همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 

به نام دوست

   جلسه ی امروز با حضور سرکار خانم الهه و جمعی از دوستان آغاز به کار کرد.موضوع این جلسه سی دی "نخی به طول امتداد امواج" بود. استاد ابتدا در مورد دستور جلسه ی عمومی که مربوط به وبلاگ و وبلاگ نویسی بود چنین فرمودند: به همه ی وبلاگ نویسان کنگره بویژه جناب آقای مهندس دژاکام، آقای خدامی و همه ی عزیزانی که برای وبلاگ کنگره 60 زحمت می کشند، تبریک می گویم. این فضا گرچه مجازی نامیده می شود اما در واقع حقیقی تر از حقیقی است!

خانم الهه تاکید فرمودند که: طبق فرمایش آقای مهندس، خیلی مهم است که وقتی وارد فضای مجازی می شویم، مراقب نفس خود باشیم.

در ادامه ی موضوع وبلاگ، استاد به خانم لیلا تبریک گفته و از ایشان(که البته حضور نداشتند) برای راه اندازی وبلاگ لژیون همسفران عشق، قدردانی کرده فرمودند: در روزهای آغازین تشکیل لژیون، لیلا که فقط سه روز از شروع سفر دومش گذشته بود به من مراجعه کرد و گفت می خواهیم وبلاگ لژیون خودمان را درست کنیم. من در آن زمان به دلیل مشغله های زیاد گفتم نمی توانم بطور منظم به وبلاگ سر بزنم. اما او پس از این که خانم مرجان وبلاگ شعبه را آغاز کردند، کار را شروع کرد و در ادامه خانم ها راضیه، فاطمه، نگین، بهاره، زینب، نسیم، شهرزاد، شهلا و زهرا هم این کار را انجام دادند. از همه تشکر می کنم و خیلی خوشحالم که وبلاک لژیون ما بسیار فعال است.یک تبریک مخصوص هم به سحر می گویم که علیرغم این که به اینترنت دسترسی ندارد، دلنوشته هایش هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی، در سایت کنگره منتشر شده است. به دلیل علاقه ای که به این کار دارد امیدوارم هر چه زودتر این امکان برایش فراهم شود.همچنین برای تک تک عزیزانی که الان اینجا نیستند اما حضورشان همیشه با ماست و ما از مطالبشان استفاده کردیم تشکر می کنم.

نظر به این که خانم شهلا و خانم راضیه به زودی لژیون خودشان را تشکیل خواهند داد و لژیون ما با کمبود وبلاگنویس مواجه خواهد شد، استاد از کسانی که علاقمند به این کار هستند خواستند که آمادگی خود را اعلام نمایند. ایشان با اشاره به این که خیلی از دوستانی که در وبلاک فعال هستند، در ابتدا از صفر شروع کردند و هیچ یک از مراحل کار را بطور کامل بلد نبودند اما امروز کاملا ماهرانه به این امر مشغول هستند، از سایر افراد لژیون خواستند که بدون نگرانی شروع کنند و از برکات این خدمت بهره مند شوند.

خانم الهه از خانم راضیه که امروز استادی بسیار پرانرژی و خوبی در جلسه ی عمومی داشتند، تشکر نموده و از وبلاگنویسان حاضر خواستند که از این تجربه ی مفید صحبت کنند.

خانم راضیه: خانم الهه خیلی به من لطف دارند. این خدمت خیلی خیلی شیرین است. من خودم خیلی مشکل داشتم اما وقتی اینجا صحبت های دیگران را می شنیدم و به منزل می رفتم با خود فکر می کردم که من خودم هم این مشکل را دارم اما گاهی متوجه می شدم که مشکلات من در مقایسه با بقیه خیلی کمتر است. گاه با خود می گفتم من در بهشت زندگی می کنم و این ناسپاسی است که تصور کنم اوضاع من بدتر از بقیه است. به قول شاعر که می گوید: تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی!

ممکن است برخی از ما توان مالی مناسب برای کمک به کنگره نداشته باشیم اما می توانیم از طریق یک دلنوشته، مقاله یا هر مطلب مناسب وبلاگ، خدمت کنیم. در طی شش ماه فقط سه بار موظف شدم که گزارش بنویسم و این کار بسیار ساده و راحت است.به خانم الهه و همه ی وبلاگنویسان این هفته را تبریگ می گویم. همه تان را دوست دارم.

خانم فاطمه: فکر نمی کنم در کنگره، خدمتی شیرین تر از وبلاگنویسی باشد. الان برای همسفران راه کاملا باز است. آقای مهندس برای مسافران علاقمند به وبلاگنویسی، شرط سفر سیگار را مقرر فرموده اند اما ما که این مشکل را نداریم تنها با نوشتن یک مطلب کوچک، می توانیم کمک کنیم، شاید یک نفر با خواندن همان مطلب، راهش را در زندگی پیدا کند. حتی اگر کسی هیچ یک از مراحل کار را بلد نیست یا ابزار لازم را ندارد می تواند مطلبش را به افرادی که این امکان را دارند بدهد تا در وبلاگ بگذارند. من با سه تماس تلفنی با خانم لیلا، وبلاگ نویس شدم. در ابتدا حتی بلد نبودم کامپیوتر را روشن کنم. آقای منصوری بعضی از یکشنبه ها کلاس وبلاگ نویسی گذاشته اند و بستر مناسب را برای آموزش این کار فراهم نموده اند. به خاطر دارم که خانم راضیه برای یادگرفتن آپلود کردن یک عکس، به دنبال خانم تجمه و خانم نگین می دوید و اصرار داشت تا این کار را به او آموزش بدهند. این خدمت بسیار شیرین بوده و برکت آن هزاران بار وارد زندگی ما می شود. مثل این است که شما دو هزار تومان که به صندوق صدقات می اندازی، میلیونها تومان نصیب خودت می شود. برکت و انرژی این کار آنقدر زیاد است که در یکی دو ماه گذشته که وبلاگ تعطیل بود هم خودم و هم نرگس افسرده شدیم.

خانم شهلا: هم وبلاگ نویسی و هم مطالعه ی وبلاگ در جهت آموزش بسیار مفید است. چند روز پیش دچار مشکلی شده بودم. ساعت ها درگیر بودم و با خود می گفتم چرا این قدر نقطه ی تحملم پایین آمده، چرا این قدر در عذابم و اشتباه می کنم؟ طبق معمول به سراغ وبلاگ رفتم و با مطالعه ی آن فکر کردم من قبلا این مطلب را خوانده بودم، چرا به آن عمل نکردم؟! با خواندن دوباره ی مطلبی که در قسمت "ما همسفران" دیدم، احساس کردم که خط به خط و کلمه به کلمه ی آن برای من و در پاسخ به سوال من نوشته شده ! مدام می خواندم و گریه می کردم! به خودم گفتم مطلب را دوبار، سه بار، چهار بار بخوان. خودم را مجبور کردم که چند بار آن مطلب را روی کاغذ بنویسم تا فراموش نکنم و همیشه به آن عمل کنم. با خودم گفتم: اگر نمی توانی به آموخته هایت عمل کنی، چرا انتظار دیگران را از خودت بالا می بری؟ با خواندن و نوشتن مطلب، آرام شدم و مفهومی که باید می گرفتم را گرفتم. پیشنهادم برای همه این است که هر مشکلی که دارید سری به وبلاگ بزنید و مطمئن باشید که هر مطلبی که آن جا بخوانید، جواب مشکل خود را در آن پیدا می کنید. نیازی به انتخاب نیست چون دستتان به سمت هر وبلاگی از کنگره برود، پاسخ می گیرید چون سخنان همه ی کمک راهنماهای کنگره زیبا، مفید و مشکل گشاست. گاهی هم جواب ما در مشارکت های دوستان است. حرف هایی که در مشارکت ها گفته می شود خیلی به من کمک می کند.

خانم شهرزاد: اولین باری که صحبت وبلاگ نویسی در لژیون مطرح شد خانم الهه از همه پرسیدند که چه کسانی مایل به این خدمت هستند؟ من بدون این که چیزی از این کار بدانم، اعلام آمادگی کردم و تصور نمی کردم که با درخواستم موافقت شود! کامپیوتری که در خانه داشتیم سالها بدون استفاده بود و فقط آن را گردگیری می کردم! آن روز خانم الهه با خدمتی که به من دادند لطف بزرگی به من کردند اما از اینجا تا وقتی به خانه برسم، خودم را سرزنش کردم که چرا متعهد شدم کاری که در آن مهارت ندارم را انجام دهم! امروز بخاطر این لطف که بسیار لذتبخش است از خانم الهه و خانم لیلا که کمک کردند تا وبلاگ نویس شوم متشکرم. این کار بسیار ساده است. ممکن است کمی وقتگیر باشد اما لذتش آنقدر زیاد است که ارزش زمانی که صرفش می کنیم را دارد. انشاا... دوستان بیایند و تعداد وبلاگ نویسان افزایش یابد چون هر چه تعداد بیشتر باشد، سطح انرژی که از هم می گیریم بیشتر است. این کار در زندگی من لذت و برکت زیادی داشته است. بالاترین برکتش آرامشی است که به من داده. خیلی وقت ها از کوره در می رفتم و بعضی از خطاهای مسافرم را در نظر خود بزرگ می کردم اما وقتی مشارکت های بقیه را می خواندم متوجه می شدم که آن خطاها در مقایسه با خیلی ها قابل اغماض است و قدر او را بیشتر می دانستم.

خانم سحر: متاسفانه من امکانات لازم برای وبلاگ نویسی را در منزل ندارم اما آنقدر به این کار علاقمندم که گاهی در خواب می بینم که مطلبی گذاشته ام و دوستان نظراتشان را زیر آن ثبت کرده اند. گاهی دلنوشته هایم را به دوستان می دهم تا در وبلاگ بگذارند. من با گوشی تلفن همراهم مرتب به وبلاگ سر میزنم و از مطالب دوستان بهره می برم. این مدتی که وبلاگ تعطیل بود انگار گم کرده ای داشتم. از خانم الهه خیلی تشکر می کنم به خاطر این که دلنوشته ام را به انگلیسی ترجمه کرده و در سایت کنگره گذاشتند.

سرکار خانم الهه پس از این که سی دی "رازهای نهان" را برای دستور جلسه ی هفته ی بعد تعیین کردند، از خانم زهرا که دبیری خوب برای لژیون هستند و نیز از سایر خواهران لژیون که خدمتی را به عهده گرفته اند، تشکر کردند و در ادامه فرمودند:هر کس دلنوشته یا مطلب مناسبی برای وبلاگ دارد، حتما اقدام کند. کافی است که کسی بخواهد که این خدمت را انجام دهد. در این صورت حتی اگر در منزل کامپیوتر یا اینترنت نداشته باشد می تواند با صرف هزینه ای بسیار ناچیز، به کافی نت رفته و کار را انجام دهد.

ایشان روال کار را به این صورت توضیح دادند: مطالبی که در لژیون گفته می شود را با گوشی تلفن همراه ضبط می کنید. سپس در منزل آن را روی کاغذ می نویسید و تایپ می کنید. تایپ کردن کار سختی نیست. آقای منصوری هم آن را با اسلاید به شما آموزش می دهند. بعد از آن اگر در منزل به اینترنت دسترسی ندارید، مطالب تایپ شده را روی فلش بریزید و به کافی نت ببرید. مطمئن شوید که فایل مطالب تان در فلش ذخیره شده باشد. اگر مشکلی داشتید از خانم شهرزاد یا خانم راضیه کمک بگیرید. این دوستان هم از خانم لیلا یاد گرفته اند.با من هم می توانید تماس بگیرید. وقتی شما با یکی از این افراد تماس بگیرید و هر دو پشت کامپیوتر باشید، قدم به قدم به شما می گویند که چه کاری انجام دهید. بهتر است ابتدا در کلاس هایی که آقای منصوری می گذارند شرکت کنید. هر خدمتی که در این زمینه انجام دهید مانند سایر خدمتهای کنگره، انرژی اش به خود شما برمی گردد. ممکن است کسی مطلب شما را بخواند و بگوید: خدا خیر بدهد به نویسنده ی این مطلب که کمک کرد مشکل من حل شود اما نهایتا همه ی انرژی اش نصیب خود شما می شود. مثل خانم شهلا که با مطالعه ی مطلبی در وبلاگ خانم مرجان، جواب مشکلش را گرفته بود و حالش خوب شده بود. وبلاگ نویسان لژیون خانم مرجان فقط دو نفرند اما وبلاگ را کامل و به خوبی اداره می کنند و هر کلامی که خانم مرجان به زبان می آورند را در نهایت ادب، پیاده می کنند. من از شما می خواهم که هر کس می خواهد به خودش خدمت کند، یا علی بگوید، این گوی و این میدان!

خانم زهرا پیشنهاد دادند که اگر کسی نمی تواند تایپ و ارسال کند، مطالب را روی کاغذ بیاورد تا ایشان بقیه ی مراحل را انجام دهند. استاد هم با این پیشنهاد موافقت کردند و قرار شد در این صورت با ایشان تماس بگیرند و مطالب را دوشنبه به خانم زهرا تحویل دهند تا طبق قانون لژیون همسفران عشق، سه شنبه ساعت هشت صبح آپلود شود. خانم الهه فرمودند مواردی بوده که در خیابان فردی به من گفته است که چون نمی تواند در جلسات کنگره شرکت کند، به طور مرتب از وبلاگ استفاده می کند. بنابر این باید این کار بصورت منظم صورت گیرد.

با پایان مبحث وبلاگ و وبلاگ نویسی لژیون به دستور جلسه ی این هفته: "نخی به طول امتداد امواج" پرداخت.

در آغاز خانم مریم چنین گفت: این بحث بین استاد و شاگرد، "رعد" و "نگهبان" است:

-سلام.چگونه ای؟

- دست هایم بسته اند و مشکل می توانم سه تار بزنم ولی همیشه منتظر دوستان خوب هستم تا یادی ازمن بنمایند.

آقای مهندس می فرمایند چیزی که استاد مطرح می کنند در مورد موسیقی و صوت است. هر چیزی استفاده ای دوگانه دارد چون جهان بر مبنای اضداد بنا شده است. هر چیزی ضدی دارد.مثلا ضد "سکوت"، "هیاهو" است. "نور" ضدش "تاریکی" است. "صوت"، "حس" و "نور" ارکان هستی و کائنات هستند. ما نمی توانیم بگوییم که صوت خوب است یا بد. آقای مهندس مثال زده اند که صوت حضرت داوود یا زیبایی حضرت یوسف، ویژگی های آن ها بود. موسیقی یا از حنجره ی انسان یا بوسیله ی یک ساز تولید می شود. صوت هم خاصیت دوگانه دارد. هم می تواند مخرب باشد هم می تواند سازنده باشد. موسیقی گاه انسان را به جایی می برد که خودش نمی داند. بنابر این نه می توانیم بگوییم موسیقی سازنده است و نه می توانیم بگوییم مشکل ساز است. در دفاع مقدس اشعار و موسیقی های حماسی استفاده می شد وسازنده بود. سه تار و صوت در اینجا جزو مراسم آیینی است و ما آن را مثبت می دانیم. "در جمع آنانی که به عرش الهی می اندیشیدند و در صدد صعود می باشند، آرام می گیریم". این جمله خیلی واضح است.وقتی در جمع کسانی قرار می گیریم که در صراط مستقیم و در حال صعود هستند، خیلی انرژی می گیریم و آرام هستیم. " می گویند چطور؟ چه بگویم؟ با چشم هایم می بینم و با گوش هایم می شنوم ولی مات و مبهوت هستم از این همه شگفتی! باید عزم سفر کرد. کجا؟ خودم هم نمی دانم!

خانم الهه چنین توضیح دادند: اولین موردی که آقای مهندس در این سی دی مطرح می کنند، صحبت راجع به "صوت" است. صوت یعنی هر نوع صدایی مثل صدای انسان یا صدایی که از هر دستگاهی ایجاد شود. دامنه ی صوت خیلی زیاد است. بعضی از اصوات در عالم وجود دارند که ما نمی شنویم. مثلا اگر قرار بود ما صدای مورچه ها را بشنویم، قطعا روانی می شدیم چون در هر فضایی تعداد زیادی مورچه هست و اگر قرار بود صدای آن ها را بشنویم، زندگی مان به فلاکت می افتاد! گوش انسان یک دامنه فرکانس خاصی را می شنود. همانطور که دامنه ی همه حواس انسان، محدوده ی مشخصی دارد. چشم انسان قادر به دیدن همه چیز نیست و همچنین حس بویایی انسان هم قادر به استشمام همه ی بوها نیست. مثلا حس بویایی سگ خیلی قویتر است وبرای همین در جاهایی مثل فرودگاه ها جهت کشف مواد مخدر از سگ استفاده می کنند. مثلا مصرف کنندگان شیشه، صداهایی را می شنوند که ما نمی شنویم. ما نمی توانیم به آن ها بگوییم که دروغ می گویی چون صدایی که او می شنود، کاملا حقیقت دارد مثل همان صدای مورچه!

همان گونه که تفکر خوب و تفکر بد داریم، موسیقی هم چون بر مبنای تفکر انسان ها ساخته می شود، خوب یا بد است. مثلا بتهوون و موتزارت بهترین موسیقی ها را ساخته اند. بتهوون ناشنوا بود و موتزارت زندگی بسیار فقیرانه ای داشت اما از پنج سالگی می نواخت و محبوب ترین موسیقیدان زمان خودش بود.اما سالی یری که هم عصر او بوده است و خودش نیز موسیقی دان بزرگی بوده، همیشه به او حسادت می کرده است که چطور با این که من بیست سال زحمت کشیده ام همه کارهای موتزارت را بیشتر از کارهای من می شناسند. علت این بوده که موتزارت یک علم خدادادی داشته و از پنج سالگی می نواخته. در آن زمان هیچکس به نت های آهنگ هایی که در کلیسا نواخته میشده دسترسی نداشته ولی موتزارت آنقدر با موسیقی آشنایی داشته که همه ی آن آهنگ ها را در منزل می نواخته و نت هایش را در ذهنش ثبت کرده بوده است! بعضی ها هم موسیقی بد تولید می کنند. برخی از مصرف کننده های قرص یا شیشه از یک سری موسیقی های خاص لذت می برند و تا آن موسیقی نباشد از مصرف مواد لذت کامل نمی برند. پس هم صوت خوب داریم هم صوت بد. یکی از اساتید آقای مهندس، استاد رعد سه تار می نوازد. خیلی از سازها تشکیل شده از یک دسته و یک باکس. مثلا شاید دیده باشید که افغانستانی ها اگر بخواهند ساز بزنند و سازی موجود نباشد با یک قوطی حلبی و یک دسته ی چوبی ساز می زنند. یا اگر چند لیوان آب را برداریم و مقادیر مختلف آب در آن ها بریزیم و با چوبی به آن ها ضربه بزنیم متوجه می شویم که هر کدام صدای خاصی تولید می کنند. کلا بشر به موسیقی چه با حنجره چه با ساز، عادت داشته است.

در ادامه ی جلسه خانم زهرا که بزودی سفر دوم خود را آغاز خواهند کرد گفتند:

آقای مهندس می فرمایند بعضی وقت ها ما چیزی را نمی بینیم یا نمی شنویم و در باره اش فکر کرده، مبهوت می شویم. مثلا این که در گوشه ای از یک باغ یک درخت گردو و در گوشه ی دیگر درخت زردآلو و میوه های مختلف از دل خاک سر برآورده، اگر به آن فکر کنیم متوجه شگفت انگیز بودن آن ها می شویم و می فهمیم که فرمان دقیقی صادر شده که در یک خاک و با یک آب، چنین تنوعی ایجاد شود. در ادامه آقای مهندس در باره ی مرگ صحبت می کنند و می فرمایند مرگ هم شگفتی بزرگی دارد. اگر مرگ نبود، زندگی در این جهان خیلی سخت می شد. اگر همه چیز گذرا نبود انسان باید چکار می کرد؟ سکون چیز خوبی نیست و حرکت و پویایی زندگی بسیار مهم است. شگفتی دیگری که وجود دارد، تنهایی است. تنها بودن و پرداختن به سیر و سلوک در درون، ارزشمند است اما "همیشه تنها بودن" بد است. مثلا اگر ما به کنگره نمی آمدیم و از راهکارهایی که دوستان مان می گویند استفاده نمی کردیم، امکان رها شدن برایمان وجود نداشت. در این سی دی آقای مهندس راجع به تعصبات خشک نیز صحبت کرده، می فرمایند: ابن ملجم از سر بی ایمانی، حضرت علی(ع) را به شهادت نرساند بلکه از روی تعصبات خشکی که داشت، مرتکب این جنایت شد. تعصبات خشک باعث می شود که مسیر را با هدف اشتباه بگیریم. مثلا در بعضی از مذاهب، کشتن حیوانات و خوردن گوشت آن ها گناه محسوب می شود اما پیروان همان مذهب، انسان هایی که به مذهب دیگر معتقدند را می سوزانند و به قتل می رسانند! دلیل این رفتار، ناآگاهی و جهل و تعصب است. در درون انسان چیزهایی وجود دارد که باعث کشش غیر قابل کنترل او به سوی انواری می شود که آن انوار، انوار پیمان الست است. انسان باید به آگاهی لازم برسد. در کتاب خدا گفته شده : تو به یاد بیاور چون به یادآورنده هستی. در وجود هر انسان چیزی وجود دارد که او را به سمت نور هدایت کند. بعضی حرکت به سوی نور را زود شروع می کنند و بعضی دیرتر اما آن نور الهی در وجود همه هست. رفتن بسوی این نور نیازمند شرایطی است که باید فراهم شود. مثل کنگره بستری فراهم می کند برای قرار گرفتن در مسیر این نور. در اینجا ما باید سعی کنیم که اطلاعات و آگاهی خود را در جهت حرکت به سوی ارزش ها بالا ببریم و از ضدارزش ها دوری کنیم. بعضی از قید وبندها مانع پرواز انسان می شوند. یکی از این قید و بندها دلبستگی زیاد به مادیات است. مثل کسی که همه ی فکرش خریدن یک اتومبیل مدل بالاست و برای آن همه چیزش را می دهد یا چک بی محل می کشد! باید ببینیم برای به دست آوردن هر چیز چه بهایی می پردازیم! گاهی مثلا لباس گرانبهایی می پوشیم تا با آن به دیگران فخر بفروشیم! ممکن است برخی چیزها مثل علم و مقام، مثل زنجیری دست و پای ما را ببندند. باید از خود بپرسیم آیا توانسته ایم به کمک علممان مثلا یک معتاد را از بند اعتیاد برهانیم؟

یکی از چیزهای خوبی که در کنگره هست، نشویق و ترغیب است.در این مورد آقای مهندس می گویند اگر یک کودک را همیشه مورد ملامت قرار دهیم و با سرزنش به او بگوییم که تو هیچوقت به جایی نمی رسی، وقتی بزرگ شود همانی خواهد شد که به او گفته ایم، یعنی به جایی نمی رسد! در کنگره همیشه راهنماها، رهجویان را تشویق می کنند و به آن ها اطمینان می دهند که توانایی تغییر در زندگی شان را دارند. در بعضی از کشورهای پیشرفته هم به افراد مصرف کننده ی مواد مخدر می گویند که تو معتاد به دنیا آمده ای و معتاد هم از دنیا میروی و حتی اگر مواد مصرف نکنی، باز هم معتادی! اما کنگره به ما می گوید که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاریست. من این حقیقت را در باره ی مسافر خودم مشاهده کردم. روزی بود که من باور نمی کردم که مسافرم رها شود. همیشه فکر می کردم این آرزویم در زمان حیاتم محقق نمی شود.

مهندس در این سی دی راجع به پیامبران می گویند آنان افرادی هستند که پیام هایی را از جای دیگر می گیرند و به ما انتقال می دهند. یکی از ویژگی های پیامبران، صور پنهان آنهاست. همه ی جهان ها با هم مرتبط هستند و مثل این است که همه ی حلقه های جهان با یک نخ به هم وصل شده اند و این نخ، امواج اطلاعاتی را به همه ی حلقه ها می رساند. آقای مهندس می فرمایند با کمک این امواج باید اطلاعات بیشتری بگیریم و دانش خود را ارتقا ببخشیم تا بتوانیم در آسمان و زمین پرواز کنیم. هر حرکتی که ما می کنیم حاصل زحمتی است که می کشیم. هیچ چیز بدون زحمت به دست نمی آید. در کنگره هم اگر زحمت نکشیم نمی توانیم به رهایی برسیم. برای رسیدن به هدف نمی شود زرنگی کنیم یا کلاهی سر دیگران بگذاریم.

خانم زهرا: آقای مهندس در این سی دی فرمودند که کنگره جای درددل کردن نیست. کنگره چهارده وادی دارد که با یادگرفتن آن ها هر کس قادر خواهد بود مشکلاتش را حل کند. اول بروید این چهارده وادی را یاد بگیرید و بعد از آن اگر مشکلی داشتید بیایید مطرح کنید.

استاد فرمودند: نکته ای که خانم زهرا مطرح کردند بسیار حائز اهمیت است. یکی از دوستانم برای تحقیق در جلسات یکی از ان ngoهای دیگر که در زمینه ی ترک اعتیاد فعالیت می کنند شرکت کرده بود. از من پرسید که ارتباط راهنمایان کنگره با رهجویانشان چگونه است؟ پاسخ دادم در کنگره اصلا متداول نیست که رهجو مدام با راهنمایش تماس تلفنی بگیرد. خیلی از رهجویان من، در طول سفر اولشان حتی یک بار هم به من زنگ نزدند. اینجا ما در لژیون راه حل مشکلات را نشان می دهیم و رهجو آموزش می بیند. هرجایی که به مشکل بربخورد، نشانه ی آن است که یا درست مطالب را نگرفته و یا نتوانسته درست به کار ببندد. دوستم گفت آن مرکز طور دیگریست. مثلا ساعت دوازده شب به راهنما زنگ می زنند و می گویند حالم بد است! قرار نیست کسی به جای کس دیگر فکر کند، تصمیم بگیرد و عمل کند؟! چطور در صور ظاهر ما انتظار نداریم مثلا کسی برایمان نان تهیه کرده و ما را سیر کند یا کارهایی که به خود ما مربوط است را انجام دهد اما در صور پنهان توقع داشته باشیم که کسی بیاید و حال ما را خوب کند؟ این همه آموزش و سایت و وبلاگ برای این است که یاد بگیریم خودمان به حال خوش برسیم. خدا را شکر اینجا همه ماهیگیری یاد می گیرند و نیازی ندارند که کسی همیشه برایشان ماهی ببرد.

خانم فاطمه: گاهی ممکن است کسی از دوستان کنگره با ما درددل کند و از ما کمک بخواهد. در این مورد باید چه کنیم؟

استاد: به حرف او گوش داده، درد دلش را بشنوید اما بگویید که من راهنمای تو نیستم و بهتر است مشکلت را با راهنمای خودت در میان بگذاری.

خانم الهه تاکید فرمودند که هیچگاه در زندگی سعی نکنید کسی را( مخصوصا یک مرد را) تحت تکفل خود درآورید. چون تحت نفوذ شما قرار نمی گیرند، با دست و پا زدن، بیشتر از شما دور می شوند. این حقیقت را من با شنیدن تجربه های گوناگون خود شما دریافته ام. بر اساس این حقیقت به شما اطمینان می دهم که اشتباه است اگر فکر کنیم می توانیم مردی را مدیریت کنیم و این کار فقط باعث تحلیل رفتن انرژی خودتان می شود. حتی اگر مرد شما بدترین مرد دنیا باشد، شما حق این که بخواهید او را مدیریت کنید، ندارید. زمانی که به همسرتان گفتید "بله" یعنی ولایت او را پذیرفته اید و او پادشاه خانه است اما اگر شما وزیر زیرکی باشید می توانید هدایتگر باشید اما به نحوی که کاملا مشهود نباشد.

خانم فاطمه: من سه نکته از این سی دی یاد گرفتم. اول این که آقای مهندس در مورد سه وادی صحبت کرده اند. اولی وادی تفکر بود که ایشان فرمودند در هر موردی که خوب فکر کنید، حتما به نتایج خوبی می رسید. دوم در مورد مرگ. مرگ در نظر ما بسیار کریه و ترسناک و زشت است. مهندس می فرمایند اگر خوب فکر کنید می بینید که وقتی یک نفر به سن پیری می رسد، بیشتر توانایی هایش را برای انجام کارهای خود از دست می دهد. بارها شنیده ایم که بقیه برایش آرزوی بخشش از جانب خداوند می کنند تا بمیرد و راحت شود.

مهندس در مورد وادی هشتم می فرمایند: سفر کنید. با حرکت راه نمایان می شود. حتی وقتی که به درون خود سفر می کنیم ممکن است به خیلی جاها برسیم، نسبت به خودمان شناخت پیدا می کنیم اما به طور کامل نمی توانیم این سفر را به انتها برسانیم. فقط در بین جمع می شود آن را کامل کرد. نکته ی سومی که از این سی دی کسب کردم این بود که هرگاه در جمعی قرار بگیریم که رو به تعالی و پیشرفت باشد، ما هم می توانیم به درجات بالاتر برسیم پس باید در جمعی قرار بگیریم که صوت خوب و قابل ارتقائی داشته باشد تا ما هم هماهنگ با آن پیشرفت کنیم.

خانم الهه: خواسته های سمائی یعنی خواسته هایی که بالاتر از قید و بندهای مادی باشد. یعنی کوله پشتی ما با ماشین و خانه و ویلا و امثالهم پرنشده باشد بلکه انباشته از ارزش های عمیق و حس خوب به دور از ضدارزشها باشد. آقای مهندس می فرمایند: همنشین تو از تو به باید تا تو را عقل و دین بیافزاید. وقتی با افرادی که حال خراب دارند همنشین باشیم چیزی جز حال خراب نصیبمان نمی شود. اگر ما توانستیم با همین همسر و همین اطرافیانی که داریم به حال خوب برسیم هنر کرده ایم. مثل گیاه که از آب و خاک، بهترین میوه ها را بوجود می آورد.

استاد با توضیح این که نباید در مورد هیچ چیزی تعصب داشته باشیم، همه را به دعای همیشگی (خدایا ما را از نفرت به سوی عشق راهنمایی کن) دعوت و جلسه را به پایان رساندند.





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


جمعه 16 مرداد 1394 10:52 ق.ظ
افسون عزیزم، اغاز خدمت در میهن بلاگ گوارای وجودت باد...
ممنونم از انعکاس دقیق مطالب لژیون. ازاینکه فرصت یادگیری را فراهم میکنی سپاسگزارم.
با احترام
الهه
پنجشنبه 15 مرداد 1394 02:35 ب.ظ
سپاس ازخانم الهه عزیزم بابت بیانات بسیارعالی وخوب..
خداقوت خدمت خانم افسون عزیز
پنجشنبه 15 مرداد 1394 12:50 ق.ظ
سلام وخدا قوت به افسون عزیز وممنون از دوستان وخانوم الهه عزیز مطالب عالی بود
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات