همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 


به نام قدرت مطلق الله 
لژیون همسفران عشق روزدوشنبه مورخ 98/08/06 با استادی کمک راهنمای محترم، خانم الهه و دبیری همسفر خانم فاطمه، با دستور جلسه وادی دوم و تاثیر آن روی من و سی دی نخل راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود .


کمک راهنمای عزیز سرکار خانم الهه فرمودند: خداوند متعال را بسیار تا بسیار سپاسگزارم که اجازه داد یک بار دیگر با هم باشیم. حال من خوب است، انشالله که حال همگی شما خوب باشد و سرحال باشید به لطف خداوند متعال. من یک تبریک ویژه به خانم سحر بابت استادی خوبشان و یک تبریک ویژه به خانم فرشته بابت 14 جلسه نگهبانی شان می گویم و از زحماتشان تشکر می کنم .

همسفر سحر : من زمانی که خانم الهه به من پیام دادند، خواب بودم زمانی که بیدار شدم پیام را خواندم حس کردم دارم خواب می بینم و بسیار خوشحال شدم و باورم نمیشد  که قرار است استاد جلسه باشم. سریع دوباره سی دی وادی 2 را گوش دادم و واو به واو نوشم وخودم را برای امروز آماده کردم، از خانم الهه بسیار سپاسگزارم که این مسئولیت را به من واگذار کردند.

استاد عزیز خانم الهه: با خانم داوودی جلسه داشتیم، گفتند: روز 16 آبان ساعت 2 آقای زرکش دیده بان لژیون سردار، در شعبه شیخ بهایی هستند. دوستانی که تمایل به عضویت در لژیون سردار را دارند، حتما تشریف ببرند. ان شالله خانم منصوره و خانم زهرا که از خیلی وقت پیش می خواستند این کار را انجام بدهند بتوانند انجام دهند. ان شالله ما بقی هم یک حرکتی بکنند و بتوانند عضو لژیون سردار بشوند. یکی اینکه تذکر دادند که هنگام جلسه عمومی در رفت و آمد نباشید، البته من از بچه های لژیون خودمان این حرکت را ندیده ام، ولی در نظر داشته باشید. مطلب دیگر حرمت کنگره 60 است. من بیرون بودم وقتی از نگهبان کلمه حرمت را شنیدم، همان جا ایستادم، ولی چند نفر کنار من بودند که صحبت می کردند. وقتی می گوییم حرمت یعنی حریم. مگر نمی گوییم برای اینکه حریم مسافرت حفظ شود نباید با کمک راهنمای مسافرت صحبت کنید؟ مگر نمی گوییم رودخانه حریم دارد؟ این به این معناست که اگر در حریم رودخانه خانه ای ساختی و رودخانه طغیان کرد، خانه تو خراب می شود. رود خانه یعنی خانه ای که مال رود است. مثل اینکه کسی بیاید و در خانه شما بی اجازه زندگی کند، شما همچین اجازه ای به او نمی دهید. پس وقتی می گوییم حریم را رعایت کنیم یعنی هر چیزی برای خودش حرمت دارد. شال کمک راهنمایی حرمت دارد. کنگره حرمت دارد. رودخانه حریم دارد و حرمت دارد. کلاس درس حرمت دارد. من اجازه نمی دهم اگر دانشجویم دیر آمد وارد کلاس شود. حرف جناب مهندس است که می فرمایند: در زده وارد نشو، میکده حمام نیست. حمام عمومی قدیم هر کس هر زمانی که می خواست وارد آن می شد، حالت کاروانسرا داشت ولی جایی که مقدس و امن است، چرا ما می گوییم امن و مقدس؟ چون ما داریم حرکتی از ظلمت به طرف نور انجام می دهیم، به همین دلیل اینجا مکان مقدس و امن است. حرمت دقیقا منظورمان این است، چون کنگره حرمت دارد. پس نباید دروغ بگوییم، چه در کنگره و چه بیرون از کنگره. علیه شخصی سرزنش کردن، حرف یکدیگر را قطع کردن، الفاظ ناشایست بیان کردن، بحث سیاسی کردن، هر گونه پولی را دریافت و پرداخت کردن این را خانم داوودی مخصوصا تذکر دادند. تو اگر به کسی در کنگره پول قرض بدهی شاید آن شخص به خاطر اینکه نمی تواند پول تو را پس بدهد، مجبور شود به کنگره نیاید و این باعث می شود تو یه حرکت غیر سالم انجام دهی و تو یک عمل سالم را به خاطر یک عمل ناسالم گرفتی. من حتی به بچه ها می گویم با ماشین همدیگر نروید، حتی خانم راضیه که کمک راهنما هستند و خانم ندا که مشاوره تازه واردین قبول شده اند، برای اینکه هم مسیر هستند و با هم می روند از من اجازه گرفتند. حواسمان هم باشد که اگر در کنگره کسی را می شناسیم نباید بیرون از کنگره در بوق و کرنا کنیم. از خانم زهرا می خواهم مشارکت کنند و من از بچه ها خواسته بودم که هر هنگام که می خواهند شیرینی بخرند چون اینجا استیجاری هستیم، پولش را به حساب زمین کنگره بزنند و خانم زهرا هم امروز همین کار را انجام دادند.

