همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
شنبه 7 دی 1398 :: نویسنده : Hamsafar Somayye
گفتگو با آقای اشکذری دیده بان تازه واردین انتخاب رنگ سبز برای شال کمک راهنمای تازه واردین چه بوده است؟ حسی، مثل شبتاب است و تازهوارد را قشنگ جذب میکند. آقای علی اشکذری دیدهبان تازهواردین با بیش از ده سال تخریب وارد کنگره شدند و پس از 17 ماه سفر به روش DST و با راهنمایی بنیان کنگره 60 آقای مهندس حسین دژاکام 15 سال و 2 ماه است که رها شدهاند و ایشان در جایگاههای مختلفی ازجمله مرزبانی، کمک راهنمایی و ایجنتی نیز خدمت کردهاند. مصاحبهای را با آقای علی اشکذری دیدهبان تازهواردین و همسفر گرامیشان خانم فاطمه داشتیم که شما عزیزان را به خواندن این گزارش زیبا دعوت میکنیم. از دوران تخریب و قبل از ورود به کنگره و تغییرات خودتان بفرمایید، شنیدهها حاکی از تغییرات زیاد شما است؟ اینها را رها کنید شایعه است (طنزآمیز) کسی که حس و حالش خوب باشد و هیچ مشکلی نداشته باشد جایی در کنگره ندارد، ما همه در کنگره اعلام میکنیم که طرف همهی راههای خطا را رفته باشد و بعد میگوییم بفرما و اگر بیاید و بگوید من خیلی نمازخوانم و خیلی خوب هستم میگوییم اشتباه آمدی و برو مسجد؛ این هست که همهی ما یکم بالا و پایین همینطور هستیم. مبنای انتخاب رنگ سبز برای شال کمک راهنمای تازه واردین چه بوده است؟ حسی، مثل شبتاب است و تازهوارد را قشنگ جذب میکند. شما چگونه خدمت را شروع کردهاید؟ آیا از ابتدای سفر دوم آغاز کردید؟ من از همان هفتههای اول کارم را شروع کردم، آن موقع کنگره به وسعت الآن نبود و حتی سفر اولیها استاد و نگهبان هم میشدند چون تعدادمان کم بود. ؟ اگر کسی کنگره بیاید و رهجوی کنگره باشد خدمت هم میکند، خدا نکند کسی رهجوی راهنمایش بشود؛ یعنی رهجوی لژیون شود و همه اینهایی که خدمتگزار نمیشوند علتش در همین است، یعنی حس رهجوی کنگره بودن را من راهنما نتوانستهام به رهجویم بدهم، من باید این حس را به رهجو بدهم که تو اول رهجوی کنگرهای و من هم که راهنمای تو هستم رهجوی کنگره هستم، آنوقت رهجو خدمتگزار میشود. الآن چیزی که برای ما در کنگره مهم است اینکه یک راهنما چند رهجو عضو لژیون سردار دارد، چند تا برای کمک راهنمایی قبولشدهاند و اینها کارنامه راهنما را نشان میدهد که رهجو برای کنگره پرورش داده یا لژیون خودش، باید رهجو برای کنگره پروش دهیم آنوقت مسئله خدمت آنجا حل میشود. شما شخصاً حال خوش خودتان را چگونه پیدا میکنید؟ حال خوش من را پیداکرده و شاید هیچکس نمیتواند به حال خوش برسد و حال خوش باید به آدم برسد، هر کس بیشتر دنبال حال خوش برود حالش بیشتر خراب میشود، باید زمینهای فراهم کنید تا حال خوش، خودش بیاید سراغ شما، هر چیزی را که مساعدش نباشی گیرت نمیآید، مثلاً دعا کنید ولی تا مساعدش نباشی مستجاب نمیشود، ما اول میخواهیم به خواسته برسیم بعداً ادا کنیم. مثلاً نذر میکنیم اگر مسافر من به رهایی برسد ده هزار تومان در سبد میاندازم، آنقدر به کنگره اعتقاد ندارم که ده تومان از الآن بدهم پس چگونه میخواهم کنگره من را درمان کند؟ اگر حال خوش میخواهی کاری بکن حال خوش دنبالت بگردد و آنوقت باید از حال خوش فرار کنی، الکیخوش شنیدید، اگر ما خودمان را مساعد کنیم حال خوش هرکجا باشیم گیر ما میآید حتی اگر در زندان باشیم؛ یعنی زندان برایت میشود بهشت. با توجه به نزدیکی شما به جناب آقای مهندس از شخصیت ایشان برای ما بگویید؟ آقای مهندس یک شخصیت عادی دارند، آموزشهای ایشان غیرعادی است، خودش عادی است ولی حرفهایش غیرعادی است و غیرعادی ازنظر زمان الآن، هیچکس این حرفها را ندارد و نمیتواند بزند، خودش طبیعی است ولی دانش ایشان بیانتهاست. زندگی کنار ایشان از هرکسی راحتتر است و آموزشهای ایشان صدسال جلوتر است. جذب تازه واردینی که خیلی حالشان خراب است و زیر اعتیاد لهشدهاند چگونه است؟ پرنده اگر سالم باشد خودش غذا میخورد، میدانی به یک پرنده وحشی که بیمار است چقدر سخت میشود غذا داد؟ هنر میخواهد که بتوان به یک پرنده زخمی وحشی غذا بدهی، یکپایش شکسته است و با پای دیگر چنگ میزند، ولی از گرسنگی و تشنگی در حال مردن است. یک راهنمای تازه واردین باید این هنر را داشته باشد تا با یک خلاقیت یا راهی به او غذا بدهد. راهنمای تازهوارد باید بنشیند و فکر کند و تمرکز کند که چگونه به این غذا بدهم؟ این هنر است والا پرنده سالم که خودش غذا میخورد و این حرف استاد سردار است که چه سخت است دانه دادن به پرندهای وحشی؟ این هنر و خلاقیت چگونه به دست میآید؟ آیا تجربی است؟ اینها با حس به دست میآید، اگر بخواهی به تو میدهند؛ یک تازهوارد الکی اینجا نیامده است و مطمئن باش دعایی پشت سرش بوده است، حسهایت را وصل کن چون هیچکس بیصاحب نیست، صاحبش به تو میگوید چه به او بگو، حرفهایی به او میزنی که بعداً خودت شاخ درمیآوری که از کجا آمده است! چه پیامی برای بچههایی دارید که برای خدمت در سایت میآیند ولی نمیمانند؟ گاهی ما زیادی رئیس بازی درمیآوریم و اگر کارفرما هنرمند باشد میتواند کارگرش را نگه دارد، قضیه دوطرفه است و یک مقدار هم مقصر ما هستیم که نمیتوانیم جذبشان کنیم. چه چیز میتواند افراد را از حاشیه بودن دور کند؟ باید باشند، پیشرفت کنگره در اینجور چیزها است، اگر نباشند ما باید چند نفر وارد کنیم؛ من موقعی که لژیون داشتم همیشه کسی که از همه حالش خرابتر بود مینشاندم پیش خودم، استاد لژیون او بود نه من! هر که بینظمتر و بیبرنامهتر استاد بود، چرا؟ درسی که او میدهد خیلی قویتر از درس من است. سخن آخر: ما باید کلیت قضیه را بدانیم، ما باید اول دارو بخوریم بعد حالمان خوب شود ولی در کل انسان اول میخواهد حالش خوب شود بعد دارو بخورد و این خصلت انسان است و باید به این نتیجه برسیم که اول باید رفتارم خوب شود بعد خودم خوب شوم. همه فکر میکنند اول باید خوب بشنوند بعد رفتارشان خوب شود و اگر این را درک کنیم مسائل حل میشود مثلاً از حالت طلبکارانه بودن بیرون میآییم و میفهمیم که همهجا مقصر بیشتر خودمان هستیم تا کائنات و زمانه و پدر و مادر و.... خانم فاطمه همسفر آقای اشکذری در جایگاهای مرزبانی، کمک راهنمایی و اسیستانتی خدمات شایانی انجام دادهاند و هماکنون اسیستانت شعبه میبُد هستند. ممنون خانم فاطمه عزیز که وقتتان را در اختیار ما قراردادید، لطفاً بفرمایید چگونه میتوانیم همسفرانی که به شعبه میآیند و ناامید هستند از مصرف و درمان مسافرانشان را امیدوار کرد؟ یک همسفر وقتی به کنگره میآید از همهجا راندهشده است، ناامیدی با یک تازهوارد باهم به کنگره میآیند، ولی آموزشهای کنگره امید را به همسفر و مسافر میدهد و بهترین کار برای تازه واردین این است که خودمان الگوهای خوبی باشیم، واقعاً اگر در زندگی آرامش داشته باشیم میتوانیم به آنها بگوییم که ما هم قبلاً مثل تو بودهایم، آمدیم و آموزشها را گرفتیم و ما هم مثل تو یک روز تازهوارد بودیم و با تو هیچ فرقی نداریم و هرروز با آموزش گرفتن کمکم از ناامیدی خارج شدیم. یکدفعه نمیشود و کمکم ناامیدی میرود و زمانی میرسد که اصلاً متوجه نمیشوید. چه شخصی میتواند برای چنین همسفری الگو باشد؟ معمولاً اول مرزبانان با تازه واردین روبرو میشوند که آنها را راهنمایی کنند تا در جلسات بنشینند و بعد هم راهنمای تازه واردین و این را به شما بگویم که همه با یک یا دو جلسه آرامش را به دست نمیآورند و زمان میخواهد. شما جایگاههای مختلفی را در کنگره تجربه کردهاید، چه تجربهی خوبی در این جایگاهها (مرزبانی و اسیستنتی و.) به دست آوردید؟ جایگاههایی که یک همسفر تجربه میکند همه آنها یک فرصت هستند، برای شناختن خودمان، تنها چیزی که از تجربه خدمت به دست میآید آن آموزشی است که میگیرد، هدف از این خدمتها، آموزشی است که میگیریم. هدف کمک راهنما این است که رهجو را به سمت آموزش سوق دهد، یکی از این آموزش ورزش است، چگونه میتواند همسفران را بهسوی ورزش سوق دهد و تشویق کند؟ اول این است که خودش ورزش کند، خودش در پارک حضورداشته باشد، ورزش مکمل درمان است، اگر ما جسم سالم داشته باشیم در تمام مراحل زندگی به ما کمک میکند. اگر همسفر متوجه شود که ورزش لازمهی درمان است احتمالاً میآید. یک راهنما که چهار سال خدمتش تمامشده چگونه میتواند با خیال آسوده این جایگاه را به اتمام برساند؟ یک راهنما زمانی از خودش راضی است که وقتی به چهار سال گذشتهاش نگاه کند احساس آرامش داشته باشد و در این چهار سال دنبال حاشیه نباشد و اگر به اصل قضیه پرداخته باشد قطعاً آرامش لازم را دارد. شما چه موقع به کنگره آمدید؟ اوایل که علی کنگره آمد میگفت: نمیخواهم تو بیایی چون بچهی کوچک داشتیم و یک سالی گذشت و خودش هم وضعیتش بهتر شد، آمدیم و راه را شروع کردیم و هنگامیکه تفکر و اندیشه انسان تغییر کند قطعاً رفتار و کردارش هم عوض میشود از لباس پوشیدن تا طرز صحبت کردن و همه مراحل زندگی آیا علی آقا به دیدبانی فکر میکرد؟ هیچوقت، وقتی یک چهارشنبه به علی اعلام کردند که دیدبانی به او گفتم: چرا به من نگفتی؟ علی گفت: خودم هم خبر نداشتم. بهعنوان تجربههایی که داشتهاید اگر صحبتی دارید یا نکتهای برای ما بیان کنید؟ همینکه همسفران، در مرحلهای از سفر هستید قدر جایگاه خودتان را بدانید، صبر و تلاش و کوشش را فراموش نکنید و هیچ موقع درجا نزنید و همیشه درحرکت باشید. از شما بزرگواران که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاس گذاریم. از اینکه وقتتان را در اختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.
نوع مطلب : گزارشات لژیون همسفران عشق، برچسب ها : کنگره 60، درمان اعتیاد، لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||