همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
به نام نامی مطلق نوشتار متن کامل CD :شرک 1 با استادی: استاد امین دژاکام ماچندجلسه صحبت کردیم کلیات صحبتمان این بود که اگر انسان بخواهد
انرژیهایش را متعادل بکندوبه سطوح
بالاتربرسدواحساس لطیف را تجربه بکندویاهستی را به صورتی دیگرببیندوتجربه بکند، هیچ
راهی ندارد مگر اینکه علم بیاموزد و به خاطر
این مطلب بود که پیامبرماگفته اند: از گهواره تاگور، دانش بجوی. درموردهیچ مطلبی
این صحبت نشده، یعنی هیچ چیزی رانگفتندازموقع تولد تا موقع مرگ دست ازان
برندارودنبالش باش. وقتی مطلبی اینقدرمهم باشد، یعنی اثر خیلی خاصی باید داشته
باشد. به عبارت دیگرما نمی توانیم درسفردوم خودمان به توفیقاتی دست پیدا بکنیم
بدون اینکه علمی را بیاموزیمحالا اینکه علم چه هست را من درموردش صحبت کردم که درک و کشف قوانین هستی که در درون ما جاری ودربیرون هم جاری هست وبر راستی و درستی دلالت داشته باشد. وقتی این قوانین را بتوانیم پیدا بکنیم، یکی پیدامیکندومیشودکاشف قوانین، یکی که یادمیگیردمیشودشاگردوآن علم را فرامیگیرد. یک سری علم رافرامیگیرندوگسترش می دهندویک سری ان رایادمیگیرند. یک سری قوانین را کشف میکنندوماچه کارمیکنیم؟ یا قوانین را کشف باید بکنیم یا انها را فرا بگیریم. پس این هم مطلب بسیار مهمی بود. مطلب دیگردرموردقرون وسطی است که تأکید زیادی داشتم رویش، چون یک تاریکی خیلی طولانی را به وجود آورد. صحبت من این بود که در پشت هر تاریکی که برای هر انسان به وجود می اید وحاکم میشود، باید ما یک سری تفکرات را پیدا بکنیم، یعنی تاریکی بر انسان حاکم نمیشود، اعتیاد بر انسان حاکم نمیشود، فقر بر انسان حاکم نمیشودوبیماری بر انسان حاکم نمیشود، مگر در پشتش یک تفکری وجود داشته باشد که ان تفکربرراستی و درستی دلالت ندارد. ما باید در جهانبینی این رادرخودمان پیدا بکنیم که تفکر غلط انهاجه بود؟ انهاخودشان را بالاتر ازان چیزی که بودهاند میدانستند، خودشان را مرکز عالم میدانستند. پیامبر خدا را که برای انسانها پیام آورده بود و از انسانها بود، منتسبش میکردند به درجه خدایی، یعنی خیلی بردنش بالاوعلتش این بود که خودشان راخیلی بالاببرند که نوعی از چه بود؟ نوعی ازشرک، یک نوع خیلی تابلویی از شرک. خوب حالا مطلبی که ما راجع به ان صحبت میکنیم، یکی میتواند نفس باشد، دوتا شاخه میشود، یا راجع به نفس صحبت کنیم یا راجع به مسئله خود شرک صحبت کنیم. درکلام الله شریف، اگر نگاه بکنیم در مورد انسانها، از واژههای خاصی استفاده میشود. مثلاً میگوید: مؤمنین یامیگویدمحسنین، یا میگوید: متفکرین، یامیگوید: طاهرین. یامثلادیگرچه؟ صابرین، سابقون یا مثلا کافرین یامنافقون یا مشرکین. اینها که استفاده میشود اگرنگاه کنیم، تعدادش مشخص است. مخصوصاً وقتی ازطیف تاریکی صحبت میکند، این 3 تا به صورتهای مختلفی تکرارمیشود. ما توی کنگره یکی از کارهایی که انجام میدهیم، اعتقادمان اینست که برای اینکه مطالب رادرست متوجه شویم، یک شرط اساسی وجود داردواین هست که باید یک سری ازکلمات را درست متوجه بشویم تا مطلب را بتوانیم درست دریافت کنیم. اگرمثلاماخود کافر را، اشتباه متوجه شویم، مشرک را هم اشتباه متوجه شویم، منافق راهم اشتباه متوجه شویم، تمام داستانی که درمورداینها گفته میشود، همهاش ازیک جای دیگرسردرمی آورد؛ یعنی منظورش یک چیز بوده مایک چیز دیگررا دریافت میکنیم. ووقتی یک مطلبی که خداوند برای انسان فرستاده، به گونه دیگرجذب شود، نتیجه خیلی خیلی افتضاحی را بوجود میآورد؛ یعنی تخریبهای خیلی خیلی زیادی دارد. خیلی ساده است، یعنی چندتا کلمه که جابجا شود، تمام تفکرات رازیرسوال میبردواز بین میبرد. مثلاً یکی از کلماتی که در قران بیان شده، ببینید قران کتابی هست که بی نهایت عظیم است ودر عین حال که بی نهایت عظیم است، خیلیها از این کتاب فرار میکنند. خیلیها به صورت نمایشی ازاین کتاب استفاده میکنند، مثلاً میگذارند گوشه طاقچه، برای یکسری مراسم خاص می اورند، خاکهایش راپاک میکنند، میگذارند سرسفره مثلا شب عید، دوباره برمیدارند میگذارند انجا.2 ماه دیگربرمیدارند خاکهایش را پاک میکنند، یکی میخواهد برود مسافرت، اززیر ان ردش میکنند. ققط کاربردش در همین اندازهها هست. یکسری هم وقتی اسم قران می اید، ازان فرارمیکنند وعلتش چه هست؟ علتش اینست که اولاً قران کتابی است که بدون تعارف صحبت کرده، یعنی اصلاً تعارف برنداشته که چیزی رابگوید؛ یعنی تمام قوانینی را که جاری بوده رابدون تعارف بیان کرده . ویک مطلب دیگراینکه، یک سری کلمات، اشتباه معنی شده. یکی ازمهمترین ان کلمات چیست؟(فیهاخالدون) که وقتی درقران به کارمیبرد که انها عذاب می بینندودرجهنم فیهاخالدون میشوند، تمام مفسرین وتمام کسانی که ترجمه کردهاند، این عبارت رابرداشتند ترجمه کردند که (وانها تا ابد در دوزخ میمانند، تا ابددر آتش جهنم میسوزند) وجاهای دیگری که صحبت میکند، میگوید: اگرشماظلمی بکنید یا اگر خوبی کنیدبه اندازه ذره ایای به شما، ستم واردنمیشود. خوب خیلی شایدساده به نظر بیاید ولی همین یک کلمه از کلمات اساسی بوده که ضربه بسیارمحکمی به قران زده، ضربه بی نهایت محکمی زده. چرا؟ چون در قران یک سری ازایات از محکمات هستند (قواین را بیان کرده) ویک سری ازایات از متشبهات هستند. ایاتی که قوانین را بیان کرده زیاد نیست شاید 200 300 تا یا 400 تا باشد. ایاتی که متشبهات است آمده ان قوانین رادر قالب داستانهایی باز کرده. مثل داستان چی؟ یونس، مثل داستان حضرت یوسف، مثل داستان حضرت ابراهیم. این کلمه (فیها خالدون) جز چه ایاتی محسوب میشود؟ جزء محکمات محسوب میشودوچه میشود؟ انجا که میگوید: به شما ذره ای ظلم نمیشود وانجا میگوید: اگر بدی کنی تا ابد توی آتش برزخ میمانی، اینجاچی بوجود می اید؟(تناقض). این تناقضی که بوجود می اید، اگر یک کسی در صحبتهای خودش، ازکلماتی استفاده کند که دران تناقض وجود داشته باشد، چه اتفاقی برایش میافتد؟ ازاعتبار ساقط میشود، یعنی اگر یک نفر برود پیش قاضی، دوتا حرفی بزند که به همدیگر نخواند، حرفش اعتبار ندارد، میگوید بروید یکی دیگر را بیاورید، برویدشاهد بیاورید اگر شاهد باشد دیگر ارزش شهادت ندارد. اگر قران باشد، ان کتاب دیگر ارزش خواندن ندارد. پس وقتی در محکمات تناقض بوجود بیاید، ظاهرش شاید یک کلمه باشد، ممکن است یک دروغ بزرگ فقط در کلمه باشد، یک جمله نباشد یا یک کتاب نباشد. جالا این کلمه چه بوده؟ این کلمه یعنی اینکه (دران فرو میروند) انهایی که عمل زشت انجام بدهند یافلان کار را بکنند، اینها در آتش دوزخ فرو میروند، یعنی چه؟ یعنی اینکه دران قرار میگیرند ان آتش دوزخ، انها را در خودش مثل یک پوسته تخم مرغ، انها را در خودش محفوظ میکندو انها در آتش دوزخ هستند. آتش دوزخی که ققط برای انهاست، یعنی چه؟ یعنی اینکه من اینجا نشستم، من در آتش دوزخ فرو رفتم، شما که اینجا هستید، این آتش برای شما قابل حس نیست. این آتش فقط برای من ساخته شده است که من توی ان قرار بگیرم ومن را در عذاب نگه دارد ودرواقع مکانهای دیگر به عنوان بهشت وجهنم مطرح نیستند؛ که بگوییم فلان جا مثلاً تابلو زدند 200 کیلومتر تا به بهشت، مثلاً ازسمت راست حرکت بکنید یا اینکه 50 کیلومترعقب تر است یاجلوتر است، اینجور نیست، مکان خاصی برایش وجود نخواهد داشت. یا اینکه بهشت به همین صورت است. حالا اگر با این دیدگاه نگاه بکنیم ومسائل دیگر کتاب قران دافعهاش خیلی خیلی کاهش پیدا میکند، دافعهاش خیلی می اید پائین. نیروهای شیطانی خیلی کارشان راحت، خیلی کارها میکنند با حرکت های کوچک ونتایج بزرگی به دست می اورند. می ایند ودافعه یک چیزی را زیاد میکنند. بادو، سه تاحرکت کوچک، دافعه را زیاد میکنند، دافعه که بوجود بیاید، انسانها از خیلی چیزها صرف نظر میکنند ودنبالش هم دیگر نمیروند واینجور آدمها را ازخیر وکثیر محروم میکنند، خیلی راحت. ویک مسئله دیگر در مورد کلام الله که بازهم کار درستی نبوده، انجام شده، این هست که آمدن روی خواندن وقرائت وترتیل بیش از ان چیزی که برای درک معانی بوده است، متمرکز شدهاند؛ یعنی اینکه ما یک مطلبی را از یک بزرگی میشنویم، این رابیائیم وبخواهیم با زیباترین خط بنویسیم، در نهایت چه میشود؟ در نهایت ما خطاط میشویم وان مطلب رافرا نمیگیریم. اگر یک مطلبی را یک بزرگی به ما داده که اجرا کنیم این راما برداریم ببریم پیش یک استادخوشنویسی بگوئیم چه جوری بنویسم. قلم برداریم شروع کنیم هی این جمله رابنویسیم، بنویسیم،10 سال این جمله رابنویسیم. اخرسرخوب این جمله راخیلی قشنگ مینیسیم ولی ایا معانی ان مسئله راهم میتوانیم درکش کنیم! لزوما اینطورنیست، اخرسرماهنررایادمیگیریم ولی یک هنر دیگر رایاد میگیریم، هنر قرائت را یاد میگیریم، هنرترتیل را یاد میگیریم، هنر قواعد عربی را یاد میگیریم، هنر درست ادا کردن کلمات را یاد میگیریم ولی از معانی بهره چندانی نمیبریم و این برای ما باید در الویت قرار داشته باشد. بعضیها میگویند که قران عربی است، به درد ما نمیخورد، برای عربها گفته شده. خوب شما بردار معنی فارسیاش را بخوان. حتماً که نباید عربی سلیس را یاد بگیری، بعد بیایی شروع کنی به خواندن قران. شما بخوانید پنجاه تا یک دانه را هم پیدا کنید بس است. صدتا یک دانه را هم آدم کاسب شود بس است همان را اجرا کند کلی برایش منفعت دارد. اماحرف اصلی، کلمه مشرک. شرک به معنی شریک است. وخداوند در مورد شرک در قران ایات بسیار مهمی را بیان کرده ومهم ترین ان ایات مطلبی هست که میگوید: خداوند اینکه برای او شریکی بیاورید را نمیپذیرد ونمی بخشدو فروتر از ان را یعنی (پائینتر)از ان را برای هر کس که بخواهد میبخشد. پس چی شد؟ خداوند اینکه برای او شریکی بیاورید را نمیبخشد وفروتر از ان را برای هر کس که بخواهد، هر اندازه که باشد، میبخشد. این آیه به زبان خیلی ساده دارد بیان میکند که شرک تنها مسئله ایای هست که برای هیچ مخلوقی قابل بخشش نیست. اصولاً شرک در مقام انسان بروز پیدا میکند. چون انسان هست که در جایگاه اختیار قرار میگیرد. واین توان را دارد که برای خداوند شریکی قائل بشود. سایر مخلوقات از این کارها نمیکنند. ولی انسان میتواند چنین کاری را انجام دهد. این نشان میدهد که این یک چیز شوخی برداری نیست. ومطلبی هست ازپیامبر اکرم که میفرمایند: شرک از راه رفتن یک مورچه ای بر روی یک سنگ سیاه در شب تاریک هم نادیدنی تر است. خوب ان مطلب اولی که گفته شد از کلام الله دارد مهم بودن این قضیه را بیان میکند. مطلب دیگری که راجع به زنا صحبت میکند، راجع به چیزهای دیگری صحبت میکند، راجع به قتل هم صحبت میکند. البته من نمیخواهم بگویم قتل بهتر ازشرک است یا زنا بهتر است ازاین حرفها نمیخواهم بزنم ولی میخواهم بگویم منشأ همه اینها خود همین شرک است من نمیخواهم بگویم ان یک چیز دیگر است و این یک چیز دیگر است. این پدر همه همانهاست. مطلبی که پیامبر راجع به ان صحبت میکند دارد در مورد پنهانی بودن این مطلب صحبت میکند.یعنی این مطلب خیلی مهم است و در عین حال که مهم است خیلی پنهانی است. پنهانی بوده که تاحالا هم پنهان مانده. خوب حالا ببینید که خداوند چه معامله ای میکند.با کسی که شرک بورزد. برای هرچیزی که خداوند آفرید ملکی راگماشت. فرشتگانی را قرار داد. برای هر چیزی برای ثروت، علم ،دانش برای سلامتی تندرستی، محبت برای هرکدام ازاینها ملک یا فرشته ای وجود دارد یا دسته ای از مخلوقات یا فرشتگان برای این امر گماشته شدهاند که بر این امر نظارت و مراقبت میکنند. درکلام الله راجع به فرشتگان صحبت میشود؛ که وقتی شما در جنگ بدر بودید ما به وااسطه هزاران فرشته نشان دار به شما کمک کردیم. وشما تیر می انداختیدولی این تیرهایی نبود که شما میانداختید. ما به شما کمک کردیم که تیرها رادرست بیاندازید و بخورد به هدف. در مورد کمک فرشتگان به انسان در چند جای قران صحبت شده است. یا میگوید: تنزل الملائکة والروح. در مورد نزول فرشتگان از عالم بالا به پائین صحبت میکند. پس فرشتگان خداوندموجودات تخیلی نیستند که ما بگوئیم فرشته وپری داستانها وافسانه ها هستند. اینها نیروهای مهمی هستند که برای امور مهمی وبرای حفاظت ونگهداری جان انسانها ومسائل مهم گماشته شدهاند ونظارت ونگهبانی میکنند. کاری که انجام میدهند حتی برای کودکان هم این مسئله وجود دارد. چیزی تحت عنوان فرشته نگهبان یک چیز خیالی نیست که بر انسان گماشته میشود وبه کمک ما می اید. حالا من میخواهم به همدیگر ربطش بدهم. در داستانهای یونان باستان شما خواندهاید، یونانیها اعتقادی داشتند که خدایان در کوه (اولمپ) هستند وانجا خدایان زیادی مثل آفرودیته، ونوس، مثلاً آپولون، زئوس که خدای خدایان میگفتند وخدایان دیگری که من فعلاً اسمهایشان را یادم نیست. ولی توی اساطیر یونان ازخدایان زیاد اسم برده میشود؛ که مثلاً وقتی از عشق صحبت میکنند میگویند من ازخدای عشق مثلاً آفرودیته یا ونوس یاری میطلبم که من در این مطلب که صحبت میکنم به من کمک بکند. خوب اینها جوک نبوده. چون میدانید پایه گذار حکمت، یونان است. شاید شما بگوئید که فلسفه که راجع به مسائل عقلی صحبت میکند واین جور چیزها ولی اگر ما مطالب یونان را بخوانیم میبینیم که صرفاً استدلال عقلی نیست مثل کانت. ان چیزی که در فلسفه یونان و جود دارد یک چیزی مثل عرفان وحکمت خودمان است؛ یعنی فاصله چندانی باهم ندارند. واین نشان میدهد وبه عبارت دیگر سقراط، افلاطون وبزرگان یونان در دوهزار وچهارصد سال پیش وقتی که فلسفه را بیان کردند وحکمت را پایه گذاری کردند از نیروهای الهی واز فرشتگان یاری طلبیدند وبه انها کمک کردند تا انها توانستند ان حکمت را پایه گذاری کنند. چرا که خود سقراط در صحبتهایش میگوید: این صحبت من نیست، من که خودم نادان هستم واین صحبت را دارند به من میگویند. اشاره مستقیم کرده و چنین چیزی راگفته است. پس یونانیان باستان هم به وجود فرشتگان و فرماندهان دست یافته بودند و این رامتوجه شده بودند. الان شاید شما باور نکنید، نیرومندترین کشورهای دنیا قانون اساسیشان رابر اساس فلسفه یونان نوشتهاند که اینقدر دارد جواب میدهد. اصول قوانین اساسیشان را براساس این فلسفه وحکمت یونان نوشتند. پس این فرشتگان را انها هم متوجه شده بودند. حالا انها مثلاً بهشان میگفتند خدایان. مثلاً جایگاه بالا به انها میدادند یا الههها میگفتند به انها ولی در مطالب خودمان هم چنین چیزی وجود دارد. خوب بیائیم توی قضیه شرک. پس برای هر کدام ازامورخیر نیروهایی بر این قضیه گماشته میشود ونظارت میکنند توی این قضایا. حالا مسئله ای که بوجود آمد در یونان این بود که این خدایان که بعدها در صدر اسلام هم اگر بخوانید بتهای بسیار زیادی قرار گرفت که مثلاً بتی برای رزق وروزی، برای جنگ وخدای برده داری، خدای تجارت، خدای رفاقت، ازاین جور چیزها که گماشته شده بودواتفاق جالبی که افتاد این بودکه اینها امدند، نیروهای مافوق امدند وشروع کردند به خدمت کردن انسانها وپایه گذاری یک سری از علوم توسط انسانهای حکیم ودانشمند. انها را ره نمائی کردند وبعد انسانها امدندوفرماندهان و این چیزها را که توسط امر خداوند فرستاده شده بود به جای خود خدا گرفتند ویک سری فقط شدند طرفدارفقط خدای عشق، فقط اورا میپرستیدند. یک عده طرفدار خدای روزی. یک عده طرفدار خداوند جنگ. یک عده طرفدار خدای ثروت. یک عده طرفدار خدای سلامتی، تندرستی. هرکدام یک شاخه ای را گرفتند وان بتهایی که قرار گرفته بود الکی هم نیست؛ که یک سری آدم هم بیایند چوب بگذارند جلوی خودشان وشروع کنند به سجده کردن وبگویند تو براورده کن. اینها یک سری داستانهایی دارد. ما نگاه میکنیم ومیگوئیم مردم انموقع چقدر احمق بودند. مثلاً یک چوبی رامیگذاشتند، یک سنگی را میگذاشتند وعبادت میکردند. فکر میکردند که چی؟ نمیدانستند که این جان ندارد؟ انها این را میدانستند. ان چوب واینها نمادهمان نیروهایی بوده که انموقع در جهان امدند تا پایه گذاری خیلی از مسائل را انجام بدهند وانها سمبل را گرفته بودندوبه ان سمبل اقتدا میکردند وان فرشتگان وان موجوداتی که این خدمات را انجام میدادند انها مثل خدای نادیدنی نبودند. انها قابل رویت هم بودند. چون فرشتگانی بودند یا انسانهای خیلی تکامل یافته بودند. وانها ان سمبلها را ازانهاساختند وبه انها اقتدا کردندواینطوری شد که قضیه خدمتی که خداونداینجور به انسانها کرده وقرار شد اینها نشانههایی باشد برای ایمان بیشتر انسانها به خداوندوتسلیم بیشتر وفروتنی. اینها امدند وشدند جایگزین. با یک برداشتهای غلط. تکه تکه برداشتهای اشتباهی بوجود امدوانها شدند سمبل خدای اصلی وهرکدام شاخه ای را گرفتند وشروع کردند به عبادت کردن ودیگر اصلاً محوشد. ان اصل قضیه که اینها را چه کسی فرستاده واینها تحت امر چه کسی هستند. اینها از قضیه وداستانش خارج شدواینطور شد که در زمین بت پرستی شیوع پیدا کردوانها یک سری نیروها بودو وقتی هم که به انها اقتدا میکردند، ان نیروها یک کارهایی راهم انجام میدادند. اینجور نبوده که هیچ کاری را انجام ندهند ولی بعداً فرمان آمد که این بساط را دیگر باید جمعش کنید چون خیلی از مسیر اصلی خودش منحرف شده وانجا که حضرت ابراهیم که یکتا پرست بود وپاکدین بود آمد واولین باران حرکت را انجام داد وانها را زد خرد وخاکشیر کرد وگفت شما برداشتتان اشتباه شده وشما قضیه را یک جور دیگرواشتباه برداشت کردهاید وشما باید تسلیم مطلق خدای نا دیدنی باشید. فرمانگذار فرماندهان یافرشتگان خداوند که فرستاده شدند برای پایه گذاری حکمت ومسائل دیگر. واین کار در زمان حضرت محمد هم دران قسمت آخر فیلم نامه اگر دیده باشید، این کار هم انجام میشود؛ که میخواستند این تفکر غلط را از بین ببرند. حالا من از جلسه بعدی انشاالله راجع به اثراتی که شرک در درون انسان میگذارد صحبت میکنم. ازاینکه به صحبتهای من گوش کردید ازهمه شما سپاسگذارم..
بااحترام همسفر سحر نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||