همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
سه شنبه 15 آبان 1397 :: نویسنده : همسفر مریم
روز دوشنبه مورخ 97/8/14 لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنما همسفر خانم الهه با دستور جلسه " معرکه گیری و یادگیری و " مثلث شخصیت راس ساعت آغاز به کار نمود . من اگر از نفرت بدم می آید دقیقا به آن موج میدهم و قوی و قوی ترش می کنم اگر بخواهم نابودش کنم مرا نابود می کنند ،ضربه نفی ام می کند بنابراین باید کم کم ساختار را تغییر دهم... خداوندمتعال را بسیار سپاسگزارم که اجازه داد یکبار دیگرکنارهم باشیم انشالله که حال همگی خوب باشد انشالله که سرحال باشید . شادی دیروز ازطرف رادیو اصفهان دعوت به یک مصاحبه شدند از او خواستند مشارکت کنند . سلام دوستان شادی هستم همسفر مرتضی:چندروز پیش مسافرم به من گفتند که از رادیو دعوت کردند برای مصاحبه ولی معلوم نبود که حتما برویم واسترس زیادی داشتم وگفتم که خودت تنهابرو .مسافرم گفت: که گفته اند حتما باید باهمسفرت باشی.دو سه روزی طول کشید ودیروز زنگ زدند ودعوت کردند برای مصاحبه که من هم خیلی بی موقع به خانم الهه زنگ زدم ونمی دانستم که چکارکنم وایشان فرمودند هر طور صلاح میدانی و در این مصاحبه شرکت کردیم. در مورد کنگره 60 و زندگی ما سوالاتی کردند. خانم ها اکرم، شادی، مریم درمورد برداشت از سی دی ظرفیت ومسئولیت مشارکت کردند. همسفراکرم: تمام صحبت های این سی دی انگار مختص من بود ازوقتی که وارد کنگره شدم به خودم قول دادم که برای حال خوش خودم و رهایی مسافرم خدمت می کنم و از اینکه هیچ خدمتی نکرده ام بسیار ناراحت بودم در این سی دی مسئولیت ها گوش زدم شد. همسفرمریم: از روزی که این سی دی راگوش می کنم خیلی حالم خوب شده و یک موقعیتی است برای امتحان همسفر شادی: هرکس اول بایدظرفیت کاری را داشته باشد تا بتواند مسئولیتی را بپذیرد. بعضی از اشخاص خودشان را خیلی بزرگ جلوه می دهند تا به چشم مردم بیایند ولی به خودشان که می رسد هیچ کاری انجام نمی دهند. همسفرطاهره: من همیشه فکر می کردم در زندگی هیچ معرکه گیری نکردم.و وقتی سی دی را گوش کردم دیدم همه کارها واتفاقاتی که گاهی برایم در زندگی پیش می آید همه معرکه گیری بوده ووقتی یادگیری نباشد معرکه گیری هم شروع می شود . و قتی دانایی بالا رفت جایی برای معرکه گیری وجود ندارد. همسفرخانم الهه کمک راهنمای گرامی : هرکاری که میخواهیم انجام بدهیم باید خیلی دقیق انجام دهیم . می گویند در دوران حضرت رسول الله (ص) یک شخصی فوت کرد و وقتی می خواستند خاکش کنند قبرش را کندند و خشت گذاشتند که دیوارهای قبر محکم شود و وقتی می خواستند شخص را خاک کنند یک مقداری از خاک ها ریخت . حضرت محمدفرمودند: این خشت ها را درست بگذارید. یک نفر گفت: یا رسول الله این شخص مرده الان چه میفهمد، فرمودند : کار را باید درست انجام دهید. نقل می کنند:حضرت علی وسط میدان جنگ بود فرمودند من تشنه هستم یک نفر کمی آب برای من بیاورد، یک نفر وسط میدان جنگ یک کاسه ای پیدا کرد و برای ایشان آب اورد اما حضرت آب را نخورد و گفت این کاسه لبه اش شکسته است دلیل علمی اش هم این است که وقتی لیوان یا ظرفی ترک برمی دارد و یا لبه اش می شکند دیگر استفاده نکنید چون در لابه لای قسمت شکسته میکروب ها جمع می شوند و منبع میکروب است.حضرت علی فرمودند: من آب نمی خورم آن شخص گفت:یا علی وسط میدان جنگ و خونریزی آب نمی خورید؟حضرت فرمودند:اگر کاری انجام می دهید، درست انجام دهید. می خواهم بگویم اگر کاری انجام می دهید طوری انجام دهید که مو لای درزش نرود، دقیق و مرتب باشد، مثلا وقتی می گویم برداشت از سی دی را بنویسید 5 خط بنویسید ولی خوب بنویسید. دقیقا بگویید این اتفاق که برای من افتاد من به این دلیل تغییر کردم.پس اگر کاری انجام می دهید با دقت انجام دهید .همیشه می گویند کار از محکم کاری عیب نمی کند، سی دی می نویسید درست انجام دهید، کار خانه را درست انجام دهید، درست خدمت کنید، دقیق و درست شوهر داری کنید، درست پدر و مادر داری کنید، درست بچه داری کنید.درست بچه داری کردن و شوهرداری کردن به این معنی نیست که من فضولشان بشوم که چرا این کار را کردند و چرا اینکار را نکردند.دو، سه نفر از بچه ها در این هفته به من زنگ زدند:خانم الهه مسافر ما می خواسته فلان چیز را بخرد به من نگفته است، گفتم به تو چه.یکی دیگر گفت می خواهد فلان چیز را بفروشد و به من نمی گوید، باز هم گفتم به تو چه. گفتم تو چکاره اش هستی؟گفت من شریک زندگی اش هستم. گفتم بیخود شما شریک چه زندگی هستی که هنوز عقلت به خیلی کارها نمی رسد. خیلی از شما شریک هایی هستید مثل دوستی خاله خرسه ، می دانید چه هست؟ یک خرس و آدم باهم می رفتند تا به یک جنگل رسیدند.آدم گفت من می خواهم بخوابم . خرس گفت: باشه بخواب من از تو مراقبت می کنم وقتی آدم خوابید یک زنبور دور سر آدم می چرخید. خرس گفت: الان به خدمت تو می رسم و یک سنگ بزرگی برداشت همین که زنبور روی صورت آدم نشست خرس با سنگ محکم روی صورت آدم کوبید.به این می گویند دوستی خاله خرسه: یعنی نه تنها کمکی نمی کنند بلکه آسیب هم وارد می کند. شما هستید که همیشه باعث بدبختی در خانواده ها شده اید.گفتند یک نفر سوخته بود اورا به بیمارستان بردند دکتر گفت سوختگی این بدبخت زیاد است ولی غیر از سوختگی کوفتگی زیادی هم دارد. گفتندکه وقتی این شخص می سوخت ما آب و چیزی نداشتیم که او را خاموش کنیم ، با بیل به جان این شخص افتادیم. حالا بعضی از خانم ها که شریک زندگی هستند باعث بدبختی خانواده شده اند.شما فعلا سرجایتان بنشینید، معلم هیچ کس نباشید.اگر خیلی مردید برای خودتان کاری کنید، برای بقیه کاری نکنید.حال شما خراب تر از مسافرتان است نمی توانید کاری بکنید، نان و آبتان را می آورد، کاری به جایی نداشته باشید اینقدر به دست و پایش نپیچید، اینقدر غر نزنید، اینقدر حرفتان را برای مردم نزنید، بنشین زندگی ات را بکن. بعضی ها معرکه می گیرند مثلا شوهرش می گوید که خانم چرا این آب را نجوشیده روی این چای گذاشتی؟ می گوید فلان روز فلان غذا را خانه مادرت خوردی و صدایت هم در نیامد. هروقت زبان تفکر انسان از تکلم خارج می شود معرکه گیری آغاز می شود. من نمیدانم آیا اقا روز اول به شما بله گفته یا شما به اقا بله گفتید؟ همسر زهرا: قبلا که مسافرم دیر به خانه می آمد وقتی به او می گفتم کجا بودی می گفت: مجبور نیستم به تو اطلاع بدهم، می گفتم من زنت هستم من شریک تو هستم باید بدانم که تو کجا می روی و چه کار می کنی ولی الان هرموقع هم بیاید هیچ وقت از او نمی پرسم، خودش بعد از اینکه کمی استراحت کرد همه را برایم تعریف می کندکه کجا بوده و چه کار می کرده است و دیگر ان جنجال ها و قهر ها نیست. همسفر ندا: اینکه بچه ها برای هر چه نق می زنند و باید برایشان توضیح بدهیم این هم معرکه گیری است؟ پاسخ خانم الهه استاد گرامی: وقتی یک نفر می خواهد برایتان معرکه بگیرد می گویند تو بحث را منحرف کن و با نادان سخن مگو و قانون کنگره این است.بعضی ها دهن به دهن هم می گذارند یعنی ادم ها را به نقطه جوش می رسانند.بعضی هایی که گدای محبت هستند می گویند تو مرا دوست نداری و فقط فلانی را دوست داری و وقتی عصبانی میشود تو کنار می ایستی و می گویی من که حرفی نزدم. روزی تهران بودیم،خانم مرجان پیش آقای حکیمی گریه می کردند و می گفتند که من یک رهجویی دارم که مسافرش خیلی اورا کتک می زندو کبودش می کند، اقای حکیمی فرمودند: ایا تو دیوانه در کوچه ندیده ای؟ آیا کسی را کتک میزند؟ نه ببین وقتی این مرد وارد خانه میشود چه چیزی می بیند که عکس العملش این می شود.بعضی ها می گویند من که چیزی نگفتم، بله تو چیزی نگفتی، خیلی وقت ها حرف نمیزنید ولی با حستان به نقطه جوشش می رسانید. با کم محلی هایتان، با قهرکردن هایتان. و وقتی یک نفر به نقطه جوش می رسد سرریز می شود پس اگر کسی می خواست حرف بزند اولین قانون این است که با نادان سخن مگو،وقتی دو کشوری باهم جنگ می کنند این یک موشک میزند و یکی می خورد این تا یک زمانی میتواند ادامه پیدا کند ولی در آخر یکی خسته می شودو قطع می کند درحالی که طرف مقابل میبیند و دیگر جواب نمی دهد و می گوید این چه کاری است که ما موشک بزنیم و جنگ تمام می شود. شما باید هم به زبان و هم به ذهنتان سکوت کنید. تنها سکوت به زبان فایده ندارد، حست باید تغییر کند. یکی از بچه ها به من می گفت:بعد از چندسال که به کنگره می آیم و شما اینقدر به ما نظم را یاد داده اید که وقتی یکی نا منظم است حال مرا بهم می ریزد. گفتم وقتی تو از بی نظمی کسی حالت ببد می شود یعنی تو آدم بی نظمی هستی.چرا؟ چون آهن ربا فقط روی یک تکه آهن می گیرد چون جنسشان از هم است. در جهان هر چیز چیزی جذب کرد سرد سردی را چشید و گرم، گرم وقتی من از منیت یک نفر حالم بد میشود یعنی خودم منیت دارم... چاره این کار چه هست؟چاره اش این نسیت که من با این صفت بجنگم باید خوشحال باشم که مچ این منیت و دروغ و... را گرفته ام.فهمیدم که ما ساختار را نمی توانیم از بین ببریم ولی ساختار را می توانیم تغییر دهیم، باید با این ساختاردوست بشویم، نمیتوانیم ریشه کنش کنیم چون دردرون من است و قابلیت از بین رفتن ندارد، باید آجرآجر از آن کم کنم و یک آجر خوبی جای آن بگذارم.ساختار، ساختمان نیست که از بین برود. پس تا الان وقت داریم این ساختمان هارا کم کم تغییر دهیم و عوض کنیم چون ساختار ها همیشه در درون ما هست و با مرگ هم از بین نمی رود. من اگر از نفرت بدم می آید دقیقا به آن موج میدهم و قوی و قوی ترش می کنم اگر بخواهم نابودش کنم مرا نابود می کنند ،ضربه نفی ام می کند بنابراین باید کم کم ساختار را تغییر دهم. همسفرسمیه: من هم یک مشکلی بین پسر و همسرم در خانه داشتم وقتی پسرم شروع به حرف زدن می کرد شوهرم به من اشاره می کرد که بگو ساکت شو و من هم همین کاررا می کردم تا اینکه موضوع را با خانم الهه در میان گذاشتم، ایشان به من گفتندتو کنار بکش آنها ها باهم خوب می شوند و از روزی که رها کردم رابطه شان باهم خوب شد. همسفر خانم مائده: من این صبری که الان پیدا کرده ام از کنگره دارم چون قبلا خیلی عصبی بودم الان خیلی آرام شده ام و واقعا تغییر را درخود احساس کرده ام. همسفر خانم الهه استاد گرامی: اگر آدمی تغییر کند اولین کسی که احساس می کند خودش است یعنی لازم نیست که دیگران به ما بگویند تو چقدر تغییر کرده ای، مگر ما برای دیگران زندگی می کنیم و آن موقع خدارا شکر می کنی و از این تغییر لذت می بری. وقتی در لژیون می نشینید و اگر کج نشستید پشتتان به بغل دستیتان می شود و این یک بی ادبی است فقط سرتان را حرکت دهید. وقتی میکروفن را می گیرید گردنتان را با میکروفن بالا و پایین نکنیدو میکروفن را جلوی دهانتان بالا بگیرید. وقتی مشارکت می کنید حق شعار دادن ندارید مثلا من شمارا دعوت می کنم به عمل سالم. من فقط می توانم در مورد تجربه شخصی خودم در پیرامون دستور جلسه صحبت کنم. شما وقتی در کنگره شروع به خدمت کردن می کنید از یک جایی دستمزدش را می گیرید که اصلا برایتان باور نکردنی است.چرا این را می گویم؟ چون در کنگره خیلی اتفاقات برای من افتاده است و من به خاطر شادی قلب خودم هر خدمتی را کرده ام، اگر تو یک قدمی را برداری صدها برابر به تو برمی گردد. من اگر به شما گفتم کاری را بکنید شما وظیفه دارید آن را انجام دهید چون من راهنمای شماهستم ولی شماها به عنوان یک شخص عادی حق ندارید در مشارکتتان بگویید فلان کار را بکنید ولی الان ازشما میخواهم که واقعا بشتابید به سوی بهترین عمل و آن هم خدمت کردن در کنگره است . ماچند روز دیگر جشن گلریزان را داریم و من از شما میخواهم به اندازه توانتان خدمت کنید اگر خدمت نکنید کلاهمان پس معرکه است . استاد سردار می فرمایند: انسان برای دو چیز پا به حیات نهاده است: یکی آموزش و دیگری خدمت. همسفر مریم: من از همه انتقاد می کردم و می گفتم : چقدر گرمه، چقدر سرده و همیشه نق می زدم از مرزبان ، نگهبان و همه انتقاد می کردم. همسفرخانم الهه استاد گرامی: بعضی ها فقط نق می زنند و در حاشیه هستند، یکبار میگویند چرا اینجاانقدر سرده، چرا اینجا انقدر گرمه ولی آیا می دانید چند نفر قبل از اینکه شما اینجا بیایید سالن را برای شما آماده می کنند؟ تازه یک سری هم دو قورت و نیمشان هم باقی است. می دانید دو قورت ونیمش ازکجا می آید؟یک بزرگی که فکر می کنم حضرت نوح بود به خداوند گفت : تو چه طور رزق و روزی همه بندگانت را میدهی ؟ خداوند گفت : به اندازه ای که می خواهند به آن ها رزق و روزی می دهم . حالا اگر می خواهی بدانی که چگونه است تو میخواهی یک روز این کار رابکنی؟ دم دریا ایستاد یک نهنگ آمد وگفت: ای پیامبرخدا رزق من را بده . گفت : چه بدهم؟، گفت : چیزی بده که مرا سیر کند . اول یک گوسفند آوردند و به نهنگ دادند. نهنگ گفت : من سیر نشدم ، پیامبر گفت : یک گاو به او بدهید ، یک گاو هم به او دادند ولی نهنگ سیر نشد و بعد یک شتر دادند ، بازهم سیر نشد و... پیامبر خسته شد ولی نهنگ همچنان گفت : من سیر نشدم. پیامبر گفت : من صبح تا حالا همه را رها کردم و فقط میخواستم شکم تو را سیر کنم. نهنگ گفت : من صبح تا شب رزقم سه قورت است ، تمام این چیزی که تو صبح تا حالا به من دادی نیم قورت است ، دو قورت و نیم دیگر هم باقیست و من سیر نشدم. بعضی آدم ها هرکاری برایشان میکنی ، هنوز دوقورت ونیمشان باقی است ، شوهرش میوه میخرد غر می زند و می گوید : میوه گندیده خریده ای و ...... دفعه دیگر می گویند کوفت بخورند من که اینقدر برای اینها زحمت می کشم ولی همه چیز را ندید میگیرند برای چه بخرم. خودمان باعث میشویم که رزق و روزی از دهانمان بازشود ، در اثر همین معرکه گیری ها و نق نق زدن ها. در مورد خرید های مسافرانتان اینقدر نظر ندهید آن ها مدیر خرج هستند و وقتی به شما می گویند: همسفر تو در جای خود بنشین باید بنشینی و سکوت کنی و اینقدر معلم نباشید و معرکه گیری دلیل بر نادانی و حماقت است . خودتان می دانید چه آتشی به پا می کنید ، خوب سم پاشی می کنید و وقتی یادگیری صفر باشد شروع به معرکه گیری می کنید.
منظور از اینکه عقل به کار نیفتاده و یا عقل از دسترس ما خارج شده است، چیست؟ عقل شامل دانایی میشود.عقل فرمانده است. اگر فرمانده ی یک سیستمی را از کار بیندازیم تمام سربازان و تمام نیروهایی که تحت امرش هستند خودشان را می بازند و اگر ضربه بخورد تمام سیستم بهم میریزد. فرمانده دستور میدهد، اما دامنه ی تاثیر گذاری فرمانده بستگی به فرمان هایی دارد که صادر میکند. اگر عقل ضربه بخورد تمام سیستم بهم میریزدو این برمیگردد به شخصیت،اگر فرمانده را فلج کنیم و از کار بیندازیم شخصیت ان موجود به هم میخورد.اگر شخصیت ضربه بخورد و اسیب ببیند دیگر ادم سابق نیست یعنی مثل سابق نمیتواند از چیزهایی که لذت میبرد، لذت ببرد. کسی که شخصیتش خرد شد و از بین رفت وقتی به او توهینی شود هیچ اهمیتی نمی دهد چون چیزی نیست که از آن دفاع کند مثلا یک ماشین نو خریده باشی اگر در آن را محکم بهم بزنند اعتراض می کنی و یا مثلا می گویی شیشه را بالا و پایین نکن، کمربند نمیخواهد ببندی خراب میشود. ولی اگر یک ماشین داشته باشی و تصادف کرده باشی اگر یک کسی هم یک چکش به آن بزند برایت مهم نیست.شخصیت هم اگر سرحال و درست باشد اگر کسی خواست ضربه ای بزند فوری عکس العمل نشان می دهی ولی وقتی خرد شده باشد حتی برنمیگردی نگاه کنی.حالا این قاضی و این فرمانده نماد شخصیت است که از سه طریق میتواند ضربه بخورد یک حالتش این است که درحال قضاوت یکسری اطلاعات غلط را زیر پرونده بگذاریم و این قاضی حکم را اشتباه بدهد یا اینکه به او بگویند که تو دیگر پیر شده ای و این قاضی هم باور کند که دیگر لیاقت قضاوت کردن را ندارد واین کار نفس است و براثر این تخریب و احساس که در آن به وجود آمده جایگاهش تغییر می کند. حالت دیگر این قاضی این است که قضاوت می کند و در یک شرایطی قرار می گیرد که مثلا به او می گویند که این کار را نبین و یک مبلغی هم به او پیشنهاد میشودو همان کار را هم میکند و بعد میبیند که کاری که کرده خیلی اشتباه بوده و نباید این کار را می کرد و یک تخریب خیلی سنگینی برایش دارد. حالت سوم این است که به قاضی بگویند اگر به جان فرزند و خانواده ات علاقه مندی باید این حکم را امضا کنی و قاضی را تهدید می کنند.آن تهدید وقتی برای شخص اتفاق افتاد یک لحظه شک به وجود می آید و شخص باور می کند که ممکن است به خانواده اش اسیب برسانند. در این جا ترس حاکم است و یک شکافی در شخصیت حاکم میشود و ترک میخورد. هرجا ترس وجود دارد در کنارش نفرت هم وجود دارد و انسان باید تعادل خودش را حفظ کند. ترس عمیق، نفرت عمیق را لازم داردچون یک لایه از ترس به یک لایه از نفرت احتیاج دارد.انسان برای اینکه بتواند زندگی کند و تعادل داشته باشد اگر نیرویی در ان باشد، باید نیروی مخالفش را خودش بسازد و به وجود اورد تا تعادل برقرار شود.اما این تعادل با فشار همراه است.آن شخص که مورد تهدید قرار می گیرد همیشه دنبال قدرت است، احساس می کند که اگر قدرت داشتم کسی جرات تهدید نداشت.کسی که احساس گناه میکند و گناهکار شده همیشه میخواهد از خودش دفاع کند و خودش را میخواهد تبرئه کند.آن کسی که بی لیاقتی می کند همیشه می خواهد مدرک جمع کند و وقتی مدرک جمع می کند احساس رضایت از خودش دارد که من ادم بی لیاقتی نیستم. اگر در زندگی انسان تلاش و کوشش کند و آن چیزی که برداشت می کند اگر با ان تلاش ها هماهنگی نداشته باشد ، انسان دل آزرده و غمگین و دل شکسته میشود و اگر این اتفاق چند بار برایش تکرار شود ان دل شکستگی عمیق میشودو وقتی عمیق شد نا امیدی تمام وجودش را می گیرد و نسبت به هستی و تمام انسان ها نفرت پیدا می کند و کاری انجام می دهد که یک انسان در حالت عادی انجام نمی دهد. انسان وقتی وارد تاریکی میشود حسش آلوده می شود تاریکی ها هم انواع مختلف داردکه یکی از آنها همین مواد است. حس در وجود هر انسانی عامل حرکت است.اگر حس در انسان به وجود نیاید حرکتی هم رخ نخواهد داد پس باید حس ها را بشناسیم و با ان ها ارتباط برقرار کنیم. همسفرخانم الهه استاد گرامی: انسان ها شخصیتشان چیزی است که با آن زندگی می کنند یعنی خیلی برای آنها مهم است و اگر شخصیت آسیب ببینید انسان نمیتواند آرامش را احساس کند و خیلی وضعیت بدی پیش می آید. شخصیت سه ضلع دارد، اگر کسی بخواهد شخصیتش سالم باشد باید این سه ضلع در کنار همدیگر متقارن رشد کند.یک ضلع، احساس امنیت است. یعنی احساس تهدید نکنم. آدم هایی که ضلع تهدیدشان مشکل دارد و دائم از یک چیزی میترسند دو اتفاق برایشان می افتاد، یکی اینکه هم اینکه خودش میترسد و حالش خراب است و هم میخواهد قدرت کسب کند و آدم ها را تحت تسلط خودش در آورد برای اینکه بگوید من قدرتمند هستم و نمیترسم ولی درون خودش ضلع امنیتش شکاف برداشته و همیشه قدرت جمع میکند و بقیه را می ترساند. یک ضلع دیگر احساس معصومیت است یعنی وقتی انسان گناهی نکرده و امنیت هم دارد و احساس لیاقت و شادی می کند این انسان به طور طبیعی زندگی میکند ولی بعضی ها احساس امنیت می کنند ولی احساس معصومیت نمی کنند و همیشه خودشان را گناه کار می دانند و ضلع معصومیتشان دچار شکاف شده، افرادی که این مدلی هستند همیشه از خودشان دفاع می کنند و می خواهند بگویند که من گناهکار نیستند و حالشان خراب است. یک ضلع دیگر احساس لیاقت است بعضی ها خودشان را همیشه سرکوب می کنند ، مدرک جمع می کنند و می گویند من خیلی آدم مهمی هستم ولی در درون خودش احساس بی لیاقتی می کند و اینها ضلع لیاقتشان دچار آسیب شده است. همه ی اینها براثر آموزش ها درست می شود و فقط باید این انسان ها را درک کنیم. دستور جلسه هفته آینده: سی دی بند تن و سی دی وادی سوم 91 جلسه با دعای اعضا به پایان رسید.نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 19 آبان 1397 05:15 ب.ظ
سلام.خدا قوت خدمت خانم الهه و تمامی خدمتگزاران کنگره.مطالب بیسار مفید و آموزنده بود.ممنونم از اینکه به ما کمک می کنید.
پنجشنبه 17 آبان 1397 10:04 ب.ظ
سلام خسته نباشیدخداقوت.مطالب خیلی اموزنده بود. خیلی خوشحالم که باشمااشناشدم باتشکرفراوان ازشما
چهارشنبه 16 آبان 1397 09:01 ب.ظ
سلام تشکر میکنم از راهنمای عزیزم خانم الهه مطالب بسیار زیبا و آموزنده بود لذت بردیم از راه دور دستتان را میبوسم
سه شنبه 15 آبان 1397 10:57 ب.ظ
سلام وخداقوت خدمت خانم الهه راهنمای عزیزودلسوز.که از راه دور مابچه های کرمان را راهنمایی میکند و تنها نمی گذارد.خیلی مطالب مفید بود.به امید دیدار.
سه شنبه 15 آبان 1397 05:26 ب.ظ
باسلام وخسته نباشید خدمت خانم الهه عزیزم وخواهر لژیونای خودم .بمیدوارم خداوند بهترینها رو برا ی همه ی مارقم بزند .سخنانتان عالی وپرمحتوا بودند با تشکر
درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||