همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق به استادی کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه و دبیری همسفر خانم لیلا ج با دستور جلسه جهان بینی ۱ و ۲ روز دوشنبه ۳/ ۹ / ۹۹ راس ساعت آغاز به کار کرد.


abi_77088_780.jpg



اگر اشکال های خود را نمی بینیم و فکر می کنیم تمام و کمال همه چیز را انجام دادیم، این یعنی من دارای منیت هستم.....










 مشارکت همسفران خانم ها منیژه، زهرا، فاطمه، لیلا، لیلاج، نسیم و نسترن:
در سی دی جهان بینی1و2 استاد امین در قسمتی از سی دی از حس انسان صحبت کردند و فرمودند: نیروهای بازدارنده یک کار بیشتر بلد نیستند انجام بدهند ولی همان یک کار بسیارخوب بلد هستند که چطور انجام بدهند و آن خراب کردن و آلوده کردن حس انسان است. خراب شدن حس ما باعث بیراهه رفتن ما می شود و باعث می شود که ما دچار غیبت کردن ، دروغ گفتن ، قضاوت کردن ، دزدی و کلا خیلی چیزهای دیگر. حس نیرویی است که باعث به کار افتادن قوه عقل می شود. اگر حس آلوده ما به عقل انتقال داده شود ، باعث دادن فرمان های غلط می شود. پس اگر انسان بتواند حس خود را پالایش کند ، می تواند از تاریکی ها خارج شود. جهانبینی از دو مقوله جهانبینی درون و بیرون تقسیم می شود که در اینجا جهان بینی درون بیشتر مورد بحث است. باید برای درک آموزش هایی که در کنگره انجام می شود الفبایی وجود داشته باشد و این جهان بینی است که این الفبا را دارد و برای درک بهتر ، موضوعات را برای ما موشکافی می کند. معلم باید مطالب را درست آموزش دهد. علم مانند بنایی عظیم است و قوانینی دارد که مثل پایه و فندانسیون است ، اگر درست گذاشته شود می تواند صد در صد ساختمان دیگری را به پایه آن ساخت. پس جهانبینی الفبای مطالبی است که ما در کنگره آموزش می گیریم. ممکن است ما تلاش کنیم یک هنر یا علمی را یاد بگیریم اما هر چه تلاش می کنیم نمی توانیم آنرا فرا بگیریم. این به خاطر پیچیده بودن آن علم نیست بلکه به خاطر این است که ما نتوانستیم آن مطالب را درست آموزش بگیریم. هنر اصلی یک استاد یا یک معلم این است که مطالب را به ساده ترین شکل ممکن آموزش بدهد نه اینکه طوری عنوان کندکه بخواهد سواد خود را به رخ بکشد که طرف مقابل مطالب را متوجه نشود. در جهانبینی از مدل استفاده شده است تا انسان بتواند در ذهن خود تصویر سازی کند. جهانبینی برای تمام انسان هاست ولی بیشتر برای کسانی مهمتر است که می خواهند از تاریکی بیرون بیایند. از آنجایی که اعتیاد کامل ترین شکل تاریکی ها را در خود دارد، یعنی حس های خوب از انسان گرفته می شود و حس های بد را جایگزین می کند، اگر انسان به آن دانش برسد و متوجه ضربه های این نیرو ها بشود که از کجا نشأت می گیرند خیلی به او کمک می کند.
تجربه نشان داده که اعتیاد مثل سرماخوردگی نیست که شما دکتر بروید که یک سری دارو به شما بدهد وزمان مصرف آن ها را هم بگوید بلکه درمان باید در کنار جهانبینی صورت گیرد. کار سد خونی محافظت از مغز می باشد و باعث می شود که یک سری مواد وارد مغز نشود و مانند فیلتر عمل می کند. استاد اشاره کردند اگر دانایی خوب است پس چرا ما دانا نیستیم؟ به این خاطر است که یک سری نیروهای بازدارنده در آن طرف قضیه هستند که درطول سالیان انرژی ما را می گیرند و بسیارقوی شده اند بنابراین ما نمی توانیم یک شب تصمیم بگیریم و اعتیادمان را کنار بگذاریم و درمان کنیم. پس ما باید ساختارهای منفی را بشناسیم چون این ها از جهل و ناآگاهی ما بر علیه خود ما استفاده می کنند.
استادامین فرمودند: معلم یعنی کسی که انتقال دهنده مطالب است. باید درست و واضح آموزش بدهد و پایه های ستون را درست بنا بگذارد. گوش دادن سی دی های استاد امین انسان را منقلب می کند. مثل این است که هر بار انسان با اعمال بد خود به چاه می رود و این سی دی ما را از چاه بیرون می آورد. صحبت های ایشان مثل یک آینه می ماند که فیلم کارهای من را به خودم نشان می دهد. جهان بینی یعنی درون من از چه چیز پر شده و بیرون من را چه چیز احاطه کرده است. جهانبینی یعنی حس های خود را کنترل کنیم و مواظب ساختار وجودمان باشیم که مافیایی و آلوده نشود. جهان بینی راه تفکر کردن را به انسان می آموزد. انسان به طرق مختلف درگیر نیروهای منفی می شود. گاهی باعث توقف رشد انسان می شود و گاهی اوقات انسان با اینکه می داند ، درمورد مسئله ای درست تصمیم گرفته و عمل هم می کند و می داند که درست بوده و لذتش هم برده ولی به هر دلیلی یک وقت نمی شود همان کار درست را انجام دهد و انگیزه انسان به کلی از بین می رود . مثلا برای امتحان کمک راهنمایی، یک وقت انگیزه ، شور و هیجان هست ولی گاهی نیست. با گوش دادن به سی دی های آقای امین متوجه می شویم که این نداشتن انگیزه کار نیروهای بازدارنده است . پس ما باید برای مقابله با این نیروها تلاش خود را بیشتر و بیشتر کنیم تا این قسمت از زندگی را به خوبی پشت سر بگذاریم. وقتی از شاگرد اول های دانشگاه راز موفقیتشان را می پرسیم در جواب می گویند: از تکرار و تمرین زیاد. گاهی مطالب را ده ها بار یک مطلب را مرور می کنیم تا ملکه ذهنمان بشود ولذت و شیرینی  آن را درک می کنیم.

سوال کمک راهنمای محترم خانم الهه: جهانبینی چه تأثیری در زندگی روزمره ما می گذارد؟
مشارکت همسفر خانم نسیم:
در این رابطه داشتم فکر می کردم که خداوند چقدر می تواند به یک انسان لطف بکند،که کنگره وآموزشهای جهانبینی را سر راه او قرار بدهد.همین هفته پیش مسئله ای برای من اتفاق افتادکه اگر آموزش جهانبینی و وادی تفکر نبود معلوم نبود من با آن مسئله چگونه برخورد می کردم.با اینکه آموزش ها را از کمک راهنمای عزیزم گرفته بودم،ولی ابتدا حال خیلی بدی داشتم وحتا تفکرکردن برایم سخت بود واحساس گریه کردن داشتم.ولی وقتی با کمک راهنمای عزیزم خانم الهه مشورت کردم، راه برایم باز شد . در آن موقع یادم آمد که سی دی تفکری هم هست که با تفکر راه نمایان خواهد شد.یادم آمد که جهان بینی وجود دارد . بعد تمام آموزش هایی را که گرفته بودم  روی مشکلم پیاده کردم. ووقتی مرور کردم از زمین تا آسمان فرق کرد.خدا را شکر می کنم به خاطر این حس خوب که بر اثر آن جهان بینی،به دست آوردم.
پاسخ همسفر خانم نسترن به سوال کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه:
این جهان بینی تأثیرات ریز و درشتی روی زندگی من داشته است. وقتی سی دی های استاد امین را گوش می دهم تأثیر بسیار عمیقی روی من می گذارد و من را با خودم آشنا می کند. مسافرم هم متوجه تغییرات رفتارهای من شده است و می گویند: خیلی از جزئیات رفتاری تو تغییر کرده است. مهم ترین چیزی که از استاد امین یاد گرفتم این است که وارد شدن در حاشیه ها باعث نسیان و فراموشی می شود. این است که سریع از هر حاشیه و قضاوتی بیرون می آیم. دیگر اینکه سعی می کنم حس کسی را آلوده نکنم که جز نیروهای تاریکی نشوم. و به نیروهای تاریکی اجازه ندهم بوسیله کسی حس من آلوده شود. چون آ ها یک کار بلد هستند و همان کار را به خوبی می دانند. آلوده شدن حس های من باعث عقب گرد من در مسیر زندگی می شود. من سعی کردم تا حدودی برنفسم غلبه کنم ولی اگر ناخواسته مرتکب عمل بدی بشوم، فرمایش آقای امین در ذهن من تداعی می شود، ناخواسته دارم برای تاریکی شمشیر می زنم. یک جمله تاکیدی روی آینه خود نوشته ام و مرتب آن را برای خودم تکرار می کنم و آن این است: من برای تاریکی شمشیر نمی زنم، من عضو دائم روشنایی هستم. گاهی خود را سلحشور روشنایی صدا می زنم تا بتوانم بیشتر در خدمت نور و روشنایی باشم.
 سخنان کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه:
سلام دوستان الهه هستم یک همسفر. عزیزان خیلی لذت بردم از مشارکت های شما. آفرین بر شما، مرسی که از تغییرات خود صحبت کردید و تأثیراتی که صحبت های آقای امین و آقای مهندس بر ما دارند. در مورد سوال لیلا که پرسیده بود، با توجه به صحبت های آقای امین که فرمودند اگر صفت بدی در دیگران دیدیم وا ز آن بدمان آمد، همان صفت در ما هست، حالا ما یک سری چیز ها در درونمان هست که دلیل آن را نمی دانیم. مثلا من سعی می کنم انسان منطقی و وقت شناسی باشم، از اینکه فرد دیگری وقت شناس نیست خیلی به هم ریخته می شوم، دلیل آن چیست؟ آیا من هم باید روی بی نظمی خودم کار کنم یا مورد چیز دیگریست؟
ابتدا یک مسئله را باید برای خودمان حل کنیم و آن این است که اگر من صفت بدی را در دیگران می بینم و تشخیص می دهم، مثلا تشخیص می دهم طرف دروغگو است یا آدم بی مسئولیتی است یا نفرت زیادی دارد، هر چیزی را که تشخیص می دهم اول باید به حس خود مراجعه کنم. ببینم الان که من تشخیص دادم حالم چطور است؟ اینجا مچ گیری های خیلی خوبی باید انجام بشود. یعنی آدم باید مچ خودش را بگیرد. وقتی ما انگشت اشاره را به طرف کسی می گیریم آن سه تا انگشت دیگر به سمت خود ما خم شده، یعنی به من می گوید خودتی، خودتی، خودتی. خوب مثلا من می بینم که دیگران مسئولیت پذیر نیستند. اگر در این مورد من حالم بد شود، به هم بریزم و احساس بدی پیدا بکنم، گاهی ممکن است حتی در دلم طرف را سرزنش هم بکنم. اگر حس من به هم ریخت خیلی راحت و ساده به شما بگویم که دارد به من می گوید تو خودت هم آن مشکل را داری. چون اگر آن مشکل را نداشتم نباید حسم به هم ریخته شوم. در جهان هر چیز چیزی جذب کرد، سرد، سردی کشید و گرم، گرم.
خوب مثلا شخصی می گوید من سعی می کنم مسئولیت هایی که بر دوش دارم را به خوبی انجام بدهم. خوب، تو از نظر خودت ممکن است درست انجام بدهی، به طور مثال، شما دبیر سی دی لژیون هستی یا اینکه یکی از مسئولیت های شما عروس خوبی برای مادر شوهر باشید،  بچه ها مسئولیت که یکی دوتا نیست. وقتی حتی یک دانه از این ها سر وقت انجام نشود، من به عنوان یک رهجو باید بالاترین احترام را بگذارم. من موظفم به عنوان یک رهجو بیشترین عشق را به راهنمای خود بورزم. خوب اگر نورزم چی؟ آنوقت یعنی کافر هستم و لطف های او را نمی بینم. فرقی نمی کند که من به عنوان یک همسفر، این شوهر را قبول دارم، حالا به خاطر اینکه خانم الهه گفتند، اون ولی شماست، شوهر شماست. ولی از یک سری کارهای او بدم می آید. دقیقا وقتی می بینید لجتون می گیرد یعنی دقیقا من آن صفت را دارم. اگر آن را نمی بینم دلیل بر این نیست که وجود ندارد. یا درست و حسابی کنکاش نکردم و به قول آقای امین نرفتم چنگ بزنم درون این لجن های درونی خودم و آن اشکالات را پیدا کنم و بررسی و حل کنم. یک چیزی یادتان باشد، آقای امین می فرمایند ما تا آخر عمرمان حتی تا پانصد میلیون سال دیگر، ببینید ما در دعای کنگره می گوییم تا به فرمان عقل نزدیک شویم. چه زمانی به فرمان عقل نزدیک می شویم؟ وقتی که دستورات عقل را اجرا کنیم. نمی گوید به فرمان عقل برسیم؛ چرا؟چون آقای مهندس می گویند: شاید به فرمان عقل رسیدن ما تا پانصد میلیون سال دیگر طول بکشد، یعنی من تا پا نصدمیلیون سال دیگر اشکال در درونم دارم. یعنی به هیچ عنوان نمی توانم ادعا کنم در آن کاری که انجام می دهم تمام جوانب را در نظر گرفته ام، چنین ادعایی هیچ کس نمی تواند بکند. ما فقط روز به روز داریم یاد می گیریم که آن مسئولیت را بهتر و بهتر انجام بدهیم.
حالا وقتی این معظل را در دیگری دیدم، حالم به هم می خورد، اعصابم به هم ریخت، مچ خودم را گرفتم و فهمیدم که من هم این مشکل را دارم. حالا شروع می کنم مثلا روی آن منیت کار کردن یا حالم از بی مسئولیتی دیگران بد می شود. یعنی خودم هم این صفت را دارم، اگر آن را نمی بینم باید بگردم و پیدا کنم. وقتی شروع می کنم به حل کردن آن می فهمم که چه فاجعه ای در درون خودم وجود داشت و آن را نمی دیدم. حالا که شروع می کنم به حل کردن آن، در ادامه یک اتفاقات خوبی می افتد. آن اتفاق خوب چیست؟ این است که اگر یک صفت را در دیگران دیدم، می توانم آن را تشخیص بدهم ولی دیگر حالم بد نمی شود. این یعنی من دارم روی این مشکل کار می کنم. اصلا ما خیلی از مسئولیت های خود را نمی دانیم، بعد همین باعث می شود قضاوت کنیم. اگر اشکال های خود را نمی بینیم و فکر می کنیم تمام و کمال همه چیز را انجام دادیم. این یعنی من دارای منیت هستم و حالا حالاها باید روی این منیت کار کنم. یادمان باشد، هر اشکالی را روی آن کار نکنم منیت من تمام نمی شود. تا کسی چیزی گفت رنج می برم، حالم بد می شود و تا همیشه حتی بعد از مرگ من، با من همراه هستند. اعتیاد چون خواسته نفس در صور پنهان است و این خواسته نفس با رفتن من از دنیا هم همراه من است. اعتیاد هم همینطور با ما هست حتی پس از مرگ و هر نوع صفت منفی که در این دنیا باعث آزار من است، همین در ادامه و در دنیای دیگر دنبال من است.
خوب بچه ها آیا ما برای رسیدن به چیزی می توانیم سرعت آن را اضافه کنیم؟ این سوال نسترن بود. ما قاعدتأ نمی خواهیم کاری را سریع انجام دهیم. چون هر کاری سریع انجام شود، مثل دروغگویی، یک جایی نیروی بازدارنده جلو تو را می گیرد و به تو ثابت می کنند که تو آدم دروغگویی هستی. ما برای اینکه بتوانیم آن ساختارها را در درون خود نهادینه کنیم، ما داریم ساختار راستگویی را در درون خود ایجاد می کنیم یا ساختار متواضع بودن یا محبت داشتن و یا صداقت، آیا ما می توانیم برای بوجود آمدن این ساختارها زمان را کوتاه کنیم؟
شاید یک اندازه ای کوتاهتر بشود، چه طوری؟ وقتی دائم توجه مان به خودمان و افکارمان باشد، سعی می کنیم درست و درست و درست تر عمل کنیم. این سرعت پالایش را بیشتر می کند. ولی آیا می توانیم پای خود را روی پدال گاز بگذاریم و برویم؟ بعد از یک هفته یا ده روز و یا شش ماه بگوییم چه خوب ساختار غیبت از درون ما رفت. نه، چنین چیزی امکان پذیر نیست. چون ساختار ساختن مثل ساختمان سازی است. چون ایجاد کردن هر ساختاری نیازمند زمان است. برای بعضی ساختارها یک سال طول می کشد تا مثلا منیت خود را کار کنم تا بهتر بشوم، آیا می توانم بی نقص شوم؟ داریم سعی می کنیم الگوی بی نقص بشویم. اما آیا این اتفاق به سرعت می افتد؟ جواب نه این زمان خودش را می برد اما در صورتی که آموزش دائم بگیرم، دائم به تفکرات و رفتارهای خودم فکر کنم ولی از خودم انتطار نداشته باشم ظرف مدت کوتاهی مسئله حل شود. کسانی که زیادی از خودشان انتطار دارند، هیچ وقت به نتیجه نمی رسند. در جلسه لژیون سردار گفتم: کسی که هیچ وقت نتوانسته یک ریال ببخشد، یا کسی که میلیون ها پول دارد ولی نمی تواند پانصد تومان آن راا ببخشد، از این شخص ما نمی توانیم  یک دفعه از او بخواهیم که بیاید عضو لژیون سردار شود. ما باید به این شخص بگوییم، ببین این بخشش چقدر خوب است. وقتی من یک ریال یا یک میلیون تومان می دهم و یک آجر برای کنگره خریداری می شود. چون آن آجر یا آن یک متر زمین که خریده می شود باعث خوب شدن حال یک عده زیادی آدم می شود. نتیجه قانون عمل و عکس العمل این است، من یک میلیون دادم، حال هزار نفر آدم خوب شد. این کار من باعث درمان  و حال خوبی بسیاری شده است. و هزار برابر آن حال خوب به خود من برمی گردد.
پس وقتی ما روی حس هایمان کار کنیم، مثلا حالمان به اندازه یک سانتی متر خوب می شود و به سمت حال خوش پیشرفت می کنیم، همین که حالمان خوب می شود می گوییم چقدر خوب شد من امروز این دروغ را نگفتم. می توانستم بگویم ولی حواس خود راجمع کردم و نگفتم  آنچنان به  حال خوشی به من دست داد که باعث افزایش انرژی من شد که دفعه بعد هم دروغ نگویم و لذت ببرم. به همین صورت انرژی ادامه مسیر برای من فراهم می شود و من با قدرت بیشتری جلو می روم و هر چقدر قدرتم بیشتر شود سرعت تزکیه من هم بیشتر می شود.

و در ادامه فرمودند:
ما در کتاب ساختن قالب در کتاب60 درجه استاد سردار به ما می گویند، قالبی بسازید که خشت از گل نسازند بلکه قالبی خواهید شد که با آن در صنعت قالب فلزهای بسیار محکمی را پی ریزی می نماید. یعنی اگر من دارم حرکت می کنم نمی خواهم یک قالب خشتی باشم. چون قالب خشتی با یک ضربه فرو می ریزد و از بین می رود .ایشان به ما می گویند شما باید قالب فلز بسیار محکمی باشید که به این راحتی نشکند و از بین نرود. الگوی عمل سالم باشید و درست عمل کنید. پس وقتی قرار است یک قالب فولادی باشیم، ذره ذره زحمت می کشیم و اشکالات ساختارهایمان را برطرف می کنیم و سعی می کنیم وقتی مشکلی برایمان پیش می آید به هم ریخته نشویم. هر یک از شما باید به سمت قالب فولادی شدن پیش بروید و یک راهنما بشوید. برای کسانی که در خانه هایشان نشستند و گریه و عجز و لابه می کنند. پس شتاب کنید که فرصت ها بسیار اندک است. بچه ها من اعتقاد دارم کسی که راهنما می شود اول باید حال خودش و حال زندگی او خوب باشد. وضع مالی خوبی داشته باشد. ارتباطش با همسر و فرزندانش خوب شده باشد. اگر اینگونه نباشد این راهنما یک راهنمای سالم نیست، عمل سالم نیست.
