همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
دوشنبه 2 تیر 1399 :: نویسنده : همیفر فاطمه 3
به نام قدرت مطلق الله جلسه لژیون مجازی همسفران عشق با استادی کمک راهنما خانم الهه و دبیری همسفر خانم خدیجه با دستور جلسه وادی هشتم رأس ساعت مقرر شروع به کار نمود.
با قوت گرفتن از قدرت مطلق جلسه را آغاز می نماییم. سلام دوستان من الهه هستم همسفر. و خانم الهه بعد از تشکر بابت هدایای هفته کمک راهنما از رهجوها خواستند تا مشارکت های خود را ارسال کنند. مشارکت همسفر خانم ندا: سلام دوستان ندا هستم یک همسفر. سلام خدمت خانم الهه عزیزم و همه دوستان مهربانم امیدوارم که روز دوشنبه به همه عزیزان خوش گذشته باشد خیلی دلتنگ همه هستم امیدوارم که هرچه زودتر بتوانم تکتک همه دوستان و به خصوص خانم الهه عزیزم را ببینم. در مورد وادی هشتم آقای مهندس فرمودند: در مسیر نیروهای بازدارنده که همان شیاطین هستند همیشه توی زندگی وجود دارند وقتی به سیلی از مشکلات برمیخوریم به دلیل بدی نیست نباید بایستیم و بگوییم که نه نمیتوانیم کاری رو انجام بدهیم و حتی ممکن است ترسیدن در وجودمان باشد از انجام دادن اینکار اما زمانی که حرکت میکنیم و شروع به فعالیت میکنیم راه برایمان باز میشود و بدون حرکت کردن هیچ وقت هیچ نوری را نمیبینیم بعد ترس از اینکه حتی میگفتند که یکسری از موارد هستش که آدم جرات نمیکند به آنها نزدیک بشود بعد بهش فکر بکنیم و درصورتیکه وقتی برویم و حرکت بکنیم راه برایمان باز میشود مثل یک مصرفکننده ای که وقتی تصمیم بگیرد میخواهد آن کار را انجام بدهد و وارد کنگره بشود راه های بعدی برایش باز میشود و حتی فکر کردن کافی نیست و هنوز هم فکر میکنم که اینکار را رو انجام بدهم نباید حتماً حرکت بکنم در وادی هشتم در مورد خسارت به خودمان به خانواده و جامعه صحبت شده که من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم خسارات زیادی به خودم و جسمم خودم وارد کردم و آن هم به خاطر نبودن آموزش و نداشتن جهان بینی بود که در پی آن مسلماً آسیبهایی را به خانوادهام وارد کردم به خاطر جهلم نابینا بودم و وقتی این انرژی ها پشت سرهم بشود و به جامعه هم آسیبهای وارد شده حالا نمیدانستم رفتم تفریح حتی آلودگی صوتی درست کردم خیلی از موارد آسیبهایی که الان با آموزش هایی که گرفتم تکبهتک جبران بکنم تا بتوانم ذره ای از آسیبها جبران کنم. خیلی ممنون که به صحبت های من گوش دادید. مشارکت همسفر خانم اکرم: سلام دوستان اکرم هستم یک همسفر. عرض سلام خداقوت خدمت دوستان هم لژیونی. در این وادی هشت آقای مهندس گفتند :که با حرکت راه نمایان میشود و در اول ما باید خواسته داشته باشیم حالا ممنک است خواسته درس خواندن، رهایی یا هرچیزی باشد که اول ما باید با تمام وجود برای خواسته مان تلاش کنیم و ما در این مسیر حرکت کنیم زمان خیلی مهم است مثل یک نهال که ما صبر میکنیم که به درخت تبدیل بشود زمان خیلی لازم است و آن که متخصصین در حال در مسیر و اینکه اول باید جبران خسارت کنیم باید ببینیم به چه کسانی و به خودمان خسارت زده ایم و به جامعه .و هر مشکلاتی را به وجود آورده ایم این مشکلات را بتوانیم حل کنیم آقای مهندس فرمودند: که اگر یک دسته چک داشته باشیم باید به هر شکلی هست آن ها را پرداخت کنیم و اگر به خودتان خسارت زدید اول باید خودتان ،خودتان را ببخشید موقعی که خودت را بخشیدی خسارتی که به خود زده ایم یا خساراتی که به خانواده زدیم را جبران خسارت کنیم مثال آهویی را زدند که به دشت سرسبزی رفت و از مسیر منحرف شد مسیری که ما درش حرکت می کنیم امکان دارد این چیزها برایمان به وجود بیاید و اینکه ما باید با آموزشهای لازم در این مسیر بتوانیم ایستادگی کنیم و صبر و تحمل خودش خیلی در مسیر به ما کمک می کند. ممنون هستم که به من وقت مشارکت دادید. مشارکت همسفر خانم مریم: سلام دوستان مریم هستم یک همسفر. سلام خدمت خانم الهه عزیزم و به همه دوستان در لژیون امیدوارم که حال همگی خوب باشد. در سی دی وادی هشتم می گویند با حرکت راه نمایان می شود. آقای مهندس میفرمایند: که همیشه یه سری مجهولات و مسائل مجهول وجود دارد که باعث میشود که این تفکر در ما ایجاد بشود و ما را درباره مسئله ها به فکر وامیدارد و اینکه از سکون هیچ چیزی به وجود نمیآید و زایش درونی است و برای اینکه چیزی خلق بشود و مشکلات حل بشود باید حرکت کنیم و زمانی که حرکت شکل گرفت در این راه باید یک راهکارهایی را بدانیم و در هدف مصمم باشیم و خواستههای خودمان هم که مشخص است باید با تمام وجودمان بخواهیم که به خواسته های خودمان برسیم اما در مسیر حرکت به چندین راه برخورد می کنیم که مجموعه راههای ضد ارزشی و ارزشی یا الهی یا شیطانی تقسیم میشوند و در اینجا اختیار با خود انسان است که اگر که بدون تفکر و اندیشه بخواهد این کار را انجام بدهد به راههای شیطان یا ضد ارزشی میرود و در راه مستقیم وقتی که میخواهد در صراط مستقیم قرار بگیرد و به هدفش برسد باید قوانینی را اجرا بکند و برای اینکه به خاطر سلامتی به صلح مثلاً عشق، محبت و آرامش برسد چند تا شرط که باید انجام بدهد جبران خسارت از خود، از خانواده و از جامعه و از خدا است یعنی هر کاری که کردیم و به خودمان ضرر زدیم بیاییم و این کار را بکنیم که دیگر جبران خسارت بشود و آن کارهایی که انجام دادیم را انجام ندهیم مثلاً من مریم وقتی که قبل از اینکه به کنگره بیایم با صورت مسئله اعتیاد آشنایی نداشتم همیشه در جنگ دعوا و همیشه با جروبحث بود همیشه خودم رو حبس میکردم همیشه گریه میکردم از هیچ چیزی لذت نمی بردم فقط کارم شده بود که دنبال درمان بگردم و به هیچ نتیجهای نمی رسیدم و همیشه در تاریکی بودم پس الان که آمدم و مسیر برایم باز شده باید سعی کنم از آموزشها استفاده بکنم تا اینکه به نتیجه برسم در مورد خانوادهام چون در تاریکیها بودم نتوانستم آن عشق و محبت واقعی خودم را به مسافرم و بچههایم بدهم درست است کار میکردم ولی اون کار با عشق نبوده با محبت نبوده و الان باید جبران کنم با آموزشهای آقای مهندس و خانم الهه عزیزم آن ها را کاربردی بکنم تااینکه جبران خسارت از خانوادهام بکنم و در مورد جامعه هر کار ضد ارزشی که انجام دادم و به جامعه لطمه زدم مثلاً وقتی که رفتم پارک یا مثلاً در خیابان یا به طبیعت ضرری زدم سعی کنم از این به بعد دیگر اینکار را انجام ندهم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید متشکرم. مشارکت همسفر خانم سحر: سلام دوستان سحر هستم یک همسفر. خیلی خوشحالم که یک بار دیگر در لژیون مجازی شرکت میکنم. خدمت خانم الهه و دوستان عزیزم عرض سلام و خدا قوت دارم. وادی هشتم بسیار بسیار در زندگی ام کاربرد داشته است و من از آن بسیار آموختم و تجربیات زیادی دارم. در وادی هشتم گفته شده که با حرکت راه نمایان می شود، من سحر برای شروع هر کاری باید یک هدف داشته باشم. حال وقتی که من حرکت کنم راه برای من نمایان می شود تا من بتوانم به هدفم برسم. ممکن است در طی این راه مشکلات و مسائلی برایم ایجاد شود ولی من نباید از هدف اصلی ام دور شوم تنها باید به راه و حرکتم توجه کنم. من خیلی اوقات فقط در زندگی ام منتظر یک معجزه بودم و هیچ تلاشی برای رسیدن به اهدافم نمیکردم. هیچ حرکتی نمیکردم و انتظار داشتم دیگران برایم مثلا یک شغل خوب پیدا کنند. اما کم کم یاد گرفتم که خودم باید تلاش کنم، حرکت کنم و به سوی اهدافم پیش بروم. ممنون مشارکت همسفر خانم محدثه: سلام دوستان محدثه هستم همسفر. خیلی خوشحالم که توانستم یکبار دیگر در لژیون مجازی شرکت کنم خدمت خانم الهه عزیزم خداقوت ویژه دارم دستور جلسه این هفته وادی هشتم هست که با حرکت راه نمایان میشود و جناب مهندس در دستور جلسه میفرمایند: که هیچ چیز در حالت سکون اتفاق نمیافتد حتی اگر یک مقدار آب هم در حالت سکون باشد به گندآب تبدیل میشود. خب، این وادی هشتم تاثیر زیادی در زندگی من داشت من همیشه اهداف خیلی زیادی داشتم ولی هیچوقت برای رسیدن به آن ها تلاش نمیکردم همیشه دوست داشتم درس بخوانم درسم را ادامه بدهم ولی بیشتر مسئولیت اینکه درس نخواندنم را گردن این و آن انداختم و وقتی با این درواقع وادی آشنا شدم و خانم الهه عزیزم و خواهرم مسبب این قضیه شدند من فهمیدم که حالا هر اتفاقی ممکن است افتاده باشد تا من به هدفم نرسم ولی دلیل بر این نیست که دست از سکون بردارم دست از تلاشم بردارم و دوباره تلاش کردم و آن اتفاق افتاد و این شد که اصلاً وادی هشتم یک جور هایی سرلوحه زندگی من شد من همیشه استرس کار هایم را داشتم همیشه یک سری اهداف را داشتم به آن ها فکر میکردم ولی هیچوقت فکرم را به مرحله عمل درنمیآوردم اجرایش نمیکردم و این وادی هشتم بود که به من یاد داد بعد از یک حدی فکر کردن و بعد آن فکر را عملی کن یک جای دیگر آقای مهندس درمورد حلقههای آفرینش صحبت میکنند که می فرمایند: فکر نکنید که با مرگ همه چیز تمام میشود و از بین می رود درست است انسان به حلقه دیگر میرود اما دلیل بر این نیست که انسان نابود بشود یا حیاتش کلاً از دست برود یک جای دیگر جناب مهندس درمورد حواس ظاهری و باطنی صحبت میکنند که حواس پنجگانه ما حواسی هستند ولی یک سری حواس هستند که وقتی دستیابی به انها داشته باشیم که دستیابی به اینها با تزکیه و پالایش امکانپذیر است و بدون او امکانپذیر نیست. خیلی خوشحالم که به من وقت مشارکت دادید. مشارکت همسفر خانم آرزو: سلام دوستان آرزو هستم همسفر. دوستان تنها پیوند محبت است که ما را به هم متصل نگاه داشته است در وادی هشتم جناب مهندس میفرمایند که با حرکت راه نمایان میشود و پیدا کردن راه خودش چند شرط لازم دارد، این که اول هدف مشخص باشد و بعد این که خواست هدف مشخص شد مثل تشنهای که به دنبال آب باشد یعنی آنقدر روی خواست مان تمرکز و دقت داشته باشیم که برای رسیدن به آن هر کاری را بخواهیم انجام بدهیم و بعد از این ممکن است در این مسیر راه های انحرافی هم وجود داشته باشد و ما باید کاملاً حواسمان جمع باشد. مثلاً من آرزو همیشه خواسته ام این بود که راهی را پیدا کنم و یک راهی باشد که من را نجات بدهد و کنگره راه مستقیم است. من الان این راه را پیدا کرده ام، ولی این کافی نیست. این شرط لازم هست ولی کافی نیست، چون باید از آموزش ها استفاده کنم و آن آموزشها را در زندگیام عملی بکنم و مسیرهای انحرافی یعنی این که در حاشیه نباشم و فقط و فقط روی خودم تمرکز کنم. آقای امین در سی دی انفاق میفرمایند که من به شخصه وقتی که وارد کنگره میشوم باید تمام حواسم به خودم باشد و فقط می نشینم و دارم آموزش میگیرم و خانم الهه فقط به من آرزو آموزش میدهند نه به خانواده من، پس من اگر نکته ای یا چیزی یاد می گیرم نباید بیایم ذرهبین بردارم و روی تکتک اعضای خانوادهام بگیرم و هی بگویم تو فلانی، یا خانم الهه فلان حرف را زد و این در واقع همان چیزی است که من ذرهبین برداشتهام و عیوب دیگران را بررسی میکنم. باید تمام دقت تمرکزم روی خودم باشد تا بتوانم از آموزش ها استفاده بکنم و به مسیر انحرافی نروم. در وادی هشتم آقای مهندس میفرمایند که توبه به معنی بازگشت کردن است و یعنی اینکه اگر کسی میخواهد در مسیر صلح و آرامش باشد، اول باید جبران خسارت کند. یک شخصی میگوید که خب من توبه کردم و من از کاری که قبلاً انجام داده بودم، من از خطایی که کرده بودم توبه کردم و این لازم هست ولی شرط کافی نیست. تو فقط توبه کردی که آن کار را دیگر انجام ندهی آیا ضرر و خسارتی که به یک خانواده وارد کردی، به یک فرد وارد کردی را جبران کردی و توبه مستلزم این است که تو بروی و جبران خسارت کنی، چک بی محل کشیدید؟ به جلو بروید پرداخت کنید و ما خسارتهای زیادی را ممکن است که به انواع و اقسام به افراد جامعه و طبیعت و خودمان وارد کرده باشیم و باید در پس جبران خسارت از آنها بربیاییم تا به صلح و آرامشی در خودمان برسیم ممنون که به مشارکت من گوشکردید. مشارکت همسفر خانم فاطمه ا: سلام دوستان فاطمه ا هستم همسفر. عرض ادب و احترام خدمت خانم الهه و تمام دوستان هم لژیونی ام. در سیدی وادی هشتم آقای مهندس صفحه اول وادی رو میخوانند که گفته میشود با حرکت راه نمایان میشود امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند و این جز فرمان حاصل نمیگردد و ادامه میدهند این نوشتار را و میگویند که این مطالب این صفحه کاملاً مبهم است و اگر کسی بیاید و بگوید متوجه شدنم می فهمم که درست نمیگوید، چون تمامی مطالب مبهم است و اینکه حالا ممکن است بیایند به من چنین مطالبی را گفته، به خاطر اینکه ایشان میخواستند تفکری در ما بیدار بکنند و بدانیم که پشت پرده یک چیزهایی هست. بعد علما و حکما را به دو قسمت تقسیم کردند: بعضی علما و حکما بحثی هستند که بیشتر در محدوده حواس پنجگانه کار می کنند یعنی آنچه که در محدوده این حواس پنجگانه باشد برایشان قابل درک است. آقای مهندس میگویند: این هایی که تمام می آیند کتابهای آسمانی را حفظ می کنند، قرآن را حفظ می کنند، تورات و انجیل را حفظ می کنند، اشعار مولانا و حافظ را حفظ میکنند، ولی اگر بگویی یک بیت از مولانا را ترجمه کن اصلاً نمیتوانند این کار را انجام بدهند چون این کار آن ها فقط در مقوله ۵ حس بیرون است. ۵ حس دیگر هیچ کاری ازشان بر نمی آید هیچ حرفی برای زدن ندارند و میگویند که خب ما چون اگر در همین محدوده پنچ حس باشیم مسلماً شیطان را درک نمیکنیم. قدرت مطلق را نمیتوانیم بپذیریم چون فکر میکنیم که وجود خارجی دارند و اصلاً برای ما قابلقبول نیست ولی اگر بیایید پا را فراتر بگذاریم از محدوده ۵ حس و وارد این ۵ حس بیرونی انسان بشویم تمام اینها برای ما قابل درک است و میفهمیم که هم شیطان کاملاً وجود خارجی دارد هم فرشته ها وجود خارجی دارند و منتها وارد شدن به ۵ حس بیرونی شرایط خاص خودش رو میخواهد که هرکسی نمیتواند این قابلیت و توان را ندارد که این ۵ حس بیرونی رو درک بکند بعد آقای مهندس در ادامه می آیند درمورد حلقه های آفرینش صحبت میکنند که ما وقتی که میمیریم به پوچی تبدیل میشویم به هیچ تبدیل میشویم که من اگرچه در این حلقه آفرینش هستم یعنی در حلقه آفرینش دیگری نیستم و اگر از این حلقه بروم در حلقه بعدی وجود دارم و ایشان فرمودند: که نیستی و نبودن اصلاً برای من مفهومی ندارد چون انسان از بین نمیرود بلکه از این حلقه آفرینش به حلقههای آفرینش دیگری می رود و فرمودند : با حرکت راه نمایان میشود یعنی در سکون هیچ زایشی، هیچ حرکتی اتفاق نمیافتد و اینکه همیشه سکون برابر با سقوط است حتی اگر ۱ مقدار آبی در ۱ گودالی باشد مثالش این است که مثلاً اگر مقداری آب توی گودالی باشد و هیچ حرکتی آب انجام ندهد این آب هم کمکم خورد زمین میرود و آن یک تکه زمین به باتلاق تبدیل میشود پس واجب است که حتماً در هر مرحله از زندگی حرکت کنیم ممنون که به صحبتهای من گوش دادید. مشارکت همسفر خانم منصوره: سلام دوستان منصوره هستم یک همسفر. عرض خدا قوت و خسته نباشید دارم خدمت خانم الهه عزیزم. در وادی هشتم میگوید با حرکت راه نمایان میشود، برداشتی که داشتم این بود که قبلاً در وادی خوانده بودم که مسئولیت کارهایم را باید خودم قبول کنم، نمیتوانم مسئولیت را بسپارم و بیندازم گردن دیگران، وقتی هم میخواهم کاری را انجام بدهم باید از قبل هدف و برنامه داشته باشم و نقشه راه را برای خودم آماده کنم، لزومی ندارد که حتماً جزئیات هم در نقشه ام بیاورم، چون وقتی وارد راه شدم راه خودش به من نشان میدهد و در این مسیر همیشه ۲ راه وجود دارد: یک راه ارزشها و دوم راه ضد ارزش. مشارکت همسفر خانم فاطمه ف: سلام دوستان فاطمه ف هستم همسفر. امیدوارم که خانم الهه عزیزم حالشان خوب باشد. خیلی خوشحالم و همچنان انرژی دارم از روز دوشنبه که شما خانم الهه جان و تمام دوستانم را دیدم و خوشحالم که قرار است باز هم از این موقعیتها برای ما پیش بیاید و بتوانیم که در کنگره همدیگر را ببینیم. دستور جلسه وادی هشتم که با حرکت راه نمایان می شود. در ۱ قسمت از وادی هشتم آقای مهندس میفرمایند: که وقتی می خواهیم حرکت بکنیم، لازم نیست که تمام جزئیات را در نظر بگیریم، یعنی ما باید اطلاعات کافی در مورد مسیر راه داشته باشیم ولی نه با جزئیات. مثلاً لازم نیست که من اگر میخواهم بروم شمال بدانم الان این جاده چند تا پیچ دارد؟ چه تابلوهایی دارد؟ اینکه آقای مهندس اینجا میفرمایند که ترس و پروا مکن حرکت کن قطعاً در حرکت راه و یا مسیر نمایان خواهد شد. خیلی برای من جالب بود، این را وقتی که خواندم به خاطر اینکه من زمانی که وارد کنگره شدم خیلی کارها را که شاید قبلاً دوره اش را رفته بودم دیده بودم، میترسیدم که انجام بدهم ولی الان با کمک خانم الهه عزیز مثلاً زبان انگلیسی را میترسیدم که دوباره قدم برایش بردارم و خانم الهه عزیزم به من راه را نشان دادند به من گفتند: فاطمه تو باید چه کار کنی، این کار را انجام بده، این ضد ارزش ها را چه جور کنار بگذارم مگر میشود اول کدامشان از کدام شروع کنم؟ چه جور باید بروم جلو که آقای این در یکی از سی دی هایشان گفتند لازم نیست یکی یکی کنار بگذاری باید همزمان با هم تو حرکت کن و همزمان با هم همهشان را انجام بده و واقعاً اینجا هست که میگویند که نترسید ما هنوز هم میگوییم نترسید مسیر خودش راه را به تو نشان میدهد و آقای مهندس میفرمایند: وقتی میخواهی حرکت کنی باید ۳ تا چیز مد نظر داشته باشی، یکی اینکه باید هدف مشخص باشد. هدفت مشخص باشد که آقای امین میفرمایند که ۱ سفر اولی باید تنها هدفش رهایی باشد که آیا واقعاً میخواهی رها بشوی یا نه بعد آقای مهندس میگویند: دومین چیز این است که باید با تمام وجودتان خواسته تان را بخواهید، روی آن تمرکز بکنیم و اگر من به خواسته ام نرسم به چیزی که من فاطمه خواستم ضعیف عمل کرده ام و سوم این که در طی مسیری که داری میروی با چندین راه ممکن است برخورد بکنی که هم راه های ارزشی و ضدارزشی هست و تو بر اساس من فاطمه، براساس خردمندی و آموزشهایی که گرفتم میتوانم تشخیص بدهم و ۱ راه را انتخاب بکنم. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید. مشارکت همسفر خانم خدیجه: سلام دوستان خدیجه هستم همسفر. در وادی هشتم آقای مهندس فرمودند که با حرکت راه نمایان میشود. یعنی اینکه با سکون چیزی خلق نمیشود و ما باید برای حل مشکلاتمان حرکت کنیم و بعد از حرکت برای اینکه به خواسته هایمان برسیم سر دوراهی قرار می گیریم، ۱ ضدارزش و دیگری ارزش و اینکه ما با اختیار و با تفکر کدام راه را انتخاب کنیم به خودمان بستگی دارد و ما خواسته مان این است که حتماً به صلح و آرامش، آسایش و امنیت برسیم و برای این رسیدن به سلامتی و آرامش باید حتماً حسابم را با خودم صاف کنم و جبران خسارت هایی را که زدم جبران کنم، این خسارت ممکن است به خودم خسارت زده باشم به جسمم روانم خسارت زده باشم و یا به خانوادهام و میایم بازگشت میکنم. توبه یعنی بازگشت و این بازگشت یعنی اینکه من با رفتار و کردارم، با غیبت، سرزنش، دخالت یا حرفهای زشت به خودم و بقیه خسارت زده ام و من باید این حقالناس را جبران کنم نه با حرف، حتماً با عمل جبران کنم و نقشم در زندگیم به عنوان مادر یا به عنوان همسفر یا بهعنوان فرزند خانواده یا عضوی از کنگره باید سعی کنم مسئولیتم را درست انجام بدهم و خطاهایم و آن ضد ارزش ها را بنویسم و با تفکر به خواستههایی که دارم جهت بدهم و با خودم و با خدای خودم پیمان ببندم تا آن کارهای ضدارزشی را تکرار نکنم و به طرف ارزش ها حرکت کنم. ممنون که به صحبتهای من گوش دادید. مشارکت همسفر خانم فتانه: سلام دوستان فتانه هستم یک همسفر. ما باید به مسیر ارزشها برویم و زمانی پیش آید و مرا به یاد این میاندازد، آنگاه لطف خداوند جاری شود اما با فرا رسیدن هنگام مرگ میبینیم که انسان فانی نیست و باید در پی باز پرداخت خسارات خود باشد اولین چیزی که جبران تخریب های ما را می کند و تغییر در اندیشه و تغییر در گفتار و کردارمان را ایجاد می کند جبران خسارت است. از این که به مشارکت من گوش دادید متشکرم. مشارکت همسفر خانم وجیهه: سلام دوستان وجیهه هستم همسفر . با سلام و عرض ادب خدمت خانم الهه عزیزم و دوستان در لژیون. دستور جلسه امروز در مورد وادی هشتم است با حرکت راه نمایان می شود ولی بدون تفکر و بدون اندیشه که نمیتوانیم بگوییم که مثلاً ما در ۱ کوهستان یخبندان میخواهیم حرکت کنیم بدون تجهیزات و بدون نقشه میخواهیم حرکت کنیم و تازه سالم هم میخواهیم به مقصد برسیم و میگوییم الهی به امید تو، ولی راهحل با حساب کتاب نیست. در این وادی ۸ به ما میگوید وقتی میخواهی حرکت کنی با جمعآوری اطلاعات کافی و دانستن مسیر راه حرکت کنیم. ما وقتی میخواهیم یک راهی رو برویم و حرکت کنیم باید اطلاعات کافی داشته باشیم و مسیر راه را بدانیم و مسیر راه را تعیین کنیم که از کدام راه میخواهیم برویم و یک سری اطلاعات اصلی را باید فراهم کنیم. مثلاً میخواهیم برویم چالوس باید بدانیم چند تا پیچ دارد چند تا گردش به چپ دارد پس باید کل راه را بررسی کنیم و بعد حرکت کنیم و اینکه در وادی هشتم ما میگوید، وقتی میخواهی حرکت کنی در این شرایط نترس شجاع باش و حرکت کن با حرکت راه نمایان میشود، پس ما در هنگام حرکت باید خواسته و یا هدف مان را کاملاً مشخص کنیم تا زودتر به هدفمان برسیم. به شرط اینکه خواسته واقعی باشد. اگر میخواهیم یک راهی و یا مسیری را برویم باید از قبل برنامهریزی کنیم. از اینکه به صحبت هایم گوش کردید بسیار ممنونم. مشارکت کمک راهنما خانم الهه: سلام دوستان الهه هستم همسفر. اولین نکته اش این هست که قبل هر کار راه نمایان میشود، ولی شرط اش این است که تو حرکت کنی، حالا در وادی هفتم ما یاد گرفتیم که رمز و راز کشف حقیقت در ۲ چیز است: یکی یافتن راه و دیگر آنچه برداشت مینماییم. ببینید وادی هفتم تکلیف وادی هشتم را مشخص کرده. اولاً راه را پیدا کنیم. از طریق قلبمان، از طریق حس هایمان آن راه را پیدا میکنیم. حالا هم حس های ظاهری مان هم حس های باطنی ای که خیلی از بچهها وقتی در مورد مثلاً همین پیدا کردن راه کنگره صحبت می کنند. درمورد این توضیح میدهند که ما مثلاً خواب بودیم ۱ مرتبه چشممان را باز کردیم. یکی از بچه ها دوشنبه اینطوری مشارکت کرد که من خواب بودم وقتی که چشمم را باز کردم دیدم لپ تاپ لبه میز است یا من از خیلیهای دیگر این را شنیدم و موقعی است که باعث میشود که درها باز بشوند، یعنی یهویی ساعت را روبروی چشمشان میبینند و راه برایشان نمایان میشود به شرطی که بخواهیم یک چیزی را. وقتی من خواسته یک چیزی را داشته باشم راه برای من نمایان می شود. نکته بعدی این است که اول باید خواستهای داشته باشم که بخواهم، یعنی هدفی باید داشته باشم. به آن هدف بخواهم برسم. من هدفم این است که میخواهم زبان انگلیسی را یاد بگیرم، من هدفم این است که میخواهم خیاطی یاد بگیرم، من هدفم این است که استاد یاری ام سریع تر برسد، من هدفم این است که یک دانه مقاله بنویسم و فقط خواستن من مهم نیست که من هدفم این است که به رهایی برسم، من هدفم این است که در واقع کمک راهنما بشوم. آیا داشتن این خواسته بهتنهایی کافی است؟ جواب چیست ؟جواب این است که نه. داشتن خواسته بهتنهایی کافی نیست. باید تو در این راه قدم بنهی، حرکت کنی، دنبال خواسته ها راه بیفتی، تلاش کنی. یکی دیگر اینکه این خواسته را واقعاً بخواهید، ببینید شما خیلی زوج های جوان، حال یا پیر را دیدیم. آقای شوهر تریاک میکشد، قمار میکند و البته کسانی که تریاک میکشند، خیلی اهل قمار نیستند. حال فرض کنید طرف قمار میکند، چند تا دوست دختر دارد، نمیدانم هزار تا کار نا به جا میکند، دزدی میکند. زنشان از این وضعیت گله و شکایت نمیکنند، یعنی هرچه همه آدم های فامیل بالا میروند پایین می آیند این آدم به درد تو نمیخورد. آقا طلاق بگیر این را با فلانی فلان جا دیدیم، فلان کار را میکند، قمار میکند، نمیدانم رشوه میگیرد، این کار را کرد میگوید نمیخواهم چون میخواهمش پای زندگی باهاش هستم پس مهم این است که ۳ تا پارامتر مهم دارم یکی اینکه یه هدفی رو داشته باشم وقتی میخواهم در راهی قرار بگیرم اگر مقصد من تبریز است من نمیتوانم از راه مثلاً فرض کن شیراز بروم برسم به تبریز. اگر مقصد من تهران است، از دروازه تهران باید بروم تا برسم به تهران. اگر مسیر من شیراز است من پس از دروازه شیراز بروم برسم به شیراز. اگر از مسیر دروازه تهران راه بیفتم بروم برسم به شیراز هیچوقت به شیراز نمیرسم. اگر هم از مسیر دروازه شیراز یعنی جایی که راه ورود به شیراز هست بخواهم برم به تهران هیچوقت به تهران نمیرسم. هدفم از قبل مشخص می کند که به کجا میخواهم برسم. نکته بعدی این است که مثلاً یه نفر میگوید: من میترسم مشارکت کنم خوب با حرکت راه نمایان می شود، باید مشارکت کنیم، اگر شخص مشارکت نکند واقعاً یا سی دی ننویسد پرت می شود بیرون. حالا این هم در اول وادی هست. پیام بعدی که توضیح میدهم گردباد بر زمین فرود میآید و آنچه برداشتنی است با خود میبرد، ولی نکته مهم اینجاست الان که من میخواهم مشارکت کنم پس باید در این راه بیفتم در راه قرار بگیرم. خوب نکته دیگر این است که هدفم را اول مشخص می کنم، نکته بعدی این است که با تمام وجودم بخواهم مشارکت کنم. با تمام وجودم بخواهم کمک راهنما بشوم. با تمام وجودم بخواهم انگلیسی یاد بگیرم. با تمام وجودم بخواهم خیاطی یاد بگیرم. با تمام وجودم بخواهم یه زن خوب برای شوهرم باشم. با تمام وجودم بخواهم که به آن هدف برسم. یعنی این قدر بخواهم به آن چیز برسم که تصویرسازی ذهنی اش برای مان اتفاق افتاده باشد. یعنی من وقتی میخواهم به چیزی برسم و راهم را پیدا کنم، هم از صاحبنظران میپرسم، مثلا میخواهم انگلیسی یاد بگیرم از یک نفر می پرسم آقا به من راه انگلیسی یاد گرفتن را یاد بدهید. حالا نکته اینجاست که خواسته ای که میخواهم به آن برسم و هدفم را مشخص کردم، خواسته ام هم خیلی قوی هست؟ آیا همین که هدف را مشخص کردم و خواسته ام هم قوی است کفایت میکند؟ جواب نه. نکته سوم باید تلاش کنی خودت را به در و دیوار بکوبی، زحمت بکشی، نخوابی، زحمت بکشی، تلاش کنی، با سختیهای فراوان روبرو بشی. خب از عهده مشکلات بر بیایی تا برسی به آن خواسته ات. زمانی که بخواهیم به هدف و به خواستهمان برسیم باید حرکت کنیم. وقتی قدم اول را برداشتیم، قدم دوم خود به خود خودش را نشان میدهد. از الان هم نمیتوانیم دقیق حساب کتاب کنیم و بگوییم قدم بعدی ام چه اتفاقی میافتد؟ نمیدانیم چه اتفاقی میافتد؟ توبه ات را از پای در این راه بنه خود راه نشان دهد که چون باید رفت. خودش به تو نشان میدهد که چطوری راه بروی و از علاقه به هدف را دانه دانه بنویسیم.مشخص کنید قدم بعدی چه هست این به نتیجه تو را نمیرساند، شورش در ذهنت دارد اتفاق میافتد. باید پای در این راه بنهی، قدم برداری، شروع کنی به حرکت کردن. یک بار مشارکت کنی. تو که عاشق مشارکت کردن هستی، تو که عاشق خدمت کردن هستی، فقط عاشق یک چیزی بودن خوب نیست. وقتی میگویند بچهها باید مشارکت کنید باید بکنید، وقتی میگویند باید سیدی بنویسید که خوب این است درواقع در وادی هشتم یاد میگیریم که اگر کاری هم خطا انجام دادیم اگر این همه سال امدیم و رفتیم در کنگره و خیلی به درد بخور نبودیم، خیلی خدمت انجام ندادیم، خیلی کاری انجام ندادیم. این فرصت را به ما دادند اگر از این فرصت استفاده نکنیم و خدمت نکنیم به راحتی ما را از این گردباد پرت میکنند بیرون که در گردباد سبز پیام دشتی از امواج است که از آسمان به زمینیان است و آنچه که برداشتنی است با خودشان میبرند اگر انجام داده باشیم خدمت صالح به عرش میرسد به بالا میرسد به مقامات بالا میرسد. خودم ترقی می کنم پیشرفت میکنم، پس آنچه که مهم است این شد که ما در زندگیمان هدفی داشته باشیم. واقعاً و با تمام وجودمون بخواهیم که به هدف برسیم، خودمان را هی سرکوب نکنیم خودمان هی سرزنش نکنیم، هی اعتماد به نفس خودمان را از خودمان نگیریم. اینقدر دارند خدمت می کنند. پس اگر ما هم بخواهیم میتوانیم خدمت کنیم. ما هم میتوانیم به حال خوش برسیم، ولی بعد باید آن لحظات که فرا رسیدند قشنگ تصویرش رو بکشی و باورمان بشود که ما میتونیم به آن جایگاه برسیم . ممنون که به مشارکت من گوش کردید. و در ادامه خانم الهه از رهجوها خواستند تا اگر سوالی دارند بپرسند. سوال همسفر خانم فاطمه ف: سلام دوستان فاطمه ف هستم همسفر. خانم الهه جان لطف کنید نفاق را توضیح بدهید ممنونم. جواب خانم الهه: سلام دوستان الهه هستم همسفر. اول درمورد نفاق کلأ کلمه نفقه عربی است به معنی عام درواقع سوختن است نفاق به معنی سوختن است وقتیکه ما یک کلمه در عربی داشته باشیم و به وزن باب ها بخواهیم ببریم مثلاً کلمه نفق را داریم به باب افعال ببریمش می شود انفاق. به باب فعال ببریمش می شود نفاق. مثلاً کلمه نزول را داریم، به باب تفعیل ببریمش می شود تنزیل. در باب فاعل ببریمش می شود نازل. به باب فعول ببریمش نزول و وقتی به بابهای مختلف ببریم معانی مختلفی پیدا می کند. انفاق خیلی هم کلمه خوبی است به معنی بخشیدن از مال خودتان هست به کس دیگر خیلی هم خوب است، پس چرا وقتی میاید برود به باب فعال میشود نفاق؟ میگویم نفاق خیلی بد است وقتی که ما در مورد نفاق صحبت میکنیم به معنی سوختن است. یعنی فردی که وارد ایمان میشود یعنی چه؟ یعنی من مصرفکننده بودم، التماس کردم، زاری کردم، از خدا طلبیدم که به من راهی را نشان بدهد. حالم خراب بوده و مصرفکننده مواد بودم، التماس کردم راهی برایم باز بشود، وارد صراط مستقیم بشوم، بتوانم به حال خوش برسم تا اینجا خوب است وارد صراط مستقیم شدم حرکت کردم به رهایی رسیدم تا اینجا هم خیلی خوب است، اما اگر آمدم و بعد از رهائی دوباره شروع کردم به شیطنت کردن و دوباره فیل ام یاد هندوستان افتاد و دوباره حالم خراب شد دوباره کارهای قدیمم را شروع کردم انجام دادن من دچار نفاق شده ام یعنی اختلاف پتانسیل اگر به صفر برسد. ببینید شما وقتی که الان کنگره را نمیشناختیم فکر کنیم که مثلاً سطح انرژی خیلی خیلی پایینی داشتیم وقتی که وارد کنگره شدیم کم کم کم در صراط مستقیم قرار گرفتیم و یک پل تا اختلاف پتانسیل ایجاد کردیم و انرژی مان ذره ذره ذره بالا رفت وقتی سطح انرژی زیر صفر بود حالا با حرکت کردن در صراط مستقیم سطح انرژی مان رو رساندیم به مثلاً ۱۰ به پونزده ۲0به۳۰ اختلاف پتانسیل ایجاد کردیم اختلاف انرژی ایجاد کردیم یه زمانی حالم خیلی خیلی خراب بود وارد کنگره شدم سی دی نوشتم آموزش دیدم عمل سالم انجام دادم خدمت کردم خدمت کردم خدمت سالم انجام دادم باز هم خدمت کردم سطح انرژی ام رفت بالا هی بالا هی بالا اختلاف پتانسیل ایجاد شد تا اندازهای که اختلاف پتانسیل ایجاد شد که من توانستم رها بشوم .خب ،تا اینجاش خیلی خوب است حالا بعضی از آدم ها تا میرسند به سفر دوم حالا یه مدت بعدش یا مثلاً طرف راهنما میشود خیلی این مدلی داشتیم بچهها دقت کنید که خیلی آدم های این مدل داشتیم و امیدوارم که خداوند هیچ وقت ما را در این گروه قرار ندهد چون خیلی آسیب بزرگی به خودمان میرسد چطوری وارد سفر دوم شدم خب از قبلش می گفتم که اختلاف پتانسیل ایجاد شده و زمان جاهلیت هم گفتند خدایا اگر که وسیلهای فرجی چیزی برایم برسانی من به خدا آدم می شوم من حرکت میکنم و به بقیه کمک می کنم من طی میزنم کنگره را و من نمیدونم جارو میزنم من دستشویی میشویم در کنگره و هر کاری از پولم میبخشم از نمیدانم مالم میبخشم از دارایی ام هرچه که فکر کنی من میبخشم تا حالم خوب بشود وقتی که آمدم و راهش برایم باز شد و آمدم در کنگره و سفر کردم و سفر دومی شدم و حالم خیلی خوب شد یا خیلیها کمک راهنما میشوند این اتفاق برایشان میافتد خیلیها در جایگاهی قرار میگیرند این اتفاق برایشان میافتد فیل شان یاد هندوستان میکند یادم میرود فراموش میکنم دوباره برمیگردم شروع میکنم عمل ضد ارزشی انجام دادن دوباره سی دی هایم را نمینویسم دوباره به حرف راهنما گوش نمیکنم خدمت نمیکنم دروغ میگویم غیبت میکنم آن اختلاف پتانسیلی که ایجاد شده بود را دارم صفر میکنم این را بهش میگویند نفاق به معنی سوزاندن این انرژی که ایجاد شده بود و دارم میسوزانم درانداخت و صفرش میکنم و دارم از بین می برم این آدمی که دچار نفاق بشود حالش از آن روزی که وارد کنگره شد خراب تر می شود چرا؟ به سبب این ناسپاسی که انجام داد فاطمه جان امیدوارم فهمیده باشی چون بریم سوالات بعدی هم جواب بدهیم من سعی کردم با یک مثال این را جا بیندازم امید وارم که برایت مفهوم شده باشد برای فاطمه دست بزنیم برای من هم دست بزنید مرسی. سوال همسفر خانم فاطمه أ: خانم الهه جانم مرز بین قدرت و پاد قدرت چقدر است؟ و اگر فرد قدرت داشته باشد و بعد از مدتی دچار کم شدن اعتماد به نفس بشود هم قدرتش تبدیل به پاد قدرت شده است؟؟ پاسخ خانم الهه: در جواب پاسخ فاطمه هم قدرت و پاد قدرت و اینکه یه وقت هایی ما در جایگاهی قرار میگیریم و اعتماد به نفس مان را از دست میدهیم، چون فکر نمیکنیم. یک کاری را با فکر انجام نمیدهیم .مثلاً تشری به یکی می زنیم، میرویم بدون فکر بد میبینیم اشتباه کردیم بعد خودخوری می کنیم چرا من این کار را کردم اعتماد به نفس ام ضعیف میشود می آید پایین، خیلی راحت این خیلی سخت است، یعنی پارادوکس دارد. خیلی راحت، به خاطر اینکه اگر فکر کنیم، کمتر دچار اشکال میشویم و کمتر دچار خطا میشویم. بنابراین کمتر خودمان را سرزنش میکنیم ولی خیلی سخت است چون این فکر کردن کار خیلی خیلی سختی هست و باید فکر کنیم و خیلی وقتها میگویند: حتی خیلی وقت ها اشکالاتی را که در بچهها میبینید را لازم نیست همان موقع به آن ها گوشزد کنید لازم نیست همان موقع بهشان بگویید، لازم نیست همان موقع برجک اش را بزنید، اگر بگذارید یک مقدار زمان بگذرد و وقتی میشود. آنوقت این خودش احتمالاً با عقل خودش میفهمد که چه حرکتی کرده است؟ خیلی هم ممنونم که به مشارکت من گوش دادید . و بعد از دعا جلسه به پایان رسید. سی دی جلسه آینده: عناصر معرکه گیری نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||