به نام قدرت مطلق الله

جلسه لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنما خانم الهه و دبیری همسفر خانم خدیجه

با دستور جلسه آخرین جلسه لژیون رأس ساعت مقرر شروع به کار نمود.

مشارکت کمک راهنما خانم الهه عزیز: 

سلام دوستان الهه هستم همسفر. یک دل نوشته اول از خودم بگویم واقعاً واقعاً من این چند سال از شما مهربانی و خوب بودن و دلسوز بودن را آموختم این‌که بخواهم بگویم چقدر آموختم خیلی آموختم یعنی چیزهایی که از شما یاد گرفتم بی‌نهایت بود و شماها هر چه بدست آوردید نتیجه زحمت خودتان بوده است این وسط فقط یک الهه نامی هم بوده است که در کنار شما باشد و در کنار هم شفیع بشویم و جفت شدنمان باعث حرکت بهتر مان بشود یعنی فقط همین جفت شدن باعث شده‌است که حرکت‌هایمان قشنگ‌تر و بهتر شود اگر بخواهم از شما تشکر کنم زبان من قاصر است و اگر هم بخواهم بگویم که چقدر دوستتان دارم بازهم زبانم قاصر است تک‌تک شما مثل اعضای بدن من بودید اگر خندیدید به خاطر خنده‌های تان شاکر بودم اگر گریه کردید به خاطر گریه های تان ناراحت بودم یک زمان هایی در سفرهای تان همراه تان نبودم ولی در تک تک آن لحظه‌ها و ثانیه‌ها دلم با شما عجین بود و خداوند را بی‌نهایت شکر می‌کنم که این فرصت را به من داد که پیش شماها باشم و خداوند متعال به من اجازه داد که سال ۸۶ با کنگره آشنا بشوم و هرچه خیر بود کنگره به من رسانده و هرچه خوبی بوده از طرف جناب مهندس بوده است خیلی از آقای مهندس سپاسگزار هستمبا تمام وجودم و تمام سلول‌هایم. و در ذهن من هیچ‌وقت چیزی نبود جز این‌که آقای مهندس از من راضی باشند و خانم مرجان. و بارها به ایشان گفتم می‌دانم اگر شما از دست من راضی نباشید خدا هم از دست من راضی نیستند اگر شما از دست من راضی باشید خدا هم از من راضی است. و یک چیز از شما می‌خواهم و آن این است که مواظب باشید شیطان این صندلی را از زیر پای شما نکشد و به قول آقای مهندس کله پای تان نکند. بمانید. و همه حال خوش الانم را مدیون آقای خوبی‌ها جناب مهندس عزیز، خانم آنی و آقای امین و خانم کمان‌دار هستم و یک تشکر خیلی خیلی خیلی ویژه از راهنمای گرانقدرم دارم و وصیت من به شما این است که وقتی این لژیون منحل شد جذب لژیون هایی بشوید که با حس تان انتخاب می‌کنید. برای همه شما آرزوی موفقیت می‌کنم. و بعد اجازه مشارکت به اعضا را دادند.

مشارکت همسفران خانم‌ها فاطمه اسدی، فاطمه ف، فاطمه خ، الهه، اکرم، ناهید، سمیه، مریم، خدیجه:

 ضمن آرزوی موفقیت و ابراز ناراحتی به خاطر منحل شدن لژیون هر یک از اعضا مشارکت‌ها و گفته‌های خود را این‌گونه بیان کردند:

 درابتدای سفرمان اصلاً متوجه آموزش‌ها نبودیم و مسافر مان از ما بسیار ناراضی بودند تا این که یک روز با یک حرف از طرف ایشان به خودمان آمدیم و از آن‌جا سفرمان آغاز شد و مسافر مان بسیار سلام رسان و سپاس‌گزار خانم الهه عزیز هستند و اعضای خانواده ما از برکت وجود کنگره پیشرفت های شگرفی داشته‌اند و ما خوشحال هستیم الان که از لژیون شما می‌رویم سیراب هستیم نه زیر آب و به ما یاد دادید در کنگره به شخص نباید وابسته بود و این حرکت بزرگی بود و به ما یاد دادید که به خاطر حال خودمان به کنگره بیاییم و از دست دادن شما برای ما معنایی ندارد چون ما همیشه شما را داریم خانم الهه خیلی برای ما زحمت کشیدند و کمک مان کردند از خداوند می‌خواهیم سال آینده به جبران زحمات خانم الهه عزیزمان شال کمک راهنمایی بگیریم چراغ راهمان شدند و نمایان راهمان شدند و فقط می‌دانیم که پیوند محبت این‌قدر بین ما مستحکم است که ناگسستنی است ما تمام قدم‌های مان و زندگی‌مان را مدیون راهنمایی‌های شما هستیم و امیدواریم در کنار خانواده‌تان بهترین زندگی را داشته باشید و ما هم در اول توقع داشتیم خانم الهه بگویند حق با ماست و مسافر مان خطاکار است ولی بالعکس می‌گفتند حال خودتان خراب است حال خودتان را خوب کنید خانم الهه عزیزمان بهترین بودن از نوع خودشان و ما همسفران عشق درنهایت شکرگزار خداوند هستیم که مسافری را در کنار ما قرار داد که با کنگره و خانم الهه آشنا شویم و جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید.

و در پایان اعضا لوح تقدیر و هدایای خود را به کمک راهنما ی محترم خانم الهه تقدیم نمودند.

به پایان آمد این دفتر.    حکایت هم چنان باقیست