همسفر زهرا :ما 18 اسفند 95 به همراه خانم الهه برای رهایی به تهران رفتیم. رهایی ظاهری بود و مسافرم سفرشان را خراب کردند. این مشارکت را می کنم که فکر نکنید هر چیزی راحت به دست می آید. مسافرم یک سال و نیم به کنگره نیامدند و بعد از آن دو مرتبه شروع به سفر کردند و در سفر سختی های زیادی کشیدیم. ماه های آخر سفر مان بود که مجبور به اسباب کشی شدیم و پشت سر هم اتفاقات وحشتناکی می افتاد. با خانم الهه مشورت کردم و ایشان تصویر شخصی که به سنگ چنگ می زدند را به من نشان دادند که مسافر تو در این مرحله است. خدارا شکر 3 هفته پیش قبل از رهایی یک خانه ای برایمان پیدا شد و سه روز بعد از رهایی یک مسافرتی هم برایم پیش آمد. خدا را شکر همه را مدیون کنگره 60 و آموزش های ناب آن هستم. خدا را شکر که توانستم صندلی ام را حفظ کنم. بارها به کنگره می آمدم. خدمت هم می کردم ولی احساس بیهودگی می کردم. خدا را شکر که توانستیم سفر کنیم و رهایی بگیریم. شیرینی رهایی و سفر کربلا را برای زمین کارت کشیدم.