الگوی سالم آن است که آنقدر کار کرده که توانسته خودش را به حالت تعادل برساند. یک انسان وقتی حرکت می کند باید حرکتش طوری محکم و استوار باشد که در ادامه  وضعیت مالی او خوب بشود. اگر اینطور نباشد یعنی من راهنمای خوبی نیستم و شاگرد خوب هم نمی توانم پرورش بدهم. پس تمام این لحظات سختی را تحمل می کنید فقط به این خاطر است که اگر دو روز دیگر رهجوی شما آمد و سوالی کرد، بتوانید به درستی او را راهنمایی کنید و اگر این مرحله را تو درست پشت سر نگذاشته باشی نمی توانید به او راه حل بدهید. اینکه الان تاکید می کنم که مشق هایتان را درست بنویسید چون فرصت کم است. پس بیایید مواظب باشیم از گرد باد سبز کنگره به طرف بیرون پرت نشویم. پس فرصت ها را غنیمت بشمارید. چون ممکن است ما فردا نباشیم. پس باید به زندگی خودم یک سر و سامانی بدهم و به خود و دیگران کمک کنم تا به حال خوش برسم.
کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه فرمودند:
سلام دوستان الهه هستم یک همسفر. آقای مهندس در یکی از سی دی هایشان یک صحبت جالبی کردند.اینکه حواسمان به آن سفر اولی ها باشد که وقتی می گوییم ما با یک بیمار طرف هستیم باید رفتارمان چگونه باشد؟ آقای مهندس جریان یک بیماری را تعریف کردند که ادعای نبوت می کرد و می گفت که امام زمان است.
 آقای مهندس هم بدون اینکه با او بد رفتاری کند یا او را مسخره کند سوالاتی از او پرسیده بود و او هم در جواب ثابت کرده بود که در توهمات خودش بله امام زمان است. در پی سوال جواب های آقای مهندس با او قرار می گذارند که هر وقت خواست قیام کند خبر بدهد تا با جمعیت کنگره به او ملحق شوند. آقای مهندس به نکته خوبی اشاره کردند گفتند اگر من به او می گفتم  نه بابا تو شیشه زدی، خوب آن وقت یک بلایی هم سر من می آورد. این یعنی وقتی می گوییم یک شخصی بیمار است و باید او را درک کنیم و با او همدلی کنیم. لج به لج او نگذاریم. می بینیم که وقتی بچه ای بیمار می شود ما تا آن جایی که می شود در صدد رفع تب و بیماری فرزند خود تلاش می کند و هیچ وقت او را نفرین یا دعوا نمی کند که چرا تب کردی و جیغ می زنی. پس ما می گوییم فرد مصرف کننده یک فرد بیمار است و تمام سیستم های بدن او به هم ریخته است. چرا این آدم را نمی توانیم درک کنیم حتی افرادی که تازه رها شده اند آن ها هنوز تعادل کامل ندارند. وقتی یک نفر درمان می شود مثل این است که یک زلزله هفت ریشتری آمده، یک خانه کاملا ویران شده و ما یک آدم را زنده از زیر آوار بیرون کشیدیم که فقط می تواند نفس بکشد. فعلا توانسته ایم او را احیا کنیم ولی بدن او در حال تغییر و تحول است. پس خیلی مراقب سایه بالای سرتان باشید. انشاالله خداوند به شما سلامتی بدهد.

جلسه با دعای خیر همسفران به پایان رسید




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 11 آذر 1399 06:00 ق.ظ
خداقوت به خانم منیژه عزیز،مرحبا.
سپاس از خانم الهه عزیزم.
خداقوت به خانم فاطمه عزیز
یکشنبه 9 آذر 1399 11:11 ق.ظ
سلام و خداقوت به خانم الهه عزیزتر از جانم
سپاس به خاطر بودنتان
و خداقوت به مسئولین بزرگوار سایت و وبلاگ نویسان عزیز که باعث می شوند ما هم از گفته های استاد عزیزمان خانم الهه بیاموزیم.
یکشنبه 9 آذر 1399 02:23 ق.ظ
سلام خدمت کمک راهنمای خوبم خانم الهه بسیار از صحبتهای شما آموزش گرفتم واز شما بابت آموزشهای نابتان ممنونم امیدوارم همواره سالم و تندرست باشید .در پناه حق مسیرتان سبز وهموار باشد.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات