همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
پنجشنبه 1 اسفند 1398 :: نویسنده : Hamsafar Somayye
به نام قدرت مطلق



جلسه همسفران عشق به استادی کمک راهنمای گرامی خانم الهه راس ساعت آغاز به کار نمود
 سلام دوستان الهه هستم همسفر:من امروز خیلی خوشحالم  چون کمک راهنمای عشق من اینجا هستند( خانم مرجان) و خدا را شکر می کنم یک بار دیگر با هم هستیم. انشاالله حال همگی خوب باشد.


وظایف راهنما و رهجو:

رهجو: یعنی جوینده راه، رهجو باید برای خدمت بدود و نایستد. وظیفه راهنما این هست که اگر رهجو سوالی داشت به سوال او پاسخ بدهد( در دو ماهه اول نه) وظیفه رهجو این هست که فقط و فقط از راهنما سوال بپرسد یعنی اگر من را به عنوان راهنما قبول دارد باید از من  سوال بپرسد . و نباید از یکی دیگر در جای دیگر بپرسد. وظیفه راهنما این است که رهجو را در راه بیندازد  و به او چراغ راه بدهد  بنابراین ممکن است با عصبانیت خشم و با خوبی باشد وظیفه رهجو این هست که فقط بگوید چشم. و اینکه خانم مرجان به من گفتند چقدر حرف میزنید من به ایشان نگفتم بقیه دارند با من حرف میزنند زیپ دهنم را کشیدم گفتم چشم ساکت نشستم و هر چقدر کمک راهنما ها به من اشاره کردند گفتم سکوت کنید. آقای مهندس در یکی از سی دی هایشان می فرمایند:  که ما باید اول نوری باشیم که خانواده خودمان را روشن کنیم. اگر من به کنگره می آیم و با خانواده ام هنوز مشکل دارم این مشکل من هست نه خانواده ام. اگر حال همه عالم خراب باشد حال من بخواهد خوب باشد باید خوب باشد . ولو اینکه حال همه دنیا بد باشد و این از قانون چشمه تبعیت می کند.( قانون چشمه برای فیزیک) قانون چشمه می‌گوید: یک ذره که نورانی باشد در هر جای دنیا در تاریکترین جای دنیا هم که قرار بگیرد  آن ذره ای  از درخشندگی اش را از دست نمی‌دهد. یعنی اگر الهه خوشحال باشد دنیا جمع شود نباید بتواند حال من را خراب کند.ولی ما خوشحالیمان بستگی به حال دیگران دارد. و هر دفعه می‌گویم حال این یا او باید خوب باشد  تا حال من خوب باشد و این هیچ وقت جواب نمی‌دهد.و طبق قانون چشمه  اگر من خانم خانه هستم حالم خوب باشد حال بقیه افراد خانه هم خوب است و اینکه طرف مصرف کننده باشد شیشه بکشد و یا اینکه هزار کار دیگر انجام بدهد اگر حال من خوب باشد و بستگی به حال آن ندارد حال من باید به خودی خود خوب باشد.

 مشارکت همسفران در مورد وظایف راهنما و رهجو

 همسفر خانم ندا: من اکثراً برای اینکه یکسری مطالب برایم جا بیفتد تصویر سازی می کنم، وظیفه رهجو جوینده راه باید دنبال راه برویم: وقتی مسیری را با ماشین می‌خواهیم برویم یک سری علائم هست  وظایف برای ما حکم علائم را دارند که به چپ یا راست بروید توقف ممنوع. من اگر بخواهم در این مسیر به مقصدم برسم باید به این علائم توجه بکنم و به این وظایف چشم بگویم مثل این هست که تابلویی می‌گوید  به راست بپیچ و من بگویم نمی خواهم و خوشم نمی آید و این هست که من را به مقصد نمی‌رساند و گاهی اوقات وظایف را نمی بینیم  تشبیه به این می کنم چشم من ضعیف شده باشد و به خودم نرسیده باشم تا تابلو علائم را نبینم و این برمی گردد به حس من و این قدر حس من خراب باشد. که حتی وظایف را نمی خواهم قبول کنم و انجام بدهم و اگر  حس من  خوب باشد  یقیناً به مقصد میرسم.

 همسفر خانم فاطمه: آقای امین در سی دی ویروس گفتند: یک سفر اولی باید به صورتی آموزش ببیند که بتواند بین خواسته های معقول و نامعقول تشخیص بدهد این نظم و سختگیری که راهنما ها دارند  این ها همه یک صافی هست. و مشخص می کند کسی که آمده به کنگره نیازمند است به این آموزش‌ها و یا نیازمند نیست و اگر کسی نیازمند باشد ادامه می دهد و نیازمند نباشد رها میکند  و می رود و تا زمانی که موقع آن فرا برسد. وکمک راهنما  بگردد و آن چیزی که برای رهجو حیاتی هست این است که راه را به او نشان بدهد. و عقل من سفر اولی فعلاً کمک راهنما هست.

 همسفر خانم زهرا: تنها وظیفه رهجو این است که مسافرش را رها کند و معلم او نباشد  و به خاطر خودم به کنگره بیایم و اینکه به راهنمایم چشم واقعی همراه با عمل کردن بگویم. مثل اینکه من می گفتم مسافرم را رها کرده ام ولی چند وقت بعد به خانه الهه از او شکایت می کردم و ایشان می  گفتند: هنوز مسافرت را رها نکرده ای. و این که من منیت زیادی داشتم و با کمک های خانم الهه که به من گفتند از روی سی دی منیت چندین بار بنویس می گفتم چرا این را می گویند من که منیت ندارم  ولی با گوش دادن به این سی دی که راهنمایم گفته بودند  فهمیدم که کوهی از  منیت ندارم  بلکه  رشته کوههای از منیت دارم  و خانم الهه با نشان دادن راه من را راهنمایی کردند تا این رشته کوه ها به رشته تپه ها  رسیدند تا با آموزشهای ناب آن ها را تبدیل به دشتی سرسبز کنم.

همسفر خانم محدثه: من در سفر اول رهجوی خوبی نبودم تنها چیزی که در لژیون خانم الهه خیلی مهم بود نظم و انضباط بود و من این نظم و انضباط را نداشتم و همین باعث میشد که همیشه از لژیون و کنگره دور باشم  و بهانه من این بود که سر کارم نمی‌توانم بیایم و یا اینکه مرخصی به من نمی دهند و این مسائل همیشه جور بود و من را از کنگره دور کرد تا این که وقتی وارد سفر دوم شدیم خانم الهه گفتن یا درست به سر لژیون بیا یا اصلاً دیگر نیا و خودت را رها کن و وقتی چشم واقعی را گفتم  و حس کردم که باید عمل بکنم آن اتفاق  افتاد. کارها همه تمام شد و مرخصی های که داده نمی شد الان به من مرخصی می دادند ساعت ۲ به من می‌گفتند: خانم محدثه نمی خواهی بروی و کلاس ندارید  و این خیلی خوب شد و اینکه هر رهجویی خواسته ی قوی نسبت به پیدا کردن راهش داشته باشد به آن می رسد.

 همسفر خانم فاطمه(1): من بیشترین آموزش‌ها را در کنگره یاد گرفتم و اینکه وقتی یک نفر مافوقم دستوری می‌دهد اولین کاری که انجام بدهم چشم گفتن است. و زمانی که به لژیون تازه واردین میرفتم خانم الهه گفتند:چشم گفتن را به آنها یاد بدهید. که از مافوقشان ویا راهنمایشان یاد بگیرند و سی دی بنویسند رهایشان بلا استفاده انجام می گیرد و بقیه موارد هم طبق قانون  و آموزش‌های کنگره رفتار کنند. و رهجو تا زمانی که عمر دارد  عقلش  کمک راهنمایش هست . یعنی مشکلات به وجود نمی آید تا زمانی که انسان یاد بگیرد ازکمک راهنمایش راهنمایی بگیرد . و من در سفر دوم یاد گرفتم که هر کاری بخواهم انجام بدهم باید از کمک راهنمایم بپرسم و این خیلی راحت تر به بودنم در کنگره کمک شده و هم به خدمتی که می خواهم انجام بدهم که خدمتم طبق عمل سالم- معرفت و عدالت باشد.

 همسفرخانم الهه: از خانم الهه سپاسگزارم هرچیزی خانم الهه می گفتند :من چشم می گفتم  و حتی به مسافرم، و خانم الهه گفتند سکوت کن و هیچ جواب ایشان را نمی دادم ومسافرم می‌گفتند خانم الهه گفته اند سکوت کنید . و اتفاقی برایشان افتاد و ایشان سکوت کردند و گفتند من مدیون خانم الهه هستم. و سکوت  جواب من را داد.

همسفر خانم مریم : وقتی به  کنگره آمدم  حالم خیلی خراب بود هر سوالی می پرسیدم می گفتند حالت خیلی خراب است  و به آموزش نیاز دارید. همیشه وقتی جلسه تمام می شد باگریه به خانه می رفتم  و می گفتم  چرا همه حالشان خوب هست  من حالم خوب نیست .وقتی خانم الهه می پرسیدند حالت خوب است می گفتم بله ولی: ولی دلیلش این بود که مسافرم را رها نکرده بودم  و همیشه معلم او بودم تا اینکه او را رها کردم و حالم خوب شد.  

 همسفر خانم فرزانه: بابت این جایگاه خیلی خوشحالم و خدا را شاکرم و از خانم الهه تشکر می کنم و همیشه من این مشکل را داشتم که می گفتم چرا ما جمعه هاتفریح نداریم و همیشه دعوا داشتیم و همیشه حال همه را بد می کردم. اگر حال بچه ها خوب بود باحال بد من حال آنها هم بد میشد و من مشکلم را با پارک رفتن حل کردم  و این پارک رفتن به من انرژی خوبی می دهد و من خوشحالم. و امیدوارم بتوانم مسافرم را رها کنم.

 همسفر خانم آرزو: امروز خانه را تمیز کردم و اینکه  جاروی برقی ما خراب است و هر دفعه یک جای آن از جا در می آید. و من همیشه شکایت میکردم و غر میزدم. و می گفتم چرا کسی به خانه نمی رسد  و تمیز نمی کند. و انگار نه انگار این خانه برای شما هست. امروز جارو می کردم و جاروبرقی هر دفعه یک جایی از آن خراب میشد و من با صبر کار خودم را انجام می دادم  بعد مسافرم گفتند این چه وضعی هست و جارو را برای تعمیر برد و این صبر رامدیون خانم الهه هستم.

 همسفر خانم سحر: از خانم الهه کمال تشکر را دارم. تک‌تک جملاتی که می گویند ارزش دارد. من در سفر اول کار خودم را انجام می دادم . مسافرم اخلاق و رفتارشان و صبرشان  از من بهتر است. و در سفر دوم وارد شدم تک تک کارهایتان که می گفتید را انجام می دهم  و به ایرادات خودم پی میبرم و توانستم خیلی مشکلاتم را حل کنم.

خانم الهه فرمودند: همسفران سفر اول در مورد آخرین وادی که نوشته اند صحبت کنند.

 همسفر خانم بهار: من در این وادی به این نتیجه رسیدم که هر اتفاقی که برای ما پیش می آید مسبب آن خودمان هستیم و در مسائل حیاتی ما حق این را نداریم که به گردن خدا بیاندازیم  و اگر حال من خوب نیست حتماً کاری را انجام داده ام.

 همسفرخانم فرزانه: در این وادی می گویید مسئولیت کارهایتان را خودتان به عهده بگیرید هر کاری انجام می دهید مسئولیتش برای خودتان است و اگر کاری خراب شد سر دیگران نگذاریم و مسئولیتش را خودمان  به عهده بگیریم تا کارهایمان خراب نشود.

 خانم الهه فرمودند: وقتی داریم صحبت می‌کنیم باید سرمان را به دور بگردانیم  و به همه بچه ها توجه داشته باشیم و این حس خوبی به ما میدهد و مطالب بهتری به ذهنمان می‌رسد.

 همسفر خانم زهره: من در وادی اول یاد گرفتم  قبل از انجام دادن هر کاری فکر کنم  و بدون فکر کردن آن کار را انجام ندهم  تفکر در لوحه هر کاری هست و بدون تفکر هر کاری انجام بدهیم روبه  زوال می رود.

 همسفرخانم آرزو: در وادی دوم آقای مهندس می فرمایند: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته  و یا اینکه خودش بگویید من بیهوده آفریده شده ام . و این به من می گوید یک نقشی در این هستی دارید ،و اگر تا به حال به جای نرسیده ایم این هست که راهمان را پیدا نکرده ایم.

 همسفرخانم فاطمه: در وادی پنجم می‌گوید در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست  بلکه تو هم با رفتن و رسیدن به آن کامل می‌کند هر چیزی ساختاری دارد اول تفکر و بعد عملیاتی  و برگشت از ضد ارزشها را یاد گرفتم و تزکیه  و پالایش خیلی سخت است و صبر کردن.

خانم الهه: توجیح دقیقا دربرابر وادی چهارم گرفته است

وادی چهارم: در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویش 

ما هر موقع  می خواهیم سلب مسئولیت از خودمان بکنیم توجیح می آوریم می گوید چرا دیر به کلاس می آیی می گویم تصادف شده بود، ترافیک بود و ...

آقای مهندس می گویند: وقتی میگوید ترافیک بود با شعور آن نفر دارید بازی می کنید چرا چون ترافیک مسائل 50 سال اخیر ایران بوده است. دیگر هر آدمی یک روز هم در ایران زندگی بکند میداند ترافیک هست و من باید بدانم که زودتر  از خانه بیرون بیایم.

و هرکاری را بخواهیم زیر بار مسئولیتش نرویم. شروع به توجیه تراشی می کنیم.این زندگی ماست و همین تخمی هست که قبلاً کاشته ایم حالا نتیجه آن رادرو می کنیماگر تخم حنضل کاشتیم تخم بد کاشتید. الان هم باید شکایت ، گریه، بی پولی وبی خانه ایی باید برداشت کنید.

از مکافات عمل غافل نشو        گندم از گندم بروید      جو ز جو 

وقتی جو بکاری،جو برداشت می کنیم و اگر خوبی کاشتیم الان خوبی برداشت می کنیمدر سی دی خواست تقدیر و تفکرات هر چیزی که الان می کاریم چند سال دیگر برداشت می کنیم. کسی که الان خدمت می کند حال خوش آن را در قبال آن خواهد داشت، و کسی که به حرف من توجه نمی کند، در آخر کار به نتیجه نمی رسد. پس بدانیم . وادی چهارم: وظایف رهجو و سی دی  توجیه باهم هست که اگر من کارم را به درستی انجام دادم وظایفی که بر عهده من هست به خوبی انجام بدهمما روز اول می توانستیم بگوییم  من و این آقا با هم نمی توانیم زندگی کنیم، نه قرار بود لباس بشوریم، غذا بپزم و اگر زن این آقا شدم، پس موظفم وقتی این آقا می آید سلام کنم پا بشوم و به او احترام بگذارم، بغل کنم و جلوی بچه ها باهم دعوا نکنیم

وادی چهارم: مشارکت خانمها :همسفر ناهید، همسفر فاطمه ،همسفر مریم

در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن ، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن . 

در این وادی ما با مطالب پر اهمیت و سرنوشت سازی مواجه می شویم، چون قدر مسلم برداشت و نگرش ما از نیروی مافوق یا نیروی نظام دهنده كل هستی یا خداوند و یا هرچه ما تصور می كنیم درست و ناصواب بوده است . به دلیل آنكه اگر ما آن نیرو را می شناختیم هرگز اینگونه رفتار نمی كردیم و زندگی خود را با اعتیاد به طرف نابودی سوق نمی دادیم .اكنون كه می خواهیم این نیروی مافوق را بشناسیم و به آن متكی باشیم بهتر و شایسته است شناختی واقعی به آن پیدا نمائیم چون ما اكثراً انسانهای افراطی بوده ایم و بدون تفكر و اغلب احساسی یك مسئله را مردود میدانیم و چشم بسته آنرا رد می كنیم و یا احساسی و چشم بسته آنرا می پذیریم و این مسئله همیشه برای ما مشكل ایجاد می نماید .این نیروی مافوق و نظام دهنده هستی آنقدر عظیم و بزرگ است كه اكثراً ما آنرا در خود احساس میكنیم و برای شناخت بهتر آن بایستی اول نگاهی به درون خود بیاندازیم . چون اگر روزی بتوانیم خود را بشناسیم بدون تردید آن نیرو را خواهیم شناخت آنگاه ما دیگر نمیتوانیم انسانی مثل دوران اعتیاد خود باشیم . بنابراین دراین وادی سعی خواهیم كرد خودمان یا انسان را تا حدودی بشكافیم .

 شكافتن هسته انسان

هسته دو معنی دارد : یكی هسته خود جسم و دوم هسته خارجی كه همان بقایائی است كه از جسم خاكی بصورت انرژی درمی آید و به راه و مكانهای تعیین شده سفر می كند . ما اگر در بعد جسمی به درون خود بنگریم و تمامی آنرا خوب از لحاظ امور علمی بشكافیم ، بدون مانع می توانیم به مركزیت آن كه انرژی هستی است توجه كنیم . مگر در صورتی كه فقط دنبال مال ویا مقام و یا مـواد باشیــم ( یا نشئه و یا خمار و همیشه خراب ) و این اصلاً با تفكر انسان واقعی سازگار نیست .درصورت دوم ، یعنی توجه به انرژی ها ، هر آنچه باقی می ماند به جهانهای دیگر پی خواهیم برد و به كمك عقل خواهیم توانست به مجهولات بعد جسمی خود و به هسته خارج از جسم پی ببریم .در خارج از جسم ، دیگر یك جهان نیست بلكه با فكر خویش میتوانیم همه جهان ها را كماكان از نظر خود بگذرانیـم و این واقعــه بــرای دیدگان مطیعِ نیروی مافوق به عینه اتفاق میافتد .سایر مخلوقات از این موهبت چندان بهره ای نمی برند و هر انسانی برای دست یافتن به این مراحل بایستی لطف الهی همراهش باشد و باید تزكیه و پاكسازی را از خود آغاز نماید واین عمل ساده نیست.هستی در جهانهای مختلف به قدری متنوع است كه به تصور در نمی آید به همین علت دور از باورهاست . ما هنوز ذره ای از آن را لمس ننموده ایم . بنابراین در این وادی ما سعی میكنیم به شناخت خویش و خویش خویشتن بپردازیم . برای شناخت انسان ، اجزاء و یا سیستمهائی را مشاهده میكنیم كه برای ما قابل رؤیت هستند و به آنها صور آشكار انسان میگوئیم و از اصطلاحات زیر استفاده میكنیـم.

 صور آشكار انسان = جسم = شهر = درون = كالبد اول

اجزاء صور آشكار انسان : اگر بخواهیم چند نمونه را بگوئیم عبارتند از : مغز ، قلب ، كلیه ، دست و پا و پنج حس ظاهر كه كوچكترین هسته تشكیل آنها سلول میباشد یا هزاران سیستمهای پیچیده كه ما حتی از درك بعضی از آنها عاجز میباشیم . بعضی از سیستمهای آشكار جسم دراثر استفاده از مواد مخدر و یا الكل از كار میافتند و یا منهدم می شوند مانند سیستم ضد درد بدن انسان و سیستمهای تولید كننده مواد شبه افیونی  . اجزاء صور پنهان انسان :همانگونه كه جسم انسان یا كالبد اول از اجزاء اصلی و اساسی مختلفی تشكیل گردیده است در صور پنهان هم مسئله به همین صورت می باشد این اجزاء عبارتند از : نفس ، حس خارج از جسم ، عقل ، روح ، جسم مجازی ، آرشیو … در این مرحله ما فعلاً به تعریف نفس می پردازیم و سعی می كنیم مفهومی از آن را ارائه دهیم . نفس :قسمت اصلی یا اساسی در یك موجود می باشد كه تعیین موجودیت میكند در ظاهر و در باطن . این نفس خواسته هائی دارد كه شامل كلیه خواسته های معقول و غیرمعقول انسان است ویا خواسته های معقول و غیرمعقول جسم و روح انسان ( روح به معنای عامیانه ) میباشد . موقعی كه هرموجود خواسته هایش به مرحله تعادل و میانه رسید وارد مرحله انسانی می شود . بعبارت دیگر یك حیوان خواسته هائی دارد كه غریزی وحیوانی است و از مفهـوم تعقــل مثل یك انسان برخوردار نیســت .وقتی كه به مرحله انسانی پا گذاشت خود ، مختار است كه انتخاب نماید یا فسق و فجور را انتخاب می كند و یا تقوی و ارزشها را . كلیه انسانها بایستی مراحل ضد ارزشها را به گونه های مختلف تجربه نمایند به عبارتی تمامی انسانها در دوزخ قرار میگیرند و بایستی از آن خارج شوند. مرحله نفس اماره : اولین مرحله ای كه یك انسان در وادی انسانی تجربه میكند نفسی است كه به خواسته های غیرمعقول خود می پردازد و هیچ نگران كارهای ضـد ارزشی كه انجام میدهد نیست . بعبارتی كار خلاف انجام می دهد و از خلاف خود خوشحال است . به این مرحله از نفس ، نفس اغوا كننده یا فریب دهنده یا وادار كننده و یا نفس اماره میگویند . امكان دارد انسان در این مرحله آنقدر غرق شود كه خدا میداند و بس . تا روزی متوجه عمل زشت خود بشود و سرش به سنگ بخورد تا متوجه شود هر عملی كه انجام می دهد در نظام هستی بایستی پاسخگوی آن باشد .

 این جهان كوه است و فعل ما ندا                       باز آید این نداهــا را صــدا

 كسی كه در مرحله نفس اماره است دروغ میگوید و ناراحت نیست . مال مردم را بالا میكشد و ناراحت نیست . حق و حقوق خود وخانواده و فرزند و همسر و همه را زیر پا لگد مال میكند و نگران نیست . آدم میكشد عین خیالش نیست . انواع جنایتها را میكند و به خیال خودش خیلی زرنگ است . این شخص قطعاً خودش را درون دوزخ زندانی كرده است . به عبارت دیگر جهنمی را برای خودش میسازد و همه روزه ، در همین دنیا در آنست . كسی هم كه مواد مخدر استفاده میكند و به مرحله اعتیاد پیشرفته میرسد او هم بــه گونه ای دیگر دوزخی برای خودش درست كرده است . اصولاً دوزخ امری جاری و برای هر فرد در جریان است . هم در این جهان و هـم در جهان های دیگر ادامه دار میباشد و برای دوستانی كه در این مرحله قرار میگیرند هیچ كس جهت ترك اعتیاد آنها كاری نمیتواند انجام دهد مگر اینكه از این مرحله خارج شوند یعنی ترك مرحله نفس امر كننده .مرحله نفس سرزنش كننده : در این مرحله كه شخص از نفس واداركننده یا دستور دهنده یا اماره خارج شد وارد نفس سرزنش كننده ویا لوامه میشود . در این مرحله انسان، كارخلاف انجام میدهد ولی خودش را سرزنش میكند و پشیمان میشود.اكثر دوستانی كه دراینجا جمع شده ایم خوشبختانه وارد این مرحله از نفس شده ایم . چون از مصرف مواد مخدر و كار غیر معقولی كه انجام میدهیم پشیمان هستیم و آماده ایم كه خود را اصلاح نمائیم و از ضد ارزشها كه یكی از آنها اعتیاد است فاصله بگیریم .ورود به این مرحله سكوی پرتابی است بطرف تكامل و انسانی معقول شدن و كار معقول انجام دادن . امیدواریم بتوانیم از این مرحله عبور كنیم و هرخواسته ای كه غیر معقول است از تفكر، اندیشه ، عمل و برنامه زندگی خود حذف نمائیم .مرحله نفس مطمئنه :نفسی كه كاملاً قابل اطمینـان است . در این مرحلــه ، انسـان هیــچ كــارغیرمعقولی انجام نمیدهد نه در ظاهر و نه در باطن . برای مثال منظور از باطن این است كه اگر در خواب هم مواد مخدر دید كه كاملا در اختیارش قرار دارد مصرف نمیكند . این آخرین مرحله تكامل نفس میباشد و اگر هر كدام از ما بتوانیم به این مرحله از نفس پا بگذاریم حساب خود را با مواد مخدر برای همیشه حل كرده ایم .البته ما قادر نخواهیم بود كه چون مواد مخدر را قطع كرده ایم وارد این مرحله شویم بلكه بایستی درتمام سطح زندگی از كارهای غیر معقولِ خود دست برداریم . آنوقت می توانیم وارد بهشت نیروی مافوق گردیم . نیروی مافوق بهشت های گوناگونی دارد ولی فقط گروهی كه به نفس مطمئنه پا گذاشتند حق دارند وارد بهشتِ خاصِ او شوند . در این مرحله هیچكس به انسان سخن لغو و بیهوده نمی گوید به عبارتی ما كارهای بیهوده و غیرمعقول و ضد ارزش انجام نخواهیم داد بنابراین هیچكس نمیگوید بالای چشمت ابروست و همیشه آسوده خاطر خواهیم بود وهمه جز سلام و علیك با ما خرده حسابی ندارند و این مسئله در هر دو جهان صادق است .

"در این مرحله انسان كانالی میشود برای اجرای فرامین نیروی مافوق"

نتیجه ای كه ازاین وادی میگیریم این است : درتمام مراحل ما سعی و كوششِ لازم را برای رسیدن به اهداف به انجام میرسانیم و نیروی مافوق ما را یاری و هدایت خواهد نمود . به عبارتی از ما حركت و از خدا بركت . این نكته را میدانیم كه فردی كه در مرحله نفس دستور دهنده یا لوامه قرار دارد و مرتب به فرامین و دستورات غیرمعقول و ضدارزش نفسِ خود عمل میكند و خواسته های او را به اجرا میگذارد اگر صبح تا شب هم دعا كند كه خداوند نواقص او را برطرف كند درست مثل اینست كه راهنمای اتومبیـل خودرا برای گــردش بــه راست روشن میكند ولی به سمت چپ می پیچد در حقیقت با این عمل سر خود را شیره می مالد و مسئولیت خودرا بر گردن نیروی مافوق می اندازد و صبح تا شب هم طلبكار است كه چرا نیروی مافوق مسائل اورا حل نمیكند ؟ درصورتیكه ما میدانیم ، نیروی مافوق به انسان اختیار داده و مسئولیت عبور از مرحله نفس اماره را بعهده انسان گذاشته تا طی طریق نماید تا به آرامی به فرمان عقل نزدیك شود .

 سی دی توجیه:مشارکت همسفر خانم منصوره و خانم محدثه

 جناب مهندس دژاکام  میگویند پنج حسی که ما داریم؛ حیوانات هم دارند؛ و تنها چیزی که ما را از یک حیوان متمایز میکند؛ حواس پنهان دیگریست که فقط مختص انسان است و برای رسیدن به این حواس دانایی و مهارت در پرتو تزکیه لازم است.ایشان در قسمتی می فرمایند: جن گیری و احضار ارواح که بازیچه شده است باید توان و دانایی اش موجود باشد. و در قسمتی دیگر درباره توجیه می فرمایند: ما نباید کارهای اشتباه خودمان را با مثال ها و اشعار بزرگان توجیه نماییم. مانند این شعر حافظ که می گوید:

 شرابی ناب می خواهم که مرد افکن بود زورش

منظور از شراب آن می عرفانی و درونی انسان است نه آن شراب که خورده میشود و انسان را از حالت طبیعی خارج می سازد و باعث رخوت و تخریب می گردد؛ بعضی ها برای توجیه خوردن شراب و کار ناپسندیده خود از این اشعار سوء استفاده می کنند و صورت حق به جانب نیز به خود می گیرند؛ و یا مانند بعضی از دراویش و یا به قولی نادراویش که برای رسیدن به خداوند و رفتن در حالت مراقبه یا خلسه آبگوشت وحدت ( آبگوشت حشیش) می خورند که مصداق بارز توجیه است.با شنیدن سخنان استاد در این سی دی متوجه می شوم که: در بیست و پنج سال پیش وقتی با دوستانم دور هم نشسته بودیم جن به شکل مواد مخدر در بدنم فرو رفت؛ و تا به امروز نخواستم و یا بهتر بگویم ؛ نتوانستم آن را از بدن خود خارج نمایم؛ بعضی از دوستانم که مانند من جن داشتند؛ برای خارج ساختن آن به پزشکان و اماکن زیادی مراجعه کرده اند ولی بی نتیجه بوده است؛؛ اما بالاخره دری گشوده شد ؛ خدا را شکر می کنم که با شناخت کنگره و با آموزشهای راهنمای خوبم ؛ جنی که در بدنم به شکل مواد مخدر فرو رفته بود ؛آرام آرام در حال خارج شدن است

 

سی دی برداشت: گره مسئولیت 

سی دی دستور جلسه هفته آینده: لنگر کشتی را بکشید 

 





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


پنجشنبه 1 اسفند 1398 10:56 ق.ظ
خدا قوت و تشکر از خانم الهه عزیز، کمک راهنمای محبوبم آموزش گرفتم.از خانم سمیه سپاسگزارم بابت گزارش خوبشان
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات