همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 :: نویسنده : همسفر آرزو 1


  به نام قدرت مطلق الله


کارگاه آموزشی مجازی لژیون همسفران عشق با استادی سرکار خانم الهه صادقی و دبیری همسفر خدیجه با دستور جلسه سی دی علم 1 در روزشنبه مورخ 99/2/27 راس ساعت آعاز به کار نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه رو آغاز می کنیم .سلام دوستان من الهه هستم یک همسفر  امیدوارم که حال همگی عزیزان خوب باشد روزه ها یتان مبارک باشه  ومشتاقانه منتظر شنیدن مشارکتهایتان هستم.
خلاصه سی دی علم ومشارکت اعضا لژیون در باب این دستور جلسه به شرح زیر می باشد :
آقای امین در ابتدای سی دی علم می فرمایند: در معقوله قیاس کردن انسان همیشه باید بداند که اون چیزهایی که به دست می آورد چه توانایی ها باشد وچه ناتوانی او دقیقا همان چیزی هست که خودش با دست خودش فراهم کرده است و اگر میبینید که کسی به درجات بالایی رسیده مثلا سخنور خوبی شده یا  استاد خوبی شده یا هر مهارت دیگری  در مرتبه بالایی قرار دارد باید بدانیم که او سالهای بسیار زیادی را سپری کرده ودر مسیری که خواسته اش بوده تلاش نموده و ما داریم الان او را می بینیم واز گذشته و تلاش او هیچ اطلاعی نداریم . استاد در ادامه می فرمایند :انسانها مانند زمینی هستند که اگر زمین وجودی خود را که در آن از انواع  سنگلاخ ها و زباله ها پر شده است تمیز و پاکسازی کند  در واقع بستر مناسبی را برای خود فراهم می نماید تا بتواند خواسته ای که دارد را بهتر در زمین وجودی خود بکارد اما اگر این زمین پر باشد از زباله ها و سنگهای درشت وریز  و آماده نباشد تو با هر بار اقدام کردن به مانعی بر خورد می کنی و تو را از حرکت باز  می دارد و جلوی پیشرفت تورا می گیرد .و این گونه است که خود را با دیگران مقایسه می کنیم که چرا او موفق شده است ؟ چون زمین او آماده بوده است ؛ نقش نیروهای تخریبی در این میان این است که مرتب به ذهن انسان القاء می کنند که تو خیلی زحمت کشیدی ولی هیچ نشدی ولی او با یک کار کوچک به نتیجه رسید ! پس عدالتی وجود ندارد ، پس خداوند عدالت بر قرار نمی کند و القای افکار در انسان احساس حسادت را به وجود می آورد ودر ادامه نفرت را پدید می آورد .اما اگر من از این آگاه شوم که هر چه را که به دست آوردم بهایش را پرداخت کرده ام دیگر از این قیاس ها فاصله می گیرم و روی خودم  و توانایی هایم متمرکز می شوم و می گوییم هیچ اشکالی ندارد برا موفقیت بیشتر من هم بهای بیشتری می پردازم و زمین وجودی ام را هموار می کنم تا به این مهم دست یابم .مسئله دیگری که مطرح می شود این است که انسان فقط می تواند خودش را با خودش مقایسه کند یعنی دیروز خود را با امروزش مقایسه کند  مثلا مصرف کننده گانی که قبلا 5گرم در روز استفاده می کرده اند اما الان به صفر رسانده اند ، پس به هیچ عنوان  کسی حق ندارد که خودش را با دوستش ، خواهرش و استادش مقایسه کند زیرا هر کدام از این ها خواسته ها وافکار واندیشه متفاوتی از هم دارند  و نقش خواسته خیلی موثر وپر رنگ است چرا که کسی که خواسته استاد  شدن دارد مسلما تلاش بیشتری نسبت به کسی که می خواهد معلم پایه ابتدایی شود انجام می دهد وپس در ادامه نباید خودش را با او مقایسه کند یا کسی که می خواهد یک علم جدیدی را یک دنیا اضافه کند یا کسی که می خواهد کشف و شهود کند آیا با کسی که معلم راهنمایی برابر هستند ؟ خیر؛ مسئله دیگر این است که ما فراموش کرده ایم که چه خواسته هایی داشته ایم واکنش که آنها برای ماشده است می گوییم چرا اینطوری شد !! استاد امین در ادامه می فرمایند :ما می توانیم برای پیشبرد خواسته ها واهداف الگو و مدل انتخاب کنیم مثل وقتی که وارد لژیون می شویم الگوی رهجو می تواند راهنمایش باشد چرا که قوانین در مورد همه انسانها صادق هستند یعنی اگر قوانینی که آنها پیروی کرده اند و موفق شده اند را من هم پیروی کنم موفق خواهم شد .علم شامل کشف قوانینی می شود که این قوانین بر راستی و درستی و حقیقت دلالت دارد ؛ در کلان الله شریف آمده است:خداوند آسمانها وزین را به حق آفرید ، یعنی در آفرینش آسمانها وزین قوانینی وجود دارد که لا یتغییر هستند وان قوانینی که ما آنها را پیدا می کنیم و متوجه می شویم در واقع علم است .مثل علم کنگره و متد وروش درمان DsT که یکی است و در مقابل آن روشهایی که از قوانین پیروی نمی کنند و  به راستی ودرستی استوار نیستند مثلا روش سم زدایی برای همین وقتی کسی با این روش ترک می کند نتیجه ای جز تخریب و افتضاح ومکافات به همراه ندارد .پس  نشانه علم ای است که  باید محصول داشته باشد  و محصول آن هم باید شیرین و خوب باشد . در جهانبینی مثلث دانایی  شامل آموزش، تجربه وتفکر مطرح می باشد و آن چیزی که در آموزش اتفاق می افتد علم است و علم چیزی نیست که به تنهایی صورت بگیرد وباید از شخصی به شخص دیگر منتقل بشود و باید چرخش اتفاق بیفتد واگر اینگونه بود که دیگر نیازی به تشکیل این کنگره و لژیون ها نبود وهرکسی می توانست یک کتاب دردست بگیرد ومطالعه بکند اما ما می دانیم که تکامل در جمع صورت می گیرد وآموزش هم صور آشکار دارد وهم صور پنهان ؛ یعنی این که استاد دیگری در جای دیگری و حلقه دیگری حاضر بشه و این مطالب را به من آموزش بدهد که این می شود در صور پنهان  ، وقتی من در اینجا در کنار استادی می نشینم و  او به من این آموزش ها را می دهد در واقع این در صور آشکار اتفاق می افتد واگر کسی نباشد که در حلقه دیگر این آموز شها را بدهد و القاء کند در صدر آشکار هیچ آموزشی رخ نمی دهد . حال آموزش ها هم می توانند در جهت علم و خوبی ها باشند و هم در جهت تخریب مثل اشخاصی که مصرف کننده مواد هستند خیلی راحت رایگان آموزش مصرف مواد را دریافت کردند و البته بهای آن را با جان پر ارزش خود پرداخت کردند .
نیروهای تخریبی برای پیشبرد اهداف خود از هیچ کوششی دریغ نمی کنند و آموزشهای غلط را  در جمع که می خواهد تکامل انسانیت شکل بگیرد اضافه می کنند و راه دوم اینکه کاری بکنند که او آموزش ناپذیر باشد. در قرون وسطی که همه به عنوان تاریک ترین عصر میشناسند و به قدرت رسیدن کلیسای مسیحیت و مسلط شدن آنها بر همه امور و با وارد کردن تحریفاتی در تعالیم الهی تفکری را پدید آورده بودند که چون ما انسانها اشرف مخلوقات هستیم والبته کسانی که به خدا نزدیکتر هستند اشرف تر هستند و از هر ظلم بر مردم فرو گذار نبودند ولی گفتند زمین مرکز کائنات هست وهمه چیز حول محور زمین در چرخش هست و هیچکس هم نمی توانست با این تفکر مقابله بکند. وی اینکه می گویند عیسی پسر خداوند هست ودر کلام الله این تفکر به صراحت رد شده است و کسانی که سیستم قدرت فردی را به وجود می آورند برای اینکه در جای خودشان بمانند در واقع کاری می کنند که دیگران به حقیقت دست پیدا نکنند مثلا چرا پزشکان سیستم سم زدایی را قبول دارند چون از این طریق منافع مالی کسب می کنند و اگر خودشان هم آن را رد کنند در واقع خودشان را زیر سوال برده اند و در واقع قدرت از آنها گرفته خواهد شد. حال اگر بخواهیم بدانیم که در زمان رنسانس و قرآن وسطی چه چیزی باعث شد که وضعیت مردم بعد از آن همه سختی ومشقت تغییر کند باید به یک سوال جواب داد ؛ در آن زمان اول علم آمد یا هنر ؟ حدود 100سال یا 200سال هنر زود تر به وجود آمد وعلت آن این است که حس اولین قوه به کار افتادن عقل می باشد یعنی اول حس می آید وعقل را به کار می اندازد و زمانی که عقل به کار افتاد تفکر شکل می گیرد و بعد در نتیجه این تفکرات علم تولید می شود و زمانی که علم تولید شود اقتصاد هم رونق می گیرد و مردم شروع به پیشرفت می کنند مثلا زمانی که چرخ اختراع شد خوب این یک علمی بود که بر حقیقت استوار بود و به دنبال آن جهش اقتصادی به وجود آمد یا زمانی که ماشین بخار اختراع شد وی زمانی که برق اختراع شد و...پس زمانی که ما بتوانیم قوانین جدیدی را کشف کنیم چه بخواهیم وچه نخواهیم باعث رشد اقتصادی می شود واگر انسان بخواد سطح انرژی بیشتری داشته باشه و زیبای های بیشتری رو درک بکند باید به سلاح علم مسلح شود ،"چنین گفت پیغمبر راستگو زگهواره تا گور دانش بجوی " وقتی که ما به کنگره می آییم علم ما عوض می شود  وقتی علم ما عوض بشود سطح انرژی ما تغییر می کند وقتی سطح انرژی تغییر بکند  احساسمان به جهان پیرامون تغییر می کند .
مشارکت همسفر فرزانه :سلام دوستان فرزانه هستم یک همسفر. خدا را شکر می کنم که توانستم امروز در جمع دوستان باشم ، من امروز میخواهم از حس و حال خودم بیان کنم .اگر من بخواهم با فکر و اندیشه خودم راهم را ادامه بدهم هیچ وقت موفق نمی شوم و به بن بست بر خورد می کنم ، چند روزی است که نیروهای باز دارنده به سراغ من آمده و مدام به من می گویند  که چرا به کنگره می روی ؟ وعلت این امر هم این است که من چند هفته است که سی دی گوش نداده ام و توانستم بنویسم به این خاطر که گوشی موبایل مشکل داشت و با دلایلی که آوردم وسهل انگاری خودم باعث شدم که آرام برای این نیروها باز شود وحال خیلی بدی داشتم ، وخدا را شاکر هستم به خاطر داشتن چنین راهنمایی که همیشه به فکر ما هستند و می خواهم در کنگره راهم را ادامه بدهم ودر مسیر کنگره موفق بشوم وبتوانم شاگرد لایقی برای کنگره باشم.
مشارکت همسفر ندا :سلام دوستان ندا هستم همسفر ؛ ما به کنگره می آییم که با توجه به علم آن  آموزش بگیریم واگر نه که احتیاجی به آمدن نبود و ما با خواندن جزوات و کتابها آموزش می گرفتیم و این نشان دهنده این موضوع هست که تکامل در جمع صورت می گیرد . خود من در طی این چند سالی که به کنگره آمده ام با آموزش های که از راهنمای عزیزم گرفته ام در خودم به اجرا درآورده ام  و این به خاطر علم کنگره بوده که تاثیر گذار بوده و باعث متحول شدن انسانها می باشد. اگر من بخواهم در خانه سی دی گوش بدهم شاید تاثیری داشته باشد ولی بسیار اندک هست نسبت به آموزشی که در جمع صورت می گیرد که باعث رشد بیشتر من می شود. در ادامه مشارکت کمک راهنمای محترم سر کار خانم الهه صادقی در باب این دستور جلسه چنین فرمودند : آقای امین در سی دی علم می فرمایند :علم قواعدی هست که بر راستی ودرست دلالت می کند یعنی چی دلالت می کند ؟ یعنی نشان می دهد راستی ودرستی را ، چطوری ما راستی ودرستی را می فهمیم و چطوری به ما نشان داده است ؟ از نتیجه آن می فهمیم که آیا قانونی که به ما یاد داده اند درست است یا خیر مثلا چی ؟ مثلا اینکه زمانی که ما به کنگره آمدیم حال بسیار بدی داشتیم و من الهه که حالم خیلی بد بود افسردگی داشتم و مدام گریه می کردم خوب، از کجا معلوم که علم کنگره علم هست ؟چون وقتی من وارد کنگره شدم و علم کنگره را گرفتم خوب گرفتن علم کنگره یک پایه از نردبان هست و یک پایه دیگر آن عمل کردن به آن علم بود وقتی آمدم و این علم را گرفتم حال من خوب شد و به حال خوش رسیدم .
 آیا فقط به حال خوش رسیدم ؟ نه، تنها دستاورد این برایم رسیدن به حال خوش نبود و به بشتر خواسته هایم رسیدم مثلا یکی از خواسته های من این بود که دکترای رشته خودم را بگیرم و این کار برای من کار بسیار سختی بود چون قبول شدن در کنکور این رشته کامپیوتر فوق العاده سختی بود ولی به واسطه ورود در کنگره این اتفاق افتاد ، چرا افتاد ؟
 آقای امین می فرمایند :خودتان را با همدیگر مقایسه نکنید به سه دلیل ؛ وقتی می دیدم که یک دانشجوی دکترای زبان انگلیسی می آید البته که برای آن شخص خوش حال می شدم وهیچ وقت ناراحت نبودم ولی به خودم می گفتم الهه تو هم باید این کار را انجام دهی و تو هم می توانی اما راه برای من بسته بود چرا ؟ چون زمان من و شهر وجودی الهه خالص نبود که بتواند یک ساختار جدید در آن شکل بگیرد ! یعنی چی ؟
یعنی وقتی که من یک چیز جدید را می خواهم یک ساختمان ویک ساختار جدید را می خواهم در خودم به وجود بیاورم؛ این سوال پیش می آید که آیا شما ساختمان جدید را روی مخروبه های ساختمان قبلی بتن ریزی می کنید ؟ پاسخ چیست ؟ نه صد درصد نه! چرا ؟ چون آن زمین باید کاملا خالی بشود از مخروبه ها و تکه سنگها و سیمان ها و آجرها و شیشه ها وآشغالها و... وقتی که کاملا تمیز شد آن وقت تو یک زمین عادی در اختیار داری اما آیا روی این زمین می شود بتن ریخت ؟ باز هم جواب منفی است ؛ اولین مورد این بود که زمین پاکسازی بشود و دومین مورد این است که باید زیر  بنای  این زمین را درست کنم یعنی چی ؟
در انگلیسی به این مفهوم می گوییم Foundation  و در فارسی به آن می گوییم فونداسیون ، فونداسیون یعنی چی ؟ یعنی پی ریزی یعنی 5، 6، 7متر عمیق زمین را گود می کنند تا آن ستونها و میلگردها را در عمق زمین کار بگذارند تا یک ساختمان محکم و سفت بنا بشود. حالا من ودوستم سر یک کلاس حاضر می شویم که 5،  6جلسه است که هر دو با هم رفته ایم اما او در این مدت آنقدر پیشرفت کرده است ولی من هنوز در الف و ب هستم . او Hello , How are you, what are you doing , می گوید و می رود جلو ولی به او که می گویی Hello تازه پس  فردا می فهمد که یعنی چی و می گه سلام .
چرا اینطور است ؟ هیچ وقت نباید بپرسیم چرا ! چون از کجا معلوم که آن آدم از قبل یکم زبان انگلیسی بلد نبوده است ! درست است ظاهر کار این است  که ما همزمان با هم وارد کلاس شده ایم ولی باطن کار ممکن است که او خودش زبان انگلیسی بلد بوده باشد و شاید او تا آخر شب زبان کار می کند و تلاش می کند ونه خیلی خیلی مهم تر این است که من چقدر ساختمان وجودم و شهر وجودم چقدر خالی و آماده است برای بتن ریزی کردن ، بتن ریزی زبان انگلیسی ، بتن ریزی خیاطی ، بتن ریزی رانندگی  من چقدر می توانم این کار  را انجام بدهم . یعنی اگر یک زمینی باشد و داخل آن پر از آشغال باشد در آن زمین پر از آشغال شما نمی توانید ساختمان بسازید اگر وجود من الهه هم پر از آشغال باشد پر از دروغ ، منیت، پر تکبر ، پر نفرت و قضاوت باشد خوب من نمی توانم زبان انگلیسی یاد بگیرم خیاطی یاد بگیرم گلدوزی و آرایشگری یاد بگیرم  ! چون انقدر درایت ذهن شلوغ و اشغال هست که یک ساختمان جدید و چیز دیگری نمی تواند ساخته شود. به خاطر همین هست که می گوییم هیچ کس حق ندارد خودش را با دیگران مقایسه کند. حتی من خودم را نمی توانم با خواهرم مقایسه کنم. مثلاخواهر من الهام حسابداری خوانده است و من با خودم بگوییم چرا من به ذره بلد نیستم حساب کتاب بکنم و این احمقانه ترین سوال هست که من می توانم بپرسم ، الهام  خواسته این را داشته است که حسابداری بخواند و من خواسته این را داشته ام که زبان انگلیسی بخوانم که اصلا دو تا خواسته غیر مرتبط است و خواسته من با او فرق می کند. دقیقا مثالی که آقای امین می زنند مثل این هست که تو یک پرتقال را پارچه مقایسه بکنی و یا یک میز را با یک موش مقایسه بکنی که به این قیاس مع الفارق می گویند ، فارق یعنی باهم فرق دارند یعنی موش از یک خلقت دیگر و میز یک چیز دیگر هست و به همین دلیل نمی توانم با هم مقایسه کنم بنابر این نمی توانم الهام را با الهه مقایسه بکنم و نمی توانم بگوییم که چرا الهام انقدر خوب حساب کتاب می کند چون خواسته او این بوده است که حسابرس بشود و در رشته خود به یک جای خوب برسد اما من ز حسابداری حالم به هم می خورد و همین که بلد هستم دو دوتا می شود چهار تا خیلی معرکه است ، پس الهام زحمات زیادی را کشیده تا حسابدار خوبی بشود ؛ حتی یک نفر دیگر هم که حسابداری خوانده است نمی تواند خودش را با الهام مقایسه بکند چرا ؟ چون او خواسته این را داشته است که فقط یک مدرک بگیرد و با آن مدرک منشی بشود یعنی حتی خواسته هایشان با هم متفاوت است .خوب پس به این صورت است که ما نمی توانیم هیچ قیاسی را انجام دهیم ؛ چرا فلانی فلانی را دوست دارد ؟ خوب دوست دارد این چیزی نیست که تو تعیین بکنی! چرا پدر و مادرم آن بچه را بیشتر از من دوست دارند ؟ چون اینها همه یک پیشینه دارد که تو نمی توانی این را درک بکنی و بفهمی وتو نمی دانی ؛ وچون نمی دانی نمی توانی قضاوت بکنی .حال یک مسئله پیش می آید که اگر من قیاس بکنم طبق فر مایش مولا نا که می فرمایید : کار پاکان را قیاس از خود مگیر/گرچه باشد در نوشتن شیر ، شیر یعنی اینکه کار انسانها پاک را با خودت مقایسه نکن درست است که شیری که صبح صبحانه می خوری با شیر جنگل باشیر آب  یک جور نوشته می شود و ظاهر قضیه یکی است ولی اینها کاملا با همدیگر متفاوت هستند. قصه قصه مرد بقالی هست که آقای مهندس بارها برایمان گفته اند این مرد بقال یک طوطی داشت که این طوطی حرف می زد و یک روز طوطی از این طرف مغازه می خواست پر بزند به  آن طرف که یک دفعه با او به یک شیشه روغن می خورد و شیشه روغن بر زمین می افتد و بعد بقال وقتی با این صحنه مواجه می شود  بر سر طوطی  می زند و طوطی هم کچل می شود وهم نطق او بسته می شود ودیگر نمی تواند حرف بزند ! و بقال از اینکه طوطی دیگر حرف نمی زند بسیار ناراحت می شود و نذر ونیاز می کند که ای کاش نطق طوطی باز شود ، تا اینکه یک روز یک درویش کچل از در مغازه رد می شود وقتی طوطی چشمش به مرد کچل می خورد می گوید :از چه رو کل با کلان آویختی/تو مگر از شیشه روغن ریختی؟ کل یعنی کچل ؛ طوطی می گه ای مرد کچل تو چگونه کچل شدی مگر تو هم مثل من شیشه روغن را ریخته ای ؟!
از این قیاس مرد درویش شروع به خندیدن می کند و صاحب طوطی هم از اینکه طوطی حرف می زند خوشحال می شود .مولا نا در ادامه می فرماید:از قیاسش خنده آمد خلق را /و چو خود پنداشت صاحب دلق را ، از این قیاس همه ملت خندیدند چون او خودش را با درویش مقایسه کرد و بعد در ادامه این بیت می آید که: کار پاکان را قیاس از خود مگیر/ گرچه باشد در نوشتن شیر شیر ودر ادامه می فرماید:جمله آدم زین سبب گمراه شد /کم کسی زبدال حق آگاه شد /همسری با انبیاء برداشتند/اولیاء راهم چو خود پنداشتند.یعنی بعضی از آدمها اولیا و آدم های بلند مرتبه رو با خودشان مقایسه می کنند مثل این طوطی که خودش رو با درویش مقایسه کرد .و بعد در ادامه می گوید: هر دو گون زنبور خوردند از محل/هر دو تا زنبور از یک گل می خورند/ لیک شد زان نیش و زان دیگر عسل  ؛ یعنی یکی زنور عسل می شود و عسل خوشمزه می دهد ودیگری نیش می زند و همه را اذیت می کند .
هر دو گون آهو گیاه خوردند و آب /زین یکی سرگین شدو زان مشک ناب .هر دو تا آهو هم از یک گیاه خوردند و از یک جا آب خوردند ولی یکی شد آهوی مشکین که در واقع خوشبو هست ویکی هم از خودش بویی رو دفع می کند که کسی سراغش نمی رود.

هر دو نی خوردند از یک آب خور یا آب خر/این یکی خالی و آن دیگر شکر ، هر دو تا نی از یک محل آب خوردند ولی یکی نی شکر شد و به مردم شکر داد  دیگری نی تو خالی به درد نخور!
پس درواقع متوجه شدم که نبایدقیاس بکنیم به سه دلیل :قیاس خودم با دیگران با پدر، مادر، دوست، هم لژیونی و...  چرا خانم الهه این را دوست دارد ومن را دوست ندارد این مدل قیاس کردن تنها به خودتان آسیب می زند. چرا نباید قیاس کنم به سه دلیل ؛ چون اولا خواسته تو با خواسته او فرق می کند و مثلا یک نفر از اصفهان حرکت می کند یکی می خواهد به قم برسد و یکی به تهران وقتی شروع به حرکت می کنند ممکن است با هم حرکت کرده باشند ولی او زودتر به قم می رسد پس تو نباید بگویی که چرا او زودتر رسید چون مقصد شما فرق می کند پیشنه و خواسته شما فرق می کند  .پیشینه ای که تو جمع کردی   حالا امروز با اون پراید خریدی با اون که پول هایش را جمع کرده است و تویوتا خریده الان فرق می کند در واقع اون کسی که تویوتا دارد زودتر به مقصد می رسد پیشینه و زحمتی که اوکشیده و پس انداز او بیشتر بوده است  . پس پیشینه ها باهم فرق می کند وخواسته ها هم با هم فرق می کند ویک عامل خیلی خیلی مهمتر این است که زمین وجودی انسانها با هم فرق  می کند زمینی که پاک باشد زودتر به خواسته های می رسد چرا ؟ چون ساختار در جایی شکل می گیرد که آنجا پاک باشد  و آقای امین در سی دی کج فرمودند :که جایی که کج باشد  وافراد که در راه کج قدم بر می دارند مثل یک ساختمانی است که کج بالا می رود ودر نهایت فرو می ریزد
آدمهایی که بر مبنای راستی ودرست حرکت می کنند مثل ساختمانی هستند که آجرهای آن درست روی هم قرار گرفته است پس یک ساختمان محکم و صاف ودرست شکل می گیرد ، انسانها هم همینطور هستند  آنهایی که در صراط مستقیم قرار می گیرند دقیقا همین اتفاق برایشان می افتد یعنی توانایی این را پیدا می کنند که چیزهای بیشتری را یاد بگیرند کسی که زمین وجودی پاک تری دارد درنتیجه یادگیری بهتر وبالاتر دارند به خاطر همین هست که مسافران وهمسرش که به کنگره می آیند حس هایشان باز می شود مثلا طرف قبل نمی توانست ترشی بخورد یا ماست بخورد ولی الان می تواند اصلا نمی دانسته که پارک رفتن یعنی چی ! الان پارک می رود ورزش می کند و این خیلی مهم است.
من رهجویی داشتم که در اثر ورود در تاریکی ها حس هاش بسته شده بود و یک اتفاق جالب برایش افتاده بود و این بود که زبانش طعم های مختلف را احساس نمی کرد و در واقع حس چشایی خود را از دست داده بود یعنی تندی شوری وتلخی و شیرینی را تشخیص نمی داد و با سفر کردن وحرکت در راه صراط مستقیم از آنجایی که درونش شروع به تغییر کردن و پاک شدن کرد و حس های تغییر کردن حس چشایی او هم برگشت و خوب شد در واقع این یک فاجعه بود چون همش گریه می کرد می گفت ما مدام در خانه دعوا داریم سر اینکه غذا شوره یا اینکه بی نمک هست و وقتی که به کنگره آمد و سی دی نوشت آن حس هم به او برگشت داده شد. در ادامه خانم الهه فرمودند: در پاسخ به سوال فرزانه که پرسیده بود آیا ما باید مثل پیامبر که هجرت کردند  مدتی خانواده مان را ترک کنیم تا اوضاع بهتر شود باید گفت که علم کنگره به ما یاد داده است که در جهان هر چیز چیزی جذب کرد سرد سردی کشید و گرم گرم یعنی اگر من الان در حال حاضر در کنار یک مصرف کننده بداخلاق بد دهن دست بزن دار هستم جنس من جنس او هست وانسان هم جنس من هست با این تفاوت که من قضاوت می کنم واو معتاد هست خوب این به اون در به قول انگلیسی ها Tit for tat. وقتی که من این را بپذیرم که اگر من در کنار این شخص قرار گرفته ام این عین عدالت هست دیگر مدام تو سر خودم نمی زنم که من باید از اینجا بروم باید جدا بشوم اصلا "کار پاکان را قیاس از خود مگیر" اصلا کار انسانها پاک و درست را با خودتان ، خودمان مقایسه نکنیم چرا؟ چون زمانی که حضرت رسول هجرت کردند از خانواده خودشان که جدا نشدند یعنی همسر و پدر بگو خویشاوندانشان با او بودند ودر ثانی این قیاس منطقی نیست و قیاس مع الفارق هست یعنی مثل اینکه من موش و میز را باهم مقایسه بکنم چون هر دو با میم شروع می شوند و یا کامیون با میمون از چه نظر شباهت دارن ؟ بعد بگم از این نظر که هر دوتا آنها را ما در پیاده رو های اصفهان نمی بینیم پس می توانیم با هم مقایسه بکنیم ! ابا نمی توانیم با هم مقایسه بکنیم چون  هر دو از یک جنس نیستند و ما هم نمی توانیم خودمان را با حضرت رسول  یا افراد دیگر مقایسه بکنیم و اینکه پیامبر هیچوقت از خانواده خود جدا نشدند چه زمانی هجرت کردند اگر  تاریخ را بررسی بکنیم متوجه می شویم که انقدر مسلمانان را تحت فشار و شکنجه قرار می دادند و آنقدر آنها را کشتند و مجبورشان کردند که بروند شعب ابی طالب، شعب ابی طالب دره ای بود که نه آب بوده و نه غذا تاریکی ،فقر ،بدبختی و چندین سال در این شعب زندگی می کردند و بعد یک عده ای آمدند وگفتند ما دین شما را قبول می کنیم شما می توانید به همراه یاران خود به مدینه بر گردید. بعد از این ماجرا حضرت به اتفاق خانواده و اقوام و حضرت علی و یارانش به مدینه رفتند ولی هیچ وقت از خانواده شان جدا نشدند و ما در کنگره چنین چیزی نداریم که کسی از خانواده اش جدا بشود چرا ؟ در جهان هر چیز چیزی جذب کرد سرد سردی کشید و گرم گرم هر کسی در هر جا و شرایطی قرار دارد این عین عدالت هست واگر می خواهی شرایط تغییر  کند باید تو تغییر بکنی یعنی تو باید آنقدر تغییر بکنی که اون آدم بد دهن صفت بد دهنی اش عوض نشده باشد ولی با تو خوب حرف بزند مثال آن را بار ها برایتان گفته ام. پس من امیدوارم که بتوانیم این تغییرات  را در خودمان نهادینه بکنیم و این امکان ندارد مگر با آموزش مگر با علم و مگر با سی دی نوشتن؛ شما در سفر اول و این که می گوییم بسار مهم است یعنی باید خیلی خیلی  دقت کنید در سفر اول یک رهجو هیچ دغذغه ای ندارد جز درمان شدن یعنی اگر معلم ها باید معلمی را بگذارد در درجه آخر واگر دکتر و یا مشاور و هر سمتی دارد در مرحله بعدی قرار بدهد وفقط یک چیز در سفر اول مهم است وان درمان شدن وسر موقع به لژیون آمدن ؛ کسانی که به موقع سر لژیون نمی آیند و کسانی  که سی دی نمی نویسند وکسانی که مشارکت نمی کنند به خدا و به این زبان روزه راه به جایی نمی برند و اگر مدارک بالایی داشته باشند و مدارج بالایی داشته باشند  تا وقتی که نتوانید مشکل اعتیاد را حل کنید. همان آدمی که بودید هستید و شاید بدتر هم بشوید باید به موقع سر لژیون حاضر بشوید باید سی دی بنویسید. باید به آموزش هایتان عمل کنید اگر می خواهید به حال خوش برسید و اگر هم نمی خواهید که خیلی خوب اصلا این چه کاری هست و چه انرژی هست که از من وخودتان تلف می کنید بروید و به کارهایی که فکر می کنید درست هست برسید. اما این را بدانید که تا وقتی که حالتان خوب نشود در هر کاری که شروع کنید با شکست مواجه می شوید به این نکته توجه کنید .

در پایان، جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید.

سی دی جلسه آینده :دستور جلسه در استحکام پایه های مالی وعلمی کنگره من چه کرده ام؟  
برداشت:سی دی پنهانکاری




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


شنبه 3 خرداد 1399 08:49 ق.ظ
سلام خیلی ممنون خانم الهه عزیزتوضیحات شماخیلی جامع وکامل بودازمشارکتهاوسوالاتی که مطرح شده بودخیلی آموزش گرفتم.ازهمه عزیزان ممنونم.تتدرست باشید
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات