همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
سه شنبه 5 آذر 1398 :: نویسنده : همسفر سحر
به نام قدرت مطلق الله گزارش لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم، سرکار خانم الهه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه وادی سوم و تاثیرات آن روی من در تاریخ 4/9/98 راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود.
خانم الهه، کمک راهنمای محترم در ابتدا فرمودند: خداوند متعال و مهربان را بسیار سپاسگزاریم که بار دیگر اجازه داد که با یکدیگر باشیم. کافی است که یک هفته به کنگره نیاییم تا بفهمیم کنگره برای ما چه نعمت بزرگی است و حاضر نیستیم که این نعمت را با هیچ چیز دیگری عوض کنیم. در ادامه در مورد وادی سوم صحبت کردند که: باید دانست، هیچ موجودی به اندازه انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند. بسیار جالب است که من از وقتی این وادی را به صورت واو به واو نوشتم، فهمیدم که هیچ موجودی به اندازه خود الهه به الهه فکر نمی کند. پس باید این کار را برای خودم انجام بدهم. مثلا نرمش کنم یا اینکه در زمانی که از سر کار می خواهم به کنگره بیایم یک چایی بخورم که سرحال تر بشوم. هیچ موجودی به میزان خانم های خانه یا مادر خانه، به آن خانه فکر نمی کنند. هیچ موجودی به اندازه پدر خانواده برای مدریت، به آن خانه فکر نمی کند. هیچ موجودی برای اداره یک کشور به اندازه مردم همان کشور به آن فکر نمی کند. خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نمی کند، مگر آنکه آن قوم خودشان عوض شوند. خودشان در راه ارزش ها قرار بگیرند. خودشان قدم در راه درست بردارند. خواسته های نا معقول خود را کنار بگذارند. وقتی ما خودمان به خودمان فکر نکنیم می خواهیم چه کسی بیاید و به ما فکر کند؟ هیچ موجودی به اندازه الهه به فکر لژیون خود نیست. اگر من لژیون یا خانواده ام برایم مهم هستند برای این است که هیچ کسی به اندازه خود من به آن فکر نمی کند.پس نباید بگویم پس چرا فلان شخص به ما سر نمی زند و این کار را برای ما انجام نمی دهد. وقتی در وادی می گوید خویشتن خویش، یعنی خود خودم یعنی من الهه، یکی اینکه این خویشتن خویش می تواند افراد فامیلی خودم باشند که باید به آنها هم فکر کنم و یکی افراد جامعه که من باید به آنها نیز فکر کنم. از پروفسور حسابی نقل شده است که: پروفسور حسابی لازم بوده است که آزمایشی را انجام بدهند که این آزمایش می بایست با خالص ترین فلز انجام میشده است. هیچ رسانایی مانند طلا به کارشان نمی آمده است. ( رسانا یعنی گرما را از خود عبور می دهد). ایشان به مافوق خود می گویید که برای آزمایش خود به یک تکه طلا احتیاج دارند. صبح روز بعد که بر سر کار می آیند یک عدد شمش طلا بر روی میزایشان بوده است. یا روزی درخواست چک سفید امضا می کند که در اختیارش قرار می دهند. روزی که می خواسته اسن به ایران بازگردند به ایشان می گویند که برای چه می خواهید بازگردید؟ ما که هر چه بخواهید در اختیار شما قرار می دهیم! می گویند تعلیم فیزیک به بچه های آمریکایی به من چه؟ من میخواهم به بچه های مملکت خودم چیزی را یاد بدهم. این یعنی خویشتن خویش. حتی محبت در خانواده هم همین طور است. مثلا محبتی که دارم خرج دیگران می کنم را اول باید در اختیار خانواده خودم قرار بدهم. اول خودم، بعد بچه و خانواده ام و بعد هم جامعه ام. نکته دیگر این است که ما وقتی وارد کنگره می شویم، انرژی داریم ولی این انرژی ما بی اندازه منفی است مانند تفکر که می تواند منفی یا مثبت باشد. هر چیزی می تواند دو تا لبه داشته باشد. مانند چاقو. مثلا شما می توانید با چاقو کسی را بکشید یا با آن گوشت و مرغ پاک کنید و غذا درست کنید. هم می توانید از آن استفاده مثبت کنید و هم منفی. تفکرات انسان ها هم همین گونه است. می تواند مثبت یا منفی باشد. تفکر مثبت این است که من اگر مریض هستم و روی تخت بیمارستانم، امید داشته باشم که حال من خوب می شود و به کنگره بیایم. تفکر منفی هم می گوید که حالا که این قدر به کنگره رفتی به چه دردت خورده است؟ حتی سعدی می گوید: درشتی و نرمی به هم در به است (یعنی با هم هستند)// چو فاصد(یعنی تیغ زن) که جراح و مرهم ده است. کسی که تیغ می زند اگر درست کار کند باعث مرهم بسیاری از بیماری ها می شود. در ادامه می گوید: درشتی نگیرد خردمند پیش// نه سستی که زایل کند عقل خویش. هر چیزی دو لبه دارد مانند چاقو که می توانی با آن کسی را درمان کنی یا کسی را بکشی. همچنین چاقو زن ها هم هر جایی را چاقو نمی زنند. می گویند روزی بچه ای چاقو به دست به دنبال قصاب محل در حال دویدن بود و قصاب از دست آن فرار می کرد. به او می گویند که تد خودت ساتور به دست هستی پس چرا از دست یگ بچه فرار می کنی؟ گفت اگر یک چاقو کش به دنبالم بود نمی دویدم چون چاقو کش می داند کجا را بزند که کسی نمیرد، اما این بچه نمیداند و ممکن است باعث مرگ من بشود. هر چیزی استفاده منفی و مثبت دارد. تفکر هم همین طور است که من به چیزهای خوب فکر کنم یا بد. وقتی وارد کنگره می شویم چون تفکرات منفی ایت انرژی ها نیز منفی هستند. در طبیعت پایین ترین سطح انرژی ، انرژی گرمایی است. چون اولین انرژی است که انسان یاد گرفت آن را درست کند و آتش درست کند. زمان بعد از قرون وسطی (دوره هزار ساله در تاریخ اروپا که بسیار مهم است). در کلیسا گفتند که ما جانشینان خدا بر روی زمین هستیم. پس مردم نمی توانستند به غیر از حرف اینان به حرف دیگران گوش می کردند. می گفتند: ما نقش عیسی را بر روی زمین کار را انجام می دادند. یا آیا حضرت عیسی لباس تمام ابریشم می پوشیدند؟ خیر. اما اینان می پوشیدند. اگر کسی هم اعتراض می کرد که خدا را قبول ندارد در دادگاه اعلام می کردند که او را اعدام کنند. این دوره بسیار سیاه بود. حتی داوینچی که اولین آناتومی بدن انسان را گرفت به خاطر حرمت کلیسا نمی توانست عکس آناتومی بدن انسان را نشان دهد. بعد ها از روی همین عکس پزشکان فهمیدند که کدام عضو کجاست و توانستند یک سری از بیماری ها را درمان کنند. ولی در آن زمان به خاطر تاریکی که وجود داشت هیچ کسی نمی تونست حرفی بزند. در واقع تاریک ترین قرون اروپا همان قرون وسطی بوده است. وقتی تاریکی باشد یعنی همه چیز ناخالصی است و فکرهای بد است. تا اینکه دانشمندان آمدند و کم کم گفتند که باید ب اساس علم حرف بزنید و قضاوت کنید. علم یعنی قوانینی که بر راستی و درستی دلالت میکند. آیا قوانین آنها بر راستی و درستی دلالت می کرد؟ خیر. گالیله گفت که زمین مرکز عالم نیست ولی آنها گفتند که زمین مرکز عالم است و ما هم مرکز عالم هستیم. و به خاطر این قضیه او را به دادگاه بردند. چون اگر برخلاف آن ثابت می شد و برایشان منفعتی نداشت. در آن زمان نیروهای تاریکی بسیار قوی وجود داشت تا اینکه کم کم، علم را کشف کردند و توانستند نیروی گرما را به بخار تبدیل کنند. کم کم توسط این نیروها توانستند کارخانه بسازند، ماشین های مختلفی را اختراع کنند. پیشرفت علم به این دلیل بود که انسان یاد گرفت انرژی های سطح پایین را به انرژی های سطح بالا تبدیل کند. وقتی علم گسترش یافت کم کم ثروت هم آمد. سیاهی ها کنار رفت و به رفاه رسیدند. حال انسانی که با انرژی های منفی وارد کنگره می شود کم کم با علمی که در کنگره می گیرد، انرژی های منفی و سطح پایینش به انرژی های مثبت تبدیل می گردد. مانند نفرت، خشم، چیزی لذت نمی بردید ولی الان این گونه نیست. مثلا از بوی گل یا زعفران. من در سال 86 به خانم مرجان گفتم پرتغال ها چقدر خوشمزه هستند چون حس هایم باز شده بود این گونه بودم یا در زمان پیاده روی دیگر صدای گنجشک ها را میشنیدم. وقتی انرژی مان سطح پایین باشد همان انرژی های سطح پایین را نیز دریافت خواهیم کرد. در جهان هر چیز، چیزی جذب کرد//سرد سردی را چشید و گرم، گرم. ما به واسطه علمی که آقای مهندس دادند انرژی های سطح پایینمان به انرژی های سطح بالا تبدیل شدند. وقتی علم را یاد گرفتیم فهمیدیم پول چگونه می آید یا رفاه از کجا می آید. درست است که گرانی است ولی همه ما همه چیز می خوریم.
در ادامه دوستان در مورد وادی سوم مشارکت کردند: خانم مریم: زمانی که خانواده ام فهمیدند مسافرم یک مصرف کننده است جلساتی تشکیل میدادند و می خواستند به من کمک کنند. به اصرار خانواده خانه را ترک کردم و بچه هایم را گذاشتم و به خانه پدرم رفتم و شرایط بسیار سختی داشتم. و خانواده ام اجازه ندادند که بجه هایم را ببرم. حدود 5 ماه در خانه پدرم بودم و کسی به من کمکی نمی کرد و هیچ اتفاقی به جز بی احترامی بین خانواده ها ایجاد نشد. تا اینکه یکی ار دوستانم گفت که بر سر خانه ام بروم. اصلا احساس آرامش نمی کردم. به خانه ام برگشتم و با آموزش های کنگره متوجه شدم که خودم می توانم زندگی ام را نجات بدهم و فهمیدم که مسافر من یک بیمار است و باید درمان بشود و اجازه ندادم که کسی در زندگی ام دخالتی کند. خانم فتانه: من از زمانی که به کنگره آمدم فهمیدم که هر کسی باید اول به خودش فکر کند. قبل از ورور به کنگره در هر کاری منتظر تایید دیگران بودم و حال خوبی نداشتم تا روزی که خانم الهه گفتند تا وقتی خودت را تایید نکنی نمیتوانی حال خوبی داشته باشی. به این فکر نباش تا دیگران بگویند خوبی. تا خود انسان به فکر خودش نباشد حتی عزیزترین کس هم به فکر او نیست. خانم زهرا: من همیشه فکر می کردم که اگر مریض شوم مسافرم باید مرا به دکتر ببرد و مرا همراهی کند. این کار باعث شد که من سال ها بیماری های زیادی را به خود گرفتم. از زمانی که فهمیدم باید به خودم فکر کنم بیشتر برای سلامتی خودم وقت صرف کردم و آزمایش و چکاپ ماهیانه انجام دادم. همین قدر که به خودم اهمیت می دهم باعث شد از کسی انتظاری نداشته باشم و حال بهتری داشته باشم. خانم منصوره: من هم زیاد به خودم توجهی نکردم و تمام توجه من به همسر و بجه هایم بوده است. تا اینکه خودم مریض شدم. متوجه شدم که من هیچ گاه به خودم رسیدگی نمی کنم. تا اینکه مادرم گفتند اول خودت باید رو پا باشی تا اینها نیز رو پا باشند. بعد از آن تصمیم گرفتم که من هم باید به خودم توجه کنم و به خواسته هایم اهمیت بدهم. خانم ندا: من قبل از ورود به کنگره کارهایم را همیشه خودم انجام می دادم و بر امورات مسلط بودم ولی فکر می کردم مسافرم باید از نظر عاطفی همیشه هوایم را داشته باشد. فکر می کردم که مسافرم باید همه کارهای مرا انجام بدهد ولی با آمدنم به کنگره فهمیدم چه از نظر روحی و چه از نظر جسمی همواره خودم باید به فکر خودم باشم. مدت ها پیش از مسیله ای ناراحت بودم و مسافرم از من پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است و من گفتم هر چه باشد من مقصر هستم و باید ریشه اش را در خودم پیدا کنم. خانم فاطمه: قبل از کنگره در درونم خبرهای بسیاری بود. تا اینکه با گوش دادن سی دی آقای مهندس فهمیدم که 99درصد تفکر انسان ها مشکل دارد . من به همه اهمیت می دادم به غیر از خودم. مسافرم همیشه به من می گفتند تو اگر به فکر خودت نباشی هیچ کس دیگری به فکر تو نیست. از وقتی به کنگره آمدم تفکرات تغییر کرد. ولی هنوز دارم با خودم کلنجار می روم که آنها را در دلم عملی کنم. خانم آرزو: من هردوی مادر بزرگ هایم زنده هستند. یکی از آنها به خودش بسیار اهمیت می دهد ولی دیگری خیر. آن که به خودش اهمیت نمی دهد همواره قیافه حق به جانب می گیرید و می گوید من اگر به فکر دیگران نبودم حال و روز بهتری داشتم. ولی آن که به خودش می رسد تمام کارهایش را خودش انجام میدهد. من ازین سی دی فهمیدم که اگر انسان به خودش اهمیت بدهد هیج اشکالی ندارد. خانم اکرم: قبل از ورود به کنگره حال بدی داشتم. بسیار به خاطر مسافرم گریه می کردم. تا اینکه برادرم گفت تو باید به فکر خودت باشی تا مسافرم خودش مسیر خودش را پیدا کند. الان هم که فرزندم به رهایی رسیده مشکلات وجود دارد. و الان دردهای جسمی زیادی دارم ولی باز هم خدا را شکر می کنم که به کنگره می آیم و مسیر زندگی خودم و پسرم عوض شده است. خانم پروین: بیشترین چیزی که در وادی اول بر روی من اثر گذاشت این است که ما هر چه فکر کنیم همان می شود. هر چیزی را که من در ذهنم تصور کنم همان می شود پس چه خوب است که تصورات مثبتی داشته باشم. با انسانهای مثبت رفت و آمد کنم. تا بتوانم آن انرژی لازم را از آنها دریافت کنم. در وادی سوم: ما باید خودمان به فکر خودمان باشیم. در ادامه خانم الهه کمک راهنما گفتند:
در مشارکت هایتان از ضمیر ما استفاده نکنید و از طرف خودتان صحبت کنید. مثلا من الهه ، من سحر و....باید این کار را انجام بدهم. در اینجا باید ازجانب خودش صحبت کند. مشارکت یعنی من قبل کنگره چگونه بوده ام و بعد از ورود به کنگره چگونه شده ام. بنابراین باید در مورد تغییراتتان صحبت کنید. در ادامه انتخابات مدیر سایت انجام گرفت و با رای دوستان خانم سمیه به عنوان مدیر وبلاگ انتخاب شدند. خانم الهه بسیار از خانم ندا به خاطر خدمت سایت به مدت 14 ماه تشکر کردند. مشارکت خانم ندا: من زمانی که وارد لژیون شدم و وبلاگ نوشتم کمی مطالب را یاد گرفتم اما در مورد جزییات چیزی نمی دانستم که خانم شهرزاد به من کمک کردند. وقتی مسئولیت سایت به من واگذار شد، کنترل کردن یک مجموعه را یاد گرفتم. برنامه ریزی و برخورد با بچه ها را یاد گرفتم. حتی رفتارهای مختلف بچه ها را می دیدم. در این زمینه بسیار آموزش گرفتم. تا اینکه در سایت اصفهان همکاری کردم به جزئیات بیشتری توجه کردم. این به من کمک کرد که حس درونی ام باز شود و بتوانم متن ادبی بنویسم و بسیار لذت بخش بود. مشارکت خانم فاطمه: همه سایت کنگره 60 را مدین خانم الهه هستیم. چون شما هستید که ما را پرورش می دهید. من بسیاری از مواقع از بچه های خودمان کمک می گیرم و پشت من گرم است. و بچه ها بسیار همکاری می کنند. در ادامه انتخابات دبیری لژیون صورت گرفت و با رای دوستان خانم مریم به عنوان دبیر لژیون انتخاب شدند.
سپس جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید. سی دی برداشت جلسه آینده: ارتباط سی دی لژیون: بازتاب از آقای امین
نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، برچسب ها : کنگره 60، ترک اعتیاد، درمان اعتیاد، لینک های مرتبط : سه شنبه 12 آذر 1398 12:20 ق.ظ
سلام خدمت عزیزان
من هرهفته منتظرم که مطالب روی سایت قرار بگیرددرمشارکت هایم ازآن استفاده میکنم. بسیاراموزش می گیرم. ازخدمت گذران سایت نهایت سپاس وقد دانی رادارم. ازراهنمای عزیزخانم الهه بسیارسپاسگزارم، گرچه دریک ازشهرستانهای غرب کشور هستم ولی انگارباشماعزیزان لژیون اشنای آشنا هستم. خداقوت، دست مریزادازطریق سایت شماباخانم راهنماسحرهم آشنا شدم. ودرس گرفتم شنبه 9 آذر 1398 07:25 ب.ظ
خدا قوت خانم سحر عزیز وممنون از خانم الهه عزیز بابت صحبتهای خوبشان
شنبه 9 آذر 1398 10:36 ق.ظ
خانم الهه ی عزیزم سپاس از صحبت های خوب شما و مشارکت همه ی عزیزان
خدا قوت خانم سحر عزیز خداوند به زندگی ات برکت دهد، سپاس بابت انعکاس مطالب پنجشنبه 7 آذر 1398 01:54 ق.ظ
سلام و خسته نباشید خدمت کمک راهنمای عزیزم بسیار از صحبت های شما آموزش گرفتم ولذت بردم از هم لژیونهای عزیزم هم سپاسگزارم
چهارشنبه 6 آذر 1398 11:55 ق.ظ
سلام،سپاس ازخانم الهه عزیزصحبت های شما خیلی تاثیرگذارهست.همیشه ازمشارکتهااستفاده کردم ازهمگی ممنونم.به جرات می تونم بگم که تاحالاهیچ اموزشی به اندازه آموزشهای کنگره درزندگیم مفیدنبوده چون توجه ام رابه خودم جلب کرد.ازعزیزان خدمتگزاروبلاگ هم ممنونم
درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||