سه شنبه 6 مهر 1395 12:09 ق.ظ
نظرات (15)
واقعا نمی دونم چطوری شروع کنم. دوره زمونه عجیبی شده. معلوم نیست کی به کیه. یه زمانی دخترا ناز میکردن و پسرا ناز میخریدن اما الان همه چیز عوض شده. یعنی دختره باید خودش رو به در و دیوار بکوبه تا پسره بفهمه دختره خاطرخواهش شده و تازه این هم اول داستانه چون بعدش شروع میکنه به کشیدن اون به این طرف و اون طرف و بعدش هم ...
این روزا نه حوصله نوشتن دارم نه حوصله توضیح دادن. فقط می دونم دیگه خسته شدم. یه مدت فکر میکردم آدم نباید به هر قیمتی تنها باشه و توی تنهایی خودش بسوزه و بسازه. یه مدت فکر می کردم که من چم کمتره از این جماعت عیاش که در لحظه زندگی میکنن و هیچ حسرتی رو به دلشون نمیزارن. اما میبینم که من ضعیفم! خیلی ضعیف. طاقت دیدن اشک های دشمنم رو هم ندارم. هیچ وقت نخواستم دل کسی رو بشکنم. اما بقیه شکستن و رد شدن. بیخیال ...
خسته م از عشقای یک طرفه دور و برم. خسته م از کسایی که ادای عاشقای شیدا رو در میارن، خسته ام از کسایی که میگن ازدواج چیه و عشق و عاشقی چیه اما آخر سر خودشون هم بهش فکر میکنن یه پایان سیاه و تیره و تار برای خودشون میبینن.
دوره زمونه عوض شده. دیگه معشوقه ها ناز نمیخرن. فقط دنبال منافع خودشونن. همین که یک قله (دل ) رو فتح کردن میرن سراغ قله ی بعد.
زمین گرده و داره میچرخه! هنوز که هنوزه روزگار با من یاد نشده که ...
بیخیال! این روز ها اصلا نوشتنم نمیاد. روی مود نیستم. به هیچ کدوم از برنامه هام نرسیدم. چون دیگه هیچ هدفی برای خودم نمیبینم. دوست دارم باز در اینجا رو تخته کنم. تمام پستامو حذف کنم. برم گم و گور شم توی این دنیای صفر و یک و هیچ وقت برنگردم. یا اگه خواستم با یه شخصیت دیگه برگردم. دلم میخواد عوض بشم. نمیخوام دیگه ساده باشم. نمیخوام دیگه بشینم و ببینم که دارن حقم رو میخورن. بشینم و غصه کسایی رو بخورم که لیاقتش رو ندارن. اما چه کنم که ....
*****
نوروز ۸۷ یک مجموعه تلویزیونی از شبکه سه سیما پخش شد به اسم «مرد هزار چهره». داستان زندگی مسعود شصت چی کارمند اداره ثبت احوال شیراز که ناخواسته وارد گردابی از حوادث میشه و به دلیل اینکه توانایی نه گفتن نداره داستان های فیلم رو رقم میزنه. من بارها این فیلم رو نگاه کردم. شباهت های زیادی بین شصت چی و خودم پیدا کردم. فعلا حوصله هیچ چی رو ندارم. برای همین اعترافات شصت چی در قسم تآخر این سریال رو عینا براتون درج میکنم و میسپرمتون به دستان پر مهر خدا.