همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
به نام قدرت مطلق الله

لژیون همسفران عشق در تاریخ 98/3/20 به استادی خانم الهه عزیز و دبیری خانم اکرم  با دستور جلسه وادی دهم راس ساعت آغاز به کار نمود .



در ابتدا خانم الهه راهنمای عزیزمان این گونه آغاز کردند که خداوند متعال را بسیار سپاسگذارم که اجازه داد ما باز هم با یکدیگر باشیم. عیدتان مبارک باشد. جای شما خالی ما چهارشنبه تهران بودیم که در راه رفت با خانم مرجان و خانم نجمه و خانم سودابه و الهام و در راه برگشت هم باز با این عزیزان بودم. ما پول بلیط رفت و برگشت شهرکرد را می دهیم تا بتوانیم در کنار خانم مرجان باشیم و جای شما خیلی خالی بود. من یک بار دیگه رهایی خانم اکرم را تبریک می گویم. ما به تهران رفتیم و جای همگی شما خالی بود ان شاالله که قسمت شما هم بشود و به زیارت آقای مهندس بروید. و بعد در مورد آموزش روز استخر از خانم الهه مرزبان پارک و بقیه بچه ها سوال پرسیدند. خانم الهه گفتند که در مورد گردن دردشان با آقای مهندس صحبت کردند و ایشان گفتند که باید به شنا بروید و یاد بگیرید در ادامه خانم ندا گفتند که در ابتدا میترسیدند که وارد آب بشوند ولی الان شنا کردن را یاد گرفتند و بسیار مفید بوده است. استاد گفتند که بچه های سفر اولی که می  خواهند به تهران بروند تا سی دی ها را واو به واو ننوشته باشند آقای مهندس به آنها رهایی نمی دهند بنابراین باید دفترتان را روز دوشنبه قبل بیاورید تا من ببینم و باید چهل عدد سی دی نوشته باشید. وقتی من با درد گردنم سی دی هایم را کامل می نویسم شما هم که رهجوی من هستید باید دقیق بنویسید. حتما باید در تهران شال سفید و برگه رهایی همراه داشته باشید و دفتر سی دی هایتان را نیز همراه خود ببرید تا جناب مهندس امضا کنند و این باعث افتخار است که ایشان امضا کنند و اگر کسی هنوز چهل تا سی دی ننوشته باشد هنوز سفر اولی محسوب می  شود. من و اسیستنت و آقای مهندس باید تایید کنیم. تا شما بتوانید وارد سفر دوم شوید. ما در این هفته رهایی خانم اکرم را داشتیم و من به ایشان تبریک می گویم .
  مشارکت خانم اکرم :
 خدا را سپاس که توفیق داد من به رهایی برسم من بسیار خوشحالم که روز چهارشنبه مصادف با روز عید سعید فطر بود و بسیار جالب است که من در طی سالهایی که روزه می گرفتم مقید بودم که حتما باید نماز عید فطر را بخوانم ولی اصلا در آن روز به یاد نماز نبودم و بسیار خوشحال بودم که در کنار آقای مهندس هستم و خیلی انرژی گرفتم. من برای تک تک شماها دعا کردم و به یادتان بودم. از خانم الهه عزیزم بسیار متشکرم که بسیار زحمت کشیدند. ان شاالله که من هم بتوانم رهجوی خوبی باشم و من بسیار خوشحال هستم. از آقای مهندس و خانم آنی بسیار متشکرم و همچنین خانم سحر کمک راهنمای عزیز را در آنجا دیدم و بسیار خوشحال شدم چون ایشان هفته ای یکبار به کرمان میروند و کارشان بسیار ستودنی است. 
خانم الهه در ادامه گفتند: که خانم سحر را دیدند که برای رهایی چند نفر از رهجوهایشان به تهران آمده بودند و بسیار خوشحال شدند. می خواهم برایتان بگویم که در وادی نهم در قسمتی گفته شده که بذر نیکو بکار و یا تخم و دانه با ارزش. وقتی یک تخم با ارزشی کاشته می شود تبدیل می شود به یک درخت قوی و بعد آن درخت میوه هایی می دهد که همه از آن استفاده میکنند. خانم سحر به خانم الهه گفته بودند که به واسطه برکت کنگره ترمینال کرمان که بدون بخاری بود و جای کوچکی داشت دچار تغییر شده بود و بسیار به این قسمت ترمینال رسیدگی کردند و هیچ چیز در آنجا وجود نداشت. در ادامه خانم الهه گفتند که اگر شما بذری را بر روی سنگی بکارید آیا آن بذر رویش پیدا می کند؟ روی سطح خاک یا روی موزاییک می روید؟ خیر نمی روید. در صورتی می روید که بذر را وارد خاک کنی و رویش را با خاک بپوشانی و به آن آب بدهی نور خورشید به آن بتابد تا بتواند رشد کند. یک نفری بذری را کاشت. این بذر کم کم بزرگ می شود رشد می کند. برخی بذرها تبدیل می شوند به درخت آلبالو یا گیلاس که درخت گیلاس بسیار حساس است. مثلا اگر شما به امامزاده داوود بروید که جای بسیار سردی است گیلاس هایش هنوز سبز و نارس است برعکس شما ده پانزده روز است که گیلاس می خورید. حال وقتی گیلاس ها برسند اگر آنها را بیرون از یخچال بگذاریم خراب می شوند. تا حالا شده صبح و ظهر و شب گیلاس بخورید؟ خیر چون باعث سردی و رو دل کردن می گردد. حال این درخت به این حساسی با این همه رسیدگی اینگونه است. حال درخت نخل را در نظر بگیرید. می دانید که واحد شمارش نخل نفر است مانند واحد شمارش شتر. نخل را اگر بخواهند از بین ببرند حتی اگر با سلاح گرم هم به آن شلیک کنند درخت نخل هیچ اتفاقی برایش نمی افتد. حال آیا شما می توانید صبح ظهر و شب خرما بخورید؟ بله. همه وقت سال میوه این درخت قابل استفاده است و اگر شما در همه وقت خرما بخورید مواد لازم را به بدن شما می رساند چون این درخت سختی کشیده است. آب گوگرد خورده است آن هم گوگرد تلخ و بد مزه. این درخت گرما و آب شور خورده است. این درخت تحمل می کند و میوه اش خرمای شیرین می شود ولی گیلاس بهترین آب را می خورد و بسیار نازک نارنجی است و اگر سرما بزند هیچ میوه ای نمی دهد. حال خانم سحر نیز وقتی به کرمان رفتند حال پدشان بسیار بد بود و به او نگفته بودند که پدرش فوت کرده است ولی هنگامی که می خواست برگردد یکی از دوستانش به او تسلیت گفته بود. سحر می گفت می خواستم گریه کنم اما با خود گفتم تو به کنگره رفتی و درس محبت و صبر و تحمل یاد گرفتی حال پدرت هم ازین حلقه وارد حلقه دیگری شده است سحر می گفت در راه اتوبوس کتاب عشق را مطالعه کردم و بسیار آرام شدم. خانم الهه گفتند که من این قدر صبح حالم خراب بود که ظهر یک عدد قرص آهن خوردم و به کنگره آمدم و با خود می گفتم که خدایا من امروز چگونه در لژیون حرف بزنم. در راه کنگره و در کوچه خانم راضیه را دیدم و سوار ماشین شدیم و دم درب کنگره پیاده شدیم. خانم صفورا دبیر جلسه را دیدم که لباس سفید پوشیده بودند اما حواسم نبود که ایشان دبیر هستند و گفتم که خانم صفورا امروز شما استاد هستید؟ ایشان گفتند که خیر من دبیر جلسه هستند و به خانم راضیه گفتم که استاد کیست؟ ایشان گفتند که شما استاد هستید و من قبل ماه مبارک به شما گفته بودم که برای این مبحث شما استاد هستید. گفتم بله ولی من فراموش کردم. ساعت ۲.۱۴ دقیقه بود و من لباس بدای استادی نداشتم. مانتو و کفش راضیه را پوشیدم و شروع کردم به نوشتم نوت. خانم طاهره را دیدم که به من گفتند من با خود ، می گفتم که برای دستور جلسه به این سختی چه کسی قرار است استاد شود؟ و بعد گفتم حتما خانم الهه و خداوند امروز قسمت کرد که من استاد جلسه باشم. اینگونه باید آمادگی داشته باشید. خدمت در کنگره قاپیدنی است و برای همین است که همه لژیون ها در اینجا پربار هستند و بچه ها دارند وارد سفر دوم می شوند. در ادامه انتخابات دبیری انجام گرفت و خانم الهه تاکید کردند که دبیران جدید اسامی افرادی که دیگر در لژیون نیستند را وارد لیست نکنند چون مرزبانی فکر میکند که تعداد ما بیست نفر است و لژیون بسته است در حالی که ما شانزده نفر هستیم و با رای بچه ها خانم سحر  به عنوان دبیر جدید انتخاب شدند. هم چنین مسئولیت بردن و آوردن سبد موبایل به خانم پروین واگذار گردید. در ادامه دوستان در مورد دستور جلسه هفته گذشته یعنی من برای استحکام پایه های مالی علمی کنگره چه کرده ام و همچنین وادی دهم مشارکت کردند.




مشارکت دوستان
 همسفرخانم سحر: 
من همزمان با وارد شدنم با جشن گلریزان کنگره آغاز شد و من ازین جشن اطلاعی نداشتم تا دیدم همه در حال کمک کردن هستند بسیار ناراحت شدم که چرا من کمکی به کنگره نکردم. جلسه را رها کردم و به خانه رفتم و تصمیم گرفتم که به کنگره کمک کنم. مسافرم گفت که من کمک کردم و کافی است ولی من پافشاری کردم و به میل خودم یه تکه ازطلاهایم را فروختم و به کنگره کمک کردم و در ازای این کمک خداوند یک موقعیت شغلی بسیار خوبی بر سر راه من قرار داد و من این را مدیون کنگره هستم.

همسفر خانم فتانه :
 من در سال سوم گلریزون کنگره بودم سال اول از مسافرم پول گرفتم و سال دوم هم پول زیادی نداشتم و با خودم عهد کردم که این بار از پول خودم به کنگره کمک کنم و باعث برکت در زندگی من شد. و تصمیم گرفتم با جمع آوری پول حتی مبلغ کم به کنگره کمک کنم و این که این کمک از جانب خودم بود بسیار لذت بخش بود.

همسفر خانم فاطمه:
اگر بخواهم خودم را با ۶ سال پیش مقایسه کنم می بینم که کنگره به من همه چیز داده است و آرامش الان را مدیون آقای مهندس و کنگره هستم. آقای مهندس اگر هم این دستور جلسه را قرار دادند نمی خواهند که یک هزار تومانی وارد جیب خود و خانوادشان شود و برای ماست.عده ای آمده اند و کمک کردند و الان بستر برای ما فراهم شده است. پس ماهم کمک کنیم تا بستر برای دیگران آماده شود و قطعا در آینده ۱۰۰ برابر این کمک به ما برمی گردد. و من هر نذری دارم به کنگره می دهم. من شب عیدی حاظر بودم مبلغ زیادی را به یک کلینیک بدهم تا مسافرم چیزی مصرف نکند و پاک باشد.

همسفرخانم زهرا: 
 من یاد گرفتم که چگونه پس انداز داشته باشم و الان پس انداز خوبی دارم که به من بسیار کمک می کند، مثلا در جشن کمک راهنمایی من توانستم از پس اندازم استفاده کنم. من اگر به کنگره ۱۰۰۰ تومان داده باشم ۱۰۰۰ برابرش به من برگشته است. من یاد گرفتم که هرگاه سبد از کنارم رد شد هر مبلغی که می توانم کمک کنم.

همسفرخانم سمیه:
 من از روزی که به کنگره آمدم کمک کردن را از شما یاد گرفتم ولی هیچ چشم داشتی نداشتم و هرگاه پولی کنار می گذاشتم به فکر کمک به خرید زمین کنگره بودم و خدارا شکر در عرض سه سال کمک ها به ما برگشت و ما صاحب خانه شدیم و هرسال این مبلغ را افزایش دادیم. پارسال مسافرم در لژیون مالی شرکت کرد و امیدوارم که امسال هم بتوانم عضو لژیون مالی بشوم و این حس بسیار خوبی است که بدانیم پولمان را در کجا خرج می کنیم. من حتی به مادرم که قبلا نذر شله زرد داشتند گفتم که پول نذر را به من بدهند که من به کنگره کمک کنیم.

همسفرخانم طاهره: 
ما، سال اولی که به کنگره آمدیم دارای وضعیت بسیار بدی بودیم و حتی تولد راهنمای مسافرم بود و ایشان مبلغی را هدیه دادند و من بسیار خوشحال بودم. هفته بعد هم هفته گلریزان بود و مبلغی را نیز مسافرم به کنگره کمک کردند و من باز ازین بابت خوشحال بودم چون می دانستم این پول قرار است در کجا خرج گردد.

خانم الهه کمک راهنمای عزیز فرمودند:
که نذر کردن خیلی خوب است ولی اگر انسان بتواند چیزی را بدون چشم داشت ببخشد بسیار مهم است و اگر بتوانیم چیزی که از پس انداز خودمان است را کمک کنیم بسیار خوب است و آقای مهندس می گویند که همسفران برای خودشان و مستقل از مسافرانشان برای جشن ها کمک کنند و از مسافران خود پول نگیرند. در ادامه گفتند کسی می تواند عضو لژیون مالی کنگره باشد که بتواند الان مبلغ ۵ میلیون تومان به صورت نقد به کنگره بدهد و خودش به این پول نیازی نداشته باشد و کسی که می خواهد این مبلغ را قسط بندی کند نمی تواند عضو لژیون مالی کنگره شود چون خودش الان این مبلغ را ندارد. پس ان شاالله از الان پس انداز کنید تا بتوانید عضو لژیون مالی شوید.
در ادامه دوستان در مورد وادی دهم مشارک کردند. وادی دهم به ما می گوید که صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است. یعنی شما حتی جسمتان جسم پارسال شما نیست. سلول های خونی شما و گلبول های قرمز و سفید شما مرتبا در حال عوض شدن هستند. پوست شما و چشم شما مدام در حال تغییر هستند. ما درفیزیک قانونی داریم که می گوید هیچ چیزی در دنیا تغییر ناپذیر نیست. یعنی همه چیز در دنیا تغییر می کند الا این اصلی که همه چیز در دنیا تغییر می کند. یعنی این دیواری که من دستم را به آن میزند دیوار ۵ ثانیه پیش نیست چون مولکول های آن تغییر کرده است. وقتی جسم و مادیات اینگونه تغییر می کند آیا روان تغییر نمی کند؟ تغییر می کند اما دیرتر. مثلا اگر من آدم دروغ گویی بودم ۳ سال طول کشیده است تا من دروغ گویی ام را به حد صفر برسانم. توجه کنید که به حد صفر نه خود صفر چون هیچ صفتی به صفر نمی رسد. من اگر آدمی بودم که منیت یا کبر داشتم. الان منیت یا کبر من کمتر شده است. پس هیچ چیزی حتی در جامدات ثابت نمی باشد. هیچ چیزی در هستی ثابت نیست.


همسفر خانم سمیه : 
من در جایی خوانده بودم که انسانی که چند سال با خصلتی بزرگ شده است را نمی توان عوض کرد ولی وقتی به کنگره آمدم و وادی ها را خواندم دیدم که اینگونه نیست. مثلا من افراد زیادی را دوست داشتم ولی ابراز آن برایم سخت بود و خدارا شکر روی خود کار کردم و دیگر نمی توانم حس دوست داشتنم را پنهان کنم.

همسفر خانم ندا: 
صفت ها در همنشینی ما تاثیر دارد. من قبلا سعی می کردم که با فامیل و دوستان خانوادگی باشم بعد از مدتی خسته شده بودم و در کنگره با دوستان خوبی آشنا شدم. قبلا اگر کسی چیزی به من می گفت سریع جبهه می گرفتم و می خواستم حرف خودم را ثابت کنم. ولی الان حتی اگر طرف مقابلم حرفی بزند و من بدانم که اشتباه است حس مقابله با آن شخص را ندارم و انرژی ام را صرف این مسائل نخواهم کرد.

همسفر خانم سحر الف:
 من وقتی با این وادی آشنا شدم از این وادی خوشم آمد چون من حس ترس زیادی در وجودم بود و بسیار خجالتی بودم. با ورود به کنگره فهمیدم که می توانم ترسم را کنار بگذارم و می توانم اعتماد به نفسم را بالا ببرم. 

همسفر خانم فاطمه:
 من مدت کوتاهی است که به کنگره می آیم. از روزی که مسافرم به کنگره آمد بسیار تغییر کرده است و همه تعجب می کنند حتی رفت و آمدش با من است در صورتی که قبلا اینگونه نبود.و هیچ بحثی دیگر به وجود نمی آید. خودم هم با ورود به کنگره تغییر کرده ام.

همسفر خانم اکرم: 
من هم مسافرم و هم خودم دچار تغییر شدیم. گاهی که در جمع خانواده قرار می گیرم و مشکلی داریم با خود می گویم که لازم نیست آنها تغییر کنند این منم که باید تغییر کنم و من همه را مدیون آموزش های کنگره هستم.

همسفرخانم زهرا:
من قبلا اگر کسی حرفی میزد اشک می ریختم و بعد از مدتی مانند رگبار به مسافرم شکایت می کردم اما الان صبور شدم و اگر کسی حرفی به من بزند لبخند می زنم و رد می شوم.

همسفر خانم فتانه:
 من هم مانند خانم زهرا اگر کسی حرفی می زد یک هفته تمام گریه می کردم و منتظر بودم که خانواده همسر و بقیه افراد مرا تایید کنند. ولی اگر الان کسی چیزی به من بگوید تنها اشکی که می ریزم در کنگره است. خدارا را شکر که با کنگره آشنا شدم.

همسفرخانم محدثه:
 من قبل ورود به کنگره اگر مشکلی برایم پیش می آمد به مادرم می گفتم که چکار کنم که این فرد عوض شود؟ ولی به دنبال تغییر خودم و حتی سکوت نبودم. ولی الان با اشتباه دیگران سکوت می کنم و بسیار خوشحالم که نیاز نیست برای تغییر دیگران خودم را به دردسر بیندازم و انرژی ام را صرف آن نکنم.

همسفر خانم طاهره: 
من همیشه اگر نکته ای از کسی می دیدم ،می گفتم که چقدر طرف مقابل مغرور است و دید بدی داشتم اما از وقتی آموزش های کنگره را دیدم دیدم نسبت به افراد عوض شده است و حس خوبی دارم.

سپس کنگره با دعای خیر دوستان به پایان رسید.
سی دی هفته آینده: عارفان
برداشت از سی دی: تبدیل




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


پنجشنبه 23 خرداد 1398 11:59 ب.ظ
سلام خدا قوت به خانم سحر وسپاس از خانم الهه عزیزم.
چهارشنبه 22 خرداد 1398 07:12 ق.ظ
خدا قوت خانم سحر عزیز!
چهارشنبه 22 خرداد 1398 05:28 ق.ظ
سلام وخداقوت به خانم الهه عزیز.
رهایی دوستان عزیز رو به همه تبریک میگم.
خداروشکر میکنم که با اومدن به کنگره واموزشها خیلی از صفات گذشته در من ومسافرم تغییر کرده.
اینها همه رو مدیون خداوند واقای مهندس وخانم سحر عزیزوراهنمای مسافرم هستم.
خدایا شکرت.امیدوارم بتونم خدمتگزار خوبی باشم.
چهارشنبه 22 خرداد 1398 01:31 ق.ظ
خدا قوت به خانم الهه عزیزم وبه سحر عزیز
چهارشنبه 22 خرداد 1398 12:20 ق.ظ
سلام وخدا قوت به خانم الهه وتبریک به خانم اکرم خواهر عزیزم انشاالله شال کمک راهنمایتان راببینم
سه شنبه 21 خرداد 1398 08:06 ب.ظ
خدا قوت خانم سحر،سپاس
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات