همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
شنبه 23 فروردین 1399 :: نویسنده : همسفر مریم (ع)
به نام قدرت مطلق الله لژیون مجازی همسفران عشق به استادی کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه و دبیری همسفر آرزو با دستور جلسه سی دی برداشت محصول، در تاریخ۹۹/۱/۱۲ساعت مقرر آغاز به کار کرد.
در ابتدا راهنمای گرامی خانم الهه اینگونه آغاز کردند: انشاالله که حال همگی خوب باشد، حال من هم بحمداللَّه خوب است. خدا را شکر می کنم که یک بار دیگر با هم هستیم و می توانیم از همدیگر آموزش بگیریم و سطح دانایی خودمان را ارتقاء بدهیم و از همسفران خواستند که در مورد سی دی برداشت محصول مشارکت کنند. مشارکت همسفران خانم ها منصوره، مریم، ناهید، آرزو، سمیه، محدثه، ندا وجهیه، بهار ،فاطمه، فتانه، الهه،زهرا: در این سی آقای مهندس می فرمایند : اگر برای ما مشکلی پیش می آید ما باید بدانیم مشکل ما از کجا سرچشمه می گیرد و اگر بدانیم 90 درصد مسئله حل است، مثلا اگر ماشین ما خراب است و بدانیم مشکل از بست باطری ماشین است 90 درصد مشکل ما حل است، پس می رویم بست باطری رامحکم می کنیم و ماشین روشن می شود و در ادامه در مورد حرکت کردن و حرکت درست صحبت می کنند و اینکه اگر انسان می خواهد به سمت ارزش ها حرکت بکند مثلا اگر آدم دروغگویی است می تواند دروغش را کم کند و اگر انسان سارقی است دزدی اش را بگذارد کنار. همین کار موجب حرکت به سمت ارزشها است و نیاز نیست که صبح تا شب بخواهد نماز بخواند. تسبیح به معنای پشت سر هم گفتن است، وقتی در یک کارخانه کارگران طبق برنامه ی مدیریت کارشان را انجام بدهند. خط تولید را می برند بالا اینها همه دارند در تسبیح کارخانه پیش می روند، ولی اگر این کارگران از صبح فقط به مدیریت سلام کنند و اصلا کار نکنند، خوب تولید می آید پایین. پس باید کار و حرکت هر انسانی با تفکر و تعقل باشد تا اینکه به نتیجه ی خوبی برسد و هر گاه تصمیمی را می گیرید باید با برنامه ریزی و حرکت آنرا عملی کنیم، مانند اینکه اگر میوه رسیده است باید آنرا بچینیم به موقع و استفاده کنیم و گرنه میوه می گندد. آب و تمامی جامدات حس انسان، عشق و محبت را درک می کنند. اگر ما دو لیوان آب برداریم به یکی از آنها کلمات محبتآمیز و عاشقانه بگوییم و به دیگری بد و بیراه و الفاظ ناشایست و بعد آنها را فریز کنیم و کریستال های آنها را با میکروسکوپ نگاه کنیم، می بینیم که لیوان اولی کریستال های منظم و قشنگی دارد ولی آن دومی کریستالهای زشت و نامنظمی دارند و به این نتیجه می رسیم که حس را دریافت می کنند و آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی. یعنی محبت انسان ها را زنده می کند و عدم محبت انسان ها را سیاه می کند و می سوزاند. عشق به دانستن و یافتن سکهای است که هر دو طرفش یک شکل دارد، وقتی که با یک موضوع درگیر هستیم و از آن موضوع ترسی در دل ماست. باید ترس را از دل بیرون کنیم یا اینکه اطلاعات و آگاهی خود را درمورد موضوع زیاد کنیم تا اینکه ترس از دل ما بیرون برود و این کار می تواند کلیدی باشد، برای ادامه راه پس هر موضوعی را که می خواهیم حل کنیم کلیدش و در موضوع و مسئله ی دیگر است مانند فرد مصرف کننده که یک گرم 5 روز است نمی تواند برود روی یک گرم 15 روز باید یک گرم 7 روز و یک گرم 8 روز تا..... را داشته باشد تا برسد به یک گرم 15 روز. باید پله های قبلی را طی کند تا به پله ی بعدی برسد. باید توان عقلی و حسی را باهم به کار بگیریم تا به نتیجه برسیم، اگر تعقل نکنیم و حسمان را به کار نبریم نیروهای ما می شود نیرو های حقه ی درون و اگر توان عقلی و حسی را باهم به کار ببریم آن وقت توان واقعی با توان تصویری منطبق می شود و بعد آنچه را که تصور می کردید واقعا در واقعیت برایتان اتفاق می افتد و بخاطر همین است که می گوییم با تفکر ساختارها آغاز می شود و بدون تفکر آنچه هست روبه زوال می رود. تفکر باید 3 تا ویژگی داشته باشد 1-مبدأ داشته باشد 2- مقصد داشته باشد 3- هدف داشته باشد. فرد مصرف کننده وقتی که سفرش را شروع می کند، همین که در مسیر قرار می گیرد و نظم داشته باشد به او کلی انرژی می دهد و باعث می شود که در مسیرش ثابت قدم شود و احساس کند که آدم دیگه ای شده. فردی که قبلا یک آدم بی نظم و فرو ریخته بوده است. همسفر خانم فاطمه از راهنمای محترم خانم الهه سؤالی پرسیدند: در این سی دی آقای مهندس فرمودند: برای رسیدن به هدف باید توان فکری و توان عقلی را به کار ببریم، وقتی که این دو بر هم منطبق شدند می توانیم بدون کمک دیگران به اهدافمان برسیم سوأل من این است که چگونه توان حسی را با توان عقلی منطبق کنیم؟ چگونه می توانیم با کمک این دو به هدفمان برسیم بدون نیاز به کمک دیگران؟ راهنمای گرامی خانم الهه جواب دادند: سلام دوستان الهه هستم یک همسفر : انشاالله که حال همگی شما خوب باشد خیلی مشارکت هایتان خوب بود آفرین به شما ها بسیار لذت بردم. از این که به این خوبی مشارکت می کنید متشکرم از شما و امیدوارم هر چه که یاد می گیریم در مقام عمل به کارببریم. اینکه توان حسی را با توان عقلی منطبق کنیم خیلی مهم است. خواسته ها باعث ایجاد حس یا نیرو می شوند مثلاً من دلم الان دو تا ذرت بو داده می خواهد و گفتیم که حس اولین قوه ی بکار گیری عقل است. وقتی یک چیزی را من می خواهم و خواسته اش هست چه چیزی را به وجود می آورد؟ نیرو و اشتیاقی را در من به وجود می آورد، برای چیزی که آن وقت هست. الان من دلم ذرت بو داده می خواهد. ولیکن آیا من ذرت بو داده را در اختیار دارم؟ مسلما ندارم یا اینکه همین الان دلم باقالی پخته یا آش رشته می خواهد. خواسته ی من یک چیزی را مطرح کرده و نیرو، حس یا انرژی را در من ایجاد کرده و من دنبال این هستم که راهی را پیدا کنم که بتوانم الان این آش رشته را با پیاز داغ بخورم. خوب مسلماً وقتی که تعقل کنم می بینم که الان در خانه لوبیا ندارم و شرایط هم فراهم نیست که از خانه بروم بیرون آش رشته را فراهم کنم. عقل یک نفر هم که آنقدر کار نمی کند که میگوید الان که دلت آش رشته می خواهد باید بروی بیرون بخری و بیای بخوری. ولی عقل تو به شما الان میگوید که درقرنطینه ی خانگی هستید هیچ کس نباید از خانه بیرون برود در واقع چون عقل فر ایزدی دارد بنابراین به خودی خود اگر از طریق حس اطلاعات درست به آن برسد پس در تکامل خودش مستقل است یعنی نیاز به چیز دیگری ندارد. ولیکن یک موقعی حس ما یا اطلاعات اولیه ای که به ما می رسد اطلاعات درستی نیست بخاطر همین به جای اینکه خودمان فکر کنیم یک موقعی عقل به من می گوید که تو خودت عقلت به این قضیه نمی رسد از راهنمایت بپرس پس این هم بخشی از تعقل هست. حالا اگر حس ما اطلاعات درست بدهد به عقل، آن موقع عقل به تنهایی خودش می تواند تصمیم بگیرد حتی ممکن است تصمیمش این باشد که تو الان بهترین کار این است که با راهنمایت مشورت کنی این هم بخشی از تعقل می شود در واقع اگر حس انسان درست باشد و تزکیه بشود آن موقع انسان می تواند به تعقل درست دست پیدا کند. عقل هیچ وقت فرمان اشتباه نمی دهد مگر این که اطلاعاتی که به آن می رسد اشتباه باشد. در ادامه راهنمای گرامی خانم الهه در مورد سی دی مشارکت کردند: خانم الهه فرمودند :اولاً اسم سی دی برداشت محصول است برداشت کردن یعنی بدست آوردن محصول. اگر ما گندم بکاریم بعد از 8ماه که مراقبت کردیم باید محصول را برداشت کنیم یعنی جمع آوری کنیم اگر این کار را انجام ندهیم گندم را آفت میزند و خراب میشود. در هفته ی قبل آقای امین درمورد وادی 7صحبت کردند. ایشان فرمودند : اگر ما فقط در یک ضلع رشد کنیم فقط آموزش بگیریم ولی عملی نکنیم مثلث دانایی ما روز به روز کوچک تر می شود. مثلث دانایی 3تا ضلع دارد 1- تفکر 2- تجربه 3- آموزش. مثلا اگر من فکر کنم الان آش رشته بپزم ولی بلند نشوم کاری بکنم حبوبات و وسایلش را آماده کنم آش پخته نمی شود. با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمی شود. تا فردا صبح هم که بنشینم کسی به من حلوا نمی دهد پس. باید تفکر را به جنبه ی عمل در بیاوریم. اگر تفکر کردم وفهمیدم حالم خراب است و راهنمایم به من گفتند که سی دی گوش کن و انجام ندادم خود به خود از لژیون پرت می شوم بیرون. وقتی فهمیدم حالم خراب است و اشکال در من است و یک سر قضیه در من است تمام این اتفاقات می افتد که من یک آدمی بشوم که قلبم صاف تر بشود و پالایش پیدا کنم حالا، وقتی که تفکر کنم ولی حرکت نکنم مثلا سی دی اهمیت خواب شب را گوش کنم ولی شبها دیر بخوابم. آقای امین فرمودند :دانایی به معنی تشخیص است وقتی یک نفر در یک ضلع رشد کند و کار عملی نکند یعنی آموزش ببیند ولی خدمت نکند مثلث دانایی اش روز به روز کوچکتر می شود یعنی قدرت تشخیصش می آید پایین و خیلی چیز ها را نمی فهمد. بعضی آدمها همین طور هستند هزار بار هم که بهش بگویی باز هم نمی فهمد چرا؟ چون قدرت تشخیص را از دست داده است. تسبیح از سَبحَ می آید به معنی پشت سر هم گفتن یک چیزی پشت سرهم انجام دادن یک کاری ودقیقا این است که: عبادت به جز خدمت خلق نیست. دقیقاً در صحبت های آقای مهندس معنی می شود که عبادت کردن این نیست که مکه بروم و همیشه نماز بخوانم و روزه بگیرم این ها ظاهر کار است که این تسبیح ظاهری است و اما یک تسبیح باطنی داریم که حتی کرم خاکی حتی خنگ باغچه که درخت است لاشخور و کرکس و پلنگ همه ی این ها در حال تسبیح هستند یعنی دارند در جهت ارتقاء و کیفیت خودشان قدم بر می دارند و نه تنها خودشان تکامل پیدا می کنند بلکه دارند باعث ارتقا و تکامل جهان هستی می شوند کرم خاکی دارد کاری می کنه که اکسیژن به ریشه های درخت برسد بنابراین هم خودش تکامل می کنه هم دارد به هستی خدمت می کند. پس تسبیح کردن یعنی اینکه من چقدر می توانم خدمت کنم به خودم وبه هستی. وبدانیم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود. اگر قرار باشد که من گنجی حاصل کنم باید رنجش را هم ببرم دقیقا صحبت آقای امین در سی دی کج :اگر من چیزی را که می دانم را عمل کنم آن موقع به بهره برداری می رسم. اگر تلاش کنم و فروتنی کنم تواضع داشته باشم و قدر دان باشم آن وقت پیشرفت می کنم. رهجو از من سوال می پرسد و من جواب می دهم می رود دنبال کارش نمی گوید چشم خانم الهه، یا اینکه چشم آن کار را انجام دادم حالم خوب شد بعضی اوقات من تعجب می کنم نه اینکه چرا از من تشکر نکرد نه،بخاطر این که پس ما داریم در این لژیون چه کار می کنیم وقتی که می گویم چشم و می روی باید بعد بیایی و بگویید خیلی ممنونم من این کار را کردم و از آن حال خرابی که در به در دنیا را داشتم می گشتم تا اینکه 5 دقیقه آرامش داشته باشم والان این آسایش را دارم و از شما ممنونم. حتی اگر من دعوایش می کنم باید برود وآن کار درست را انجام بدهد. یک نکته ی دیگر اینکه اول سی دی برداشت محصول آقای مهندس می فرمایند که: عید کهن را به شما تبریک می گویم یعنی عید باستان همین نوروزی که الان در آن هستیم وتقارن ایجاد شد با دستور جلسه ای که داریم کار می کنیم و خیلی خوشحالم از این قضیه. و گفتند با رسیدن شکوفهها به میوه وقتی نیست حتما دیده اید وقتی درخت ها شکوفه می کنند بعد از مدتی میوه اش در می آید ولی شکوفه خیلی سختی می کشند این چند روزه تماما باران آمده است وقتی که دستمان را زیر باران می گیریم باران برای ما لطیف است ولی موقعی که رگبار می گیرد درخت اذیت می شود برای شکوفه ی کوچک درد ناک است ولی این ها را تحمل می کند تا به میوه برسد ماهم برای این که به میوه برسیم باید سختی هارا تحمل کنیم همان صحبت آقای مهندس در سی دی بازی که می فرمایند: اگر کسی می خواهد به چیزی برسد باید سختی هایش را تحمل کند تا سختی نکشد چیزی به او نمی دهند. نابرده رنج گنج میسر نمی شود و نکته مهم که فهمیدیم این است که ما برای اینکه حرکت بکنیم لازم است که علت مشکل را بدانیم اگه قرار است به حال خوش برسیم و حالا حالمان ناخوش است باید علتش را بدانیم این خیلی خیلی مهم است که ما در واقع اشکالی اگر داریم منیت ، غرور، تکبر، دروغ، و خیانت است ، هرچی هست در درونمان ویروس را پیدا کنیم وقتی پیدا کردیم راه حلش خودش پیدا می شود. آیه 112 سوره ی بقره می گوید که : کسی که به طرف خداوند، رویش را بکند به طرف خداوند یعنی کارهایی که ما داریم انجام می دهیم ولی این کافی نیست در صراط مستقیم قرار بگیرد ولی احسان هم بکند( وهو محسن) این آدم نه برایش ترسی ایجاد می شود نه خوفی و نه حزنی برایش می ماند این را من خارج از قضا یای دینی گفتم فقط برایم جالب بود که اگر کسی در راه درست قرار بگیرد و خدمت و احسان هم بکند این آدم نه می ترسد نه حزن واندوه برایش باقی می ماند. ودر آخر لژیون بادعای اعضا تمام شد سی دی جلسه آینده: نقش همسفر سی دی برداشت : گره عشق 2
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||