همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 

به نام قدرت مطلق الله


 لژیون مجازی همسفران عشق با استادی کمک راهنمای عزیز سرکار خانم الهه و دبیری همسفر آرزو، در تاریخ 19/12/1398 راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود. 

در ابتدا کمک راهنمای محترم، خانم الهه گفتند:
 امیدوارم حال همگی شما خوب باشد، حال من هم بحمدالله خوب است. خدا را شاکرم که بار دیگر در کنار یکدیگر هستیم و به خاطر ابتکار جناب آقای مهندس توانستیم جلسه سوم از لژیون مجازی را شروع کنیم و از یکدیگر بیاموزیم. در ابتدا امتحان مربوط به جهان بینی برگزار شد. ایشان فرمودند ما در زمان امتحان در حال آزمایش کردن خودمان هستیم. در امتحان جزوه و کتاب باز نیست و من باید بدانم که هر چه می دانم و بین من و خدای من است را بنویسم. درست است که من الان در کنار شما نیستم ولی هر کس خودش را در محضر خداوند می داند و به انسانیت و شرفی که دارد احترام می گذارد، بنابراین از کتاب یا جزوه استفاده نمی کند. سپس خانم الهه در مورد جواب سوالات توضیح دادند:
 دانایی به چه معنایی است؟ دانایی یعنی تشخیص ماهیت خواسته ها در هر شکل و در هر لباسی.
 حس چیست؟ حس هم اولین قوه به کار گیری عقل است.
 جهان بینی چیست؟ جهان بینی یعنی نوعی برداشت، ادراک و احساس ما نسبت به جعان اطراف و نسبت به هر چه که در اطراف ما وجود دارد می باشد، حتی نسبت به خودمان. 
بزرگ ترین مانع بر سر نفس اماره چیست؟ دانایی.  
تفاوت دانایی و دانایی موثر چیست؟ در دانایی ما چیزی را می دانیم. مثلا می دانیم که نباید دروغ بگوییم، می دانیم که نباید غیبت کنیم ولی این کارها را انجام می دهیم. اما در دانایی موثر من می دانم که نباید یک سری از کارها را انجام دهم و به آن عمل می کنم. 
چرا دایما برخی از اتفاقات یکسان برایمان رخ می دهد؟ وقتی یک اتفاق بد برای ما می افتد ولی درسی از آن نمی گیریم و دوباره با همان میزان دانایی و عمل ناسالم می خواهیم کاری را انجام بدهیم، باز همان اتفاق به طور مکرر برایمان رخ می دهد. پس چون دانایی ما دست نخورده است و هیچ آموزشی ندیده ایم باعث می شود آن اتفاقات حتی بزرگتر برایمان رخ دهد. 
کفر در لغت به چه معناست؟ کفر به معنای پوشاندن است. کفر یک لغت عربی است. یعنی پوشاندن و ندیدن چیزی.
 نتیجه کفر ورزیدن و ندیدن خوبی های دیگران چیست؟ وقتی که ما خوبی های دیگران را نمیبینیم، دیگران هم خوبی های ما را نمی بینند. 
مولانا جلال الدین رومی مال کدام ملیت است؟ متعلق به هر ملتی که از شعرهای مولانا استفاده کند.
 نتیجه تحقیقات آقای مهندس در مورد سیگار در کدام مجله چاپ شد؟ در مجله کانسلر که در انگلیسی به معنای مشاور است. 
اگر به خواسته های نامعقول نفس را به انجام رسانیم آیا مرتکب کفر شده ایم؟ خیر. مرتکب شرک شدیم. 
کفر یعنی خواسته معقول را نمیبینیم. در شرک خواسته نامعقول را اجرا می کنیم. اگر هم در فرمان خداوند شریک قایل شویم، آنگاه در فرمان ما هم برایمان شریک قرار می دهند و نمی توانیم خیلی از کارها را خودمان انجام بدهیم. مثلا خداوند گفته کاری را انجام نده ولی من انجام دهم یا خداوند گفته کاری را بکن و من انجام ندهم آنگاه در فرمان خودم هم دچار شریک می شوم. مثلا تصمیم می گیرم که به حمام بروم ولی شریکم به من اجازه نمی دهد و نمی توانم آن کار را به راحتی انجام دهم. ایشان در ادامه گفتند که ما با شرکت کردن در امتحان در اصل در حال محک زدن خودمان هستیم پس چه نمره کسی خوب و چه بد شود، مهم نیست. مهم این است که من می خواهم یادگیری و دانایی خودم را محک بزنم و خودم را برای آزمون کمک راهنمایی آماده کنم. که این بسیار مهم است. من تلاشم را انجام می دهم و نتیجه اش را به خداوند بزرگ واگذار می کنم. 
سپس خانم ها ی همسفر منصوره، فاطمه ف، سمیه، ندا، ناهید، فتانه، مریم، الهه، بهار، وجیهه، خدیجه، زهرا، فاطمه خ، فاطمه ا، حکیمه و آرزو در مورد دستور جلسه ( عقل و ایمان) مشارکت کردند: 
آقای مهندس در این سی دی می فرمایند که در سرلوحه همه کارهای ما باید دو مطلب وجود داشته باشد.عشق و ایمان. عشق چیزی است که انسان ها را به یکدیگر وصل می کند ایشان می فرمایند و ایمان به معنای باور و اعتقاد قلبی است. در کتاب آسمانی 114 تا سوره وجود دارد که در آنها بسم الله الرحمن الرحیم آمده است. ولی در سوره توبه در ابتدا نیامده است و در وسط سوره آورده شده است و در مورد عشق و محبت به خداوند گفته شده است. وقتی کسی آتشی در دست می گیرد و جنگلی را آتش می زند، تقصیر آن آتش زن است. حضرت مسیح خودشان هیچ کشتاری را انجام ندادند و پیروان ایشان این کار را کردند و این درست نیست که ما آن را به گردن آن حضرت بیندازیم. ایمان به معنای باور و اعتقاد قلبی به چیزی یا کسی می باشد، هر کسی باور های مختلفی در زندگی اش دارد مثلا باور به انسانیت، باور به ملیت و ....ایمان به خداوند هم مسایل خود را دارد. ایشان فرمودند عشق و محبت همیشه وجود دارد. حتی در حیوانات هم وجود دارد. پایه وجودی همه چیزها عشق و محبت است. اگر این عشق و محبت نباشد نسل منقرض می گردد. مثلا وقتی مادری می خواهد از فرزندش نگه داری کند، اگر آن فرزند مریض شود، مادر شب تا صبح بالای سر فرزندش بیدار می ماند. پایه این کار عشق و محبت است.حتی در حیوانات هم به همین صورت است، مثلا حیوان مادری از فرزندش در برابر حیوانات بزرگتر مراقبت می کند. حتی گاهی برخی از حیوانات با انسان ها انس می گیرند و اگر آن را نبینند می میرند. این ها همه به خاطر عشق و محبتی است که در تمامی موجودات وجود دارد. که در وادی چهاردهم این مسیله به خوبی بیان شده است. در کنگره هم به همین صورت است وقتی اعضای کنگره با دل و جان کاری را انجام می دهند بدون آنکه پولی را دریافت کنند همه اش به خاطر آن عشق است. در کنگره ایمان هم وجود دارد چون اگر نبود ما الان اینجا نبودیم، علت اینکه ما می توانیم زمین بخریم فقط به خاطر ایمانی است که در قلب بچه های کنگره وجود دارد. اگر به انسان عشق داده نشود افسرده وغمگین خواهد شد ولی هنگامی که عشق می گیرد شاداب و با طراوت می گردد و این عشق است که باعث می گردد همه سختی ها و رنج ها از یاد انسان برود. ما باید ناخالصی ها را از وجودمان پاک کنیم و این کار بسیار سختی است، این کار با دعا و ورد خواندن انجام نمی گردد بلکه باید با تفکر وعمل باشد. ممکن است در طی این راه مشکلاتی بر سر راه ما قرار بگیرند که ما توسط یک سری از افراد این مشکلات را حل می کنیم و در پی آن به ایمان و عشق نیازمند هستیم. آقای مهندس گفتند شما در صورتی می توانید کاری را به دیگران بگویید انجام بدهند که قبلش خودتان آن کار را انجام داده باشید انسان یک موجود کمال جو است که دایما به فکر تزکیه خودش می باشد و در حال آموزش گرفتن است. آموزش در همه جهان ها وجود دارد.
 سوال همسفر حکیمه: تزکیه در بعد های دیگر به چه صورتی انجام می گردد؟
 جواب کمک راهنما سرکار خانم الهه: هنگامی که ما به یک بعد دیگری انتقال پیدا میکنیم، دقیقا زندگی ای که الان داریم را در آنجا هم داریم یعنی اگر من الان انسان ناسپاسی هستم در آن بعد نیز انسان ناسپاسی هستم. اگر معتاد هستم آنجا هم هستم، اگر این سمت دروغ می گویم یا غیبت میکنم آنجا هم این کار را می کنم. اگر انسان محققی هستم و تلاش می کنم آن سمت نیز این گونه هستم بنابراین فرقی وجود ندارد و من در آنجا نیز برای خود یک جامعه فیزیکی دارم و مشغول هستم. اگر ما مسایل و مشکلاتمان را در اینجا حل کنیم مثلا افسردگی، در آن بعد دیگر این افسردگی همراه من نخواهد بود ولی اگر اینجا این مشکل را رفع نکنم، به خودم محبت نکنم، خودم را دست کم بگیرم، برای آموزش خودم تلاش نکنم، برای ارتقا خودم تلاشی نکنم مثلا سفر اول هستم و برای رسیدن به سفر دوم تلاش نکنم، در سفر دوم هستم ولی برای خدمت تلاشی نکنم، آنوقت آن طرف هم در رنج هستم. پس باید این طرف تلاش کنم که بعد در رنج نباشم. مسلما ما آن طرف مسایل و مشکلاتی خواهیم داشت ولی مسایلمان با یکدیگر فرق خواهد کرد. 
سخنان کمک راهنمای محترم خانم الهه در مورد محبت، عشق و ایمان: ایشان گفتند که آقای امین شعری دارند که می گویند: گر محبت نرسد// زهر به جان ها برسد. یعنی اگر که من محبت نکنم و محبتی هم دریافت نکنم، قطعا چیزی که جای محبت را می گیرد زهراست. وقتی زهر به جام کسی برسد انگار آن فرد مسموم می گردد، انگار که مار آن فرد را گزیده است. وقتی هم که مار سمی کسی را می گزد آن فرد می میرد. پس اگر محبت نکنم و به من محبت نرسد با مردن مواجه می شوم. اولین محبتی که من باید انجام بدهم به چه کسی است؟ خودم. یعنی اگر من الهه به خودم محبت نکنم، آن گاه به جانم زهر می رسد، حالم خراب می شود. حال چگونه به خودم محبت کنم؟ باید مثلث جسم، روان و جهان بینی را کار کنم. چگونه روی جسم خود کار کنم؟ باید به جسمم رسیدگی کنم، تغذیه درستی داشته باشم، بدنم را سالم نگه دارم، بهداشت شخصی ام را رعایت کنم، حمام بروم، موهایم را کوتاه کنم، لاک بزنم و به خودم اهمیت بدهم و اینها همه مربوط به بعد جسم است. بعد بعدی روان و بعد از آن جهان بینی است. اگر جسمم را درست کنم اما جهان بینی درستی نداشته باشم، روان خوبی نخواهم داشت. روان بنا بر دو چیز حالش خوب یا بد می گردد.اگر جسم خوب کار کند ولی جهان بینی خوب نباشد یعنی همیشه طلبکارم، کنجکاوم، خودم را با دیگران مقایسه می کنم، می گویم تو مرا دوست نداری اما بقیه را دوست داری، روان خوب کار نمی کند.یعنی جسم و جهان بینی هستند که روان را می سازند. اگر حالم خوب نیست مشکل از روان است. روان یعنی خلق و خو، رفتار و برخوردم با بقیه به چه صورت است، در هنگام عصبانیت چگونه هستم. دو فاکتور هستند که روان را می سازند: جسم و جهان بینی. جهان بینی یعنی احساس، برداشت و ادراک ما نسبت به هستی و اطرافیان. آیا من نسبت به اطرافیانم طلبکارم؟ آیا در کارشان دخالت می کنم؟ آیا اگر دو نفر با هم دعوا می کنند من به هم می ریزم؟ آیا دایما خود را با دیگران مقایسه می کنم؟ آیا منی که تازه وارد لژیون شده ام می گویم که بقیه نورچشمی شما هستند و خودم را با بقیه مقایسه میکنم؟ بعضی ها هیچ خدمتی نمی کنند. مثلا می گوییم مشارکت کنید اما انجام نمی دهند یا می گویند که مریض هستند. اگر من در حال مقایسه خود با دیگران هستم یعنی روان من به هم ریخته است. وقتی جهان بینی بینی خراب باشد بر روی جسم اثر میگذارد. خود به خود دچار بیماری می شوم. وقتی حسادت میکنم بیماری می گیرم. وقی سی دی گوش نمیکنم ناامید می شوم. وقتی رهجویی در سفر اول است هم تحت آموزش است و هم تحت حمایت است. اما وقتی وارد سفر دوم شود، اگر کمک راهنما نشد آن وقت آن رهجو خودش می ماند و تاری کی های وجودش. وقتی سی دی نمی نویسد خودش می ماند و تاریکی های وجودی خودش. وقتی خدمت نمیکند هم در تاریکی ها می ماند و حالش خراب می شود. افسرده و نا امید می گردد. بر می گردیم به سخن آقای امین که فرمودند: گر محبت نرسد// زهر به جان ها برسد. من باید اول به خودم محبت کنم. یعنی اول به جسمم، خودم، روانم و جهان بینی محبت کنم. به خودم خدمت کنم، ورزش کنم. بهداشت را رعایت کنم، مسواک بزنم. وقتی به خودم محبت کردم می توانم به بقیه هم محبت کنم. چطور انتظار دارید که شلنگی که داخلش آب وجود ندارد، آب به بیرون بدهد. آیا امکان دارد؟ چطور ممکن است که انسانی در درونش محبت نداشته باشد اما به دیگران محبت کند؟ برخی از افراد دایما منت می گذارند که ما فلان کار را برای بقیه انجام می دهیم. خوب شما این زحمت را نکشید.این محبتی که دارای منت و فخر فروشی باشد خوب نیست. محبت دارای سه شرط است: ذره ذره باشد، بالاعوض باشد و با تفکر باشد. من به خاطر محبتی که می کنم دنبال این نباشم که آن فرد هم برایم جبران کند. وقتی که محبت بالاعوض نباشد هیچ گاه به ما بر نمی گردد. وقتی هم که بالاعوض باشد آن هزاران هزار بر میگردد. مانند محبتی که حیوانات به یکدیگر دارند. در مستندی یک شیر به آهویی حمله کرده بود و می خواست آن را شکار کند. وقتی آهو بر روی زمین افتاد، شیر متوجه شد که آهو حامله است. شیر به آهو دست نزد و کنارش نشست، آهو مرد و بعد شیر هم در کنار آهو مرد. یعنی از غصه مرد. این محبت را نشان می دهد. همه حیوانات به همدیگر محبت دارند. ممکن است من نفهمم که راهنمایم چقدر دارد به من محبت میکند، راهنما شاید مرا تحویل نگیرد اما دارد به من محبت می کند. به خاطر اینکه تو روی کارت فکر کنی. ممکن است راهنما سرتان داد هم بزند، مگر شما سر بچه های خود داد نمی زنید؟ این خوب است چون او صلاح شما را می خواهد وگرنه می گفت اشکالی ندارد و مهم نیست. این عشق است ولی مه عشقی که با منت همراه باشد. وقتی من عاشق باشم، خدمت کنم، من دارم ظاهر به دیگران خدمت کردم اما باطنا این خدمت به خودم است و من دارم ظرف محبت خودم را پر می کنم. هر چه بیشتر محبت کنم ظرف خودم پرتر می شود و کاسه گدایی در دست نمی گیرم و بگویم چرا مرا نمیبینید، چرا مرا تحویل نمی گیرید، چرا فلان کار را برایم انجام نمی دهید، چرا ...... اینجا کاسه محبت من خالی است و زمانی پر می شود که خودم محبت کنم. در کنار عشق و محبت باید ایمان و عقل سالم هم وجود داشته باشد. وقتی ایمان و عقل سالم باشد عشق من پررنگ تر می گردد و من آرامش بیشتری خواهم داشت. وقتی خدمت ما خالصانه باشد و به دیگران کمک کنیم این به این معنا است که به خودمان کمک می کنیم. وقتی شما هم آموزش گرفتید، تلاش کردید و کمک راهنما شدید، ازین آموزش ها می بخشید. که هر چه بیشتر ببخشید، محبت بیشتری نصیب شما خواهد شد. هر چه خدمت بیشتری انجام دهید به آرامش بیشتری می رسید. 
مشارکت خانم فاطمه ا: در مورد سی دی کفر: کفر به معنای پوشاندن است و وقتی من نعمتی را نمیبینم، آن نعمت از من گرفته می شود. خدارا شکر که توانستیم از آموزش های مجازی استفاده کنیم. تنها مکانی که دوست دارم و همه جوره از آن آموزش می گیرم کنگره است و مشارکت اعضا برایم آموزش است. حال این مدتی که به کنگره نمی آیم به یاد سخن جناب مهندس می افتم که هر اتفاقی که برای انسان می افتد، به نفع خودش است. مسلما طبق آیه الهی بعد از هر سختی راحتی است. این سختی هم نیاز بوده است که تحمل کنیم تا اینکه بیشتر قدر کنگره را داشته باشیم.  
خانم فاطمه ف: من هر هفته که به کنگره می آیم متوجه می شوم که پیوند محبت بسیار برقرار است. با اینکه ما الان از راه دور ارتباط داریم و یکدیگر را نمی بینیم اما شما جواب تمام سوالاتی که در ذهن من بوده است را دادید.
 توضیح خانم الهه در مورد شرک و کفر: شرک یعنی نقض فرمان کردن، یعنی فرمان خواسته نامعقول نفست را اجرا کنی. فرمان می گوید غیبت نکن اما نفس می گوید غیبت کن. وقتی غیبت کنم یعنی فرمان را نقض کرده ام، خواسته نفس اماره را برآورده کرده ام. حال مرتکب شرک شدم. یعنی من فرمان یک نفردیگر را اطاعت کردم. برای خداوند شریک قایل شده ام. به فرمان شیطان گوش داده ام. در این صورت در فرمان های من نیز برایم شریک قایل می شوند. وقتی می خواهم بخوابم به خودم میگویم راس ساعت 5 صبح بیدار شو، ولی نمی توانم بیدار شوم چون فقط فرمان من نیست و در فرمان من هم شریک است. و این نتیجه شرکی است که انجام داده ام. کفر به معنای پوشاندن است. یعنی ندیدن آن خواسته معقول. خواسته معقول من سی دی گوش کردن است ولی می گویم بی خیال، بعدا انجام میدهم. خواسته معقولم این است که وقتی کسی برایم کاری انجام می دهد تشکر کنم، اما میگویم بی خیال مهم نیست. 
سپس جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید. 
دستور جلسه هفته آینده: موانع محبت 1
 سی دی برداشت: ناخودآگاه 




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات