با سلام دوستان سحر هستم یک همسفر

من اولین بار که به کنگره آمدم جشن همسفر بود وقتی مسافر م به خانه آمد به من گفت که آماده شوید تا به کنگره برویم ، من خودم همیشه خیلی دوست داشتم به کنگره بروم و با محیط آنجا آشنا شوم ولی مسافر م مخالفت می کرد و می گفت نیاز نیست که تو به کنگره بیایی تا اینکه آن شب جشن، خودش گفت آماده شوید تا برویم و من خیلی خوشحال شدم ولی خبر نداشتم که جشن همسفر است . ما از طریق یکی از فامیل نزدیک با کنگره آشنا شده بودیم  من این را شنیده بودم که به فرد مصرف کننده مواد مسافر ،وبه کسی که آن را در این سفر همراهی و کمک می کند را همسفر می گویند، ولی چون من به کنگره نمی رفتم خود را همسفر مسافرم نمی دانستم یا اینکه شنیده بودم آقایان پیراهن سفید می پوشند و خانم ها روسری سفید می پوشند. وقتی در راه بودیم مسافرم به من گفت که امشب جشن همسفر است ولی من به او گفتم من که همسفر تو حساب نمی شوم چون که من به کنگره نمی آیم ولی او در جواب من گفت همین که تو لباس و لوازم من را آماده می کنید و حواست به دیر نشدن کلاس های من است یعنی همسفر . خلاصه آن شب آمدیم و من از آنجا خوشم آمد فردای آن شب من چند ساعتی  را به گشت زدن و دیدن کردن از سایت کنگره و دیدن مطالب و عکس های آن گذاشتم من خیلی با مسافرم در مورد آمدنم به کنگره صحبت کردم ولی او موافق نبود چون که فرزندم چهار یا  پنج ماهه بود تا اینکه چند ماه بزرگ تر شد ودیگر می توانستم او را به مادرم بسپارم و به کنگره بیایم .حدود شش ماهی از سفر مسافرم می گذشت که دیگر تحمل بعضی نق زدن ها و گیر دادن های مسافرم را نداشتم و فکر می کردم که او هیچ تغییری نکرده و تازه بدتر شده و بیشتر به من گیر می دهد وبه خودم گفتم من هم باید به کنگره بروم تا بتوانم با او کنار بیایم و او را تحمل کنم ولی وقتی به کنگره آمدم متوجه شدم که تمام مشکلات هم از طرف مسافرم نیست ومن هم نیاز به آموزش دارم نقطه تحمل و ظرفیت من آن قدر کم شده ومن روی همه حرفی حساس شده ام پس باید اول از خودم شروع می کردم تا بتوانم ظرفیت ام  را بالا ببرم ورفتار خود را خوب کنم تا بتوانم مسافرم را درک کنم وبا گوش کردن به سی دی ها و استفاده از بیانات خوب آقای مهندس و آقای امین و راهنمایی های کمک راهنمای خوبم خانم الهه عزیز با اینکه من یک ماه ونیم بیشتر نیست که به کنگره می آیم تا حدی  توانسته ام به نقاط ضعف و اشتباهات خود پی ببرم متوجه شده ام که بعضی از مواقع نمی بایست بعضی حرف ها ورفتار ها را انجام می دادم که ترکش آن به خودم بر خورد کند ولی در حال حاضر خدا را شاکرم که به من  این لطف را داد تا بتوانم به کنگره بیایم واز این آموزش ها و تجربه های عالی استفاده کنم وبا قدرت گرفتن از خدا و تلاش و کوشش خودم بتوانم یک زندگی آرام و بدون دغدغه را برای خودم و خانواده ام فراهم کنم و باز هم بتوانم این راه را ادامه بدهم تا چیز های بیشتر یاد بگیرم .امیدوارم که این راه روشن شود، برای تمام  سفر اولی ها و  خودم و مسافر م به خواست واراده خداوند عزیز.

با تشکر فراوان از راهنمای خوب و عزیزم خانم الهه عزیز.