همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
جمعه 24 آبان 1398 :: نویسنده : همسفر خدیجه

دلنوشته

  جواب شبانه روزی دعاهایم که زندگیم رابرگرداند و انگار خدا وجودش را آفرید تا بدانم اشک هایم و دعاهایم بی جواب نیست، پدری مهربان که عاشقانه تک تک فرزندانش را در آغوش می کشید تا جانی تازه بگیرند.....


 حالم خراب بود خیلی خراب ، چشم هایم بدون اینکه بخوام خیس می شد احساس خوبی نداشتم .نه می توانستم مادر خوبی باشم نه همسر خوبی، البته حق را به خودم می دادم . من با عشق وارد زندگیش شده بودم از صبح که سر کار می رفت تا شب خانه نمی آمد.نو عروسی بودم که تنهاییم رو برای آمدنش لیلی وار صبوری می کردم تا از راه برسد. کم کم عشقم سرد شد چشمهای قرمزش، گوشی خاموشش، بوی تنش ، دلیلی که برای دیر آمدنش می گفت و من می فهمیدم راست نیست . ناراحت بودم و از او فاصله می گرفتم به خودم حق می دادم چون تحقیر و سرکوب و توهین و فریاد جواب محبت هایم بود ، تا اینکه خودش خسته شد با کمک دوستانش ترک کرد و من با امید حمایتش می کردم حالش بد بود افسرده شده بود تمام بدنش عرق می کرد نه خواب داشت، نه خوراک، تا چهل شبانه روز نمی توانست بخوابد خیلی لاغر شده بود انواع خوراکی های گرم و مقوی، که لب به هیچ کدام نمی زد خسته شده بودم نه خوراکی ها نه همراهی های من فایده نداشت یک سالی خوب بود ولی برگشت . این کار چند بار تکرار شد .دلم برایش می سوخت می دانستم از وضعیتش خسته شده .می خواستم برایش کاری کنم ولی نمی شد غیر از دعا .من هم بی خیال شدم نمی خواستم بیشتر اذیت بشود تا یک روز با لباس سفید آمد خانه از کنگره می گفت که اینجا دیگر برگشت ندارد برق امید و شادی در چشمانش من را بی اختیار غرق شادی کرد.یک سال به کنگره رفت و با داروی ot کاملا درمان شد .آرامش به خانه ما آمد .حال مسافرم بهتر از من بود و من نمی دانستم چرا؟! برای گل رهایی مسافرم باید تهران می رفت و من همسفرش شدم.
لحظه شماری می کردم تا کسی که این محبت رو در حق من و مسافرم کرده رو ببینم.
انگار خدا وجودش رو آفرید تا بدانم دعاهایم بی جواب نیست . پدری مهربان که عاشقانه تک تک بچه هایش را بغل می کرد و انرژی می داد، زندگی می داد.مسافرم روی  پای خودش بند نبود و این حال خوش را مدیون آقای مهندس بود که مسافرم رو به لطف خدا احیا کرد .آن روز خیلی حالم خوب بود ولی از درون خراب بودم .دیگه آدم قبل نبودم آرام و صبور و خوش اخلاق نبودم .من هم همسفر شده بودم وقتی از کمک راهنمای گل و مهربانم  شنیدم ولی و سرپرست همه ما خداست و او ما را از ظلمات به روشنایی راهنمایی می کند روز به روز به کنگره وابسته تر شدم هر دفعه با آموزش ها روحم تازه تر می شد و خودم رو پیدا میکردم.سعی کردم یاد بگیرم تفکر، محبت، بخشش، تجسس و غیبت نکردن خشم و ترسم را کنترل کنم و با آگاهی و تزکیه و پالایش ارزشها رو جایگزین ضد ارزشها کنم.مادر و همسر خوبی باشم .همه این ها از لطف خداوند مهربان و آموزشهای آقای مهندس و کمک راهنمای مسافرم و کمک راهنمای پر انرژی و دلسوز و با محبتم خانم الهه عزیز دارم همیشه در پناه خدا باشید که من همسفر و مسافرم را در مسیر رشد و دانایی و آرامش و تکامل و راه و صراط مستقیم یاری می کنید.




نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، دلنوشته، 
برچسب ها : کنگره 60، ترک اعتیاد، درمان اعتیاد، دلنوشته،
لینک های مرتبط :


یکشنبه 30 شهریور 1399 06:38 ب.ظ
عرض خداقوت خدمت تمامی عزیزان کنگره 60دلنوشته زیبایی بود
دوشنبه 4 آذر 1398 08:01 ق.ظ
خانم خدیجه عزیز ورودتون رو به جمع وبلاگ نویسان لژیون همسفران عشق خوش آمد میگم.ان شاءالله درجایگاههای بالاتر خدمت کنید...همچنین از دلنوشته تون بسیار لذت بردم عالی بود.
بسیار ممنونم از خانم الهه بزرگوارم
سه شنبه 28 آبان 1398 07:56 ق.ظ
خداقوت دلنوشته زیبایی بود.
یکشنبه 26 آبان 1398 05:46 ق.ظ
سلام ان شاالله آرامشتان مستدام باشد
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات