همسفرخانم فتانه: من هم یاد گرفتم که هرجایی قوانین خودش را دارد از وقتی به کنگره آمدم برای کلاسم هم قانون مشخص کردم.

استاد گرامی خانم الهه: هرجایی حریم دارد و اگر حریم جایی را بشکنیم به خودمان آسیب می رسانیم.یکی از این قوانین این است که وقتی به کنگره می آیید کارت کنگره را همراه داشته باشید همان طور که یادتان نمی رود که صبحانه یا ناهار بخورید کارت هایتان را همراه خود بیاورید.کسی بدون کارت وارد کنگره نشود.

همسفر خانم شبنم:حرمت از لحاظ لغوی یعنی حریم و نگه داشتن حریم ها در هر مکانی واجب است و اجرای حرمت یعنی اجرای قوانین و اجرا کردن قوانین به خود انسان شخصیت و آبرو می دهد. من روز های اول که وارد کنگره شدم واقعا بی نظم بودم و این بی نظمی به من آشفتگی ذهنی و جسمی می داد ولی رفته رفته تصمیم جدی گرفتم و یک تکانی به خودم دادم که با نظم شوم و باعث شد که کمی احساس آرامش پیدا کنم. همسفرخانم ندا: قبل از کنگره در زندگی افراد خیلی چرا می آوردم ولی وقتی خودم در آن موقعیت قرار می گرفتم نمی دانستم که چکار کنم و یاد گرفتم که هیچوقت در زندگی بقیه چرا نیاورم چون باعث حال خرابی خودم می شود.

همسفر خانم شبنم: انسان بودن مفهوم گسترده و عمیقی دارد. انسان هم مجموعه ای از نقاط مثبت است و هم نقاط منفی.باید رفته رفته از نقاط منفی کاسته شود و به نقاط مثبت درون اضافه شود. در این سی دی اشاره به ده فرمان می کند. دروغ نگویید، دزدی نکنید، فساد نکنید، باهمسایه مهربان باشید و... .ما انسان ها مدام در حال شکایت هستیم و هیچ وقت شاکر نیستیم و به نداشته هایمان بیشتر توجه می کنیم تا داشته هایمان. در صورتی که همه چیز در وجود خود انسان است. دنبال مقصر نگردیم، مسئولیت کار خود را بپذیریم.آرامش چیزی نیست جز شاکر بودن از خداوند.

همسفرخانم  منصوره: آقای مهندس می فرمایند: از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست: دد به معنی چهارپا و دیو سمبل کسانی که کارهای بد انجام می دهند است.نگاه کنیم ببینیم که ما در زمره کدام قرار داریم.آیا در زمره انسان هستیم؟ در زمره انسان بودن چه چیز هایی است؟ انسان کسی است که فرامین الهی را انجام می دهد. آقای مهندس می فرمایند در سی دی قبل گفتم که وقتی زلزله می آید پتوی بیست هزار تومانی را هفتاد هزار تومان می فروشند و می خواند سود بالایی بکنند. پیدا کردن یک انسان که به مفهوم واقعی انسان باشد خیلی کار سختی است ما همه داریم به طرف آن انسان کامل حرکت می کنیم وباید از زندگی لذت ببریم.باید زندگی کرد، شکایت نکنیم، شاد باشیم و شکرگزار باشیم.

همسفرخانم طاهره: برای برخورداری از زندگی کردن همه چیز دست دیگران نیست خیلی چیز ها دست خودمان است.میگفتند دین افیون جامعه است ولی ما می گوییم بی دینی افیون جامعه است. در قران کریم راجع این موضوع صحبت شده که از تو از خمر و قمار می پرسند.خمر باوجودی که درآن منافعی هم هست ولی عملش یک عمل شیطانی است وضرر هایش بیش از منفعتش است و پرهیز کنید.خمر یعنی پرده، حجاب، پوشش و آن چیزی که روی افکار و اندیشه و بیداری انسان پرده می کشد خمر است.من خودم در یک اتاق کوچک زندگی می کنم و همیشه ناسپاس بودم و وقتی این سی دی را گوش کردم به خودم آمدم و خداوند را شکر کردم و گفتم بعضی ها همین یک اتاق را هم ندارند.

همسفرخانم شهرزاد:چند بار این سی دی را گوش کردم. در کنگره به ما می گویند یک همسفر باید پذیرش داشته باشد و این سی دی و این اشعار برای من همسفر بود که من باید زندگی و شرایطم را هرجوری که هست بپذیرم و دائما گله و شکایت نکنم. حداقل برای آرامش خودم نقاط مثبت را ببینم اگر هم کم است از همان ها استفاده کنم و لذت ببرم.

همسفر خانم ندا: چقدر با کار هایی که انجام می دهم انسان نما شده ام. برای اینکه یک نفر انسان واقعی باشد چقدر سختی هارا باید تحمل کند باید با نفس در مقابل مشکلات مبارزه کنیم.

استادگرامی خانم الهه: هیچ وقت ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودتان مقایسه نکنید.

همسفرخانم شبنم:آن چیزی که یافت نمی شود همان گوهر نایاب است که انسانیت نام دارد. انسان بودن ابعاد خیلی وسیعی دارد که تلاش مضاعفی را می طلبد.

همسفر خانم طاهره: این آخرین مشارکتی است که من در لژیون می کنم هم خوشحالم از این که از هفته آینده تشکیل لژیون می دهم و هم ناراحتم از اینکه دیگر در بین شما نیستم.قدر لژیون و آموزش ها را بدانیم. تا آنجایی که توانستم آموزش هایم را کاربردی کردم و هرکدام را کاربردی نکردم ضربه اش را خوردم.از خانم الهه خیلی خیلی سپاس گزارم. این یک معجزه بود که من به کنگره آمدم خیلی با مشکلاتم جنگیدم تا به اینجا رسیدم.

استاد گرامی خانم الهه. من هم به طاهره ی عزیز تبریک می گویم خیلی از مشکلات را پشت سر گذاشت تا به این جایگاه رسید شما هم باید قوی و قدرتمند شوید تا بتوانید استقامت کنید. ان شاالله درآینده تک تک شما به درجه ی کمک راهنمایی برسید.

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست    بگشای لب که قند فراوانم آرزوست                                                    

ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر        کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست  

گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو          آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست

زین همرهان سست عناصر دلم گرفت   شیر خدا و رستم دستانم آرزوست

زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول      آن های هوی و نعره مستانم آرزوست

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر   کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما         گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست

پنهان ز دیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست     آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست

سپس لژیون با دعای اعضا به پایان رسید.