همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
کارگاه خصوصی همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم خانم الهه و دبیری خانم لیلا ج با دستور جلسه نقش سی دی در آموز ش روز دوشنبه مورخ ۹۹/۹/۱۰ راس ساعت آغاز به کار کرد.




xzy4_ayatmadari.ir-domino.jpg



گفتند علم را با نوشتن به مهار خود و به زنجیر بکشید. اتفاق سی دی نوشتن این است، سلول بنیادی سلولی که در رحم مادر بعد از لقاح بوجود می آید و سلول های بسیاری از این سلول پدید می آیند و تشکیل اندام ها را می دهد. سلول بنیادی 
با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه را آغاز می کنیم. سلام دوستان الهه هستم همسفر. امیدوارم حال همگی خوب باشد حال من هم بحمدالله خوب است. امروز من استاد جلسه کمک راهنماها بودم و بسیار خوشحال هستم. در ابتدا، چیزی که باید آموزش بگیریم و دستور جلسه آینده خواهد بود، آداب معاشرت، ادب، بی ادبی، تعادل و بی تعادل است.
اگر جایی به ما چگونه سخن گفتن و رفتار کردن را آموزش نداده اند؛ به کنگره می آئیم که چگونه صحبت کردن و رفتار کردن، احترام گذاشتن به کمک راهنمای خود را آموزش بگیریم. مثلا هرگز نباید گفت خانم الهه خوبی! خانم الهه خوبید یا خوب هستید. بدون اجازه وارد و خارج نشویم، صحبت نکنیم. من همیشه یک قدم عقب تر از استادم حرکت می کنم یا می ایستادم، موقع ورودشان تمام قد می ایستادم، پایم را روی پایم نمی انداختم. خانم نگین مثال قشنگی در جلسه کمک راهنمایی زدند گفتند من چند سال قبل تهران محضر آقای مهندس رفتم، آقای مهندس گفتند نگین بنشینید تا بیایم در همین مدت چند بار آقای مهندس رفتند و آمدند و هر بار من تمام قد بلند می شدم که به من گفتند اینقدر بلند نشو راحت باش گفتم آقا شما استاد من هستید باید از جا بلند بشوم، پرسیدند راهنمای شما چه کسی است؟ 
یعنی هر کاری، عملی انجام بدهید از چشم کمک راهنما می بینند. خانم نگین، خانم فرخنده سه سال پیش در لژیون من بودند. روز جشن گلریزان میز جلوی در ورودی قرار داشت، هوا هم خیلی سرد بود و من برای انجام خدمتم آن جا نشسته بودم. هر زمان خانم نگین می آمدند من تمام قد پا می شدم ده بار این کار تکرار شد و من بلند می شدم.
مگر خانم نگین رهجو من نبودند! خانم فرخنده رهجو من نبودند! من هیچ وقت به خودم اجازه نمی دهم با این لفظ: نگین جون، فرخنده جون، با این عزیزان صحبت کنم. ابدا نمی گویم چون این شال جایگاه دارد. آقای مهندس می فرمایند، اگر این شال روی درختی در بیابان قرار داشت شما با ماشین از آنجا گذر کردید باید پیاده شوید عرض ادب و احترام کنید بعد بروید، چرا!چون اگر این جایگاه ها را نشناسیم سنگ روی سنگ بند نمی شود، این ها را گفتم بدانید وقتی مرزبانان حرفی می زنند باید چشم گفت فقط چشم. من خودم قوانین کنگره را ترجمه می کنم هر هفته قانونی اضافه می شود آن را ترجمه می کنم، ممکن است یک مرزبان سه چهار سال به کنگره می آید اما من چهارده سال در این مکان هستم بیشتر از همه قوانین را بلد هستم اما وقتی مرزبان حرفی می زنند می گویم چشم و به آن عمل می کنم. این گونه است که الان رهجوهای من در نجف آباد، نیک آباد، کرمان، نجف آباد، نائین و مبارکه کمک راهنما هستند و خدمت می کنند. تهران از خانم فاطمه کمک راهنما و مدیر وبلاگ می خواهند که مسئول سایت شوند، همه به این دلیل است که چشم گفتند، آداب و احترام را به جا آوردند و این عزیزان ادب و احترام دیدند. برای من مهم نیست، نیاز به احترام شما ندارم. نباید به کمک راهنما بگوئید فداتشم، قربونت. فدایتان بشوم، قربان شما... نه اینکه برای من مهم نیست.
وقتی می گویم عضو لژیون سردار هستم تبلیغ نمی کنم، شما بچه های من هستید، قلب من برایتان می تپد. اگر مشکلی، بیماری برای یکی از شما پیش بیاید مادرتان یک شب بخاطر شما نمی خوابد، من یک هفته نمی خوابم. من لحظه لحظه آمار می گیرم، حواسم به تک تک شما هست در چشمتان نگاه کنم حالتان را می فهمم، رنگ رخسار نشان می دهد از سر درون. اگر می گویم رفتار و گفتارتان چنین باشد به این دلیل است که وقتی پیش آقای مهندس حضور پیدا می کنید و پرسیدند کمک راهنمای شما کیست؟ آبروی من نرود، رفتار شما نشانه آموزش و رفتار من است. پس چشم باید گفته شود ولی و اما ندارد، در لژیون مجازی استیکر نباید بفرستید نه به خاطر خنده دار بودنش برای این که ابهت کلام و سخنان را پائین می آورد.
در سخنان سال های قبل جناب آقای مهندس اگر مزاحی می گفتند و منتشر می شد، می فرمودند آن ها را از نوشته ها حذف کردم چون ابهت کلام و صحبت من را زیر سوال می برد. برای فرستادن استیکر و هر چیزی باید دقت کنید که برای چه کسی و در چه گروهی می خواهید بفرستید. من دوست خانم مرجان هستم. دو سه هفته پیش خیلی سرم شلوغ بود. برای سایت انگلیسی دو نفر مطلب فرستاده بودند که عضو سایت انگلیسی بشوند، وقت نکردم ایمیل را ببینم، خانم مرجان تماس گرفتند و برجک من را زدند که الهه به چه حقی مطالب را برای من فرستادید همان اندازه که من مسئول سایت هستم تو هم همان قدر مسئول هستی. دیگر برای من نمی فرستید یا قبول می کنید یا قبول نمی کنید، گفتم خانم مرجان عزیزم نمی خواستم روی دستور شما حرفی بزنم؛ وقت نداشتم بررسی کنم، وقت هم داشتم هیچ وقت این چند سال خدمتم در سایت انگلیسی و مسئولیتم به خود اجازه و جرأت نمی دادم بخواهم یک نفر را عضو کنم و بگویم قبول است. می فرستم برای ایشان و از من می پرسند نظرت چیست، می گویم هر چه شما بگوئید و سپس رد می کنم. چرا باید این احترام ها گذاشته شود؟ جناب مهندس گفتند من که بنیان کنگره هستم، سرم را جلوی کسی پائین نمی آورم الا کمک راهنمایی که برای گرفتن گل رهایی رهجویش اینجا می آیند. جایگاه راهنما مقدس است زیرا رب، مربی و مورد احترام من است.
به کمک راهنمای عزیزم خانم مرچان می گویم، اگر پدر و مادرم راه رفتن را به من آموزش دادند، شما چگونه قدم برداشتن برای حل مشکلات زندگی را به آموختید، این که الان در این جایگاه قرار دارم را از شما دارم. چهارده سال پیش چه کسی الهه را می شناخت؟ این جایگاه فقط دلیلش تابع بودن من است حتی اگر مرزبان اشتباه سرم داد می زد چشم می گفتم. خیلی سال پیش یک مرزبانی با من بدرفتاری می کرد اما من فقط چشم می گفتم، اطاعت و تمام قد احترام می گذاشتم، الان کمک راهنما شدند تا من را می بینند می گویند، الهه خواهش می کنم حلالم کن من شما را خیلی اذیت کردم. وقتی می گویند شال را روی چوب خشک دیدید باید احترام بگذارید تکلیف من معلوم است.

در ادامه کمک راهنمای عزیز فرمودند: 
من سی دی هایم را واو به واو می نویسم و برای خانم مرجان و خانم نگین ارسال می کنم از زمانی که شال کمک راهنمایی را گرفتم پانزده روز مانده به سال نود و دو، سی دی ها را واو به واو می نویسم، حتی خنده، عطسه و سرفه آقای مهندس را در پرانتز یاداشت می کنم. بیشتر از همه شما کار و مسئولیت دارم که شاید ده نفر با هم نتوانند انجام دهند ولی من با یاری قدرت الهی انجام می دهم. نوشتن سی دی از نان شب واجب تر است، چرا نوشتن؟ گفتند علم را با نوشتن به مهار خود و به زنجیر بکشید. اتفاق سی دی نوشتن این است، سلول بنیادی سلولی که در رحم مادر بعد از لقاح بوجود می آید و سلول های بسیاری از این سلول پدید می آیند و تشکیل اندام ها را می دهد. سلول بنیادی یا ارجینال قابلیت ساختن و پیوند را دارد، در عصر جدید بند ناف نوزاد را به همین دلیل نگه داری می کنند، زمانی که درس می خوانیم این سلول ها در مغز زیاد می شوند و به یادگیری ما کمک می کنند. در کنگره با نوشتن سی دی نقش این سلول ها پررنگ تر می شود و سطح یادگیری ما بالا می رود.
در لژیون من هفت نفر عضو لژیون سردار و یک نفر خانم بتول کمک راهنما تازه واردین دنور هستند، امروز لیلا عضو لژیون سردار شدد، با معرفی افراد لژیون سردار فخر فروشی نیست می خواهیم دیگران بدانند که چه حس و حالی این موضوع دارد.

مشارکت همسفر خانم لیلا ه:
سلام دوستان لیلا ه هستم همسفر. در ابتدا خداوند را شاکرم که توانایی انجام این عمل نیک و شایسته را به من عنایت داشت، خیلی خیلی خوشحالم که توانستم قدمی بردارم که نشانه رهجو کنگره ۶۰ می باشد. دوسال و نیم می شود به کنگره می آیم دوست داشتم عضو لژیون سردار بشوم فقط برای عمل صالح و خیر آن اما دلم نمی خواست بازگو کنم، حکمت خداوند در چه نهفته است نمی دانم! برای گلریزان نتوانستم پولی تهیه کنم و ناراحت بودم، زمان قرعه کشی لژیون ها برای اعلام اولین لژیون ۱۶ در آمد مبهوت ماندم که چه کنم، اعلام کردم هدیه من ۵۰۰ هزار تومان اما چون نداشتم نمی خواستم بدهم. خواهرم که برای اولین بار با من آمده بود گفت لیلا این کارت برو پرداخت کن، بدهکار خواهر شدم تصمیم داشتم گوشواره ام را فروخته و بدهی را بدهم اما خانم الهه فرمود نه ذره ذره جمع کن و پرداخت کن. ده روز بعد خانه پدری که چند سال بود که برای فروش گذاشته بودند فروخته شد و توانستم هم بدهی را بدهم و هم عضو لژیون سردار بشوم. نمی خواستم کسی مطلع شود اما باز حکمت خداوند، خانم الهه همان زمان کنار من قرار گرفتند. شکر شکر شکر. سپاسگزارم از استاد و کمک راهنماهای عزیزم.

در ادامه استاد فرمودند:
به لیلا خیلی تبریک می گویم برای اتفاق خوبی که برایش افتاد، باورتان نمی شود روز جشن گفتم خدایا اول لژیون من در نیاید که باعث فکری شود اما حکمت خداوند لژیون ۱۶ شد خودم شوکه شدم‌. امروز کارت کنگره ام را باید به نشریات برای تمدید می دادم از ظهر من اینجا بودم اما زمان رفتن من آن موقع شد که لیلا آنجا باشد و به خانم لیلی بگوید که شش از کارت من بکش، گفتند شش برای قانون یازده گفت نه شش میلیون برای لژیون سردار. می خواهم این را بگویم که هیچ چیزی، کاری اتفاقی نیست یک حکمتی پشت آن است. بچه ها ما عمل سالم را از بنیان کنگره یاد می گیریم که وقتی هزار تومان، یک میلیون، پانصد هزار تومان بخشش می کنند برای زمین، ورزش و غیره می گویند برای خودنمایی نیست برای این است که ما آ موزش بگیریم.
دقیقا یادم هست مشارکت لیلا در لژیون مجازی گفت من این پول را نداشتم ولی وقتی شماره لژیون ما اول خوانده شد چیزی به من الهام شد. خب نداشت من هم نداشتم کارتی که برای کنگره دارم و در آن هر دفعه مقداری واریز می کنم رفتم موجودی گرفتم شاید باورتان نشود دو میلیون و سیصد در آن بود سریع دو میلیون واریز کردم به حساب شهرکرد چون من عضو لژیون سردار آنجا هستم. این ها اتفاقی نیستند یک حکمتی وجود دارد، بازگو کردن این موضوعات نمایشی و تبلیغ نیست یاد می گیریم که من ۵۰۰ هزار نداشتم خواهرم کارت داد و اشتیاق ایجاد کرد و حالا چی شد که ۶ میلیون الان آمدم و بخشیدم! چه انرژی در دنیا، کائنات وجود دارد، چه گوئی به حرکت در آمده که آن اتفاق دیگر رخ بدهد، مانند بازی دومینو با زدن ضربه به اولین دومینو مابقی را به حرکت می اندازد، حرکت بالا بردن دستم و اعلام ۵۰۰ هزار تومان، شاید این را تا پنج سال دیگر می توانستم بدهم اما این گوی به گوی بعدی حرکت داد، این ها آموزش دارند. روی سایت نوشته می شود، صد نفر، هزار نفر، دو نفر می خوانند و باعث اتفاقی در زندگی می شود، جنبه نمایشی و تبلیغی ندارد.
خرج که از کیسه مهمان بود
حاتم طاعی شدن آسان بود
شوهرم، عشقم برایم پول بدهد خوب است اما تا وقتی دستم در جیب اوست خودم نمی فهمم اگر از پس انداز، مال، کارکرد خودم بود و بخشیدم آن موقع حس خیلی خوبی دارد.

مشارکت همسفر خانم بتول:
سلام دوستان بتول هستم یک همسفر. واقعا خانم الهه عزیز درست فرمودند که هیچ چیزی اتفاقی نیست، زمانی که از اعضاء سایت تقدیر کردند. در دعا خواستم دنور بشوم و فکر نمی کردم به زودی این اتفاق رخ بدهد. هر سال عضو لژیون سردار می شدم اما از طریق مسافرم، پس انداز کردن را آموزش گرفتم، پول هایم جمع شد. در راه دادن این پول نیروهای باز دارنده خیلی سعی می کردند که فکر من را به کار دیگری سوق بدهند اما خدا را شکر توانستم ببخشم، خیلی خوشحالم و احساس سبکی می کنم. با این کار ایمانم نیز قوی تر شده است، از خداوند می خواهم توان پهلوان شدن را به من عنایت کند.

با دعای کنگره جلسه به اتمام رسید.




نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 15 آذر 1399 12:53 ق.ظ
بسیار بسیار عالی خداقوت خانم الهه جانم
پاینده باشید
یه دنیا دوستتان دارم
پنجشنبه 13 آذر 1399 09:02 ق.ظ
سپاسگزارم از خانم الهه عزیزم ومهربان.
خداقوت وسپاس از خانم فاطمه عزیزدلم.
درود بر خدمتگزارن عاشق سایت
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات