همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
چهارشنبه 23 خرداد 1397 :: نویسنده : شهرزاد بصیری
به نام قدرت مطلق
یاد الله در هر جا ، یاد خود از قطره به اقیانوس
است دوشنبه21 خرداد ماه 1397 لژیون همسفران عشق به استادی خانم الهه دستور جلسه : ظرفیت ، مسئولیت ، قبله گم کردن و سی دی بار دگر از آقای امین وقتی
خشمگین می شوید دو تا حالت دارد یا خشم تان را به بیرون می ریزید مثل زهر مار و می
روید بقیه را نیش می زنید و مدل دیگرش این است که آن را در درون خود نگه می دارید
، می گویید نباید عصبانی شوم پس ساکت بنشین . اگر کسی به این مرحله برسد که خشمگین
شود ولی خشم خودش را خودش کنترل کند این آدم از آتش می تواند بپرد و به سلامت هم
می پرد ولی اگر این آتش را مثل نیش مار به بقیه زد ؛ درست است که در لحظه اول فکر
می کند حالش خوب شده ولی حال خوبی در کار نیست ...
در ادامه ، همسفران در مورد سی دی بار دگر از آقای امین مشارکت کردند . همسفر فاطمه : در سی دی بار دگر ، آقای امین در مورد شعر و شاعری صحبت می کنند . شعر مورد نظر در ابتدای جزوه جهان بینی آمده است . ایشان می گویند نزدیک امتحانات بود و خسته از واحدهایی که گذرانده بودند ... این شعر که به ذهنشان می آید باعث می شود یک انرژی صددرصد بگیدند و از پس امتحانات به خوبی برآیند . بار دگر بنده شویم ، نقطه تابنده شویم وصل بر این دایره رحمت گردنده شویم بار دگر یعنی قبلاً یک چنین چیزی وجود داشته ، قبلاً امتحان شده ، اولین بار نیست . زمانی که نویسنده این شعر را می گوید ؛ زمانی بوده که خودش دنیای تاریکی را تجربه کرده بوده و دوست داشته که از این دنیای تاریکی نجات پیدا کند و آن نورالهی به او بتابد و بتواند آن دنیای تاریکی را طی کند . انسان باید بتواند عبد و عبید قدرت مطلق باشد یعنی در مقام بنده بودن باشد هر کس که بتواند واقعاً بنده باشد یعنی گوش به فرمان قدرت مطلق باشد مثل حضرت ابراهیم . اینجا نویسنده درخواست می کند که خدایا آن مقام بنده بودن را به من هم بده . در ادامه می گوید : نقطه تابنده شویم ، منظورشان یک نفر نیست بلکه جمع کثیری از انسانهاست . در مورد نور صحبت می کنند که هر انسانی از خودش نور ندارد مگر اینکه قدرت مطلق به او نوری بدهد باید از یک جایی این نور به انسان برسد و مازاد این نور می شود نوری که به بقیه منتسب می شود یعنی ما آن نور را می بینیم و مازادش می شود نوری که بقیه را دربر می گیرد . انسان هایی که خودشان نور را از دست می دهند وارد تاریکی ها و ظلمات می شوند و از رحمت الهی دور می شوند . خداوند برای هر انسانی یک نوری را به عنوان سهمیه قرار داده ، وقتی به واسطه اعمالش وارد دنیای تاریکی می شود نور و رحمت الهی از او گرفته می شود و او دارد دنیای تاریکی اش را کاملاً تجربه می کند ، مثلاً این شخص می تواند یک مصرف کننده مواد مخدر باشد که به واسطه مصرف مواد ، نور الهی از او جدا شده و وارد دنیای تاریکی مصرف خودش شده . حالا اگر نوری به او بتابد مثل پیام کنگره که به کسی می رسد ، آن نور می تواند کل اتاق تاریک را روشن کند و آن شخص می تواند گنج های اطرافش را ببیند . تا زمانی که در دنیای تاریکی و در مجهولات خودش بوده ممکن است الماس کنارش بوده ، زر بوده ، نقره بوده و .... ولی آنها را درک نمی کرده و به محض اینکه نور بتابد تازه متوجه می شود چه گنج هایی در اطرافش هست ! باز شتابنده شویم ، قدرت درنده شویم : اینجا درنده بودن آن خوی وحشی گری شیر و ... نیست یعنی من اینقدر قدرت و توان داشته باشم که بتوانم تاریکی را بدَرَم و نگذارم بر من مستولی شود . بتوانم نیروهای منفی را بشناسم و تحت فرمانشان قرار نگیرم تا به درجات بالاتر برسم . در اینجا شتاب به معنای عجله نیست بلکه به معنای حرکت است برای سازندگی . نوری به ما رسیده ، وارد کنگره شده ایم و حالا عجله و شتاب داریم که به رهایی برسیم ! در حالی که در این شتاب ممکن است نیروهای منفی بر من غلبه کنند . منظور از شتاب ، همان حس یا نیرویی است درون هر انسان که کمکش می کند حرکت کند . همسفر ندا : ذره بی نور و شعف ، پرتو کاونده شویم : ذره بی نور و شعف یعنی انسانی که از روشنایی وارد تاریکی شده وکلاً توانایی اش را از دست داده و حالا می خواهد تبدیل شود به کاونده بودن . کاونده به معنی کاوشگر است یعنی می خواهد یک چیزی را پیدا کند و یک نور و شعفی را پیدا کند و به آن شادابی و سرمستی برسد . آقای امین در قسمتی از سی دی می گویند : برای اینکه یک کار خیلی بزرگی انجام شود باید هزاران نفر دست به دست هم بدهند تا آن کار انجام شود . وقتی یک مصرف کننده ایی وارد کنگره می شود باید صد نفر دست به دست هم بدهند تا یک نفر به رهایی برسد ، بتواند به آن نقطه مورد نظر و به آن سرمستی برسد و رشد کند . در این سی دی در مورد فیلم آنی سیب فروش صحبت شده است ؛ این زن دوره گردی بود که سیب می فروخت . دخترش در شهر دیگری تحصیل می کرد و هیچ وقت متوجه نشد که مادرش خرج تحصیلش را چطور تهیه می کند . مادر به یک هتل پنج ستاره می رفت و نامه ها و هزینه هایش را از آن هتل می فرستاد و به دختر گفته بود که پدرش هم یک قاضی است ؛ دختر هم فکر می کرد که خانوادهاش وضعیت مالی خوبی دارند . دختر از نظر تحصیلات به جایگاه خوبی می رسد ، شخص خوبی از او خواستگاری می کند و دختر هم تصمیم می گیرد برای کسب اجازه پیش مادرش برود . به مادر نامه می دهد که ما می خواهیم بیاییم و همان روز شخصی که در هتل مسئولیت این نامه ها را برعهده گرفته بود بازخواست می شود و او را بیرون می کنند ... همیشه سیب ها را کسانی از مادر می خریدند که گانگستر بودند و اعتقاد داشتند که این سیب برای آنها شانس می آورد و بایت آن یک دانه سیب ، خیلی پول می دادند . یک روز یکی از گانگسترها که با دوست دخترش برای خرید سیب آمده بود آن نامه را می بیند و دلش می سوزد ، با خودش می گوید حالا به جای اینکه می خواستم این سیب را 50 تومان بخرم 200 تومان پرداخت می کنم و اینطور کمکش می کنم . دوست دخترش می گوید حالا که نسبت به مشکلات دیگران اینجور بی تفاوتی من تو را رها می کنم چون در آینده شاید نسبت به من هم اینگونه باشی . بعد دو نفری تصمیم می گیرند به آنی کمک کنند و پزشکان دندان های او را درست می کنند آرایشگر به زیبایی اش رسیدگی می کند و ... یک قاضی را هم می بینند و می گویند بیا مدتی شوهر آنی باش ... وقتی در باز می شود و آنی ظاهر می شود گویی ملکه انگلستان بوده ! دخترش و نامزدش می آیند و شرایط را همانطور که تصور می کردند می بینند . آقای امین می گویند : برای اینکه این زن به خواسته اش برسد و شرایط آنگونه ایی که دخترش می پنداشت مهیا شود ؛ دست های زیادی به کمک هم آمدند تا شرایط مهیّا شد و آن زن به خواسته اش رسید . خانم الهه : بچه ها دیدن فیلم و گوش کردن موسیقی خوب ، از کارهای پسندیده ایی است که من شما را به انجام آن سفارش می کنم . همسفر شبنم : در این سی دی آقای امین در مورد شعری توضیح می دهند که با این بیت آغاز می شود : بار دگر بنده شویم ، نقطه تابنده شویم وصل بر این دایره رحمت گردنده شویم مفهوم بار دگر یعنی چیزی که قبلاً هم بوده و از آن فاصله گرفته ایم ؛ حالا می خواهیم به آن برگردیم . ما قبلاً در نور بودیم و بعد وارد تاریکی شدیم و حالا دوباره می خواهیم از تاریکی فاصله بگیریم آن تعادل و آرامشی را که از دست دادیم دوباره به خودمان برگردانیم و به آن نقطه ایی برسیم که همه چیز خوب بوده و بعد از دست رفته ، چطور از دست رفته ؟ خودمان با ضد ارزش ها از نور فاصله گرفتیم و با دست های خودمان ، خودمان را به تازیکی انداختیم . حالا دوباره می خواهیم از تاریکی به طرف نور حرکت کنیم و یک سفر دیگری را آغاز کنیم . مفهوم بنده شدن از دیدگاه الهیون ، همان بنده قدرت مطلق ، الله است یعنی خداوند است . در قلب و دل انسان ، بنده بودن کار خیلی دشواری است ؛ چرا ؟ چون وقتی بخواهیم مطیع باشیم باید محرومیّت بکشیم تا بتوانیم تسلیم خداوند باشیم . باید فرامین خداوند را بدون چون و چرا بپذیریم مثل کاری که حضرت ابراهیم کرد ایشان هم پاک دین بود و هم فرمانبردار . باید به پای آنچه اعتقاد داریم بمانیم . در این شعر از ضمیر جمع استفاده شده چون خیل کثیری از انسان ها را شامل می شود . نقطه تابنده شدن ملزوماتی دارد باید چشمه باشیم . همسفر سمیه : در این بیت ؛ غرش کوبنده شویم ، آتش سوزنده شویم شمع خرامیده زِ باد ، شعله پاشنده شویم گفته می شود خشم مثل آتش است و درون ما را می سوزاند و اطرافیان را هم می سوزاند . وقتی فردی خشمگین است و از خودش واکنش نشان می دهد یعنی دارد آن آتش درونش را به ما می دهد تا ما آن را نگه داریم ، آیا اینها باعث رشد ما می شوند ؟ خانم الهه : این خشمی که آقای امین می گویند ؛ انسان وقتی خشمگین می شوید آتش می گیرد ، علت فیزیولوژی اش این است که مثلاً در یک عضوی مثل معده ، وقتی شما عصبی می شوید اسیدش به اندازه صد برابر حالت عادی ترشح می کند . اسید آدم را می سوزاند حالا فکر کنید چه بلایی بر سر معده می آید ؟ ! ... حالا اینها چیزهایی است که دانشمندان کشف کرده اند و شما وقتی خشمگین می شوید روی اعضای بدنتان تأثیر منفی می گذارد . وقتی خشمگین می شوید دو تا حالت دارد یا خشم تان را به بیرون می ریزید مثل زهر مار و می روید بقیه را نیش می زنید و مدل دیگرش این است که آن را در درون خود نگه می دارید ، می گویید نباید عصبانی شوم پس ساکت بنشین . اگر کسی به این مرحله برسد که خشمگین شود ولی خشم خودش را خودش کنترل کند این آدم از آتش می تواند بپرد و به سلامت هم می پرد ولی اگر این آتش را مثل نیش مار به بقیه زد ؛ درست است که در لحظه اول فکر می کند حالش خوب شده ولی حال خوبی در کار نیست . حالا ممکن است یک نفر دیگر خشمگین شود ؛ دوباره همین طور است . او خشمگین است چون یک چیزی او را از درون می سوزاند ولی نتوانسته آن خشم را کنترل کند چون اگر بتواند آن خشم را در درون خود کنترل کند در واقع بندهای منفی را می سوزاند ، نیروهای منفی را می سوزاند و این آدم رشد می کند ، اما اگر نتوانست خشم خود را کنترل کند و آن را مثل زهر به طرف شما پاشید یعنی دارد می گوید الهه ، یک کمی این بدی را تحمل کن ، این اسید را تحمل کن ، من دیگر دارم منفجر می شوم از شدت سوزش این اسید ! آن وقت شما باز هم دو تا راه حل دارید یا می توانید آن خشم را با یک خشم بزرگتر به او برگردانید یا می توانید بگویید خوب طوری نیست ، عصبانی است ، حالش بد است ، اگر حالش خوب بود که این کار را نمی کرد ، او در زجر و عذاب است . اگر این خشم را گرفتی و بروز ندادی و مهارش کردی رشد می کنی . یادتان هست که می گفتیم ؛ او خدو انداخت بر روی علی اعتبار هر ولیّ و هر نبی حضرت علی وقتی داشت آن کافر را می کشت ، آن کافر به صورت حضرت علی تف انداخت ! آیا حضرت علی هم همین کار را کرد ؟ حضرت علی در آن لحظه سر از تن او جدا نکرد ؛ گفت : اگر قرار است من سر او را از تنش جدا کنم باید به خاطر خدا باشد ولی اگر در آن لحظه این کار را می کردم به خاطر خشم درون خودم بود . در واقع خشمی را که آن کافر فرستاد حضرت علی کنترل کرد و کار ناشایستی انجام نداد و به واسطه همین کارهاست که علی می شود ولیّ خدا ، دوست خدا . چرا به حضرت ابراهیم می گویند خلیل الله ، دوست خدا ؛ چون خیلی ها در حق او ظلم کردند . حتی ناپدری اش در حق او خیلی ظلم کرد ولی او این ظلم ها را جبران نکرد و این آتش را در درونش کنترل کرد . شما هم وقتی خشمگین می شوید می توانید این آتش را پرتاب کنید و هم می توانید آن را نگه دارید . اگر در درون خودتان نگه داشتید قوی می شوید . پیشاپیش عید سعید فطر را تبریک می گویم یک ماه روزه داری ، یک ماه صبوری ، یک ماه خوردن خشم ، یک ماه تحمل سختی ها را به شما تبریک می گویم و از خداوند تشکر می کنم که اجازه داد یک ماه رمضان دیگر در کنار هم باشیم . سی دی هفته آینده : سی دی دلتنگی نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||