همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
سه شنبه 18 آذر 1399 :: نویسنده : همسفر لیلا (ک)
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق به استادی کمک راهنماب محترم همسفرخانم الهه و دبیری همسفرلیلا با دستور جلسه آداب معاشرت، ادب، تعادل و بی تعادلی روز دوشنبه ۹۹/۹/۱۷ راس ساعت آغاز به کار نمود. ادب آداب دارد اما هر کاری ادب خودش را دارد. ما همیشه در صراط مستقیم به تعادل می رسیم...
بسم الله الرحمن الرحیم با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه را آغاز می نماییم. سلام دوستان من الهه هستم همسفر. عزیزان ان شاءالله که حال همگی خوب باشد و در صحت و سلامتی باشید. من در شعبه نیک آباد استاد جلسه هستم و الان در مسیر لژیون را برگزار می کنم.
مشارکت همسفران خانم ها: سمیرا، زهرا، مرضیه، فاطمه، لیلا، مینا، نسترن، منیژه از سی دی آداب معاشرت، ادب تعادل و بی تعادلی: دستورجلسه آداب مشارکت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی. مسئله تعادل و بی تعادلی بسیار حائز اهمیت است و تعادل یعنی پایداری و عدالت هم ریشه همین لغت است. شکل امروز بشر این است که ذره ذره از تعادل خارج می شود و دیگرآن آرامش و متانت را ندارد و این بی تعادلی در همه اقشار وجود دارد و تنها نمی شود گفت یک مصرف کننده بی تعادل است. بسیاری از افراد تحصیلات بالایی دارند اما از حالت تعادل خارج شدند و بی تعادل هستند. کسی که تعادل نداشته باشد باعث رنجش اطرافیان خود هم می شود و موضوعی که به این مسئله مربوط است آداب معاشرت است. چون کسی که ادب دارد دارای یک آدابی است که اگر کسی کل آداب و یا حالا بیشتر آن ادب را داشته باشد می گوییم او با ادب است. وقتی که با گذشت از مرحله حیوانی به مرحله انسانی می رسیم می بینیم که برای هر چیزی قانون و روشی وجود دارد مثل غذاخوردن، محبت کردن، صحبت کردن هرکدام آداب و روش دارد و رعایت کردن هر کدام هم نشانه تعادل است و رعایت نکردن آن هم نشانه بی تعادلی است. جناب اقای مهندس خیلی خوب و روان و روشن هر کدام از این ها را توضیح می دهند و می فرمایند: نباید در کاری و یا در سخنی که به ما مربوط نمی شود دخالت کنیم و بی اجازه دست خود را در جیب همدیگر کنیم یا سرگوشی و کیف کسی برویم حتی نباید سر گوشی یا کیف فرزندمان برویم. فقط به این دلیل که حالا من مادرم و به خاطر تربییتش باید بفهمم که چه هست و نیست باید برای تربیت کردن هزاران کاردیگرانجام بدهیم. آقای مهندس خیلی خوب می فرمایند: عدم اعتیاد یک فاجعه است و اگراعتیاد وجود نداشته باشد چطور می شود در کنار هم زندگی کنیم. ما باید حریم ها را خوب بشناسیم و رعایت کنیم و وقتی رفتار و کردار ما درست باشد کسی به ما اهانت نمی کند و یا خیانت نمی کند. باید ذره ذره علم و اگاهی هایمان را بالا ببریم. مشارکت همسفر خانم لیلا: انسان ها اگر بدی می کنند به خاطر این است که آگاهی و دانایی ندارند. اگر این موضوع را درک کنیم، دیگر درد و رنج خودمان هم کمتر می شود. زمانی که من این سی دی را گوش دادم در ذهنم جرقه ای زد، به خودم گفتم لیلا، به تو چه و به من چه. نکته دیگری که برای من خیلی تازگی داشت این بود، نباید موقع غذاخوردن صدای قاشق و بشقاب بیاید تا آن زمان به این موضوع دقت نکرده بودم. از آقای بابت آموزش های نابشون تشکر می کنم. مشارکت همسفر خانم نسترن: از خانم الهه بابت معرفی این سی دی و همین طور صحبت هایشان تشکر می کنم. ادب خیلی تاثیر خوبی روی من گذاشت، من یک مادر سخت گیری دارم که همیشه روی ضمیر مفرد به کار نبردن و جمع بستن یک فعل خیلی تاکید دارند؛ دو دستی تعارف کردن، بلندشدن و ایستادن خیلی سخت گیری شدیدی به من و خواهرم داشتند تا اینکه ما به اجتماع رفتیم مثلا دانشگاه، با دوستان مختلف آشنا شدیم، جاهای مختلف رفتیم. در فامیل گاهی می دیدیم بچه ها با بزرگترها راحت صحبت می کردند. اولین استادان ما پدر و مادر هستند، طبق فرمایشات خانم الهه جان باید احترامشان را تا حد خیلی زیادی نگه داریم. ما به مادرمان گفتیم شما خیلی سخت گیر هستید و فلانی را ببینید چقدر با مادرش راحت است مثلا از ضمیر شما استفاده نمی کنند، همیشه، تو، می گویند ولی خیلی با هم حرف می زنند و می خندند. مادرم می گفتند راحت بودن با ادب داشتن متفاوت است. همین حرف خانم الهه که به ما زدند. گاهی اوقات ما اشتباهاتمان را به پدر و مادر قالب می کردیم، گاهی به آن اصلی که ادب را به ما یاد داده بودند، بر می گشتیم و حالا خوب یک مقدار آمیخته شده بود. با خودم فکر می کردم که چرا من این سی دی را گوش نکرده بودم؟ خانم الهه همیشه در لژیون از ادب می گفتند و به من گوش زد می شد. به خودم می گفتم چقدر من در این زمینه کوتاهی کردم، چقدرمی توانستم بهتر عمل کنم ولی عمل نکردم. به خودم گفتم اشکال ندارد؛ دوباره شروع می کنم. عوارض اعتیاد که من از ناراحت می شدم چه بود؟ از سردی بین اعضای خانوادها؛ برای من جای تعجب داشت که جلوی پای هم بلند نمی شوند و به همدیگر مهربانی نمی کردند. وقتی یک چیز جدید می خریدند به همدیگر مبارک باشد، نمی گفتند. از همان چیزهایی که بدم می آمد، به مردم آمد و به سردی گرایش پیدا می کردم. در دانشگاه دوستانم اسم عشق را برای من گذاشته بودند و لقب طوفان عشق به من داده بودند؛ تبدیل به آدم سرد شده بودم. من هم خیلی ادب و احترام را نگه نمی داشتم که مادرم می گفتند، خیلی تغییر کردی، مودب هستی ولی آن چیزی که باید باشی، آن کسی که تربیت من است تو نیستی! با حرف های خانم الهه فکر کردم، متوجه شدم تکرار باعث می شود ضمیر به آن چیزی که داخلش است برگردد، ضمیر باعث می شود هوشیار بشود ضمیر ناخودآگاه هم گفت: باید به تو گوشزد بشود. خانم الهه همیشه در لژیون از ادب می گویند و من از یک خواب عمیق در زمینه ادب، حالا نمی گویم خیلی هم بی ادبی می کردم ولی بیدار شدم. باز هم تشکر می کنم خانم الهه جان خیلی سی دی خوبی بود... صحبت های کمک راهنمای محترم همسفرخانم الهه: سلام دوستان الهه هستم همسفر. خداوند متعال را بسیار سپاسگزارم که باز هم با همدیگر هستیم. الان من، خانم ندا و خانم صفورا در مسیر نیک آباد هستیم، خیلی جای شما خالی است چون مشارکت های شما را شنیدیم و ذوق کردیم دست زدیم و حس خیلی خیلی خوبی بود و از مشارکت های خوب شما هم تشکر می کنم. در مورد دستور جلسه از قدیم به ما گفتن ادب آداب دارد؛ ادب یک کلمه مفرد است، جمع آن آداب می شود اما هر کاری ادب خودش را دارد مثلا چی؟ مثلا وقتی می خواهیم نماز بخوانیم باید وضو بگیریم. مسیحیان در کلیسا یک سری کارها را با آداب خودش انجام می دهند. یهودیان وقتی به کنیسه می روند یک سری آداب را رعایت می کنند. روز دوشنبه هفته پیش گفتیم؛ من یک عمه ای داشتم، خدا همه اموات شما و عمه من را رحمت کند، همیشه می گفت جا به جا کَنَعبُد جا به جا کَنستعین یعنی چی! جا به جا کَنعبدُ یعنی یک جایی در نمازت می رسی باید کنعبد بگویی و یک جایی می رسی باید ایاکَ نستعین بگویی، جای این ها را باهم جا به جا نمی کنیم یعنی اگر من با شما یا یک نفر با شما دوست است جای دوستیش محترم، ولی ادب را باید رعایت کنید. اگر من راهنمای شما هستم، درست؛ من را خیلی دوستم دارید،خیلی خوب است، عاشق من هستید، خیلی خوب اس، عاشق آقای مهندس هستید، خیلی خوب است ولی ادبش را باید رعایت کنید مثلا چی؟! مثلا پارسال روزی که اردو رفته بودیم، دیدم یک رهجو تند تند سر شانه راهنمایش می زند؛ گفتم این چه کاری بود انجام دادی! گفت: راهنمایی است، عشقمِ است و دوستش دارم؛ گفتم چون راهنمایت است و دوستشان داری نباید این کار را انجام بدهید به خاطر این که تو آن جایگاه راهنما را خراب می کنی. خیلی مهم است این جایگاه ها؛ جایگاه پدرمان، مادرمان، همسرمان، فرزندمان، جایگاه فرزندمان جای خودش دارد. فرزند حق این که در کار شما فضولی کند را ندارد. یکی از رهجو هایم به من زنگ زده می گوید طوری شده است که حالا من آب هم که می خواهم بخورم دخترم می گوید؛ چرا مامان می خواهد آب بخورد! علتش را می دانید چیست؟ این است که شما این بچه را لوس کردی و هر کار خواستید بکنید با او مشورت کردید. دلیل ندارد اصلا بچه یک اِشل دارد در آن اِشل خودش در حیطه خودش هست و در مورد مواردی که به او مربوط است می توانید با او مشورت کنید ولی او را در هر قضیه ای نباید وارد کنید که بعد بخواهد برای شما سرکشی کند. حالا نباید این جا را بروید! حالا خانه مامانجون نباید بروید. اصلا به بچه چه مربوط است که این فضولی ها را بکند ولی ما چرا این طوری آدم ها را یاد دادیم؟ آن ها را وارد منطقه شخصی خودمان می کنیم بعد تا شروع به فضولی می کنند؛ همیشه چرا می گوییم؟ چرا ندارد، خودت راه را برایش باز کردی، خودت اجازه دادی وارد بشود، خودش دارد فضولی می کند کارش درست است الان تو اجازه دادی وارد حیطه شخصی تو بشود. وارد روابط بین پدر و مادری بشود اصلا رابطه پدر و مادری ربطی به فرزند ندارد. گاهی اوقات می گویند پدر و مادر ما با هم دعوا می کنند، به تو چه؛ تو به عنوان فرزند کار خودت را بکن، کشکت را برای. زن و شوهر ها دعوا کنند ابلهان باور کنند.، بعد هم آشتی می کنند. اینکه من می گویم؛ در حضور بچه ها با هم دعوا نکنید، اگر خواستید همدیگر را کتک بزنید بچه را بگذارید خانه یکی دیگر بعد بیایید کتک کاری بکنید اما حق ندارید به بچه اجازه بدهید که در مسائل شخصی وارد بشوند. حق ندارید سرشانه راهنمایتان بزنید و اینگونه صحبت کردن با راهنما؛ قربونت، عزیزمی، جونمی، این لاتیه، احترام نیست، این دوست داشتن نیست، این عشق نیست. در مشارکت ها میکروفن را کجا بگیریم که صدای من بلند نباشد، خیلی آرام هم نباشد حد وسط، خیرالعمور اوسَطها، بهترین امور، بهترین کارها حد وسط است، وسطِ که تعادل را نگه می دارد، حد عدالت این است که هر چیزی جای خودش باشد هرچیزی را وقتی می خواهیم جای خودش نگه داریم نباید افراط و تفریط کنیم؛ نه از این طرف بوم بیفتیم نه از آن طرف بوم. مثل لات ها شانه هایمان را تکان نمی دهیم وقتی می رویم جلوی آقایان صحبت می کنیم بدنمان حرکاتش باید جوری باشد که آن مردها نگویند؛ آمده خودش را به نمایش بگذارد. من حتی یک زمانی بچه های رهجوهایم به بغل من می آمدند، خانم مرجان یک بار من را دعوا کردند گفتند تو چیکاره هستی که این ها را بغل می کنی! باور کنید من دیگراز آن به بعد بچه ها را دیگر بغل نکردم. مطلقا شما راهنمای مادر آن آدم ها هستید باید بدانند که به شما احترام بگذارند. این ها همیشه مصادیق ادب و مصادیق تعادل است. بین حرف کسی نپریم، راهنمایتان به شما یک چیزی می گویند باید چشم بگویید. بعضی از افراد قیافه تا به آن ها تذکر می دهند، قیافه می گیرند. تو آمدی که تذکر بگیری اگر راه را بلد بودی که اینجا نبودی؛ منِ الهه اگر کارم درست بود راه را بلد بودم به تعادل رسیده بودم الان در کنگره پس چی کار داشتم!؟ ما آمده ایم این ها را یاد بگیریم، وقتی دارند به من یاد می دهند، وقتی دارند به من تذکر می دهند، باید بگوییم چشم و عمل کنم نباید شانه هایم را بالا بیندازم. به یک رهجو می گویم چرا لژیون سردار نیامدی شانه هاشو می اندازد بالا می گوید حالا هفته بعد می آیم. از چه زمانی تا حالا ما یاد گرفتیم این طوری جواب راهنما را بدهیم؟ به یک رهجو می گویم که چرا این جوری، نباید صحبت بکنیم می گوید دلم می خواهد، به یک رهجوی دیگر می گویم صندلی را باید درست جا به جا کنید این ها اموال کنگره است می گوید نترس خانم الهه طوریش نمی شود مگر یک چنین چیزی می شود، مگر داریم، مگر می شود! خوب این چه ادبی است بعد بدترش این است که وقتی یک جای دیگر می روید می گویند این شاگرد چه کسی است؛ می گویند این شاگرد الهه است. خوب این شاگرد الهه یک چنین شاگرد بی ادبی تربیت کرده است. خانم نگین می گفتند، ایجنت محترم شعبه شیخ بهایی این را می گفتند، من رفته بودم تهران آقای مهندس ۲۰ بار ، ۳۰ بار از اتاقشان آمدند بیرون من جلوی ایشان تمام قامت ایستادم، رفتند من نشستم دوباره آمدند دفعه آخر گفتند، نگین این قدر بلند نشو سر جایت بنشین. گفتند من ۱۰۰ بار دارم می روم و می آیم بنشین گفته بودند که آقا، من وظیفه ام است که وقتی شما تشریف می آوردید و تشریف می برید من بلند بشوم و کامل تمام قد بایستم. بعد آقای مهندس می دانید به ایشان چه گفته بودند، گفته بودند نگین راهنمایت چه کسی بوده است؟! گفته بودند خانم مرجان گفته بودند، خانم مرجان راهنمایش! پس ما خودمان آن ادبی که داریم نشانه شخصیت ما است شخصیت مربی ما را نشان می دهد. آبروی یک دیگر را نبریم، آبروی راهنمایمان را نبریم، آبروی کنگره را نبریم، بعد بگویند این چه کنگره ای بود؟ چرا این طوری می کند! این چه رفتاری است؟ آخر این چه نوع حرکت کردنی است متوجه هستید حالا من دفعه اولم هست که به شما گفتم، متوجه می شوید، می گویند خانم الهه خوب صحبت می کند بعد می گوید متوجه اید؟!... خدا مرگم بده، آخر این چه طرز حرف زدن است قربونت، نوکریم این لاتیه این لات بازیه، این که دوست داشتن نیست. بچه ها اشتباه نگیرید دوست داشتن و ادب داشتن متفاوت است شما برای دوستانتان هم نباید یک سری از واژه ها را به کار ببرید شما به همکار مرد نمی توانید بگویید جونم به همکار مرد نمی توانیم با کلام دیگری حرف بزنیم سرسنگین باشیم. به قول اصفهانی ها سنگین رنگین باشیم. انشاالله که خداوند به همه ما کمک بکند و ما روز به روز در صراط مستقیم حرکت بکنیم. از اینکه به مشارکت گوش کردید سپاسگزارم. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||