همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
شنبه 14 تیر 1399 :: نویسنده : همسفر محدثه
به نام قدرت مطلق الله گزارش لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه و دبیری همسفر خدیجه در روز دوشنبه مورخ 99/04/09 با دستور جلسه ادامه هفته راهنما راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود .
ابتدا استاد عزیز خانم الهه اینچنین
آغاز نمودند :خیلی خوشحالم که توانستیم یک بار دیگر در کنگره حضور به هم برسانیم .
تولد 5 سال رهایی خانم الهه را خدمت ایشان تبریک می گویم و انشاالله که همیشه سالم
و خوشبخت باشند . کمک راهنمایان گرامی سرکار خانم (زهرا
،طاهره ،ریحانه ) هفته کمک راهنما را خدمت خانم الهه تبریک گفتند و اجازه خواستند
تا مشارکت نمایند . کمک راهنمای محترم سرکار خانم زهرا :
خدا را شکر که توانستم یک بار دیگر در لژیون حضور پیدا کنم و توانستم یک بار دیگر
این نظم به خصوص و حس عالی را از کمک راهنمایم به ارمغان بگیرم . من هفته راهنما
را خدمت خانم الهه تبریک می گویم . کمک راهنمایی جایگاه بسیار بالایی است و من
اصلا نمی دانم خانم الهه را چطور توصیف نمایم . با خودم فکر می کردم هر سال در جشن
کمک راهنمایی با یک نوشته و یا یک قطعه
شعر همیشه این مطلب در ذهنم تداعی می شود که اگر خانم الهه نبود من زهرا معلوم
نبود چه می کردم و روزگارم را چطور سپری می کردم . خانم الهه هستند که من زهرا
زنده شدم و اینجاست که می فرمایند: شما با حضورتان در کنگره زمانی که عشق و آموزش
می دهید یک نفس را زنده می کنید و به واسطه
این نفس، نفس های دیگر زنده می شوند. ما در کنگره معتقد هستیم که مشکلات
تمامی ندارد ولی من زهرا هستم که یاد می گیرم زمانی که همه دنیا حالشان بد است من
چطور بتوانم حال خود و خانواده خود را خوب نگه دارم و معجزه کنگره همین است. معجزه این نیست که مشکلات من زهرا تمام شود، بلکه معجزه این است که من زهرا بین همه
این مشکلات حالم خوب باشد و آرامش داشته باشم. خدا را شکر که جناب مهندس را دارم
و بی نهایت شکر که در محضر خانم الهه عزیزم هستم . کمک راهنما سرکار خانم طاهره : من هم
خداوند را بی نهایت سپاسگزارم . از آخرین باری که توانستم در لژیون مشارکت کنم دو سال می گذرد و این برای من جای
برکت دارد که امروز دوباره توانستم در لژیون مشارکت نمایم. من اصلا قبول نمی کردم
که به کنگره بیایم و 8 ماه بعد از مسافرم وارد کنگره شدم، وقتی می دیدم ایشان چقدر
حالشان خوب است و من هنوز همان طاهره هستم بسیار ناراحت بودم تا اینکه من هم اذن
ورودم به کنگره صادر شد و توانستم در لژیون خانم الهه عزیزم قرار بگیرم و آموزش
ببینم و این آشنایی توسط سایت کنگره اتفاق افتاد و همیشه این آیه از قرآن مجید
در ذهنم تداعی بود که " بخوانید مرا تا اجابت کنم "و الان متوجه می شوم که
من کجا بودم و به کجا رسیدم. من طاهره در برابر مشکلات محکم و استوار شده ام، چون
در محضر خانم الهه صبر و عشق را آموختم و بی نهایت از ایشان سپاسگزارم . کمک راهنما سرکار خانم ریحانه :خدا را
شکر که کنگره در مسیر زندگی من قرار گرفت. من در سفر دوم افتخار حضور در لژیون
خانم الهه را داشتم و در محضر ایشان آموختم. حقیقتا یک سفر دومی حال خراب بودم و
حتی نمی توانستم درست حرف بزنم. من واقعا هیچ بودم و شاید به ظاهر زندگی می کردم، ولی معنای زندگی را متوجه نمی شدم. وجود خانم الهه بود که من توانستم زندگی کنم و
در واقع یک مرده متحرک با عشق خانم الهه تبدیل به ریحانه شد. می دانم من نمی توانم
در برابر کسی که به من زندگی را بخشید کاری بکنم ولی امیدوارم بتوانم رهجوی لایقی
برای ایشان بمانم. از ایشان می خواهم که اگر در مقابلشان نافرمانی کردم مرا
ببخشند . همسفر منصوره : من هم زمانی که با
کنگره آشنا شدم به طور کل طرز فکرم تغییر کرد و اینها همه را مدیون خانم الهه
عزیزم هستم و این تغییرات را همسرم و در زندگی به وضوح می بینم و تمام حرف ها، مو به
مو در ذهنم می ماند و به جای جبهه گیری سعی می کنم آموزش های خانم الهه را عملی
نمایم. همسفر سمیه :من طوری عاشق خانم الهه
هستم و شیفته ایشان شده بودم که زمانی که ایشان در شعبه حضور داشتند من هم می آمدم
و طوری شده بود که در مسیر حرکتم اختلال ایجاد شده بود . زمانی که با خود خانم
الهه این موضوع را در میان گذاشتم ایشان فرمودند: ما باید در کنگره یاد بگیریم که به شخص وابسته نباشیم و شاید همین است که با اینکه از ته قلبم بسیار ناراحت هستم، ولی از طرفی خوشحالم که مسیر خدمت ایشان
همچنان هست و شاید رهجوهای دیگر در مکانی دیگر به وجود پر مهر ایشان نیاز دارند
که بتوانند سفر کنند و حضور پر مهر ایشان بتواند شعبه ای از کنگره را آباد نماید و
برکت وارد شعبه شود و ما با حضورمان در شعبه سلمان نشان بدهیم که ما رهجوهای خانم
الهه هستیم و توانسته ایم از ایشان یاد بگیریم در کنگره نمی توانیم به شخص وابسته
باشیم در غیر این صورت همه باید به تهران می رفتیم چون همه عاشق آقای مهندس هستیم و
امیدوارم همه ما بتوانیم راه خانم الهه عزیز را ادامه دهیم . همسفر محدثه : خیلی خوشحالم که توانستم بعد از مدت ها خانم الهه عزیزم را
ببینم و این برای من تبدیل به آرزو شده بود . از صمیم قلبم دوستتان دارم شاید
نتوانسته باشم درست بیان نمایم چون من حتی تا قبل از ورودم به کنگره قدرت ابراز
احساساتم را نداشتم و عشق خانم الهه عزیز و محبت بیش از اندازه ایشان بود که من
محدثه یاد گرفتم که دوست داشتن را عنوان کنم. من هیچوقت حس تنفر را نداشتم، ولی
همین که ابراز حس دوست داشتن را حتی نمی توانستم القا کنم بسیار سخت بود و خدا را
شکر که توانستم در محضر خانم الهه عزیزم بیاموزم. هر کجا باشید برای من اسطوره
عشق و سرچشمه صبر هستید و مطمئنم رهجوهای زیادی هستند که به آموزش های شما نیازمند
هستند. انشالله بتوانم با قبول شدن در آزمون کمک راهنمایی گوشه ای از محبت شما را
جبران کنم . همسفر زهرا :خانم الهه عزیزم من از شما
حلالیت می طلبم من ابتدا ورودم به کنگره زمانی که مشکلی داشتم و با شما در میان می
گذاشتم و همیشه می فرمودید اگر مسافرت درست سفر نمی کند، به خاطر توست و من با خودم
می گفتم چرا من؟ او مصرف کننده است! من مشکلی ندارم و اینها همه به خاطر منیتم بود و
زمانی که واقعا به این درک رسیدم که من باید به خاطر خودم بیایم و درست سفر کنم
مسافرم هم سعی کرد درست سفر کند و همه اینها به حرکت من همسفر ربط داشت و زمانی
این اتفاق افتاد و حال من خوب شد که شروع به سی دی گوش دادن کردم و خیلی از مشکلاتم
را حل کرد. من جمله پس انداز کردن را تا بتوانم در این شرایط اقتصادی دغدغه زیادی
نداشته باشم. من بهترین درس ها را در زندگی از جناب مهندس و شما استاد عزیزم
آموختم و امیدوارم مرا به خاطر نافرمانی هایم ببخشید. من از زمانی که به صحبت های
شما گوش دادم و مسافرم را رها کردم و برای زندگی ام چهارچوب گذاشتم، بسیار همه چیز
تغییر کرد، چند روز پیش مطلبی را خواندم که مهمانی بود که همه کفش ها مرتب ولی کفشی
بود که پاشنه آن خوابیده بود و هر کسی می خواست کفش ها را می پوشید و می رفت و من
از این مطلب یاد گرفتم که راز زندگی ام را همه جا پخش نکنم و برای هر کسی درد و دل
نکنم و اینها همه را مدیون آموزش های ناب شما هستم. بسیار ناراحتم ولی از صمیم
قلب آرزو دارم که هر کجا که هستید موفق و پیروز باشید و کنار هر خاطره خوب زندگی
من حتما شما نقش پررنگی دارید و برای من بعد از پدر و مادرم به عنوان ستاره زندگی
من هستید . همسفر فاطمه : خانم الهه عزیزم برایتان
از صمیم قلبم بهترین ها را می خواهم و مطمئن هستم برایتان رقم خواهد خورد. خدا
شاهد است از اعماق وجودم ناراحت هستم که از دستتان می دهم چون شما باعث شدید من
راهم را پیدا کنم. من همیشه فکر می کردم که من مبادی آداب هستم و خیلی چیزها را
می دانم ولی زمانی که وارد لژیون شما شدم تازه متوجه شدم که حتی درست نشستن و یاد
درست نگاه کردن را هم نمی دانم و چون راهم کج بود همه چیز کج پیش می رفت. هنوز
چیزهای زیادی داشتم که باید از شما می آموختم ولی قول می دهم حتما رویتان را سفیدتان کنم
و اخبارم در بهترین حالات به دستتان برسد . همسفر ناهید : من اصلا شوک شدم و خیلی
ناراحتم . شاید به خاطر ناسپاسی من بوده و من رهجوی خوبی نبودم که دارم از دستتان
می دهم انشاالله هر کجا که هستید موفق باشید . کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه :من
فقط قرار است لژیون را تحویل دهم و جای دیگر لژیون بزنم . ما در کنگره یاد گرفته
ایم که همه کمک راهنماها زیر یک چتر هستند و همه آموزش های آقای مهندس را گرفته
اند و چون همه زیر یک چتر هستیم، پس فرقی نمی کند و شما باید با قدرت هر چه تمام تر
به کنگره بیایید و آموزش بگیرید و خدمت کنید و فراموش نکنید ما در یک حلقه هایی از
حیات با هم بوده ایم که توانسته ایم الان
با هم باشیم . سی دی گل وحشی را گوش کنید . ما همه با هم قلبمان برای هم میتپیده
است و با هم بوده ایم که دوباره هم را پیدا کرده ایم. حتی رفتن من از این دنیا هم
باعث گسستن این پیوند نمی شود و این پیوند همیشه هست و من همچنان هستم درست است با
هم نیستیم ولی چون قلب هایمان برای هم می تپد پس این پیوند هست. تا به حال شنیده
اید که می گویند یک مادر از چشم های فرزندش متوجه می شود که حالش چطور است؟ دقیقا
یک کمک راهنما هم نسبت به رهجوهایش همینطور است و حس رهجو را سریع درک می کند و
حالش را می فهمد و من اینها را دقیق متوجه می شوم و ما تا ابد قلب هایمان برای هم
می تپد. راهنمای من 8 سال از شهرکرد به اصفهان می آمدند و زمانی که زمزمه این
بود که ایشان لژیون را تحویل بدهند من تصمیم گرفتم امتحان کمک راهنمایی بدهم و
زمان تحویل لژیون خانم مرجان با زمان تشکیل لژیون من یکی شد و من یادم می آید که
خانم مرجان فرمودند در لژیون الهه نروید و این را هم گوش من شنید و هم بقیه . پس
ما باید در کنگره بمانیم و این آموزش گرفتن ما برای آیندگانمان است . تا یک زمانی
آدم چیزی را نمی داند و این تکلیفی ندارد ولی یک جایی به ما چیزی را یاد می دهند و
ما باید دیگر دقت کنیم . مثلا وقتی یاد گرفتم باید به پدر و مادر احترام گذاشت
دیگر چشم گفتم و نافرمانی نکردم و اگر اینطور نبود پس من این همه آموزش را چطور
عملی می کردم . کنگره را باید سفت چسبید و هر راهنمایی که بیاید باید سپاسگزار
باشید که ایشان وقت و زندگی و عمر و جانش را برای شما می گذارد پس باید قدردان
باشم و قدر صندلی که به من داده شده را بدانم. مراقب باشید شیطان این صندلی را از
زیر پای شما نکشد چون همه ما یک زمانی سربازان شیطان بوده ایم و برای آن جنگ می
کردیم ،دعوا می کردم ،دروغ می گفتیم ،نفرت تولید می کردیم و غیره . شیطان از ما
تغذیه می کرد و ما انرژیمان را صرف خدمت به شیطان می کردیم . انرژی یعنی نور و چون
خود نیروی منفی از خودش نوری ندارد از نور ما تغذیه می کرد . حالا هنوز منتظر است
این انرژی و نور را از ما بگیرد . پس در کنگره بهانه قابل قبول نیست و من در طول 8
سال فقط یک جلسه غیبت کردم. من مشکلات داشتم و بیماری داشتم، پایم شکسته بود و زبانم
را جراحی کرده بودم ولی باز هم کنگره من کنسل نمی شد و من هیچ گاه کنگره را ترک
نکردم . یادم می آید زمان دانشجوی دکترا آزمون بسیار مهمی داشتم که قبولی در آن
برایم بسیار با ارزش بود ولی هیچگاه به خاطر درس خواندن در آزمون از زمان کنگره ام
نزدم. یادم می آید زمان رهایی بچه ها در تمام طول سفر به تهران مدام درس می
خواندم و میخواهم این را بگویم یک بار هم
اجازه ندادم این صندلی را نیروهای بازدارنده از زیر پای من بیرون بکشند . پس مراقب
باشید که در این تغییر و تحول صندلی خود را از دست ندهید و این اتفاق برای خیلی از
بچه ها افتاد و خیلی ها همینطور از دور خارج شده اند . همسفر الهه :خانم الهه عزیزم، خیلی
دوستتان دارم و خیلی خدا را شاکرم که مسیر کنگره و شما را برایم رقم زد. من بسیار
از آموزش های شما در زندگی استفاده کردم. یادم می آید همیشه می گفتید در مقابل
مسافرت سکوت کند و این خیلی به من کمک کرد. دستتان را می بوسم و انشالله همیشه
موفق و پیروز باشد و در جایگاه بالاتر خدمت کنید . همسفر فاطمه : خانم الهه عزیزم خیلی
خوشحالم که شرمنده شما نشدم. همیشه زمانی که برای آزمون می خواندم از خداوند
میخواستم تا در آزمون قبول شم تا شرمنده شما نباشم و در کنار شال مقدس کمک راهنمایی
آموزش بگیرم. خیلی دوست داشتم نتیجه زحمت و قالبی که شما از رهجو ها می سازید
باشم و هیچ کس باورش نمی شود، فاطمه با کوهی از منیت و مشکلات الان در برابر مشکلات
صبوری کند و همه به خاطر این است که به این مکان مقدس اعتقاد کامل دارم . همسفر وجیهه: من هم از خانم الهه عزیزم به خاطر
آموزش هایی که به من دادند سپاسگزارم و آرامش زندگیم را مدیون ایشان هستم انشاالله
هر کجا هستید موفق و پیروز باشید . همسفر خدیجه : من آموزش های زیادی از
شما یاد گرفتم و اینقدر به نوشتن سی دی علاقمند شده بودم که حتی وقتی سی دی را می
نوشتم یک بار در خانه برای فرزندانم مشارکت می کردم. بسیاری از آنها را حتی با
مسافرم در ماشین می خواندیم و من برایشان مشارکت می کردم. دوست دارم جا پای شما
بگذارم و همانند شما بشوم . همسفر مریم :من هم از شما بسیار
سپاسگزارم و امیدوارم هر کجا که هستید پله های موفقیت را طی کنید. دقیقا همینطور
است شما حتی از روی مشارکت های من متوجه حال خرابم می شدید و این برای من همیشه
جای تعجب داشت و امیدوارم مسافرم به کنگره بیاید و بتوانیم رهایی بگیریم . لژیون با دعای گرم اعضا به پایان رسید
. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||