کمک راهنمای عزیز خانم الهه : آقای مهندس می گویند: برای اینکه هر تبدیلی اتفاق بیفتند، مثلا انگور را در نظر بگیرید برای تبدیل به سرکه شدن نیاز به تغییرات دارد، برای تبدیل قبلش تغییر لازم است. آدمها تا تغییر نکنند تبدیل نمی شوند. اگر من الان در نهایت ناامیدی هستم که در مورد دستور جلسه امروز بود و سحر هم به خوبی صحبت کرد و بچه ها هم به خوبی مشارکت کردند. انرژی جلسه بسیار بالا بود، وقتی آن سه نفر که در جایگاه هستند انرژی بالایی داشته باشند، انرژی جلسه هم بالا است. این را برای وقتی می گویم که استاد می شوید. وقتی داریم از وادی دوم صحبت میکنیم می گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی و به درد نخوری خلق نمی شود. یعنی همه مخلوقات به درد می خورند. حالا اگر من متوجه نمی شوم این به چه دردی می خورد از کم شعوری من است نه از اشکال او .اگر من نمی دانم که مسافر حال خراب، دست بزن دارد، شیشه ای برای چه آفریده شده اشکال او نیست، از بی علمی من است. آقای مهندس می گویند: حرف خیانت را نزنید خیانت بوی خون می دهد کسی که دوست گرفته خیانت کار نیست، پس اسمش خیانت نیست خیانت بوی خون می دهد. کسی را که نکشده. پس اگر این آدم هر چیزی که هست باز هم جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته حالا این هدف یا خوب است یا بد است. هر چه هست به من الهه ربط ندارد زیرا خداوند به انسان نعمتی به عنوان اختیار عطا فرموده و در کلام الله هم هست (فالهمها فجورها و تقواها ) اصلا نگفته، اگر فجور را انتخاب کردی خیلی بد است. فرموده: ما به انسان فجور و تقوا را الهام کردیم و حالا (قد افلح من زکاها )و کسی که راه تقوا را انتخاب می کند به رستگاری می رسد. خداوند تمام مخلوقاتش را رها و آزاد خلق کرده است. بعضی اوقات بچه ها از من سوال می کنند، خداوند چرا مگس را آفریده است ؟ می گویم، قدمت مگس در زمین 40 میلیون سال است و قدمت انسان بر کره زمین 10 هزار سال است، خودتان تقسیم کنید پس آنها باید اعتراض داشته باشند به اینکه چرا انسان  ها روی کره زمین هستند. اگر من نمی فهمم که چرا این موجود خلق شده از کم شعوری و کم درکی و بی سوادی و بی علمی من است. الان از نیش عقرب در علم پزشکی استفاده می کنند و برای سرطان دارو درست می کنند، یا بچه ها در مشارکتشان گفتند: از مارمولک در علم پزشکی استفاده می کنند. عین همان کرم که در گل و خاک می غلتید و موسی از خداوند پرسید چرا کرم را آفریدی و خداوند گفت اتفاقا کرم هم قبل از تو از من سوال کرد، خدا چرا موسی را آفریدی. به قول سهراب سپهری می گوید: و نگوییم مگس از در خلقت برود بیرون و بدانیم اگر کرم نبود زندگی چیزی کم داشت و اگر خنگ نبود لطمه می خورد به قانون درخت. خنگ فارسی است و خنج عربی . همان کرم هایی که خاک را زیر و رو می کنند تا به درختان اکسیژن برسد، شاید اصلا نمی دانند که این کار را می کنند، ولی به هر صورت انجام می دهند. اگر من نمی فهمم این به چه دردی می خورد اشکال از من است. اگر مسافر دائم الخمر حال خراب فحش ده را من نمی دانم به چه دردی می خورد، ولی سیستم هوشمند است و می داند شاید همین مسافر با خوب شدن حالش دست چند نفر دیگر را بگیرد و آنها را نجات دهد. از آنجا که خداوند انسان ها را با اختیار تمام آفریده من نمی توانم بگویم چرا این اینطور است حتی من همیشه به بچه ها می گویم خداوند روی بنده های بدش هم تعصب دارد. نمی گوید غیبت آدم های خوب را نکنید می گوید غیبت نکنید و نمی گوید فقط به آدم های خوب دروغ نگویید. می گوید دروغ نگویید. در حرمت کنگره دیده اید که بگوید غیبت آدم های خوب ممنوع. یا بگوید دروغ گفتن به آدم های خوب ممنوع. داستان شیخ ابولحسن خرقانی را هفته پیش یکی اش را گفتم. شیخ به مستی برخورد که مست از حالت مستی افتان و خیزان می رفت شیخ گفت یا مست بپا زمین نخوری مست گفت یا شیخ تو بپا زمین نخوری. من اگر زمین بخورم یک نفرم ولی تو اگر زمین بخوری یک جماعت با تو زمین می خورند. یا داستانی دیگر که شیخ ابوالحسن به مرد فاسقی برخورد کرد. مرد فاسق یعنی مرد بد و هرزه. شیخ تا مرد را دید عبای خود را جمع کرد که به مرد برخورد نکند و نجس نشود. فاسق گفت یا شیخ عبایت را از من جمع می کنی اشکالی ندارد ولی خدا می داند که فردای هر کسی چه می شود، شاید من شدم شیخ و تو شدی فاسق . پس چرا نمی شود قضاوت کنیم چون ممکن است خودم در جایگاه او قرار بگیرم و چرخ روزگار بازی می کند و دقیق تو را سر جای او می نشاند. آیا در کلام الله گفته فقط غیبت آدم های خوب را نکنید؟ نه آقای حکیمی فرمودند غیبت کردن همانند گرفتن شمیری است که تو گمان می کنی دسته یا قبضه آن دست توست و داری با لبه شمیر به دیگران می زنی، نه در اصل تو داری با لبه شمشیر به خودت میزنی. کسی که بد است و تو غیبتش را می کنی شاید تا 10 دقیقه پیش بد بوده ولی خوب شده مگر نداریم صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است. اگر قرار باشد تبدیلات اتفاق بیفتد. در وادی اول تفکر را به انسان یاد می دهد و تومی فهمی چه آسیب هایی به خودت زده ای وادی دوم تو ناامید می شوی از این آسیب هایی که به خودت زدی و می گویی چقدر در حق خودم بد کرده ام. چرا در حق دبیر ،نگهبان ،مرزبان بد کردم . مگر نمی گویند حرمت کنگره وقتی فکر نمی کند ناامنی می شود . وادی دوم انسان را از نا امیدی نجات می دهد. آقای امین می فرماید: ناامیدی همانند چاه نامرئی است که تو در آن زجر می کشی. ممکن است دیگران نبینند. وقتی ناامید شدی بدان که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی آفریده نشده و تو هم می توانی حرکت کنی و از ظلمت به طرف نور بروی و این کار با تغییرات است. من کنگره بیایم سی دی ها را بنویسم وقتی کم کم تغییرات ایجاد شد تبدیل اتفاق می افتد . در مثلت جهل ناامیدی روبروی ظلع تجربه قرار می گیرد یعنی وقتی من نامید شدم دیر آموزش ها را تجربه نمی کنم و بیشتر و بیشتر در چاه فرو می روم. وقتی به قعر چاه رفتم می فهمم اشتباه است و با یک ذره نور هم می توانم از چاه بیرون بیایم. مثل کسی که روز اول به کنگره می آید، در ناامیدی است ولی با دنبال کردن کور سویی از نور هم که شده به امیدواری می رسد. حالا تغییرات به تنهایی امکان پذیر است ؟ آقای مهندس در سی دی هالو می فرماید: تغییرات با محبت همراه است. اگر محبت در کنگره، محبت رهجو و راهنما ، محبت افراد با اسیستنت و مرزبان است که باعث می شود تبدیلات قشنگ تر اتفاق بیفتد . پس یک پایه تبدیل تغییر است، ولی تغییر بدون محبت امکان پذیر نیست. این را گفتم برای اینکه بدانید شما به کنگره می آیید تا تبدیل شوید و تغییر هم می کنید، ولی اگر مسافرانتان را از ته دل دوست نداشته باشید و به آنها محبت نکنید، این تغییر و تبدیل اتفاق می افتد. ما نباید معلم مسافرمان باشیم زمانی که معلم نباشیم و امر و نهی نکنیم این تبدیلات خیلی بهتر اتفاق می افتد .

خانم الهه از همسفران خواستند در این مورد مشارکت کنند .

همسفر زهرا : من همیشه مسافرم را امر و نهی می کردم و همه هماهنگی ها با من بود و ایشان هم با هر اعصاب خرابی که بود به هر حال آن کار را انجام می دادند. معلم خوبی برای مسافرم شده بودم،  تا اینکه بعد از ورودم به کنگره مسوئولیت های ایشان را به خودشان تحویل دادم و هم جسمم آسوده شد و هم اینکه مشغله ام کمتر شد، به طوری که بعد از رهایی ایشان به من پیشنهاد جایی رفتن را می دادند و من هم چشم می گفتم و این آموزش حتی در سر کارم هم تاثیر گذار بود .

همسفر عفت :آقای مهندس فرمودند: این 14 وادی همانند 14 پله است برای رفتن ما از سمت ظلمت به طرف نور. در وادی اول تفکر را داریم. وقتی انسان به خودش، به جسمش و به اطرافش با دقت فکر کند، دیگر راهی برای ناامیدی و اینکه بگوید چرا من بیهوده هستم نمی یابد. در کلام الله بارها آمده که فانظرو. یعنی نگاه کنید که این نگاه فقط نگاه کردن با چشم سر نیست، یعنی تفکر هم بکنید. ناامیدی برای مصرف کنندگان و همینطور برای اشخاصی که هدفی ندارند و وقتشان را به بطالت می گذرانند پیش می آید و باعث می شود به این نتیجه برسند که چرا آفریده شده اند. خداوند به کسانی که روز معاد را باور ندارند می فرماید: من جهان را بی دلیل نیافریده ام و روز معاد برای جزا و پاداش کارهای شما در دنیا است .

کمک راهنمای محترم خانم الهه :وقتی مشارکت می کنید و یا وقتی استاد جلسه هستید دقت کنید. درست است که آقای مهندس می فرماید: استاد جلسه خدای جلسه نیست یک آدم معمولی که می خواهد اطلاعاتش را با ما به مشارکت بگذارد ولی باید بدانید موقعی که در این جایگاه یا در جایگاه مشارکت کننده هستید به طور قائم بشینید، صدای میکروفن را تنظیم کنید، که خیلی بلند یا خیلی کم نباشد به اطرافیانتان نگاه کنید وقتی دستور جلسه مثلا وادی دوم و تاثیر آن روی من است نباید از ضمیر جمع استفاده کنید باید تجربه شخصی خودتان را بیان کنید سحر دو مثال در مورد خودش زد. آدمی که با یک تن صدا صحبت می کند و یا آدمی که بین صحبت هایش مکث می کند کسل کننده می شود باید با تن صدایتان یا با نگاه کردن یا حرکت دست شادابی سخنتان را به افراد منتقل کنید. اینها را می گویم که وقتی راهنما شدید یا وقتی استاد جلسه شدید بدانید. یک استاد نباید فقط به نوشته اش نگاه کند و یا اینکه سیخ بشیند. باید جمعیت را ببیند. من بارها دیده ام وقتی دیده بانان محترم استاد جلسه هستند به قسمت خانواده هم نگاه می کنند چون یادگیری لازمه اش ارتباط چشمی است. من خیلی وقت ها با نگاهم به شما چیزی را می گویم اینها همه جهان بینی است . هر کاری در کنگره جهان بینی می خواهد .مثلا غذا پختن هم جهان بینی دارد باید سر وقت غذا بپزم باید فاصله را رعایت کنم، طوری که نه سیب زمینی ها له شود و نه گوشت ها نپخته باشد با عشق بپزم و بگویم هر کس می خورد نوش جانش باشد. مشارکت کردن هم جهان بینی دارد . باید نه زیاد مشارکت کنم که حوصله بقیه سر برود نه کم باشد. نوع نشستن مهم است. من جلوی شما پا روی پایم بیندازم اشکالی ندارد . شما هم همینطور ولی وقتی همه مثل یک ارتش سرباز مرتب نشسته اند برای چه پا روی پایم بیندازم . یا مثل اینکه من در جلسه کمک راهنمایی پا روی پا بیندازم و یا لم بدهم .

همسفر فاطمه :من هم قبل از ورودم به کنگره معلم خوبی بودم و خوب هم ایفای نقش می کردم طوری که هر طور می شد، می گفتند از فاطمه بپرس یا به بچه ها می گفتند از مادرتون بپرسید . بعد از ورودم به کنگره فرماندهی را کامل به مسافرم تحویل دادم و به بچه ها گفتم هر چی بابا گفت و خودم هم برای هر کاری نظر ایشان را می پرسیدم و ایمان داشتم بهترین تصمیم را می گیرند. کنگره روی بچه ها هم تاثیر خوبی دارد. معلم نرگس از بچه ها خواسته بود در مورد شکرگزاری بنویسند و نرگس نوشت خدا یا شکرت که می توانم قبل از هر کاری فکر کنم یا در مورد وادی 13 زمانی که به تکلیف رسیده بود گفت به تکلیف رسیدن همانند پایان یک راه و سرآغاز خط دیگر است. مسافرم گفتند فاطمه من 30 و اندی سی دی نوشته ام عجله کن که عقب نیفتید.

همسفر الهه : خانم الهه مسافرم هیچ وقت به من نه نمی گوید و هر جا می خواهم بروی نه نمی گوید. من همیشه به او می گویم خب یک بار به من نه بگو . من باید چکار کنم ؟

کمک راهنما خانم الهه :قدر دان باش. خوب است قدردان باش تا به یک دیکتاتور محض تبدیل نشده پس قدر این نعمت را بدان .

خدا نکند یک زن بخواهد کاری را بکند حتما می کند و خدا نکند یک زن نخواهد کاری را بکند نمی کند . قدردان مسافرانتان باشید حتی آن بد ترینشان هم خدا را شکر که سایه اش بالای سرتان است .

همسفر مریم :من هم این تغییر جایگاه را در زندگیم کاملا حس کردم من هم با منیتی که داشتم همیشه فکر می کردم، از مسافرم کارهایم بهتر است و این مسافرم را اذیت می کرد . هر اتفاقی می افتاد خودم سریع می خواستم حلش کنم تا یک جایی که خانم نگین عزیزم به من گفت که زن باید ظرافت خود را داشته باشد، حتی اگر تو می توانی شیر که چکه می کند تعمیر کنی یا اینکه می توانی از بالای کابینت چیزی بیاوری ولی لازم است ظرافت خود را حفظ کنی و ذره ذره این کار را انجام دادم .

همسفر فتانه : من هم به خاطر شغلی که در مهدکودک معلم بودم فکر می کردم در خانه هم باید معلم ،معاون ،مدیر باشم و همه مسئولیت ها بر دوش خودم بود و مسافرم هم به خاطر این شرایطی که داشت برایش اهمیتی نداشت تا اینکه ذره ذره مسئولیت را به خودشان واگذار کردم. کنگره روی پرهام هم خیلی تاثیر داشت. امروز تب داشت و من می خواستم به کنگره نیایم اما پرهام گفت به کنگره برویم تا تبم پایین بیاید .

کمک راهنما خانم الهه : خوب است که کنگره روی بچه ها بیشتر اثر می گذارد. من فتانه که زنگ زد که پرهام تب دارد. میخواستم بگویم پرهام را بیاور تا حالش خوب شود ولی چیزی نگفتم و گفتم هر طور صلاح میدانی که خب خود بچه این را گفته.

همسفران خانم مریم ،خانم فاطمه ،خانم محدثه و خانم فتانه در مورد سی دی (نخل) مشارکت کردند:

 در سی دی نخل آقای مهندس در مورد وفای به عهد صحبت می کنند که با اینکه می دانیم رشوه گرفتن بد است، دزدی بد است، دخالت در کار دیگران بد است، ولی به عهدمان وفا نمی کنیم و این کار را انجام می دهیم و یکی در مورد ناسپاسی به رب یا مربی خود است. رب در معنای  خاص یعنی خداوند و در معنای عام یعنی راهنما و مربی خودمان که به آن ناسپاسی می کنیم. دیدن و دانستن یک طرف قضیه است و عمل کردن طرف دیگر قضیه. مثلا ما یک ماری را میبینیم این با چشم دیدن یک طرف قضیه است ولی عمل کردن همان پایی است که ما برای فرار کردن به آن نیاز داریم. وقتی یک اتفاق می افتد دو رو دارد . مثلا یک راننده تاکسی را می بینید که حالش خراب است و درشتی می کند یک روی قضیه این است که ما هم پرخاش کنیم و مانند او رفتار کنیم و روی دیگر قضیه این است که بگوییم او خسته است، حالش خوب نیست. بگذار هر چه می خواهد بگوید . آقای مهندس در مورد خواب های شبانه و کابوس ها صحبت می کنند که این خواب ها و کابوس ها نتیجه ما حصل زندگی روزانه ماست. آقای مهندس مثل گاوی را زدند که هر روز علف برای خوردن داشت و می خورد و چاق می شد ولی شب با این فکر که شاید فردا علف نداشته باشم لاغر می شد. ما می توانیم کابوس ها را با قرص حل کنیم، ولی این مقطعی است و به محض قطع دارو باز کابوس ها به سراغمان می آید. برای تغییر و تبدیل مانند فصول سال به آرامی انجام می شود. آقای مهندس می فرمایند: برای هر کاری زمانی لازم است همانند مسئله سیگار که هشت سال طول کشید تا حل شد و اکنون هم مسئله ی اضافه وزن که درشرف حل شدن است. آقای مهندس می فرمایند: مشکلات ما نتیجه کارهای ماست که تفکرات و اندیشه ما را شامل می شود و این تفکرات و اندیشه یک مثلث را تشکیل می دهد که قاعده مثلث زمان حال و ضلع سمت راست زمان گذشته و ضلع سمت چپ زمان آینده است. زمان حال قابل حل نیست و مجبوریم بپذیریم اما زمان گذشته و زمان آینده را باید رها کنیم. آقای مهندس در مورد دنیا و آخرت صحبت می کنند و اینکه خیلی ها آخرت را قبول ندارند، باید با علم کاری را انجام دهیم. وقتی نفس و روح درگیر می شوند خواب های شبانه پدیدار می شود و جسم آن را تصاحب می کند، آقای مهندس مثال نخل را می زنند که کسی که ایمان داشته باشد ولی به آن عمل نکند یا کسی که بگوید من راهنمایم را دوست دارم ولی سی دی ننویسد و یا به حرف راهنمایش گوش ندهد این را من اصلا قبول ندارم که بگویید من عاشق راهنمایم هستم ولی به صحبت هایش گوش ندهم .

کمک راهنمای محترم خانم الهه :دو هفته دیگر جشن گلریزان است اول بگویید چرا باید در گلریزان شرکت کنیم؟

همسفر زهرا : من ورودم به کنگره مصادف با جشن گلریزان بود .در شرایط  مالی خوبی نبودم ولی سکه پارسیانی داشتم که میخواستم برای خانه خرج کنم ولی آن را در جشن گلریزان کمک کردم و چندی بعد از سر کارم پاداشی به من رسید که باورم نمی شد . گلریزان به من پس انداز کردن را یاد داد و این برایم بسار مهم بود و هر موقع جشن گلریزان یا جشن دیگری در کنگره اتفاق می افتد نگرانش نیستم  سال بعدش در گلریزان شرکت کردم و وامی برایم جور شد که اصلا باورم نمی شد ولی من این کمک را برای این نکردم که برای من هزینه ای برگردد . امیدوارم بتوانم عضو لژیون سردار شوم چون چند وقتی است که مالی از ما رفته و در شرف برگشتن است و حتما این کار را انجام می دهم .

همسفر فتانه : من هم چند ماهی بود که به کنگره می آمدم که جشن گلریزان شد آن موقع مسافرم به کنگره نمی آمد و خیلی برایم سخت بود که بخواهم کمک کنم ولی یک مبلغ ناچیز کمک کردم و از آن به بعد شروع کردم به پس انداز کردن و هر موقع حقوقی می گرفتم مبلغی را برای کنگره جدا می کردم و اینکه اصلا چرا ما باید به کنگره کمک کنیم ؟ اینجا همه چیز رایگان است ولی اگر من یادم بیاید که قبلا برای ترک چه هزینه هایی دادیم یا اینکه یک مشاوره ساده چقدر هزینه می برد  متوجه می شو که چرا باید به کنگره کمک کنم .

همسفر منصوره : من نزدیک 3 سال است به کنگره می آیم. حدود 10ماه پیش بود یکی از دوستانم گفت یک مشاور از تهران به اصفهان می آید و کلاس برگزار می کند 10 جلسه 2100000 می گیرد،ولی اگر نقد بدهی 1700000 خب من که شرکت نکردم ولی بعد جزوه را که دیدم متوجه شدم آموزش های کنگره چقدر ناب است، به قول آقای مهندس می فرمودند: من اینها را از جایی پیدا نمی کنم و برای شما بگویم من یک مهندس هستم و اندازه را می دانم. آموزش هایی که ما می گیریم بسیار ناب هستند و آن مقدار پولی که ما می دهیم یا من خودم به شخصه بعد از سه سال عضو لژیون سردار شوم واقعا ناچیز است.

همسفر آرزو : من دیروز وادی سوم را می نوشتم در مورد مسئولیت بود که در قبال هر چیزی مسئول هستیم و متوجه شدم پس من هم در برابر کنگره مسئولم و فقط این نیست که من از کنگره استفاده کنم و هیچ تلاشی نکنم و من این را از وادی سوم یاد گرفتم .

کمک راهنما خانم الهه: وقتی می گوییم کفران نعمت و کفر مانند یک بیابانی است که هر چقدر هم که آب بخورد به روی خودش نمی آورد و انسان های خوب همانند دشت هستند با مقداری آب آن را به گیاه تبدیل می کنند . من هم پس انداز کردم و امروز مبلغ ناچیزی برای کنگره کمک کردم با اینکه وضعیت مالی ام مشکل داشت ولی کمک کردم . من هر سال به همان مقدار لژیون مالی تقریبا در کنگره کمک می کنم ولی چون یک جا ندارم که نقدا پرداخت کنم عضو لژیون مالی نیستم . تا از خودت نکنی نمی توانی بخشش را یاد بگیری. و مساله دیگر این است تا خودت را محتاج کنگره ندانی و هر موقع به کنگره آمدی خودت را نیازمند این در ندانی یعنی کلاهت پس معرکه است. اگر توانستی یک خشتی را بنا کنی حتی اگر دیگر مسافرت اعتیاد نداشته باشد ولی از کجا معلوم تا هفت پشت تو به این درد دچار نشوند و تو با این کار باعث می شوی که کسی هم دست آن را بگیرد .هر چقدر در توان دارید، برای جشن گلریزان کمک کنید و من برای خودم و همه شما می خواهم و دعا می کنم که انشالله بتوانم من هم عضو لژیون سردار شوم .

لژیون با دعای گرم اعضا به پایان رسید

دستور جلسه لژیون : سی دی توهم دانش

سی دی برداشت :دیپلماسی 

 





نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، 
برچسب ها : کنگره 60، ترک اعتیاد، درمان اعتیاد، سی دی نخل،
لینک های مرتبط :


یکشنبه 12 آبان 1398 04:08 ب.ظ
زمان زیادی را صرف مطالعه بیانات شما عزیزان کردم اما الحق که ارزشش را داشت بی نهایت سپاسگزارم از اعضای لژیون همسفران عشق به خصوص کمک راهنمای خوب و دوست داشتنی خانم الهه عزیز که من به شخصه احترام زیادی برای ایشان قائلم
موفق و سربلند باشید دوستان با محبتم
پنجشنبه 9 آبان 1398 11:56 ب.ظ
سلام و خدا قوت به سر کار خانم الهه کمک راهنمای عریزم بسیار از صحبت های شما آمورش گرفتم وار مشارکت هم لژیون های عزیزم وخسته نباشید به خانم محدثه عزیز
پنجشنبه 9 آبان 1398 04:56 ب.ظ
خدا قوت به خانم محدثه،تشکر از خانم الهه عزیز،باز هم از آموزشهایتان استفاده کردم.وقتی گزارش لژیون را می خوانیم،احساس میکنیم که سر لژیون هستی.خداوند نگهدارتان باشد.
پنجشنبه 9 آبان 1398 03:16 ب.ظ
سلام خیلی ممنون خانم الهه عزیزازصحبتهای عالی توبسیارآموختم.ازمشارکت همه عزیزان هم درس گرفتم.من هم حتمادرجشن گلریزان تاجایی که برایم مقدوربودشرکت می کنم.ازعزیزان خدمتگزاردروبلاگ هم بسیارسپاس گزارم
پنجشنبه 9 آبان 1398 08:41 ق.ظ
سلام خانم الهه عزیزمثل همیشه عالی وپرانرژی وسرشارازاموزش...من هم همیشه این سئوال درذهنم بودکه چراهرجامیخواهم بروم یابا هرکس که میخواهم بروممسافرم به من نه نمیگوید..جوابم راگرفتم براستی که بایدقدردان این نعمت باشم ممنون ازشما خانم الهه عزیزمن هرزمان که به وبلاگ شما سرمیزنم اموزش جدیدوزیبایی میگیرم.وممنون ازکمک راهنمای صبورم خانم سحرعزیز...انسان دل باخته عاشق بهترین الگوی ایثاروگذشت...
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات