یكی از ویژگی های انسان این است كه به صورت جمعی زندگی می كند و ارتباط برقرار می كند . ارتباط برقرار كردن نیاز طبیعی انسان است .حال این ارتباط چند طبقه و چند مرحله دارد . لایه اول ارتباط بین افرادی به وجود می آید كه با هم در یك سطح انرژی مشترك هستند كه اینها با هم هم مدار می شوند و در اصل به آنها آشنایان گفته می شود . لإیه دوم افرادی هستند كه از نظر تفكر و اندیشه و عقیده به همدیگر نزدیكند كه در این مرحله دوستی به وجود می آید . ویژگی لإیه دوم این است كه انسان هایی كه با هم از نظر تفكر و اندیشه و عقیده در یك سطح قرار دارند می توانند به یكدیگر اعتماد كنند . پس اعتماد و دوستی در مرحله و یا لإیه دوم اتفاق می افتد . لإیه و یا مرحله سوم افرادی هستند كه خواست درونی یا خواست قلبی شان به همدیگر نزدیك است و این افراد خویشتن یكدیگر محسوب می شوند حتی ممكن است هیچ نسبتی با یكدیگر نداشته باشند ولی خویش یكدیگر هستند .

آقای امین در سی دی ارتباط عنوان کردند که انسان در جمع تکامل می یابد پس نیاز به ارتباط دارد .ارتباط به ۳ شکل است: دسته اول ، کسانی که یک سطح انرژی مشترک دارند در یک مدار مشترک قرار می گیرند و هم را می‌بینند مثلا در دانشگاه نمره های نزدیک به هم یا اعضای یک صنف شغلی که آشنایان هستند.دسته دوم : کسانی که از نظر  تفکر ، اندیشه و عقیده یکسانند و در یک ردیف و یک جهت اند این دسته چون هم عقیده و هم فکرند به هم اعتماد میکنند و ارتباط برقرار می کنند.دسته سوم: کسانی هستند که خواست درونی و قلبی آنها به هم نزدیک است و از لحاظ دانایی به هم نزدیکند و هم سطح و هم انرژی و هم ظرفیت هستند . در مثال ارتباط ؛ کبوتر و عقاب هر دو پرواز میکنند ولی کبوتر در صورتی با عقاب ارتباط دارد که عقاب مریض باشد ودر سطح پایین بپرد وگرنه عقاب اوج میگیرد و فاصله می‌گیرد. ارتباط یک هنر و انتقال احساس بین انسانهاست و لازمه اش صداقت چیزی که فکر میکنم در زندگی من خیلی کاربرد دارد. این که انسانها را هر جور که هستند قبول کنم و موج منفی ندهم .در زندگی جمعی مورچه و زنبورها به طور غریزی با هم دعوا ندارند ولی انسانها به خاطر نفس و نیاز به ارتباط ناچارند با هم سازگار باشند .مسافر به خاطر منیت و زور بودن افیون مواد پذیرفت که ضعیف است پس با این پذیرفتن آدم مخالف درگیر نشد و تن به آموزش داد و نقطه تحمل را بالا برد پس چون پذیرفت و کنار آمد و تحمل کرد حالا مواد وجود دارو، ولی طرفش نمیرد. در مورد اطرافیان دوست ،همکار،فامیل و فرزندانم همسرم صبوری میکنم و بدون منیت آرامش دارم چون من با جمع به تکامل می رسم، پس سازگارم و اطرافیانم را هر طور که هستند می پذیرم تا خودم آسیب نبینم ولی باز حق انتخاب با من که در کدام فضا باشم و با چه افرادی باشم و با دانایی و تفکر و قوه ی تشخیص به ظلمات نروم و به کمال برسم و با این ارتباط به ارتقاء برسم و یک درجه بالاتر بروم. انسان دو نیمه تاریک و روشن داره من انتخاب میکنم که با نیمه روشن طرف ارتباط خوب و سالمی داشته باشم. من در کنگره روابط نیکو و جهان بینی سالم و درست را تمرین می کنم  و در خانواده و جامعه به کار می گیرم.