همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
پنجشنبه 23 آبان 1398 :: نویسنده : همسفر ناهید

به نام قدرت مطلق




در نهایت اول از خداوندسپاسگذارم که کنگره رو در سر راه زندگی من قرار دادوبعد از شوهرم که با اصرارهای خودش توانست من را وارد کنگره کند.

یه چند سالی بود که شوهرم از بیماری کولیت رنج می کشید ، به هم ریخته بود،مدام پیش این دکتر و اون دکتر میرفت ،مشت مشت قرص میخورد، دیگه هر کسی هر کاری می گفت میکرد وهرچیزی میگفت میخورد ،همه چی رو امتحان کرد دیگه خسته شده بود من هم در کنار اون خسته شده بودم تا اینکه یه روز اومد خونه و گفت راهش رو پیدا کردم من اول خیلی خوشحال شدم گفتم چیه گفت یکی امروز به من یه راهی رو پیشنهاد کرد و من فکر میکنم چاره من در این کاره و اون راه کنگره بود وقتی برام توضیح داد خندیدم و گفتم برو خدا خیرت بده این دیگه چیه گفت من باید دوماه تریاک مصرف کنم تا بتونم وارد سفر بشم اول مخالفت کردم ولی اون خیلی اصرار کرد وشروع به مصرف کرد من خیلی ترس داشتم که نکنه آلوده بشه و دیگ نشه کاریش کرد ولی شوهرم میگفت به من اعتماد داشته باش اونقد مصرف نمیکنم که آلودش بشم خلاصه دوماهی مصرف کرد و به کنگره اومد و سفرش رو شروع کرد ولی بدونه همسفر خیلی به من اصرار میکرد که باید بیایی و همسفرم بشی ولی من به خاطر بچه هام قبول نمی کردم آخه بچه های من خیلی کم سن وسال هستن یکیشون تازه دو سال وشش ماهش ویکیشون هم ده ماهش هست کسی هم نبود که ازشون نگه داری کنه تامن به کنگره بیام هر هفته به من اصرار میکرد که باید بیای ومن یه جوری از سر خودم بازش میکردم تا اینکه یه روز شوهرم زود از سر کار اومد و گفت باید حاضر بشی و بری کنگره من خودم از بچه ها مراقبت میکنم گفتم نمیتونی گفت تو برو کاریت نباشه اصلا دلم راضی نبود ولی چون خیلی اصرار کرد منم حاضر شدم وبه کنگره اومدم همه چیز برام گنگ بود اصلا حواسم نبود همه ی حواسم پیش بچه هام بود تا اینکه جلسه تمام شد وقتی اومدم بیرون بچه هام رو دیدم دنیا رو سرم خراب شد، وای سر و وضع شون خیلی به هم ریخته بود، صورتهای کثیف، لباسهاشون پشت و رو بود وای منا که دیدن انگار خدا رو بهشون دادن خیلی حالم بد شد وتا خونه داشتم داد وبی داد میکردم که چرا از بچه هام درست مراقبت نکردی دیگه من به کنگره نمیرم تاهفته بعد دیدم که دوباره شوهرم اومد واز من خواست که به کنگره برم ولی من  قبول نکردم اون گفت یه بار دیگه به من فرصت بده جبران میکنم و من برای بار دوم به کنگره اومدم و این بار وضعیت یه کم بهتر شده بود از گیجی داشت کم کم در میومدم ولی هنوز دلم با کنگره نبود یه جوری میخاستم از سر خودم رفعش کنم حالابه هردلیلی تا اینکه جلسه سوم شدو موقع انتخاب کمک راهنماباخودم کفتم حالا کی رو انتخاب کنم ،برگه انتخاب کمک راهنما رو دستم گرفتم با خودم گفتم اول میرم سر همه لژیون ها و بعد انتخاب میکنم، تو دلم هم گفتم خدا هر چه صلاح هست برا من همون رو پیش بیار اول رفتم سر لژیون سه که نگاه کنم ولی یهو همه چی به یه سمت دیگه رفت و من زبانم یه جور دیگه چرخید و گفتم من این لژیون رو انتخاب کردم اجازه هست بشینم که خانوم الهه گفت باید دلت اینجا باشه که من گفتم همین جاست ومنا بغل کرد وای حس خیلی خوبی بود تا آخر جلسه هر حرفی که خانوم الهه میزد به دل من می نشست انگار همه وجود من شده بود گوش و حرف های خانوم الهه رو می شنیدوقتی که جلسه تمام شد تا خونه تمام صحبت های خانم الهه روبرا همسرم تعریف میکردم و اون هم خیلی خوشحال شد دیگه از اون روز اومدن من به کنگره جنبه اش کاملا فرق کرد تا اون روز من با زرو به کنگره می آمدم ولی از اون روز به بعداز صدق دل و با رضایت کامل می آیم .هر روز که به کنگره می آیم احساس می کنم یه چیزی به من اضافه شده ولی میدانم که این تازه اول راهه و از خدا میخواهم که به من این توانایی رو بده که کنگره اومدنم رو رها نکنم احساس میکنم زندگیم با کنگره داره زیباتر میشه وتغییراتی در آن رخ میدهد که همه رو به مثبت می باشد و خیلی درس هاست که من باید از کنگره و آدم های کنگره بیاموزم.

در نهایت اول از خداوندسپاسگذارم که کنگره رو در سر راه زندگی من قرار دادوبعد از شوهرم که با اصرارهای خودش تونست منا بلاخره به کنگره بیاره وازخانم الهه عزیزم که باعث شد من به کنگره جور دیگه نگاه کنم وجناب مهندس دژاکام کمال تشکر را دارم و امیدوارم که لایق این همه لطف و محبت خداوند که روز به روز حضورش در زندگیم پررنگتر میشود باشم.

    





نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، دلنوشته، 
برچسب ها : کنگره 60، ترک اعتیاد، دلنوشته،
لینک های مرتبط :


سه شنبه 28 آبان 1398 08:01 ق.ظ
خداقوت دلنوشته زیبایی بود خانم ناهید عزیز دست مسافرتون ببوسید و قدردان ایشون باشید خیلی از همسفران پشت در هستند و اذن ورودشان داده نشده و یا تعصبهای کورکورانه منع ورودشان شده موفق باشید.
جمعه 24 آبان 1398 06:29 ق.ظ
تبریک فراوان به خانم ناهید عزیز خوب جایی اومدی از دلنوشته شما بسیارلذت بردم از سر کار خانم الهه عزیزم کمال تشکر را دارم بابت تمام آموزشهای نابشون آرزوی بهترینهارو برای شما دارم
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات