دوست دارم
سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت 1394 10:13 ب.ظدیشب تماس گرفت،فردا ایران است.دل توی دلم نیست تا بغلش کنم،ببوسمش،حرف های همیشگی را بزنم،برویم با هم سید خندان توی پاتوق بستنی بزنیم،ترک موتورش بنشینم و به تمام دنیا بخندیم و باز هم «دوسِت دارم» گروه سون را بلند بلند بخوانیم و چندتا لیچار بار هم کنیم و از میان دودهای تهران نفسی تازه کنیم.
دیشب که عالی بود،امروز هم با دوستان نازنینی دور هم بودیم و با سورپرایزی که بچه ها نقشه اش را کشیده بودند کلی لذت بردیم،جای تمام دوستانی که نبودند خالی بود،تولد بود و شادی و لبخند دوستان خوبم.فردا هم اگر چشمم به روشناییش گشوده شود حتما خوب خوب خوب خواهد بود.
از اول امسال بدون هیچ مناسبتی چهارتا هدیه گرفتم،دوتا لیوان دوست داشتنی،یک جفت راکت بدمینتون و یک بسته بندی زیبا از صدف های سواحل جنوب ایران...
+از همه دوستانی که امروز را خاطره کردند ممنونم،شاد باشید و سلامت.
++ بعد از نوشتن این پست دلم فال حافظ خواست:
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست
سخن شناس نهای جان من خطا این جاست
نوشته شده توسط: طاها | آخرین ویرایش:سه شنبه بیست و دوم اردیبهشت 1394 | نظرات()