیشه زندگی هست،همیشه عشق هست،مطمئنم که روزی بر می گردد.روزی که ته مانده ی امید در صورش بدمد،روزی که بهار آغاز است...
دوست من،«بهار» پر از مهر،با خزان پر کشیدی،سپید و پر امید.گرچه هرگز ندیدمت اما لبخندی که حالا به صورت داری را می بینم و هرگز فراموشش نخواهم کرد.
راستی؛سلام من را به خدا برسان،تو را می سپارم به آسمان ها
+همیشه شاد خواهی بود.
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:چهارشنبه پنجم آذر 1393 | نظرات()