همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
چهارشنبه 25 دی 1398 :: نویسنده : همسفر آرزو
به نام قدرت مطلق الله گزارش لژیون همسفران عشق، در روز دوشنبه 98/10/23، با استادی کمک راهنمای محترم، سرکار خانم الهه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه هفته همسفر و اضافه وزن ۱ راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود.
کمک راهنمای محترم خانم الهه در ابتدا فرمودند: خدا را بسیار شکر که در جمع دوستان محبت هستم و قبل ا ز هر چیزی این هفته را به همه شما عزیزان تبریک میگویم و خیلی خیلی مبارکتان باشد، گوارای وجود تک تک شما عزیزان. خانم الهه در ابتدا خاطر نشان کردند که همه ی همسفران روز پنجشنبه در این جشن حاضر باشند، جشن به خاطر همسفر برگزار می شود و باید برای خودتان ارزش قائل شوید و در جشن خودتان شرکت نمایید، البته با حفظ شئونات و پوشش کنگره ای که همان شال سفید هست. در ضمن هر کسی در مقابل خودش وظیفه دارد و تا کسی خودش برای خودش اهمیت نداشته باشد، نمی توان از دیگران انتظار داشت. پس من همسفر، اول باید خودم را به رسمیت بشناسم و خودم برای خودم هدیه بخرم، حتی شده در حد یک شاخه گل ، یک کیک ، یا هر کسی بنا به وسعش هر چه که می تواند، مثلا طلا یا هر چیزی که دوست دارد، به خودش هدیه بدهد، چون تا ما خودمان را دوست نداشته باشیم، نمی توانیم دیگران را دوست بداریم و این محبت به جوشش در نمی آید. آنهایی که مسافر دارند نباید توقع داشته باشند که حتما فلان چیز را باید برایم بخرد (دوست مرا یاد کند با یه هل پوک ) و کسانی هم که مسافر ندارند خودشان برای خودشان هدیه می خرند. خانم الهه در ادامه فرمودند: زن و مرد همانطور که در کلام الله آمده است برای یکدیگر مانند پوشش و لباس هستند و باید همیشه همدیگر را حفظ کنند و در برابر دیگران حریم و حرمت همدیگر را حفظ کنند. در موقع نداری همدیگر را درک کنند و توقعات زیاد از هم نداشته باشند. نقش همسفر این است که همیشه فرمانبردار خوبی باشد و در مقابل در خواست های مسافرش بی ادعا باشد و باید مطیع شوهرش باشد و همیشه چشم بگویید. مشارکت همسفران در این خصوص: همسفر فاطمه : بعد از اینکه مسافر من به رهایی رسیدند، برای من خیلی سخت شد چون حس هایشان باز شد و همیشه به من می گفتند یا باید من را انتخاب کنید یا خانواده تان را و تعصبات روی رفت و آمد من باخانواده ام شدت گرفت و من می گفتم که آخر هر کدامتان در جای خود برای من عزیز هستید و بعد از مدت ها کشمکش به دستور خانم الهه عزیزم دیگر تسلیم شدم و گفتم چشم. هر چه شما بگویید و با اینکه مادرم مریض بودند، کمتر به ایشان سر میزدم تا جایی که مسافرم گفتند: چرا دیگر نمی روی به مادرت سر بزنی و من گفتم به خاطر شما. اگر شما بگویید میروم و اگر صلاح نباشد نمیروم، تا اینکه مسافرم تغییر رفتار من را دیدند و دیگر ایراد نگرفتند و خودشان پیگیری می کردند که حتما سر بزنم به خانواده ام و این به خاطر این بود که من فرماندهی را خیلی وقت بود که از دست مسافرم گرفته بودم و هر کاری که میخواستم می کردم و اجازه نمی گرفتم، ولی با باز شدن این حدها دوباره فرماندهی به ایشان باز گردانده شد و من همیشه مطیع ایشان هستم . همسفر آرزو : اگر واقعا همسفر همیشه با حس خوب و از ته قلبش به مسافرش چشم بگوید، تاثیر خودش را خواهد گذاشت و تجربه ای که من داشتم دوهفته پیش بود که سرماخوردگی شدید داشتم و سردرد. ولی با این حال طبق روز های دوشنبه برای آمدن به کنگره لحظه شماری می کردم. محیای آمدن بودم که مسافرم گفتند که نمی خواهد بروی حالا یک هفته نرو و استراحت کن و من این بار با حس خوب گفتم: چشم. با این که دوست داشتم بروم، ولی به خاطر شما نمیروم. تا اینکه خودشان آمدند و گفتند چرا آماده نشده ای؟ و من گفتم که خودتان گفتید که نروم و در کمال ناباوری ایشان گفتند: می توانی بروی و من خیلی خوشحال و سر کیف به کنگره آمدم و انگار دیگر اثری از آن بیماری و سر درد در من نبود . سر کار خانم الهه: اگر خدایی نکرده، روی تخت بیمارستان هم هستید، باید کنگره بیایید چون اگر یک هفته وقفه بیفتد، انگار دو سال از آموزش ها دور بوده اید. مخصوصا سفر اولیها پس در هر شرایطی باید به کنگره بیایید. در ادامه خانم الهه فرمودند: ما در این شعبه که استیجاری هست، ماهیانه 4 میلیون اجاره می پردازیم و خدا را شکر یک جایی را قولنامه کرده ایم که باید اقساطش را بپردازیم. همه شما می دانید که کنگره مردم نهاد هست و با کمک های خود اعضا سر پا است و از هیچ جا و هیچ ارگانی کمکی دریافت نمی کند، پس این وظیفه ی من است که از جایی که آموزش میگیرم، باید کمک کنم. شما می دانید که هزینه بیست دقیقه مشاوره گرفتن چقدر هست ؟ فکر میکنم 100 هزار تومان باشد و تازه فقط تا یک ساعت بعدش حالمان خوب هست و بعد هیچ. پس ما خودمان باید به داد خودمان برسیم، شاید چند نسل دیگر من به این مشکل بر خورد بکن. نمی شود که آنها در پارک بروند و آموزش ببینند یا هیچ جایی برای آموزش دیدن نداشته باشند، پس ما این کار را برای خودمان و برای نسل های آینده انجام می دهیم و این بذر را باید از الان آبیاری کنیم. همسفر حکیمه :خانم الهه وقتی ما به کنگره آمدیم، مسافرم بهتر شد و در رفت و آمد من کنترل یا تعصبی نداشت، ولی بعد از رهایی دیگر به کنگره نیامدند، ولی تعصبات بیشتر شد. من باید چکار کنم ؟ پاسخ خانم الهه به این سوال هیچ کاری نباید بکنید هر کاری که مسافرتان میخواهد انجام دهید. یا روز اول نباید بله می گفتید، یا الان باید مطیع ایشان باشید. به قول معروف" هر کسی خربزه می خورد پای لرزش مینشیند" همسفر فاطمه: من هیچ وقت هیچ توقعی از مسافرم نداشتم، ولی ایشان همیشه در مناسبتها با گل تشکر می کردند و بعد از گوش کردن به سی دی آقای مهندس که امسال برای جشن همسفر گفته شده بود، مسافرم به من گفتند که برو وسی دی را گوش بده و وقتی گوش دادم متوجه شدم که آقای مهندس گفته بودند باید با پاکت از همسفر تشکر بکنند و دقیقا می خواستند من به این نکته برسم، چون خودشان می دانستند که همیشه با گل به یاد من بودند، ولی من واقعا هیچ توقعی از ایشان ندارم و به خودشان هم گفتم که بهترین هدیه برای من این حال خوبی هست که الان در کنار هم داریم و همه ی اینها را مدیون آموزش های کنگره و خانم الهه می دانم. به واسطه تمام چشم گفتن هایم توانستم آرامش را به خانواده ام بیاورم و من که وابسته به خانواده ام بودم و هر کجا میرفتند، من هم باید می بودم، تصمیم گرفتم که تمام لحظاتم را در کنار مسافر و فرزندانم باشم و اصلا برایم مهم نبود که جایی که اقوامم هستند من نباشم و الان خود مسافرم پیشنهاد می دهند که ما هم به همراهشان برویم و بابت این چشم گفتن هایم خیلی راضی هستم و خدا را شکر میکنم . همسفر فتانه: من حدود سه سال پیش با کنگره آشنا شدم و بدون مسافر به کنگره آمدم، چون اصلا مسافر من کنگره را قبول نداشتند ، جشن همسفر من شرکت کردم به خاطر هم لژیونی هایم، خوشحال بودم که در کنار مسافرشان هستند، ولی برای خودم دلم می سوخت که مسافر نداشتم. بعد که جشن تمام شد و من بیرون رفتم. مسافرم را با شاخه گل و یک هدیه منتظر دیدم و واقعا خیلی غافلگیر شدم، گویا آن روز مشکلی پیش می آید و مسافرم برای بردن من به کنگره آمده بود و وقتی صدای شادی و خوشحالی داخل را میشنوند، از مرزبانان می پرسند که چه خبر هست و متوجه میشوند که جشن همسفر هست و مرزبانان با ایشان صحبت می کنند و این غافلگیری صورت می گیرد، بابت این خیلی خوشحال شدم. همسفر الهه:حدود 10 ماه بود که مسافر من به کنگره می آمدند و من اطلاعی نداشتم، یک روز به من گفتند: آماده شو تا با هم به جایی برویم. وقتی آمدیم، جشن همسفر بود و خیلی خوشحال شدم و از آن روز به بعد با قدم های محکم می آمدم، جشن همسفر خیلی نعمت بزرگی است و از خانم آنی، جناب آقای مهندس و آقای امین و خانم الهه عزیز بسیار ممنونم. همسفر فاطمه :من به واسطه منیت زیادی که داشتم، سال اول جشن همسفر به مسافرم گفتم باید برای من طلا بخری. پاکت نه، فقط طلا و ایشان هم رفته بودند و تهییه کرده بودند و وقتی در جشن صدا زدند و من رفتم گرفتم، خدا را گواه می گیرم که یک بار هم من آن انگشتر را دستم نکردم، چون همیشه نماد حال بدی من بود و من ایشان را مجبور کرده بودم ، ولی سالهای بعد که به عهده خودشان گذاشتم با همان مقدار کمی هم که در پاکت می گذارند من بسیار خوشحال می شوم و حتی امسال گفتند چکار کنم بیایم جشن همسفر و من گفتم هر طور که خودتان صلاح میدانید و هیچ اجباری برای این کار نیست، چون ما همسفران در این جشن به همه مان خوش می گذرد . مشارکت همسفران فاطمه وناهید در مورد سی دی اضافه وزن ۱: در این سی دی مبحث ساختمان جسم بیان میشود و اگر ما بخواهیم به آن نگاه کنیم، الحق خیلی چیزها را از جسم نمیدانیم و هنوز دانش وعلم ما به مرحله ای نرسیده که بخواهیم به خوبی آن را بشناسیم، چرا که اگر می شناختیم دیگر انسانها بر اثر بیماری نمی مردند. ممکن بود بر اثر کهولت سن بمیرند، ولی بر اثر بیماری خیر !! آقای مهندس می فرمایند: من تمام مثال ها و الگو هایم را از طبیعت الهام می گیرم، زیرا معلم ما، مادر ما طبیعت هست. مانند درختان گردو در همه جای کره زمین، که همه از یک هسته گردو به وجود آمده اند و همان طور که یک درخت انرژی هایش را برای تکثیر از بیرون دریافت می کند، جهان هستی هم به همین صورت شکل گرفته است و در اشکال کوچکتر. مثلا ساختمان بدن سیستم پیچیده ای دارد و ما اصلا روی آن متمرکز نمی شویم و به آن توجه نمی کنیم و تمام توجه ما به فیس (صورت) و شکم و باسن و کمر است که از نظر زیبایی به آنها رسیدگی می کنیم و می خواهیم با وسایل مصنوعی آنها را فرم دهیم. یا در قسمت ورزش کردن که با ورزش های سنگین می خواهند لاغر بشوند ما باید بدانیم که برای حل کردن هر مشکلی، ابتدا باید صورت مسئله آن را بشناسیم، مثل صورت مسئله اعتیاد و بدانیم تا صورت مسئله حل نشود راه کاری پیدا نخواهد شد. ما برای چاقی و لاغری و هر چیزی اول باید صورت مسئله را بشناسیم، مثلا در تبلیغاتی که برای لاغری و چاقی میکنند، با انواع و اقسام قرص ها و کپسول ها که چه آسیب هایی به بدن نمی رسانند و به این می گویند پاک کردن صورت مسئله! یا افرادی که با وجود 10، 15یا20 کیلو اضافه وزن دست به عمل های کوچک کردن معده میزنند و نمی دانند که با این کار چه بلایی سر خود می آورند و یا چربی های شکم را بیرون می کشند که این کار باعث می شود بین پوست و گوشت فاصله بیفتد و دیگر به عضله نمی چسبد !چون لایه میانی که همان چربی بوده است را بیرون کشیده اند، هیچوقت آن پزشک جراح این مسائل را به شما نمی گوی، دقیقا مانند مشکی که قبلا باد شده بوده وحالا خالی چروکیده میشود. در ادامه جناب مهندس می فرمایند: مغز 20 درصد انرژی ما را می گیرد، یعنی تبدیل به سوخت می شود. پس وقتی شما تفکر می کنید روی سوخت و ساز بدن، روی چاقی و لاغری اثر می گذارد، مثلا اگر مطلبی را از روی سایت بنویسید نه. ولی اگر از سی دی بنویسید، گوش کردن به سی دی و تمرکز روی آن باعث می شود انرژی شما مصرف شود. همان طور که میدانید برای سنجش هر چیزی واحد به خصوصی هست، مثلا برای واحد اندازه گیری وزن از کیلوگرم استفاده می شود و برای قد از واحد متر. برای سوخت اتومبیل از لیتر. پس امروزه بدون داشتن این واحد ها اندازه گیری با مشکل رو به رو میشود. حال ما با این سیستم پیچیده (جسم) باید چکار کنیم؟ چقدر باید سوخت گیری کنیم؟ چگونه سوخت گیری کنیم ؟ در ابتدا باید واحد اندازه گیری مواد غذایی را بدانیم. واحد اندازه گیری مواد خوراکی، کالری می باشد که کالری یعنی مقدار مصرف انرژی که بتواند یک گرم آب را به میزان یک درجه سانتی گراد بالا ببرد .حالا مقدار کالری روزانه بدن ما چقدر هست ؟ برای خانم ها 2000 هزار کالری و برای آقایان2500 کالری. بر اساس بر نامه ریزی در کشور انگلستان، البته این ارقام به صورت تقریبی هست و به شرایط دیگر هم ارتباط دارد، مثلا در مناطق سرد سیر باید انرژی بیشتری به بدن برسد و در مناطق گرمسیر بر عکس. در اندازه گیری نسبت وزن به قد، کسی که قدش 170 سانتیمتر هست باید وزنش70 باشد. برای اشخاصی با اضافه وزن بالا ما هر ده کیلو را یک کیسه برنج تصور میکنیم و مثلا کسی که 50 کیلو اضافه وزن دارد انگار که 5 تا کیسه برنج ده کیلویی را دارد با خودش حمل می کند و می توان تصور کرد که چقدر به او آسیب می رسد و روی همه اعضای بدنش این بار سنگینی می کند. سپس انتخابات دبیری در لژیون انجام شد و طبق آراء جمع شده، خانم ناهید به عنوان دبیر لژیون انتخاب شدند. در پایان جلسه با دعای اعضای لژیون به پایان رسید. سی دی هفته آینده : خواست تقدیرات تفکرات سی دی برداشت :پیوند محبت 2 نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||