به یادتم هنوزم ...
برای ZADS  
خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو            دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدم‏ی تو
زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده            روز تولدم برام فرشتشو فرستاده
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه            خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه
تو، نمی اومدی پیشم من عاشق کی می شدم            به خاطر اومدنت یه دنیا ممنون توام
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
خدا مهربونی کرده تو رو سپرد دست خودم            دست تو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم
              
خیلی خوشحالم - محمد علیزاده 
ارسال پست
نه چشمانت آبی بود
و نه موهایت شبیه موج ها....
هنوز نفهمیده ‌ام
دریا که می ‌روم
چرا ... یاد تو می ‌افتم !!!
پوریا نبی‌ پور
سلام ...
امیدوارم که حالتون فوق العاده عالی باشه توی این روز ...

آمد بهار جان ها ...
سال 95 که فوق العاده ترین سال زندگیم بود تموم داره میشه یعنی کمتر از 20 دقیقه مونده تا این سال فوق العاده به انتهاش برسه ...
خیلی خوشحالم از عید و روزای پیش رو یکمم ناراحتم بخاطر تموم شدن سال به این قشنگی ...

حس قشنگیه ...
سبزی پلو با ماهی امروز ...
اخرین غذایی امسال بود. 
شیرینی دور هم بودن ...
قشنگی هفت سین ...
و ماهی های قرمز تنگ که به نظرم عید رو تلخ کردیم براشون ...

امیدوارم توی این سال جدید سلامت باشید کنار خانوادتون ...
سفرتون همیشه پر برکت باشه زیر سایه امام زمان (عج)
حالتون فوق العاده عالی باشه کنار کسایی که عاشقش هستین ...
و به همه آرزو های قشنگی که فکرش رو میکنین برسین ...

توی این سال رفتار درستی نداشتم. اگه ظلم یا بدی به هر کسی کردم، از خدا میخوام همیشه خیر رو براشون به همراه داشته باشه همراه با خوشبختی ...

(+) امسال رو بخاطر تو دوست داشتم ...
امیدوارم سال جدید فوق العاده تر باشه برای هردوتامون ...
پر از شادی و حس قشنگ ...

خیلی دوست دارم ...
به امید روزی که سالمون با هم تحویل بشه  (+)

همتون رو به اندازه خودتون دوست دارم 
یا مهدی ...



طبقه بندی: احساس نویسی، تفاوت، خاطره نویسی، گفتگو، اعتراف، موضوع آزاد،
برچسب ها: عید، سال تحویل، سال 96، سال 95، سال قشنگ، عید نوروز، سال جدید،
تاریخ : دوشنبه 30 اسفند 1395 | 01:36 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ....
امیدوارم که حالتون خوب باشه ...

کم کم دارم به آخر قشنگ ترین سال زندگیم میرسم. سالی که همه چیز توش داشت ...
نقاط تاریک ...
نقاط روشن ...
به لطف این سال فوق العاده یه روز بیشتر میتونیم زندگی کنیم ...
خیلی حالم عالیه و خوشحالم ...
حس خوشبختی ...
حس خیلی شیرین ...
انقدر حالم خوبه دوست دارم برم با گنجشک ها مسخره بازی ... 

امروز با 5 روز تاخیر 5 تا درخت کاشتم 
سه تا سیب دوتا انجیر ...
حس خوبیه، مثل این که داری یه زندگی جدید رو کنار خودت به وجود میاری ...
دو سال پیش 15 اسفند دوتا درخت قطع کردم 
لحظه سال تحویل : ساعت 13:58:40روز دوشنبه 30 اسفند


(+) همه  شیرینی امسال به این بود که تو کنارم بودی ...
خیلی دوست دارم، یعنی دیونتم بخدا ...
وقتی میبینمت فقط خداروشکر میکنم که ---- کنارم هستی ...
نمیدونم
فرشته ای ...
آدمی ...

خداروشکر میکنم که تو کنارم هستی ... 
تو، فقط تویی ، هیچکس حتی شبیه به تو نیست.   (/+/)

مواظب حس قشنگتون باشین ...
یا مهدی ...



طبقه بندی: خاطره نویسی، احساس نویسی،
برچسب ها: سال نو، حس نو، حس خوشبختی، حس قشنگ، وجود تو، دوست داشتن، تو،
تاریخ : جمعه 20 اسفند 1395 | 08:08 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام عزیز ترینم ...
امیدوارم قشنگترین حال دنیا رو داشته باشی ...

دیشب دلم خیلی گرفته بود خواستم امروزم رو به بهترین شکل ممکن شروع کنم. مثل سوم بهمن!  ولی هر کاری کردم فایده ای نداشت ! 
قبلا مثل خواب بودی برام یعنی تا یه وقتی میشد نبودنت رو تحمل کرد. چند روز ازت بی خبر میشدم اخلاقم برمیگشت، سر چیزای کوچیک ناراحت میشدم و بعد از این که تو رو پیش خودم حس میکردم حتی صدای قار قار کلاغ ها هم قشنگ بود ... 

ولی حالا شدی  نفسم !
تو بگو یک دقیقه  
نمیتونم 

خب هر کسی باید سر جای خودش باشه دیگه، شما نمیتونین راجر فدرر رو بیارین فوتبال بازی کنه که !
بچم الان داره فینال آزاد استرالیا رو  با رافائل نادال بازی میکنه، جلو هم هست، دعا کنین ببره  
یعنی یه پست احساسی میخواستم بنویسما ببین چی شد !!!

میگفتم 
1) منو واسه  -----   ساختن : (2 نمره)
A- پیش تو موندن
B- ---- شدن 
C- ------ رفتن
D- خوشحالی تو 

اصلا بذار اینجوری بگم منو واسه تو ساختن !!!  
والا ...

+ خیلی دوست دارما  
خیلی زیاد ...
عااااااااااااااااااااااااااااشقتم 

من برم بازی رو ببینم  

سرتونم درد آودم ...
موفقتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...



طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: تنیس، راجر فدرر، رافائل نادال، دوری، خواب، نفسم، عاشقتم،
تاریخ : یکشنبه 10 بهمن 1395 | 11:14 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم حالتون به خوبی من باشه ...

امروز ...
بهترین روز زندگیم بود ...
چقدر خوبه که هست ...
تا امروز فکر میکردم علی زند وکیلی قشنگ ترین صدایی بود که شنیدم ولی ...
صداش ...  

واااااایییی ...
حسی که حالا دارم قابل گفتن نیست ...
خیلی حالم خوبه یعنی فوق العاده عالیم ...
چقدر خوبه که هست ...
وااااااااااااااااااااای اسممو صدا میکرد 

بعضی وقتی طعم واقعی خوشبختی رو حس میکنم. امروز 3 بهمن هیچوقت یادم نمیره ...
عالی بود 

چقدر خوبه که هست ...
انقدر حالمو خوب کرد که یادم رفت تولد دادشم هست 
وااااااااای فوق العاده خوب میکنه حالمو ...
خیلی میخوامت 
واقعا نمیدونم چی میگم 
مثل دیونه هایی شدم که انقدر خوشحالن که نمیدونن دارن چیکار میکنن ...
امروز عااااااااااااااااااااااالییییییییییییه ...

عاشقتم همیشه 
تموم زندگیمو بهت مدیونم ...
ممنوونم که هستی عشق جان ...
راستی دیروز روز جهانی بخل بود 

امیدوارم زندگیتون به قشنگترین شکل ممکن رقم بخوره ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...




طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: خیلی دوست دارم، بهترین روز زندگیم، بهترینم، عاشقتم، دوست دارم، فوق العاده من، خیلی میخوامت،
تاریخ : یکشنبه 3 بهمن 1395 | 10:52 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
مثلن باشی کله سحر بیدارم کنی ببریم کله پزی...
مثلن باشی صبح پنجشنبه جمعه ام نذاری بخوابم بگی پاشو بریم قدم بزنیم، خرید کنیم 
مثلن باشی بعد هی بدون اینکه به من بگی مهمون دعوت کنی و من هی نتونم به کتابای نخونده و قصه های ننوشته م برسم 
مثلن باشی ساعت سه نصفه شب بیدارم کنی بگی نگا داره بارون میاد پاشو بزنیم بیرون حیفه بخوابیم 
مثلن باشی وسط خوابم، وسط کارام، وسط کتاب خوندنم بیای بی هوا بغلم کنی و بگی دلم تنگ شده بود! 
مثلن باشی نذاری بخوابم
باشی نذاری با خودم تنها بشم
باشی نذاری کتاب بخونم و بنویسم
باشی نذاری با شمع و موسیقی ضیافت گریه بگیرم

به خدا می ارزه ... 
اصن همه اینا الان برا نبودنته 
اصن تو باشی کی دلش میاد بخوابه یا بره تو خودش یا وقتشو با کتاب پر کنه؟
اصن تو باشی مگه یه لحظه جم میخورم من از بغلت؟
باش تو فقط که بودنت به خواب شیرین صبحمم می ارزه! 

#مانگ_میرزایی

فرستنده : بهترین و فوق العاده ترین آدم دنیا ... 
زمان : 16 دی 



طبقه بندی: تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، رفتار های درست، موضوع آزاد،
برچسب ها: مثلن باشی، مثلا باشی، قشنگی زندگی، عشق، دوست داشتن، نبودنت، باشی ...،
تاریخ : پنجشنبه 16 دی 1395 | 09:13 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
 عزیزممحبوبمنفسم
 مهربونمدنیامزندگیم
 رویامترسمبهترینم
 هستیمامیدم غرورم 
 شانسمشهرتم لبخندم 
هنرمندم آرامشمشیرینم
زیباترینم باهوش ترینم فوق العاده ترینم 
جونمدیونتمعشقم
فداتم قربونت برم  الاهی بمیرم 
 دلیل زندگیمدوست دارمو غیره ام

هیچ حرفی شیرین تر از میم آخر کلماتت نیست.
همیشه دوست دارم. ممنونم که هستی 




طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: Z، عزیز، دل، من، همیشه، دوست، دارم،
تاریخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 | 09:59 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم که حالتون به خوبی من باشه !!!

فرض کنید هر روز وقتی از خواب بلند میشین یکی براتون یه کادو گرون قیمت میخره به طوری که شما حتی نمیتونین 1 بار این هدیه رو جبران کنید.
شما هر روز از خواب بلند میشین و دوباره هدیه ای که همیشه دوست دارین روی میزتون هست !!!
تنها کلمه ای که میتونین به شخص مقابل بگید چیه ؟
جوابگو محبت های بی شمارش میشه ؟
فرض کنین یک سال و 46 روز این کادو روی میزتون باشه و شما هنوز چیزی واسه تشکر کردن نداشته باشین ...
تواناییتون اونقدری نباشه که ازش تشکر کنین ...
چیکار میکنین ؟ 

حال روز این روز های من هم همین شکل رو داره ...
بودن فوق العاده ترین آدم دنیا کنارم ... 
بزرگترین هدیه دنیاست وقتی کسی رو که با تمام وجود دوست داری کنارت هست. خوشبخت ترین آدم دنیا میشی وقتی میبینی که اونم نسبت بهت بی تفاوت نیست ... 
ببخشید که نتونستم حداقل یکی از 1000 محبتت رو جبران کنم ...
باور کن سخته ... 

حسی که دارم رو نمیتونم واقعا بنویسم ...
نمیتونم واقعا از تو بنویسم ...
از تو نوشتن خب خیلی سخته !!! 
هیچکس توی دنیا نمیتونه منو درک کنه چون هیچکس کسی شبیه به تو نداره ... 

آورده دنیا یه دونه اون یه دونه پیش منه 
خدا فرشته هاشو که نمی سپره دست همه 

دنیای قشنگ و فوق العاده مرتضی !!!
ممنونم بخاطر بودنت که هر روزم رو قشنگتر میکنی ...

بعضی وقتا به خودم حسودیم میشه ...
جدی تا حالا شده به خودتون حسودی کنین ؟؟؟
حس که الان دارم ... 

+ ببخشید ...
همیشه میخوام از تو بنویسم این کارمو سخت میکنه و نمیتونم درست بنویسم و تمرکز کنم ...
شرمنده که متنی در حد اندازه ات نیست ...
مشکل از من نیست ...
کل ادبیات باید عوض بشه - با چوب دستی نمیشه رفت به جنگ بمب هسته ای 

+ دوست دارم به اندازه تمام دنیا ... 
خیلی ممنونم که هستی ... 
کاش روزی بشه که بتونم 1 از هزار لطفت رو جبران کنم ...

مواظب خودتون باشین ...
قشنگی دنیاتون مثل من ...
یا مهدی ...



طبقه بندی: شعر، گفتگو، اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، یک پله بالاتر، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: زندگیم، دنیام، نفسم، عشقم، بهترینم، محبوبم، آرامشم،
تاریخ : شنبه 6 آذر 1395 | 02:41 ق.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...

از وقتی که 21 ساله شدم دنیا واسم رنگ قشنگتری پیدا کرده و دارم معنی واقعی زندگی رو حس میکنم. خبری از کارایی که قبلا میکردم نیست شاید یه شوخی هایی یا دلخوری هایی باشه ولی در کل بزگتر شدم و سعی میکنم دنیای دور خودم رو قشنگتر ببینم. 
انگار دیوار های خونه مثل رنگین کمون رنگارنگ شدن.
همه مردم دنیا چرا انقدر یهو خوش قیافه شدن !!!
چرا دیگه از کسی بدم نمیاد ؟
احساس خوشبختی چیزیه که توی وجود من همیشه پیدا میشه وقتی که تو هستی 
الان دیگه بیشتر دعا هایی که میکنم واسه خوشحالی تو هست 

خیلی حس خوبیه که یکی دیگرو حتی بیشتر از جونت دوست داری ...
اگه بدترین حال دنیا رو داشته باشی خنده هاش قند تو دلت آب میکنه... 
هیچوقت نمیتونی بفهمی که چقدر خندیدنت و حال خوبت فوق العاده هست چون تو نمیتونی خودت رو داشته باشی ... 

سوالی که همیشه از خودم میپرسم اینه که خدا چقدر منو دوست داره که تورو واسم انتخاب کرده !!!
همیشه ممنونشم که فقط یه روز دیگه میتونم با بهترین آدم دنیا همراه باشم
بعضی وقتا بقیه درک نمیکنن منو و شاید به من و حرفایی که میزنم بخندن یا به نظرشون مسخره باشه ...
قضاوت همیشه سخته چون هیچکس جای من نیست که تورو داشته باشه ...
این یبار رو بهشون حق میدم ...   بخندین که خنده هاتونم خوشحالم میکنه ... 

رسیدیم به وسط  قشنگترین فصل بهترین سال که با قشنگیاش منو فوق العاده قافلگیر کرد ...
چه خوبه این سال 95 ...
کاش هیچوقت تموم نمیشد ...

+ بعضیا هستن توی زندگیمون که  بخاطر همین بودنشون باید بریم و ازشون تشکر کنیم ...
ممنونم که هستی زندگی من ...
همیشه دوست دارم 

موفق باشید ...
یا مهدی ...




طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: پاییز، دنیای من، با تو، سال 95، قشنگی، قشنگ ترین فصل، آبان،
تاریخ : شنبه 15 آبان 1395 | 04:16 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...

بهترین ماه بهترین سال تموم شد ...
پاییز هم سر رسید همراه با سرمایی که حتی تو اوج گرما میشه حسش کرد. سرمایی که به دما یا زردی برگ درختا بر نمیگرده ...
این کاهش دما فزیکی نیست، بلکه حسیه ...
حس نبودن کسی که باید امسال تجربش کرد، شاید این پاییز سرد تر از زمستون سال 83 باشه ...
کاش میشد همه چیز رو متوقف کرد، یا به عقب برگردوند ...
ای کاش ای کاش نبود ...

باید محکم باشم واسه بعد ...
واسه روزایی که نیستم و نیست ...
این روز ها میتونه آزمونی باشه واسه شناختن خودم و فرصتی برای پیشرفت ...
سخت هست ...
ولی سختی همراه به شکست هم شیرینه ...
بدونی که نهایت تلاشت رو کردی و موفق نشدی ...
اگه قرار باشه هر چیزی راحت بدست بیاد که ارزش نداره ...
واسه همون که گرانبها ترین سنگ الماسه !!!

پست هام  15 روز یکبار ارسال میشه ...
نوشته هام خیلی کم میشه ...
فقط تمرکزم رو میزارم روی درس، آینده و هدفم .
نظر دهی هم آزاد میزارم تا نیازی به تایید نباشه ...

+ بیشترین تمرکز باید روی هدف باشه، نه سخت های بین راه ...
موفق میشیم، مطمئنم.

امیدوارم روز های خوب برای هممون برسه ...
دوستون دارم ...
موفقیتتون ادامه دار ...
یا مهدی ...




طبقه بندی: گفتگو، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: اخرین روز تابستون، تابستون، پاییز، اول مهر، شروع جدید، سختی، آینده،
تاریخ : چهارشنبه 31 شهریور 1395 | 07:27 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
سلام ...
امیدوارم حالتون خوب باشه ...

امروز تولدم بود 
روزیه که برای من و کسایی که اطرافم هستن خیلی شیرین و فوق العاده هست.
توی روز تولد اغلب باید از خودمون صحبت کنیم و حس هایی که داریم ...
ولی من میخوام از او بگم !!!

نمیدونم توجه کردین یا نه ....
کسایی هستن که توی زندگیمون میان و طی مدت کوتاهی بخشی از وجودمون رو تشکیل میدن ...
میشن گوشت ، پوست و استخونمون ...
خوشحال که هستن انگار تمام دنیا توی نگاهتون هیچ میشه ...
ناراحت یا اینکه درد دارن شما اون درد رو خیلی شدید تر حس میکنین ...

این آدما ها چطور انتخاب میشن و وارد زندگیمون میشن ؟
احساس میکنم خدا دستش رو گذاشته توی دستم و میگه که مرتضی؛ دیگه خوشبختی 
چقدر حس خوبیه ...
خدایا ممنونم ...

امروز تنها تولدی هست که او کنارم هست ...
اونی که تمام امروز سعی میکرد بهترین حال رو  داشته باشم...
با این که پیشم نبود ولی با تک تک سلول های بدنم حسش میکردم. چقدر حس خوبیه بودنش 
چقدر خوبه که هست  
بعضی وقتی باید دست بعضی از آدم هارو بوسید فقط بخاطر این که کنارمون هستن و باعث میشن بهترین حال دنیا رو داشته باشیم. 
تولدم توی همین لحظه که ساعت 00:00 هست تموم شد ولی دوست داشتن بهترین آدم دنیا تمومی نداره ...

مگه میشه آدم به همین راحتی از زندگیش دست بکشه ؟

+ ممنونم که هستی و حس خوبی به دنیام میدی 
+دوست دارم تا همیشه 

یا مهدی ...



طبقه بندی: اعتراف، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: او، دوست داشتن، روز تولدم، زندگیم، دنیام، حال خوب، عشق،
تاریخ : یکشنبه 28 شهریور 1395 | 10:59 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
خدایا عاشقتم ... 
ممنون بخاطر بهترین روزی که بهم هدیه دادی ...

امروز بهترین روز زندگیم بود ...
انقدر خوشحالم و ذوق دارم که اصلا مقدارش قابل تصور نیست حتی واسه خودم ...
زندگی عاشقتم !!! 

20 ساله که زندگی فقط واسه من میبارید و من بدون چتر فقط تحمل میکردم.
چند وقت میشه که معنی واقعی خوشبختی رو دارم درک میکنم. تازه دارم میفهمم این همه سال زندگیم اشتباه بود.
تازه دارم متوجه میشم یه آدم خوشبخت چه ویژگی های داره ...
چند وقت پیش داشتم نوشته هایی که مخاطب های اون احساس خوشبختی میکردن رو میخوندم. 
اقیانوس طلا ...
پولدار ترین فرد ...
زیبا ترین آدم  ...
قدرتمند ترین ...
و ...

خیلی جالب بود واسم این همه آدم فقط با همین چیزای کوچیک احساس خوشبختی میکنند ؟
ههه ...
چقدر کم توقع !!! 

خدایا ...
شاید این چیزی که من میخوام بیشتر شبیه معجزه است ...
همیشه بهمون گفتن با هر ظرفی بریم پیش خدا همون قدری که ظرفیت داریم بهمون کمک میکنه  ...
شرمنده ام که همیشه بزرگ ترین هارو ازت میخوام ...
ممنونم که همیشه نگاه ویژه ای بهم داری ... 


+ با همین دست، به دستان تو عادت کردم
این گناه است ولی جان تو عادت کردم

جا برای من گنجشک زیاد است ولی
به درختان خیابان تو عادت دارم

گرچه گلدان من از خشک شدن می‌ترسد
به ته خالی لیوان تو عادت کردم 

دستم اندازه‌ی یک لمسِ بهاری سبز است
بس‌که بی‌پرده به دستان تو عادت کردم

 مانده‌ام آخر این شعر چه باشد انگار
به ندانستن پایان تو عادت کردم 

علی‌ اکبر رشیدی

یا مهدی ...




طبقه بندی: شعر، تفاوت، خاطره نویسی، احساس نویسی، موضوع آزاد،
برچسب ها: علی‌ اکبر رشیدی، خوشحالی، بهترین روز زندگیم، خوشبختی، معنی خوشبختی، دوست دارم، خدایا شکرت،
تاریخ : جمعه 26 شهریور 1395 | 10:39 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات
فصل بی رحمی نزدیک میشد، و او سایه بی رحمی را کم کم حس میکرد ...
او  دربدر شده ای بود که هر لحظه  را فرامیخواند تا چاره ای بیاندیشد ...
نم نم قطرات باران، یاد  آور  شروعی تازه بود ..
میخاست پرواز کند ...
پرواز به سمت  اغوش زمستانی ...
پروازی همیشگی...
واهِمه ی  بی رحمی اورا انقدر سست کرده بود که  خدارا هر لحظه  فریاد  میزد و در دلش غوغا بود ..
غوغایی ناتمام ...
انگار قرار بود چیزی را گم کند برای همیشه و هیچ وقت پیدایش نکند..
فصل بی رحمی نزدیک است...
صدای پای پاییز ترسناک ترین صدایی است که بگوشش میرسد ...
واقعیتیست این تلخی...

پاییز را باید قبول کرد !





نویسنده :  ...
تاریخ : 21 شهریور




طبقه بندی: احساس نویسی،
برچسب ها: پاییز، غم، پاییز غمگین، خدا، فصل پاییز، پاییز را باید قبول کرد، احساس نویسی،
تاریخ : چهارشنبه 24 شهریور 1395 | 01:23 ب.ظ | نویسنده : سجاد 1 | نظرات

تعداد کل صفحات : 8 :: 1 2 3 4 5 6 7 ...


  • شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات