همسفرخانم پروین:

ما در جهان خودمان به وسیله چند پارامتر با هم ارتباط بر قرار می کنیم یکی از آنها صوت است هر قوم و یا هر قبیله ای به زبان خاص خودشان صحبت می کنند و قطعاٌ حیوانات هم با زان خودشان ارتباط بر قرار می کنند ارتباط بعدی از طریق نور است اگر نور نباشد ارتباط برقرار نمی شود اگر به جهان دیگری معتقد باشیم قدر مسلم بین این جهان و جهان آخرت هم ارتباطات وجود دارد این طور نیست که جدا از هم باشند حس،صوت و نور ارتباط بین کل جهان ها را بر قرار می کنند. اگر حس کسی قوی باشد همه چیز را دریافت می کند. توی همین جهانی که هستیم ممکن است چندین جهان دیگری موجود باشد وما ظاهرا فکر می کنیم که هیچ ارتباطی با هم ندارند ارتباط بین اینها مثلث صوت، حس و نور است.اگر من در کنگره خدمتی انجام می دهم برای حال خوب خودم انجام میدهم چون واقعا انرژی میگرم از خدمت در کنگره اگر روزی فکر کنم که کنگره به خدمت من احتیاج دارد آنجا لحظه سقوط من است وآنجا دچار مشکل میشوم و نابود می شوم. چون هرجوری که من حساب می کنم می بینم به کنگره بدهکارم اگر من و مسافرم به رهایی رسیدیم و زندگی ما تغییر کرده همه را مدیون کنگره هستیم  امیدوارم که سعادت خدمت صادقانه را در  کنگره داشته باشم که روز به روز زندگی پر از عشق ، صلح و آرامش  داشته باشیم و گویچه ها را از اطرافمان خارج نکنیم.

همسفرخانم فتانه:

ابتدای سخن آنچه بیشتر از هرچیز نظرم را در این سی دی جلب کرد حس بود .همان یک ضلع از مثلث ارتباطات که موجب برقراری ارتباط با هستی ،عوالم وحلقه هاست .اینکه هر اتفاقی را در زندگی با حس هایمان رقم می زنیم .واینکه حس نیرویی است که عقل را به راه می اندازد که هرکدام بارها بدون هیچ دانشی در این زمینه تجربه کرده ایم.اما آنچه بیش از بقیه با آن ارتباط برقرار کردم موضوع خود حس ها نبود بلکه تغییر حس ها بود .شاید اگر حس ثابت ومطلق بودالان باهیچ نقصانی نبود وهمه چیز قانون مند به جلو میرفت با اینکه هیچ چیز سرجایش بند نبود.هر کشف وشهود کوچکی که در زندگی روزمره خود تجربه میکنیم ،هرچیز جدیدی که می آموزیم همه بر پایه ی همین متغیربودن حس هایمان است .اما این تغییر حس میتواند همان قدر هم درما تزلزل وخلل ایجاد کند که اینجا باید نیرویی که ازاین تغییر نابجا جلوگیری کند وجود داشته باشد ،حال نام آن می تواند ایمان باشد  یا چیز دیگری که من نمیدانم .تنها میدانم اگر حس های انعطاف تغییررا نمی پذیرفتند نه پیشرفتی در کار بود ونه من حال اینجا بودم .نکته ای در سی دی بود درخصوص خارج کردن طبیعت ازچرخه طبیعی که شامل خود مانیز می باشد ،از تعادل است که من به شخصه یکی از دورریزترین گویجه ها هستم .یکی از بارزترین چیزهایی که بیرون ریختم زمان بود.من روزهای عمرم را دور ریختم وساعتهایی که میتوانست به فعالیت سپری شود به غفلت سپری شد وبیماری که برایم حاصل شد این بود که روزی متوجه شدم در جایگاهی که لیاقتش را داشتم نیستم وغفلت من روزهایم را گرفت.در نتیجه آنچه ازهمه چیز مهمتر است قدمی است که برای تغییر برداشته میشود کار فوق العاده ای لازم نیست، تنها قدم اول وتداوم قدم هاست که همان معجزه ای را میسازدکه به یک باره طلب میکردیم .

سپاس وتشکر بی کران از زحمات راهنمای عزیزم خانم الهه جان وجناب آقای مهندس وخانواده گرامیشان وسپاس از خانواده کنگره ۶۰ به خصوص شعبه سلمان فارسی

همسفرخانم مریم(ع):

مثلث ارتباطی حلقه های حیات.ما در جهان خودمان بوسیله ی چند پارامتر با هم ارتباط برقرار می کنیم .یکی از آنها صوت است هر قوم یا قبیله ای به زبان خودش صحبت می کند .ارتباط بعدی از طریق نور است اگر نور نباشد ارتباط برقرار نمی شود .ما همه چیز را با حس می گیریم  عشق یا نفرت و یا اعلام خطرها بوسیله ی حس دریافت می کنیم  یکی از پارامتر های بسیار مهم در مورد ارتباطات با جهان های دیگر حس است .حس اولین قوه ی نیروی عقل است .اگر حس نباشد عقل هیچ قدرتی ندارد پس دریافت کننده است اگر حس کسی قوی باشد همه چیز را دریافت می کند که همان مکاشفه است  ولی بسیاری از انسانها می خواهند بوسیله ی مواد مخدر  به یکسری اطلاعات دسترسی پیدا کنند .اگر حس قوی شود وشخص تحمل نداشته باشد انفجار رخ می دهد  و باعث اختلالات روحی و روانی می شود  مثلا مواد شیمیایی موجود در بدن خود را با وارد کردن مواد شیمیایی کم یا زیاد می کنند  به همین دلیل تعادل ها از بین می رود  درست مانند فرد مصرف کننده که با وارد کردن مورفین به بدن خود بدنش هیچ مورفینی تولید نمی کند .و روز به روز برای تامین مورفین مورد نیاز بدن خود مصرفش زیادتر و همچنین نوع مواد مصرفی خود را عوض می کند.ونتیجه ای که حاصل می شود  گرایش بیشتر به مصرف مواد  وعدم تعادل در فرد است .واین مسئله ای بود که من در طی سالها زندگی با یک مصرف کننده نمی دانستم وبا آمدن به کنگره  و گرفتن آموزشها آموختم که مسافرم یک بیمار است  انشا ا...  که بتوانم در این سفر همسفر خوبی باشم

همسفرخانم زهرا:

ما در جهان خودمان با هم ارتباط برقرار می‌كنیم توسط پارامترهای: صوت یا صدا (هر قوم به زبان خودشان همچنین حیوانات هم به زبان خودشان)

نور (در صورت نبودنش یا ارتباط برقرار نمی‌گردد یا به این زیبایی نمی‌شود) حس:كه یكی از پارامترهای بسیار مهم است كه توسط آن ما همه چیز را دریافت می‌كنیم مثل عشق، نفرت، صداها، مفاهیم، اعلام خطرها و .... هم در این جهان و هم در جهانهای دیگر، حسی كه اولین قوه بكارگیری عقل است. پس حس دریافت‌كننده است و حس هر شخص با شخص دیگر متفاوت می‌باشد.تغییرات ایجاد حس در انسان باعث از تعادل خارج شدن او می‌شود مثل بیماران روانی كه دریافت حس آنها دچار مشكل شده و كنترل حسشان بهم ریخته است.مثلث ارتباطی بین این جهان و همه جهانهای آفرینش اعم از جهان آخرت با مثلث حس- صوت- نور انجام می‌گردد و كسانی می‌توانند این ارتباطها را برقرار كنند كه بتوانند حس دریافت را داشته باشند. اگر حس قوی باشد ما می‌توانیم همه چیز را دریافت كنیم ولی اگر حس قوی شود و شخص تحمل نداشته باشد، انفجار رخ می‌دهد مثل كسانی كه توسط مواد مخدر یا كلاسهای خاص (مدیتیشن، مراقبه، روزه سكوت) و غیره تلاش و تمركز می‌كنند تا زودتر از حد تحملشان حس‌شان قوی شود و دریافت داشته باشند از تعادل روانی خارج می‌گردند.

پس شخص باید اول به آن مرحله از قدرت و تحمل برسد تا بتواند ذره ذره اطلاعات را دریافت نماید كه آن هم جهت مكاشفات خاص توسط افراد خاص می‌باشد و برای افراد معمولی بسیار خطرناك و خطرآفرین است.
ما در زندگی خود خواسته یا ناخواسته عناصری را از چرخه زیست طبیعی خارج نموده‌ایم و مهمترین وظیفه‌ای كه برعهده همه ماست حفظ تعادل حیات و زندگی است تا از كنترل خارج نشود.به قول لیدی جونز، گویچه مهم را از حلقه حیات گم كرده و با این ناپدیدی‌ها تعادل را در جوامع بهم زده‌ایم و بازگشت این یاران به جهت ساختن بسیار الزامی است كه این مطلب شامل همه چیز در تمام سطوح می‌شود.
در نگاه اول به همه ما معتاد می‌گویند كه این شامل همه صفت‌های منفی می‌شود كه من معتقدم بزرگترین سرمایه‌ها در جامعه معتادین نهفته است مثل زمین و خاك كه در نگاه اول ممكن است بی‌ارزش به چشم آید ولی از همین خاك منابع مهمی مثل طلا یا نفت یا ... استخراج می‌گردد.
در جوامع معتادین از بهترین سرمایه‌ها همچون علم، هنر، معنویت و .... وجود دارد كه باید یك فرهنگ، متد، تفكر و اندیشه‌ای باشد كه آنها استخراج شود و در آن صورت ما به منابع بالایی می‌رسیم.
اگر کسی تفکر و اندیشه اش را بکار گیرد وپولها یش را بی خودی خرج نکند و به موقع عمل کند قادر خواهد بود از زندگی بهره بگیرد.
هر شخص دارای یک ویژگی های بسیار خاص است که می شود به آنها استناد کرد و ما باید آن منابع را جمع آوری کنیم و نگهداریش کنیم ما می توانیم منابع مان را به گونه ای برنامه ریزی کنیم که از کم شروع شود وبه مقدارهای بزرگ دسترسی پیدا کنیم که این کار برای هر کسی امکان پذیر است اگر تفکر و اندیشه اش را بکار گیرد