همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
یکشنبه 21 اردیبهشت 1399 :: نویسنده : همسفر آرزو 1

به نام قدرت مطلق الله


گزارش لژیون همسفران عشق، با استادب کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه و دبیری خانم خدیجه با دستور جلسه وادی نهم در تاریخ ۹۹/۲/۱۶ راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم  با قوت گرفتن از قدرت مطلق جلسه را آغاز می کنیم:
سلام دوستان الهه هستم همسفر. عزیزان امیدوارم که حال همه شما خوب باشد و نماز روزه هایتان هم مبارک باشد. بی صبرانه منتظر دیدنتان هستم و خیلی دلم برایتان تنگ شده است . منتظر مشارکتهایتان هستم.

مشارکت همسفر مریم: 
سلام دوستان مریم هستم همسفر عرض سلام وخدا قوت خدمت خانم الهه عزیزم. هفته راهنما را در راس ب آقای مهندس و خانواده محترمشان و شما کمک راهنمای عزیزم تبریک می گویم، از خداوند می خواهم که برایتان بهترینها را رقم بزند. در وادی نهم آقای مهندس می فرمایند: وقتی میخواهیم حرکت بکنیم باید هدف و خواسته مشخصی داشته باشیم و در حال مستقیم باشیم و از ضد ارزشها دوری کنیم تا به آسایش و آرامش برسیم، مثلا فردی که رشوه گیر هست اگر بخواهد از این کار دست بردارد به یکباره نمی تواند اینکار را انجام دهد، چون از این راه به ثروت رسیده و حالا از دست دادن تمام اینها امکان پذیر نیست و باید در طی مدت طولانی این عمل را کم بکند (رشوه) و به حداقل برساند و در صراط مستقیم بتواند به آسایش و آرامش برسد و اگر بخواهیم نقطه تحمل بالای داشته باشیم، باید دو پارامتر را در نظر بگیریم: 1.تکرار منظم موضوع  2.پارامتر زمان. مثلا موضوعی که من را بسیار اذیت می کرد این بود که خیلی سریع عصبانی می شدم و پرخاشگری می کردم و از زمانی که به کنگره آمدم سعی کردم این کار را انجام ندهم. اما نتوانستم به یکباره این کار راانجام دهم، و کم کم این رفتار را از  خودم دور کردم در طی این یک سال خیلی کم توانستم نقطه تحملم را افزایش بدم. اما خدا را شکر میکنم و از آقای مهندس و خانم الهه سپاسگزارم که با آموزشهایشان که به من دادند، توانستم رابطه ای که بین من و مسافرم و بچه های از بین  رفته بود تبدیل به محبت کنم و از داد و بی داد و عصبانیت ها خبری نیست.
مشارکت همسفر خدیجه:
 سلام دوستان خدیجه هستم همسفر، تبریک می گوییم به خانم الهه عزیزم بهترین راهنمای زندگیم، وادی نهم به این اشاره دارد که وقتی نیرویی از کم شروع شود نقطه حتما می یابد وای پیام در مورد کسانی است که به تفکر تازه رسیده اند و به نفسشان توجه دارند. ولی خواهند از سخن به عمل برسند، و اگر من فقط در صور ظاهرم انسان خوبی نباشم و صورت پنهان من هم درست باشد و حرف و عملم هم یکی باشد و با کاشتن بذر  نیکو محصول خوب برداشت کنم و این بذرهای نیکو همان کارهای ارزشی و معنوی هست که وقتی که من در مسیر مستقیم قرار می گیرم و رفتارم را اصلاح میکنم به سعادت و آسایش میرسم و مطمئن هستم که خداوند کمکم می کند. شاید در این راه مشکلی پیش بیاید، ولی حل می شود، مثلا زمانی که من تصمیم می گیرم که غیبت نکنم، دقیقا همان سر راه من قرا می گیرد و من امتحان می شوم که آیا حرف و عملم یکی هست یا نه و من نتیجه ای که به دست آوردم این بود که با آن آگاهی واطلاعات که به دست آوردم، تحملم را بالا می برم و کلا انسان مجموعه ای از رذیلت ها و فضیلت ها است و خوب و بد با هم در وجودش نهاده شده است، یعنی زمانی که به دنیا آمده این خوبی ها و بدی ها همراه او بوده، ولی انسان ویژگی دارد که آن قدرت اختیار است و می تواند از بین دو تا راه خیر و شر یکی را انتخاب بکند و در آخر هم باید جوابگو باشد و اینکه راه ارزشها و تقوا ظاهرشان مثل کوزه گلی است، ولی در داخل آن آب گوارا است، راه ضد ارزشها مثل یک جام طلایی است که در آن زهر وجود دارد. مثل دزدی و رشوه که خیلی راحت است اما به دست آوردن درآمد حلال با سختی همراه است. برای عبور از این ضد ارزشها من باید به آرامی نقطه تحملم را بالا ببرم و باید بدی ها را کلی از بین ببرم نه تکی. مثلا اگر من درد معده دارم به اعصابم ربط دارد که باعث ترشح اسید معده میشود و مشکل میشود پس اینها به هم ربط دارند تا درمان کامل بشود. و یا درختی که میوه تلخ دارد باید کل درخت اصلاح بشود نه یک شاخه آن تا میوه شیرین بدهد. هر چیزی در هستی نقطه تحمل دارد مثل فلزات مختلف که هر کدام در شرایط دمایی مختلف ذوب می شوند و انسانها هم تحت به کسری از شرایط روحی روانی بهم می ریزند و از کنترل خارج می شوند و وارد آستانه آشوب می شوند و بدون اراده احترام آن طرف را می شکنند، پس ماباید مراقب باشیم که با رفتار مناسب دیگران را به آستانه آشوب نرسانیم و باید نقطه تحملمان را بالا ببریم تا حرف و عملمان یکی باشد .
مشارکت همسفر آرزو:
سلام دوستان آرزو هستم همسفر، خدا را بسیار شاکر هستم که بار دیگر در جلسه پر محبت حضور دارم. هفته راهنما را در ابتدا به جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و خانم الهه عزیزم خیلی خیلی تبریک می گوییم و خداوند را بابت چنین گوهر ارزشمندی که بر سر راه من قرار داده اند سپاسگزارم ، در مورد وادی نهم و تاثیر آن روی من باید بگویم که من خودم تمام این ضد ارزشها را داشته ام. حالا با کمی ارفاق میتوانم بگوییم که چند مورد را نداشته ام و خدا را شکر که جایی پیدا شد که من بتوانم  بیایم و تصمیم بگیرم که دیگر آن اشتباهات را انجام ندهم و برای مثال من دروغ می گفتم، در امور دیگران دخالت می کردم، خودم را عقل کل می دانستم و در مورد هر چیزی نظر می دادم یا برای منفعت خودم حتی حقی را ناحق می کردم و در این ماه عزیز از خداوند می خواهم که از سر تقصیراتم بگذرد و به من کمک کند تا بتوانم کم کم روی خودم کار بکنم و از این ضد ارزشها بیرون بیایم، چون همانطوری که پیام این وادی هست باید ذره ذره این کار صورت بگیرد تا نقطه تحمل پیدا بکند و به یکباره نمی شود چون شهر دچار طغیان می شود، چون من سالها اینها را در خود پرورش داده ام و الان نمی توانم یک شبه همه آنها را دور بریزیم و این کاری است که شامل زمان می شود و مداومت هم می خواهد تا من بتوانم تغییر بکنم و در واقع باید جهتم را عوض کنم و نکته دیگر درمورد آستانه آشوب بود و اینکه من با رفتار و اعمالم مسافرم را وارد آستانه آشوب می کردم و او بی اراده دست به کارهایی میزد که هم به خودش آسیب می رساند و هم به من و تمام این اتفاقات به خاطر این بود که من از این موضوع آگاهی نداشتم و تمام مرزهای احترام و حرمت ها بین ما شکسته می شد و باعث این اتفاقات خود من بودم  .
مشارکت همسفر فاطمه ف:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر ، هفته راهنما را به آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده گرامیشان و شما خانم الهه عزیزم تبریک می گویم. من همه زندگی و آرامش زندگی ام را مدیون شما عزیزان هستم و بهتر ها را برایتان آرزو دارم، وادی نهم می گوید: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه تحمل پیدا می شود. من زمانی که وارد کنگره شدم می شنیدم که باید نقطه تحمل خودتان را بالا ببرید و خانم الهه می فرمودند: شما زمانی که عادت ماهیانه می شوید از یک هفته قبل هورمون هایتان بهم ریخته است. کسی نمی تواند به شما تو بگوید و حال آنکه مسافر شما تمام سیستم همایش بهم ریخته و در حال باز سازی شدن هست، من خیلی به این موضوع فکر می کردم و بعد به این نتیجه رسیدم که من فاطمه باعث می شدم که تحمل مسافرم سر بیاید. یعنی با حرف ها و کنایه ها باعث می شدم که مسافرم عصبانی بشود و در واقع من مراقب حرف زدنم نبودم و این یک کار ضد ارزشی انجام می دادم، چون کنایه های من به همراه خودش دروغ ، غیبت ، و خیلی چیزهای دیگر داشت و من در اعماق تاریکی بودم و گمان می کردم من خیلی خوب هستم و او بسیار بد است و شاید من بیشتر از ایشان در تاریکی بودم، اما بعد از اینکه من با این نقطه تحمل آشناشدم که چه جایی حرف بزنم و چگونه باید حرف بزنم زمانی که مسافرم نارحت هستند، به دست و پایشان نپیچم در حق خودم لطف کرده ام نه ایشان چون من با این کار دانایی خودم را بالا می برم و آن لحظه که من سکوت می کنم وچیزی نمی گوییم در واقع من چند کار ضد ارزشی را  با هم انجام نمی دهم و آقای مهندس در صحبتها می گویند: برای اینکه کار ضد ارزشی انجام ندهی نمی توانی یکی یکی این کار را بکنی، باید با هم دیگر آنها را ترک کنی و اینکه زمانی که من کار ضد ارزشی انجام می دادم، نه فکر می کردم و نه تجربه ای در مورد آن داشتم و نه آموزشی از جایی دیده بودم. بداهه همینطور صحبت می کردم اما زمانی که سکوت می کردم در واقع داشتم فکر می کردم که الان نباید کاری کنم که ایشان حالشان بد شود و بعد تجربه به دست آوردن که با این رفتار من خیلی بهتر شد و آموزش هم گرفته ام. این وادی روی من بسیار تاثیر داشت زیرا من با حرف نزدنم و بالا بردن نقطه تحمل خودم توانستم آرامش را به زندگی ام بر گردانم .
 مشارکت همسفر فاطمه اسدی:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر ، عرض ادب و احترام  دارم خدمت خانم الهه عزیزم ، در مورد وادی نهم آقای مهندس می فرمایند: وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر برسد نقطه تحمل انجام می شود و همچنان فرمودند: این تغییر باید در تمام سطوح باشد و اندیشه و فکر تازه زمانی به وجود می آید که فرد در راه ارزشها و صراط مستقیم باشد، ممکن است که در ابتدا سخت باشد ولی در ادامه و به مرور زمان این سختی تبدیل به راحتی می شود. کسی که دزد است و توبه می کند به مسجد می رود که نماز بخواند اما کفشهایش را می دزدند و دچار مشکل می شود و تمام رذایل و فضایل در انسان نهادینه شده است و انسان با اختیار خودش راهی که انتخاب می کند تصمیم می گیرد که کدام راه را انتخاب کند و اینکه بالا بردن نقطه تحمل بستگی به کم کردن ضد ارزشها دارد و اینکه هر چه میزان دانایی و اگاهی ما بالا برود، ما می توانیم  تحمل خود را در مقابل ضد ارزشها بالا ببریم و اینکه انجام ندادن ضد ارزشها به صورت جزئی اتفاق نمی افتد و باید کلی باشد. من نمی توانم بگویم که از امروز دروغ نمی گوییم، ولی همچنان به غیبت کردنم ادامه بدهم، تجربه من در مورد نقطه تحمل این است که من تا قبل از ورود به کنگره یک آدم نق نقو بودم و اگر شرایط بر وفق مرادم نبود خیلی نق می زدم تا جایی که مسافرم و اطرافیانم را وارد آستانه آشوب می کردم و معمولا کار به دعوا و مشاجره می کشید و بعد سعی کردم که روی خودم وادی نهم را پیاده کنم و هر موقع که شرایط بر وفق مرادم نیست، یاد فرمایش خانم الهه می افتم که می گویند: این رزق و روزی تو هست و باید با کمال میل آن را بپذیری.
مشارکت همسفر فتانه: 
سلام دوستان فتانه هستم همسفر ، ضمن عرض خدا قوت و تبریک به مناسبت این هفته عزیز به شما راهنمای عزیزم که برای من اسطوره هستید تبریک می گویم بزرگترین تبریکات پیش شما کوچک هستند. وادی نهم یعنی نقطه تحمل و این را می گوید که نقطه تحمل از پایین شروع می شود و به بالا و بالاتر می رسد و این مهم به صبر و زمان احتیاج دارد، زمانی که من نقطه تحمل پایینی دارم به آموزش و تفکر نیازی ندارم و با لذت همراه است، ولی نتیجه آن حال خرابی و تخریب است اما برای بالا بردن نقطه تحمل به زمان نیاز است و باید با  تفکر و آموزش همراه باشد که نتیجه آن حال خوش و آرامش است و این کار با سی دی نوشتن و تکرار تمرین و بالا بردن دانایی صورت می گیرد. نقطه تحمل برای من لازم است که من بتوانم ضد ارزشهایم را شناسایی کنم و برای این کار به دانایی نیاز دارم. ضد ارزشها مانند یک باغ سبز هستند که زیبا و جلوه گری می کنند، ولی نتیجه ای جز تخریب ندارند، من برای بالا بردن نقطه تحمل باید تعادل خودم را پیدا کنم تا وقتی تعادل نداشته باشم، نقطه تحمل بالا نمی رود. زمانی که اندیشه من درست شود گفتار وکردار من هم درست می شود، همانطور که در وادی اول گفتیم که از درست تفکر کردن آغاز نماییم تا به کردار درست برسیم. من زمانی که وارد کنگره شدم متوجه شدم که برای کنار گذاشتن ضد ارزشها نمی توانم یک شبه تغییر کنم و اینکه ضد ارزشها با هم مرتبط هستند پس من نمی توانم شاخه ای عمل کنم و اینکه موضوع دیگر پذیرش هست تا زمانی  که من تخریب هایم را نپذیرم نمی توانم از تخریب هایم رها بشوم و همچنین من در هر مقامی که هستم زمانی که وارد کنگره میشوم باید آنها را بیرون بگذارم و به خودم بگوییم تو هیچ چیز نمی دانی و آمده ای که یاد بگیری، تا بتوانم حرکت کنم و اینکه برای بالا بردن نقطه تحمل باید از سختی ها مشکلات عبور کنم ونیروهای تخریبی باید باشند تا من به تکامل برسم و هر مشکلی دارم برای من یک نعمت هست .
مشارکت همسفر سحر: 
سلام دوست سحر هستم همسفر، هفته راهنما را خدمت آقای مهندس و خانم الهه عزیز و تمام بزرگان کنگره تبریک عرض میکنم. در وادی نهم آقای مهندس می فرمایند: ما باید در تمام سطوح نقطه تحمل پیدا کنیم و در برابر هر موضوع یا هر کنش و واکنشی تحمل  لازم را داشته باشیم. در ادامه فرمودند :بر تمام افراد لازم و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت کنند و فقط بیان کردن یکسری مطالب مطرح نیست، ولی ارزشی ندارد که من بگوییم که آدم خوبی شده ام و دیگر دروغ نمی گوییم و غیبت نمی کنم اما اگر این در عمل خودش را نشان ندهد هیچ ارزشی ندارد. وقتی ما می خواهیم به سمت راه مستقیم حرکت کنیم در این راه یکسری سختی و مشکلاتی هست و این برای آزمایش و تست است. در مورد خود من وقتی وارد کنگره شدم در سفر اول هیچ چیز را متوجه نمی شدم و گیج بودم اما زمانی که وارد سفر دوم شدم تازه متوجه شدم که باید چکار بکنم و فکر می کردم که تمام مشکلات من با وارد شدن به سفر دوم حل خواهد شد اما می دیدم که روز به روز مشکلات جدید به مشکلات قبلی اضافه می شد و اول متعجب شدم، ولی کم کم با آگاهی که به دست آوردم فهمیدم این به خاطر صراط مستقیم است که من در تلاش هستم  که از آن خارج نشوم و به سمت نور حرکت بکنم و مسلما این مشکلاتی که برای من به وجود می آید، به خاطر همین بوده است البته این مشکلات دارد کمتر می شود .
مشارکت همسفر سمیه :
سلام دوستان سمیه هستم همسفر ، امیدوارم که طاعات همگی مورد قبول حق باشد و هفته راهنما را به خانم الهه عزیزم تبریک میگویم و امیدوارم رهجوی خوبی برای آقای مهندس و خانم الهه عزیز باشم .در مورد دستور جلسه وقتی در مورد نقطه تحمل صحبت می کنیم ؛ تحمل یعنی توان پذیرش و درکنارش یک نقطه می آید. یعنی کوچکترین تغییری می تواند نقطه مذکور را جابه جا بکند و به تبع آن می تواند همه چیز دگرگون بشود و همه اجسام اطراف ما و همه وسایل دارای یک نقطه تحمل مشخصی  هستند و بیشتر از آن را نمی توانند تجمل بکنند. نقطه تحمل قابل تغییر هست و اگر بخواهیم می توانیم آن را بالا ببریم و برای این تغییر در مسایل ارزشی همیشه با دشواری و سختی همراه است. یعنی اگر بخواهیم تحمل خودمان را در مسائل خوب بالا ببریم خوب مسلما یک سری نیروهای باز دارنده بر سر راه ما قرار می گیرد که کارها را سخت می کند. اما اگر بخواهیم در مسیر ضد ارزشها حرکت کنیم و در آن مورد نقطه تحملمان را بالا ببریم. این سریع اتفاق می افتد اما در آنجا صعود اتفاق می افتد و در این یکی سقوط و همیشه صعود سخت است وچیزی که برای خود من اتفاق افتاده این بود که من اول خیلی زود عصبانی می شدم و در طول روز چندین بار اتفاق می افتاد و نمی توانستم کنترل کنم تا اینکه تصمیم گرفتم نقطه تحمل خودم را بالا ببرم .اما نمی دانستم که زمان چقدر تاثیر دارد و فکر می کردم خوب الان دیگر عصبانی نمی شوم. خوب این کار خیلی سختی بود ؛ یک مدتی بود که عصبانی نمی شدم اما اگر هم می شدم مثل یک دیگ زود پزش بودم آنقدر تخریبم زیاد بود که  هم به خودم آسیب می رساندم و هم به دیگران. اما نه فیزیکی و آنجا بود که متوجه شدم نمی توانم یکباره آن را ترک کنم و آمدم در پارامتر زمان قرارش دادم. مثلا اگر در روز من پنج بار عصبانی می شدم، شده بود روزی دوبار و این طوری خیلی بهتر بود و حداقل تخریب آنچنانی نداشت و الان هم در تلاش هستم که آن روزی دو بار را هم به صفر برسانم و امیدوارم که خداوند کمک کند و روزی برسد که از دست بچه ها و اتفاقات که می افتد عصبانی نشوم .
مشارکت همسفر محدثه :
سلام دوستان محدثه هستم همسفر ، خدا قو ت خدمت خانم الهه عزیز و خدا را شکر که توانستم در لژیون مجازی شرکت کنم . هفته راهنما را خدمت جناب مهندس و خانواده محترمشان و همه راهنمایان عزیز تبریک می گوییم. در ابتدای سی دی در مورد افرادی که به دنیای تازه قدم گذاشته اند صحبت می کنند و می گویند منظور من جهان فیزیکی نیست بلکه فکر و اندیشه و دیدگاه تازه است و در مورد خویش خویشتن صحبت می کنند و می فرمایند: منظور همان نفس انسان یا همان خود آگاه انسان هست و می تواند این خویش خویشتن اطرافیانمان هم باشند و می فرمایند: ممکن است که ما خیلی چیزها را یاد بگیریم و آموزش ببینیم ولی اینکه بتوانیم آنها را عملی بکنیم خیلی مهم است و باید یاد بگیریم که این آموزش را به عمل تبدیل نماییم. در جای دیگر می فرمایند : بر زمین و سما توجه کنید و مثال شتری را می زنند که شتر چگونه خلق شد و هیچ حیوانی نمی تواند مثل شتر در کویر باشد و به خاطر خصوصیات ظاهری که دارد می تواند تا کیلومتر ها دور تر را ببیند و به خاطر ذخیره ای که در کوهان دارد می تواند مدت طولانی تری در کویر باشد. همچنان در مورد این صحبت می کنند که همه فکر می کنند که انسان موجودی پاک سرشت هست و اما من می گوییم که انسان موجودی است که از مجموعه رذایل و فضایل درست شده است ولی از صفر شروع شده است. یعنی این من هستم که آنها را انتخاب می کنم و این که می گویند انسان جایز الخطاست و یا ممکن  الخطاست. اما من می گوییم انسان مختار و الخطاست
مشارکت همسفر فرزانه :
سلام دوستان فرزانه هستم همسفر ، با آرزوی قبولی طاعات و عبادات . در مورد وادی نهم اینکه این وادی دارد به من مسیر را نشان می دهد. دارد به من آموزش می دهد و می گوید: در این مسیر دروغ نگو ، دزدی نکن ، حرف زشت نزن و صبوری کن و نقطه صبرت را بالا ببرد. برای زندگیت هدف داشته باش. حتی اگر یک هدف کوچک باشد از حالا شروع کن و پس انداز داشته باش و ذره ذره پس اندازت را بالا ببرد و به فکر آینده ات باش . اگر کسی دارد از راه نزول مالی را جمع می کند باید آن را آرام آرام کنار بگذارد و از طریق درست و حلال امرار معاش بکند برا خانواده اش، کسی که می گوید چرا همسر به من احترام نمی گذارد ؛ این تقصیر خودم هست من اول باید خوب رفتار کنم و به او احترام بگذارم تا او هم یاد بگیرد که با من چگونه رفتار بکند. باید مواظب رفتارهای ناهنجار خودمان باشیم و افراد را وارد آستانه آشوب نکنیم و به آنها بی حرمتی و بی احترامی نکنیم و روی تمام حرفهایمان تمرکز کنیم و صبر داشته باشیم .
مشارکت همسفر اکرم:
سلام دوستان اکرم هستم همسفر ، به خانم الهه عزیز خدا قوت می گوییم به مناسبت هفته راهنما. نقطه تحمل یعنی اینکه هر چقدر که نقطه تحمل من بیشتر باشد در نتیجه ظرفیت من بیشتر  می شود. جناب مهندس مثال خارکنی را می زنند که آن خار کن به حضرت موسی می گوید: شما از خدا برای من یک تیشه در خواست کن ، وقتی حضرت موسی با خدا درمیان می گذارد خداوند می فرماید: به صلاحش نیست. این درخواست سه مرتبه از  خداوند خواسته می شود و بار سوم خداوند درخواست را اجابت می کند و می گوید: اما بدان که این به صلاحش نیست. اما به خاطر اصرار شما به او می دهم. یک روز که حضرت موسی از کوه بر می گشتند می بینند که خار کن یک نفر را کشته است و علت را جویا می شوند و متوجه می شوند که خار کن با کسی دیگر در موقع کار درگیر شده است و او را با همان تیشه کشته است. آقای مهندس می فرمایند : اکثر انسانها ظرفیت همان تیشه را هم ندارند و نقطه تحمل در همه مسائل وجود دارد. مثل تشنگی، گرسنگی، چاقی و مصرف کننده ای که برای درمان آمدند و روزه ماه مبارک رمضان که اوایل خیلی سخت هست. چون ما همه چیز در اختیار داشته ایم و الان از آنها محروم می شویم و هر چه به پایان ماه رمضان نزدیک می شویم برایمان لذت بخش تر می شود  و تاثیر این وادی روی من این بود که قبل از ورود به کنگره همیشه به خاطر مسافرم گریه و زاری می کردم و ناراحت بودم. اما زمانی که وارد کنگره شدم متوجه شدم که چه اشتباهی می کرده ام و نقطه تحمل من یک شبه به وجود نمی آید و ذره ذره این ساختار در من به وجود می آید.
مشارکت همسفر وجیهه:
سلام دوستان وجیهه هستم همسفر، نماز روزهایتان قبول حق باشد، اگر من بگویم آدم درستی شده ام باید ببینم چگونه آدم درستی شده ام و این تنها به گفتن نیست. آدم درست دروغ نمی گویید. غیبت نمی کند و حرفهای من باید وارد مرحله عمل بشود. پس باید روی کار های جزیی تمرکز کنم تا آنها را به  سطح بالاتری برسانم. آقای مهندس می فرمایند :اگر من تمام دیوان حافظ را حفظ باشم چه ارزشی برای من دارد؟ زمانی ارزشمند است که من آن را به کار ببندم. اگر من صد تا سی دی بنویسم ولی از آنها آموزش نگیرم و چیزی از آنها نفهمم و در زندگیم عملی نکنم چه ارزشی دارد ! زمانی که من سی دی می نویسم باید آنها را در زندگی پیاده کنم. هر انسانی یک نقطه تحمل دارد. وقتی که از آن حد فرا تر برود وارد آستانه آشوب می شود. مثل یک طنابی که همینطور می کشیم تا یک جایی که پاره می شود. مثل انسانی که از جان خودش می گذرد و دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. وقتی انسان وارد آستانه آشوب می شود رنگ چهرها تغییر می کند و گوشهایش سرخ می شود و ضربان قلبش تند تر می شود و بدنش به لرزه می افتد. دقیقا برای من هم همین اتفاق می افتاد و با مسافرم دعوا می کردم. از او ناراحت می شدم و به او می گفتم چرا با من اینگونه رفتار کردی ؛ هر روز زندگیم بدتر میشد و دختر شش ساله ام می گفت: من از دست شما خسته شده ام و دلم می خواهد بمیرم و در خلوت با خدا درد دل می کرد و می گفت: خدا یا من را ببر و گریه می کرد. خدا را شکر می گوییم که اذن ورود من به کنگره صادر شد و با آموزش های راهنمای عزیزم و آقای مهندس  و گوش کردن به سی دی ها متوجه شدم که باید نقطه تحملم را بالا ببرم تا به یک نقطه تعادل برسم. اکنون زندگیم آرامش گرفته است و این را از حرفهای خانواده ام متوجه می شوم. دخترم که می گوید مامان چقدر تو مهربان شده ای و بابت این خیلی خوشحال هستم که تغییر کرده ام  .
مشارکت همسفر فاطمه 3:
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر، طاعتتان  قبول باشد انشاالله . آقای مهندس فرمودند: کسی که در راه صراط مستقیم باشد و کارهایش درست باشد خداوند او را ترمیم می کند و انسان طبیعتا از هر حیوانی بالاتر است و تمام رذایل و فضایل را دارد و مختارالخطا هست و اختیار کامل به او داده شده که راه خوب را انتخاب کند یا بد را ، دو پیامبر برای انسان قرار داده شده است. یکی پیامبر درون و ذیگری پیامبران بیرونی که دستورات را از طرف خداوند به ما ابلاغ می کنند برای صلح و دوست دوستی. ما باید نقطه تحمل را در افراد در نظر بگیریم و طبق آن برخورد کنیم و مراقب رفتار و اعمال خود باشیم که آنها را وارد آستانه آشوب نکنیم .
مشارکت همسفر منصوره :
سلام دوستان منصوره هستم همسفر ، به راهنمای عزیزم عرض خدا قوت دارم و امیدوارم طاعتتان مورد قبول واقع شده باشد . هر چیزی از نقطه تحمل خارج شود در واقع از نظام خارج شده است، در مسائل ضد ارزشی با لا بردن نقطه تحمل خیلی راحت ولذت بخش است اما در مسائل ارزشی با سختی همراه است و به قول آقای مهندس از انسان پوست می کند. برای اینکه انسان آنها را انجام ندهد به تفکر آموزش و دانایی احتیاج دارد. زمانی که من وارد کنگره شدم آقای مهندس در اکثر سی دی ها می فرمودند که باید در صراط مستقیم قرار بگیریم و از ضد ارزشها دوری کنیم مثل دروغ گفتن ، تهمت زدن ، غیبت کردن و این چیزها برای من خیلی عادی بود و همیشه پشت سر دیگران صحبت می کردم  و اگر چیزی خلاف میلم بود سرزنش می کردم  و وقتی که دانایی من در این موارد بالا رفت فهمیدم که نباید انجام دهم. وقتی وارد جمعی می شدم که این رفتارها بود حس بدی به من دست می داد و با خودم مبارزه می کردم که در آن جمع نشینم و الان حتی در خلوت خودم هم در مورد کسی قضاوت نمی کنم و سرزنش نمی کنم وهمه اینها را از آموزش های کنگره و خانم الهه عزیز من دارم .
مشارکت همسفر زهرا :
سلام دوستان زهرا هستم همسفر، خانم الهه جان هفته راهنما را به شما و آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک می گوییم .خیلی سپاس گزارم که چراغ راه زندگی من شدید و آرامش را به زندگی من هدیه دادید و من خیلی مدیون شما هستم و راه و رسم زندگی را شما به من آموختید و امیدوارم که برکتش چندین برابر به زندگیتان بر گردد. در مورد خودم اینکه من فکر می کردم که نقطه تحملم بالا رفته در صورتی که خیلی پایین بود و فقط تحمل می کردم  و تحمل می کردم  و شده بودم  زودپز و فقط اطلاعات و مواد وارد می کردم ولی هیچ استفاده ای نمی کردم. مثل یک زود پز اگر از سوپاپ استفاده نکند یعنی دانایی ندارد و از دانایی اش استفاده نمی کند .
در ادامه کمک راهنمای محترم خواستند که سفر اولیها در مورد سی دی قضاوت مشارکت کنند: 
مشارکت همسفر خدیجه :
 قضاوت یعنی صدور حکم و اینکه در اندیشه خودمان در مورد دیگران حکم می کنیم و این بر اساس اطلاعات ناقص و شنیده های ما  است و خیلی راحت این کار را انجام می دهیم و خودمان هم کلانتری هستیم. هم دادگستری هم وکیل مدافع و هم قاضی و تنها چیزی که این وسط نیست. متهم است و به اندازه یک تنفس رای را صادر می کنیم بدون حتی گفتن دیالوگی وای اگر به گوش طرف برسد حتما ناراحت می شود و انقدر هزینه این کار سنگین است که اگر بدانیم هیچگاه این کار را انجام نخواهیم داد.
 مشارکت همسفر فرزانه :
در وادی پنجم به ما می گوید که در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست و توام با راه رفتن ، یعنی برای اینکه به هدف برسیم باید حرکت بکنیم و تا حرکت نکنیم نمی توانیم به نتیجه برسیم. مثلا اگر ما خروارها طلا داشته باشیم آن طلاها زیر خاک باشد هیچ فایده ای برای ما ندارد. تا زمانی که مورد استفاده قرار نگیرد.حتی برای خوردن یک ساندویچ ساده ابتدا باید در اندیشه من آن شکل بگیرد و بعد ببینم که باید آن را چگونه تهیه کنم و بعد به فکر خوردن آن باشیم با نوشابه بخوریم یا بدونه نوشابه وهمه اینها حائز اهمیت است . جهان ما به سه قسمت تقسیم شده است، جهانی که در آن زندگی می کنیم، جهانی که هنگام خواب اتفاق می افتد و بعضی از خوابها در ذهنمان ثبت می شوند و بعضا نه، جهان سوم جهان ذهن است که فوق العاده پیچیده است و آنقدر شگفت انگیز هست که برای ما قابل درک نیست. در جهان ذهنی تمام ساختارهای ما را به وجود می آورد و به ما کمک می کند که بسیار آدم قوی بشویم و در رسیدن به اهداف و رویاهایمان قوی بشویم .

 در ادامه کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه صادقی در مورد دستور جلسه وادی نهم و تاثیر آن رو من  فرمودند: وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر برسد به قول بچه ها ظرفیت پیدا می کند ، ظرفیت را هفته گذشته معنی کردیم ظرفیت  یعنی دانایی و دانایی  سه پارامتر دارد : تفکر، تجربه و آموزش و باز به قول خودتان منصوره گفت که هر موجودی یک ظرفیتی دارد. مثلا چوب یک ظرفیتی دارد ، بعضی از چوبها ، چوب بعضی از درختان خیلی فوق العاده سفت هستند و به درد  درست کردن میز و صندلی می خورند و بعضی چوبها نه ، بعضی چوبها را دیدید که  برای ترکه زدن خوب هستن مثل چوب درخت گیلاس که آن زمانها کسی رو تنبیه می کردندو  از چوب آن استفاده می کردند. یعنی چون انعطافش و قدرتش زیاد می توتنستند از آن استفاده کنند اما در ساخت میز و صندلی نمی شود از آن چوب استفاده کرد. پس هر چیزی یک ظرفیتی دارد و از آرزو می خواهم که سی دی دامنه ارتعاش رو به لیست سی دی اضافه کند چون در این سی دی آقای امین می فرمایند که بعضی از انسانها ظرفیتشان یا آن میزان دانایی یا میزان فشاری که می توانیم به آنها بیاوریم به اندازه یک نفر یک خودکار هست ؛ به یاد دارید خودکار های چهار رنگ (قرمز ، آبی، سبز، مشکی) را که بچه بودیم خیلی مد شده بود. این خودکار های چهار رنگه که یک فنری داشت که نسبت به خودکارهای عادی فنرش بزرگتر بود و اگر سبز رو فشار می دادی به رنگ سبز می نوشت ولی اگر هم زمان دو رنگ را باهم فشار می دادی چه اتفاقی می افتاد ؟ کلا  خودکار هنگ می کرد و دیگر به درد نوشتن نمی خورد. امیدوارم که آن خودکار را یادتان باشد. یعنی ظرفیتش در این حد بود که شما با یک رنگ آن کار کنید و اگر بیشتر از این بود خودکار از کار می افتاد حالا مگر اینکه آن موقع ها که گران بود تو بابتش صد تومان پول داده بودی ! خوب هر چیزی یک ظرفیتی دارد. مثلا درختان بعضی از درختان مثل درخت گیلاس فوق العاده حساس است. مثلا الان گیلاس ها در آمده اند البته خیلی از آنها هنوز سبز هستند. اگر امشب یک مقدار هوا سرد بشود کلا گیلاس ها از بین می روند و امسال دیگر گیلاسی وجود نخواهد داشت چرا ؟ چون ظرفیتش کم ،ولی خیلی خوشمزه است. بله ولیکن اگر که امشب کمی هوا سرد بشود کل آلبالو و  گیلاس ها از بین می روند. در مقابلچه را  داریم؟ درخت خرما را داریم انقدر این درخت خرما بامزه است. آقای حکیمی می فرمودند که در زمان جنگ کاتیوشا (خمپاره های بزرگ) خورده پای درخت خرما و آن هیچ مشکلی برای به وجود نیامده است. انقدر محکم هست . دوستی در جنوب ایران دارم که چند وقت پیش آتشی برای کباب درست کرده بود و من می دیدم که رنگ آتش صورتی بود بی نهایت قشنگ وجذاب بود و به من گفت می دوانم این آتش از لیف درخت خرما از چوب درخت خرما ایجاد شده به خاطر همین رنگش فرق می کند و علاوه بر آن خرما میوه ای هست که اگر در کل سال شما چیزی استفاده نکنید روزی چند عدد خرما مصرف کنید همه چیز بدن شما را تامین می کند !! ولی آبی که به آن می دهید چیست ؟ آب گوگرد؛ تلخ ترین آب دنیا را باید به او بدهی چون در شوره گز و بوشهر بقیه جاهای درخت خرما می کارند مثل آبادان و اهواز جاهای خیلی خیلی گرم یعنی حرارت خیلی خیلی زیادی را باید تحمل بکند و آیی هم که به او می دهند آب گوگرد هست و دوست من تعریف می کرد که خرماهای برازجان شیرین ترین  خرما است. وقتی وارد این شهر میشوید انقدر گوگرد دراین آب زیاد هست که شما احساس می کنید وارد فاضلابخانه شده اید و حالا به هم می خورد. آن وقت چه اتفاقی می افتد ؟ این درختان خرمای برازجان گرمای شدید را تحمل می کند آن بوی نامطبوع آب را هم تحمل می کند. در عوض چی چیزی می دهد ؟ شیرین ترین میوه را می دهد !!حالا فکر کنید و خرما را با گیلاس مقایسه کنید ، خرما برای یک عمر غذا است و اگر چیزی برای خوردن نداشته باشید به تنهایی پروتئین را تامین می کند. قند خون را تامین می کند و انرژی لازم را به بدنتان می رساند و سر حالتان می آورد و اگر در طول سال خرما بخورید هیچ اتفاقی برایتان نمی افتد البته نه اینکه همتون برید بچسبید به خرما. منظورم این است که اگر هیچ غذایی نخورید خرما به تنهایی یک غذا محسوب می شود و در مقابل ما گیلاس را داریم گر چه که خیلی خوشمزه است اما اگر شما دو روز پشت سر هم گیلاس بخورید از معده درد به خودتان می پیچید. خوب چه تفاوتی در گیلاس و خرما وجود دارد؟ در اینکه خرما بسیار ظرفیتش بالا رفته است .چرا ظرفیتش بالا رفته است ؟ چون  شرایط بسیار سختی را تحمل کرده ،صبر کرده ؛ تحمل کردن و صبر کردن را امروز در جلسه آکادمی در اینستاگرام یکی توضیح داد ،گفت صبر یعنی وقتی یک چیزی را با خوشی تحمل می کنم  و می پذیرم  ولی تحمل کردن مثل این است که من یک گونی پر از سنگ و آجر را روی دوشم حمل می کنم و هم غر می زنم که چقدر سخته و چقدر فلان ولی صبر کردن یعنی داری همان گونی سنگ رو می بری همان فشار ها را تحمل می کنی ولی هیچ نمی گویی چرا هیچ نمی گویی؟ برای اینکه می دانی اگر این را بپذیری وصبر کنی در تو رشد ایجاد می شود. یک چیز دیگر هم هست و این خیلی خیلی مهم است ، آن چیست؟ این را باید بپذیرم جز بایدهایی هست که باید بپذیرم و این باید چیست ؟  این است که اگر من درشرایطی هستم که دارم سختی تحمل می کنم. این عین عدالت است ! چرا عین عدالت؟ چون اگر من آدم بهتری بودم الان جایگاهم بهتر از این بود، چون در جهان هر چیز چیزی جذب کرد . سرد سردی  را کشید و گرم گرم ؛ اگر من آدم خیلی خوبی هستم پس چرا این شوهر من ، خوب تو من یک مثالی می زدم زمان پرزیدنت اوباما بچه ها حتما یادشان هست می گفتم اگر من خیلی زن خوبی هستم و لیاقتم خیلی بیشتر از این ...خوب اگر لیاقتم بیشتر از این بود و ظرفیتم هم بیشتر از این بود هر چیزی همان را جذب می کرد.  الان من باید در کاخ سفید می بودم و شوهرم هم اوباما می بود الان که اینجا هستم وشوهرم هم این است چرا؟ چون من یکسری بدیهایی دارم و او هم یکسری بدیهایی دارد و اینها در کنار هم دیگر هم را کامل می کنند و اگر زندگی بهتری می خواهم باید آدم بهتری بشوم و اگر می خواهم آدم بهتری بشوم باید دست از کار های گذشته ام بردارم و این کار تزکیه است و توام با درد و رنج هست. چرا تزکیه با در ورنج هست ؟ چون فرو رفتن در تاریکی ها کاری ندارد و آموزش نمی خواهد . من یک بار از جناب امین این سوال را پرسیدم که چرا سخت است که تزکیه و پالایش کنیم ولی ورود به تاریکی ها کار سختی نیست ؟ برای اینکه ورود در تاریکی ها آنقدر ها آموزش نمی خواهد. امشب می گویی من پول می خواهم و می روی دزدی می کنی ولی اگر بخواهی  آدم بشوی چی ؟ اگر بخواهی از راه درست پول درباری چی ؟ باید چکار کنی ؛ اگر من می خواهم که از راه درست پول دربیاورم من الهه باید بیست سال درس بخوانم و درس خواندن و علمی به اندازه کافی شد بله آن وقت پول هم بهم می دهند. پس باید آموزش ببینیم تا در راه درست باشیم و این سختی کار ما است و نگاه جالب دیگر این است که وقتی من آموزش می بینم ولی خواهم از تاریکی ها خارج بشوم نیروهای تاریکی به راحتی اجازه نمی دهند که من از گروهشان خارج شوم و بار ها این را گفته آیم که مثل مافیا می ماند. اگر فیلم پدر خوانده را ببینید که به نظرم بهترین وقشنگترین فیلم مافیایی هست که ساخته شده است .در این فیلم شما می بینید که اگر کسی بخواهد از آنها جدا بشود او را می کشند چرا ؟ چون نیروی مافیایی مثل همه ساختار های دیگه دوست ندارد که تحلیل برود و کوچک بشود و ضعیف بشود بنابراین نیروی خود را از دست نمی دهد. از آن طرف من می خواهم از نیروهای تاریکی خارج شوم و آنها نمی گذارند چون دارد از من تغذیه می کند و از طرف دیگر آیا نیروی روشنایی به این راحتی اجازه می دهد که من وارد سیستم  آنها بشوم ؟ نه!! چرا ؟؟ زیرا آنها هم نیروهای خودشان را می خواهند . به قول آقای مهندس می فرمایند: که نیروهای روشنایی مثل نیروهای تاریکی دنبال آدم های باهوش و قوی هستند. اگر قرار هست من از دست تاریکی خارج بشوم وبه سمت روشنایی حرکت بکنم باید تغییراتی در من اتفاق بیفتد ؛ تغییراتی که ساختار های مرا تغییر بدهد .چگونه ساختارهای من تغییر بکند ؟ باید همزمان شروع بکنم و کم کم نه به قول سمیه تند تند بخواهم عصبانی نشوم چون آن وقت مثل مثال زود پز می شوم زود جوش می آورم واز کوره در می روم ؛ آرام آرام باید شروع به حرکت بکنم وقتی آرام حرکت می کنی داری روی دروغ کار می کنی میبینی که غیبت کردن هم دارد کم تر میشود و و قضاوتت هم کم می شود و شهادت دروغ دادنت هم کم می شود خوب مثل این است که وقتی شما وارد مزرعه می شوید و می خواهید  آشغالها را جمع کنید که گندم بکارید در آنجا که فقط پلاستیک را جمع نکنید که اگر شیشه هست آنها هم جمع می کنید. اگر بطری هست آنها را هم جمع میکنید و این یعنی من با این کار دارم زمان می دهم هم پروسه زمان را در نظر می گیرم و هم به تدریج و هم تکرار می کنم آن موضوع را این را به مدت یک سال دوسال ادامه می دهم و هر روز هم انجام می دهم تا اینکه بتوانم کم کم از این ضد ارزشها فاصله بگیرم
فاطمه سوال پرسیده  که من چگونه بفهمم که نقطه تحملم تغییر کرده است؟ هیچکس نمی تواند این را به شما بگوید و فقط خودتان هستید که می توانید بگویید و خودمان را با قبل مقایسه کنید. اگر من هنوز همان خانم هستم که بودم خودم می توانم این تشخیص را بدهم و کسی دیگری نمی تواند بگویید . 
خدیجه پرسید که من به سرعت به آشوب کشید می شوم چه باید بکنم ؟ خوب باید بگردیم دنبال اشکال کار در کدام ضلع از مثلث جهل است که من عصبانی می شوم و این اشکال فقط در منیت است وقتی که به اسب شاه می گویند یابو به ما بر می خورد و ناراحت می شویم. به اسب شاه می گویند یابو یعنی چی ؟ یعنی وقتی که من فکر می کنم که من الان اسب دربار هستم و دقت نمی کند که هر جفتشان اسب بار کشی هستند ولی اگر بهار بگویند یابو به او بر می خورد چون فکر می کند از جاه و مقامش کمک می شود.این باعث می شود که من زود عصبانی بشوم و به من بر بخورد. تنها علت منیت این هست که به اسب شاه گفتند یابو . آقای امین می فرمایند :انسانهایی که هنوز بهشان بر می خورد و هنوز زود رنج هستند اینها در اعماق تاریکی ها هستند.
جلسه با دعای دوستان به پایان رسید.


دستور جلسه هفته آینده :سی دی فلز وجودی

برداشت از : سی دی سرنوشت




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


دوشنبه 22 اردیبهشت 1399 01:35 ب.ظ
خدا قوت خانم آرزو، چقدر دلتنگ شما دوستانم هستم. امیدوارم به زودی بتوانیم همدیگر را ببینیم.
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات