همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
سه شنبه 4 شهریور 1399 :: نویسنده : همسفر نسیم
گزارش لژیون مجازی همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم سرکار خانم الهه و دبیری همسفر لیلا در روز پنج شنبه مورخ ۳۰ \ ۵ \ ۹۹ با دستور جلسه وادی اول راس ساعت مقرر آغاز به کار نمود. فکر نکنید که نیروهای منفی انسان های بی خودی هستند. اتفاقا انسان های بسیار باهوشی هستند اما متاسفانه قشنگ ترین تفکرات آن ها را در جهت بد به کار گرفتند. " به نام قدرت مطلق الله " سلام دوستان الهه هستم یک همسفر. عزیزان ان شاءالله که حال همگی خوب باشد، خداوند متعال رو بسیار تا بسیار شاکرم که اجازه داد یک بار دیگر با هم باشیم و در کنار هم بیاموزیم و ان شاءالله به حال خوش برسیم. ان شاءالله که حال همگی خوب باشد حال من هم بحمدلله خوب است. عزیزان یادتان نرود وادی هایی را که می نویسید باید حتما از آن ها عکس بگیرید و در پی وی ارسال کنید و چون من خودم سی دی می نویسم حداقل هر سی دی ۲۰ صفحه هست. مشارکت دوستان: سلام دوستان نسیم هستم همسفر محمد: خیلی خوشحالم توفیق پیدا کردم در لژیون خانم الهه عزیز حضور پیدا کنم. در مورد وادی اول من فکر می کردم که من خیلی جاها شاید وادی تفکر را انجام می دادم اما به نتیجه ای نمی رسیدم. وقتی که انسان وارد تاریکی می شود و در عمق تاریکی ها فرو می رود و می خواهد از آن بیرون بیاید دیگر به این راحتی نیست که بگوید خیلی خوب دیگر از فردا تمام این تاریکی ها کنار می رود و من با یک تفکر همه چیز را حل می کنم. شاید حتی در کنار تفکری که می کردم حرکت های کوچکی هم انجام می دادم اما باز به نتیجه نمی رسیدم فقط مرتب سی دی جهان ذهن را گوش می کردم و تفکر می کردم اما امروز به این نتیجه رسیدم که آن تفکر و حرکت ها در آن زمان خیلی خوب بود و خیلی جواب داد. اما نهایتا چیزی که وجود دارد این است که پشت این تفکر و حرکت ما یک پارامتر زمان وجود دارد که باعث می شود من بدانم که درست است من نسیم حرکت و تفکر کردم اما الان در تاریکی هستم و نمی توانم انتظار داشته باشم بلافاصله بیرون بیایم این پروسه زمان باید طی بشود تا شاید یک سال بعد، ۶ ماه بعد آقای امین می فرمایند شاید چندین ماه طول بکشد تا جهان ذهنتان را جمع کنید و من دقیقا از زمانی که سی دی را گوش دادم به مدت دو سال طول کشید تا آن تفکر ها و حرکت هایی که انجام داده بودم ثمر داد و به نتیجه رسید. سلام دوستان منیژه هستم یک همسفر: خیلی خوشحالم که توانستم در لژیون مجازی شرکت کنم خانم الهه عزیز خیلی خوشحالم که توانستم در خدمت شما باشم و شاگردی کنم ان شاءالله که بتوانم اطاعت امر کنم. دستور جلسه وادی اول هست با تفکر ساختار ها آغاز می گردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود . تفکر یعنی یک حرکت ذهنی یعنی در درون ما یک سری افکار می آید در ذهن ما حالا چه خوب چه بد، که ما می توانیم با عمل مان به آن افکار دامن بزنیم. ما در مورد هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم باید اول فکر کنیم در این رابطه فکر های متعددی از ذهن ما عبور می کند چه بهتر که ما فکرمان را روی چیزهای مثبت متمرکز کنیم، چیزی که آقای مهندس می فرمایند در مورد هر کاری که می خواهیم انجام بدهیم یک ساختاری باید بوجود بیاوریم و این ساختار گرفته شده از غذا خوردنمان یک ساختار است یا مثلا کاری را که می خواهیم انجام بدهیم راهی را که می خواهیم برویم یک ساختار است تمام این ها بستگی به این دارد که ما چگونه در موردش فکر می کنیم و باید به تمام جزئیاتش فکر بکنیم. همان طور که در مورد غذا خوردن فکر می کنیم چه بپزیم از کجا بخریم با چی سروش کنیم تمام این ها در افکار ما پله پله نقش می بندد. همانطور که خداوند متعال در مورد آن چیزی که می خواهد بوجود بیاید دقیق فکر می کند و وقتی تمرکز می کنند همان اتفاق می افتد و همان چیز بوجود می آید ما هم همین طور وقتی می خواهیم کاری انجام بدهیم باید درست فکر کنیم تا بتوانیم آن کار را به مرحله ی اجرا در بیاوریم. ما برای حل مشکلات و مسائلمان باید بهش زمان بدهیم مثلا یک کاری که می خواهیم انجام بدهیم فکر نکنیم که این کار باید یکی دو روزه حل بشود خیر ما روی این مسئله باید بارها و بارها فکر بکنیم و شکست بخوریم و از نو بسازیم و باید این را بدانیم که ما می خواهیم به چه موضوعی فکر کنیم به چه چیزهایی اصلا نباید فکرکنیم. همان طور که آقای مهندس می فرمایند: مثلا ما یک بیماری گرفتیم نباید صبح تا شب به این فکر کنیم حالا چرا این طوری شد چرا من این طوری شدم باید مواظب فکر کردنمان باشیم که نیروی های منفی را القا نکنیم به خودمان بعضی وقت ها می گوییم ما که خیلی فکر کردیم پس چرا چیزی نشد معلوم می شود که ما درست فکر نکرده ایم و این خلقتی که ما در آن هستیم سازمانی هست بسیار دقیق که اگر ما به سمت کار های ارزشی قدم برداریم خوب طبیعتا ما هم تحت حمایت نیرو های مافوق قرار می گیریم یا برعکس. و ما آن چیزی هستیم که فکر می کنیم. و هر چه که هستیم چیزی است که قبلا فکرش را کردیم. سلام دوستان الهه هستم همسفر: خوشحالم که یکبار دیگر در لژیون ایشان حضور دارم، درمورد وادی اول با تفکر ساختار ها آغاز می شوند این که همه چیز با تفکر شروع می شود شاید به ظاهر جمله ای باشد که بگوییم خوب بله دیگر هر کس قبل از کاری که انجام می دهد فکر می کند و انجام می دهد ولی وقتی که این وادی را می خوانیم و سی دی آن را گوش می دهیم و عمیق تر به قضیه نگاه می کنیم می بینیم که واقعا چقدر تفکر اهمیت دارد و این که آقای مهندس در این سی دی می فرمایند ما هرچه فکر کنیم همان هستیم این خیلی اهمیت دارد این که ما بتوانیم تفکرمان را اصلاح کنیم و سمت و سوی آن را مشخص کنیم و ساختار هایی که در زندگیمان درست می کنیم را به درستی تشکیل بدهیم مهم است. چون وقتی انسان تفکر می کند القا، احیا و تحرک به کمکش می آیند. برای تشکیل ساختار ها مواظب باشیم که به چه چیز هایی فکر می کنیم. تفکر چیزی هست که هم شخصیت ما را می سازد و هم زندگی ما را شکل می دهد و هم آینده ما را می سازد و هم گذشته ما را و تفکر خیلی جای کار کردن دارد و شاید سال ها وقت نیاز است تا بتوانم این وادی را عملی کنم. سلام دوستان لیلا هستم یک همسفر: خداراشکر می کنم یک بار دیگر توفیق داد در این جلسه شرکت داشته باشم خداقوت به خانم الهه عزیزم و بچه ها. در این وادی اول کلا می خواهد بگوید که ما اگر یک مسئله ای، مشکلی، مطلبی در زندگی ما هست، اگر زندگی ما خوب هست یا آشفته هست این ها همه در پرتو تفکر و اندیشه است و ساختاری است که ما خودمان درست کردیم و بخاطر همین است که هر کاری که انجام می دهیم قبلش باید خوب فکر کنیم و این وادی قدم اول است که من یاد می گیرم چطوری اصلا فکر کنم ابزارش چه هست و چه چیزهایی را باید آموزش بگیرم که این فکری که به سر من می زند آیا درست است یا غلط و هیچ موقع زبانمان جلوی فکرمان نباشد که فکر نکرده بخواهیم حرف بزنیم و قبل هرکاری چند ثانیه مکث کنیم که همین نگه داشتن باعث می شود اتفاق های بدی نیفتد و ببینیم که این حرف را به چه کسی می زنیم و آیا جنجالی از آن در نیاید و حرفمان تا زمانی که از دهانمان در نیاید مال خودمان است ولی زمانی که درآمد دیگر مال همه می شود. و ما هرچه هستیم همانی هستیم که خودمان ساختیم و خودمان فکر کردیم پس بعضی وقت ها ما از زندگی شاکی هستیم که الان چرا این طور و آن طور است بخاطر این است که ما فکر کردیم ولی فکر و عملمان درست نبوده است. سلام دوستان زهرا هستم همسفر : خداراشکر می کنم امروز توفیق داشتم در کنار دوستانم مشارکت داشته باشم و خوشحالم که در کنار خانم الهه عزیزم آموزش می گیرم. من وقتی فکر می کنم که چقدر در زندگیم بدون فکر کردن کارهایی را انجام دادم و پشیمانی پشت آن بوده است و حالا می دانم که باید فکر کنم که آیا من این حرف را بزنم یا نزنم آیا این خرید را بکنم یا نکنم. این وادی به من زهرا آموخت که اول هرکاری باید تفکر کنم با خودم دو دوتا چهار تا کنم این که این کار را انجام بدهم یا نه که به مشکل برنخورم خدا را شکر می کنم که تا اندازه ای به این دانایی رسیدم. سخنان استاد محترم خانم الهه: در مورد وادی اول، ببینید ما هروقت می خواهیم در مورد هر چیزی مشارکت کنیم، اول باید صورت مسئله را مقابل خود بگذاریم، صورت مسئله الان وادی اول است،فرض کنیم یک نفر مشارکت شما را شنید، پس ابتدا به ساکن اول باید آن دستور جلسه را معرفی کنیم و این ها را یواش یواش باید یاد بگیریم چون ان شاءالله وقتی در جایگاه استادی قرار می گیریم، بعضی از استاد ها وقتی می روند بالا شروع می کنند به صحبت کردن، درست است دبیر یک بار دستور جلسه را اعلام می کند ولی استاد جلسه مثل استاد دانشگاه مثل معلم وقتی می خواهد شروع کند به صحبت کردن باید موضوع را معرفی کند. مثلا امروز می خواهیم درمورد وادی تفکر صحبت کنیم، می گوید، باتفکر ساختارها آغاز می شود،بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می رود. نکته این است که باید عینا متن را بگوییم، نمی گوییم مثلا با تفکر ساختارها شروع می شود، می گوییم آغاز می شود، چرا؟ چون اگر می خواست بگوید شروع می شود، خود کسی که فرستنده این پیام هست می توانستند بگویند شروع می شود ولی بجای شروع از کلمه آغاز استفاده می کنند، فکر می کنید چرا آغاز کردن و شروع کردن باهم فرق می کند، آن چیزی که ما برای اولین بار می خواهیم آن را شروع کنیم می گوییم آغاز، ببینید بچه ها می خواهم ذهنتان را متمرکز کنم ما این هفته در مورد نظم در لژیون صحبت کردیم، حتی وقتی یک پیام را می خواهیم حفظ کنیم باید عینا کلمات پیام را بگوییم. من خودم چند سال است به تاکید آقای مهندس هر هفته چند خط از پیام های کتاب را حفظ می کنم که تا الان خداوند این فرصت را به من داده اند، بعد برایم جالب است یک زمان هایی در آکادمی یا جای دیگری هستم شخصی پیام را از حفظ می خواند و من با این که کتاب پیش من نیست، می دانم نه این جا سردار این را گفتند ولی ایشان دارند یک چیز دیگر می گویند. بعد وقتی که ما داریم در مورد وادی تفکر صحبت می کنیم یعنی حتی کلماتی که استفاده می کنیم در کلاممان هم مهم هست، من چه کلمه ای را کجا استفاده کنم، مثلا خانم مرجان به ما می گفتند حق ندارید وقتی با یک مرد غریبه با یک همکار غریبه صحبت می کنید از کلمه جانم استفاده کنید باید بگویم بله بفرمایید. یعنی حتی باید فکر کنم که جای این کلمه کجاست. بله و جانم و بفرمایید یک معنی می دهند ولی این که واقعا بار معنایی آن کلمه در آن شرایط ( انگلیسی ها به آن می گویند context) و در آن زمینه در آن جایی که من الان قرار دارم آیا این کلمه مناسب است که من در جواب یک آقا بگویم جانم یا مناسب نیست یا مثلا داریم آقای مهندس را خطاب قرار می دهیم، مگر آقای مهندس پدر آقای امین نیستند؟ حتی هزاران بار شده آقای امین دارند درمورد آقای مهندس حرف می زنند نمی گویند بابام این طوری گفتند ابدا، نمی گویند مهندس این طوری گفتند ابدا، می گویند آقای مهندس این طوری گفتند یا آقای مهندس این طوری فرمودند. بعد ما که شاگرد آقای مهندس هستیم باید بگوییم آقای مهندس این طوری گفتند نمی تونیم بگوییم که مثلا جناب مهندس، چون من خودم همیشه معتقدم که مهم نیست ممکن است یک نفر مهندس باشد، دکتر باشد ولی وقتی می گوییم آقای فلانی آن بار آقا بودن یا خانم بودن خیلی فراتر از دکتر یا مهندس بودن آن شخص هست، پس ما آقای مهندس را به عنوان مهندس کنگره ۶۰ می شناسیم ولی می گوییم آقای مهندس، نمی گوییم سرکار کماندار می گوییم سرکار خانم کماندار یا خانم کماندار این طوری گفتند. پس الان وقتی می گوییم با تفکر ساختار ها آغاز می شود، آغاز یعنی یک شروع اولیه، یعنی اگر من هر کی بودم، هر چی بودم، هر کاری کردم قبلا تو هر لژیونی بودم هر طوری بودم تمام شد الان یک لژیون دیگری آغاز شده است. چون یک لژیون دیگری آغاز شده من خودم را تابع راهنمای آن لژیون می دانم یا سال تحصیلی آغاز می شود هر ساختاری آغازی دارد. من می خواهم زبان انگلیسی یاد بگیرم از یک جایی آغاز می کنم، اولین شروع را می گویند آغاز من یک رهجویی دارم که خیلی خیلی زیبا حرکت کرد و یک رهایی خیلی خوشمزه که گوارای وجودشان باشد گرفتند. چند وقت پیش به من گفت خانم الهه من دیپلم زبان گرفتم و چند سال است که این کار را انجام ندادم و خیلی دلم می خواهد در سایت انگلیسی خدمت کنم، با خودش فکر کرده بود که من چه کار کنم که در سایت انگلیسی خدمت کنم. من گفتم اولین کاری که می توانی انجام بدی این که کتاب های قدیمی خودت را بیاوری و شروع کنی به خواندن و دومین کار این که وارد سایت انگلیسی بشوی و مطالب را دنبال کنی و ببینی چه کلمه ای کجا و چه طوری استفاده شده مخصوصا کلماتی که با مواد مخدر و اعتیاد مرتبط هستند. و روز های چهارشنبه صبح به من پیام داده است که می شود من صحبت های آقای مهندس را فارسی آن ها را تایپ کنم و شما انگلیسی آن را روی سایت بگذارید؟ گا۶ی اوقات ۱۰ صفحه آچار صحبت های آقای مهندس را تایپ می کند و برای من می فرستد، بعد داشتم فکر می کردم چرا این کار را می کند حالا غیر از عشقی که به آقای مهندس دارد. بعد می بیند که وقتی ترجمه می شود و روی سایت قرار می گیرد این دیگر صحبت های آقای مهندس را یک بار گوش کرده مرتب گوش کرده تایپ کرده بنابراین همه ی صحبت های آقای مهندس توی ذهنش حک شده یک بار گوش کرده یک بار تایپ کرده است. بعضی وقت ها چند بار آدم باید گوش کند تا بتواند آن ها را تایپ کند. بعد می آید انگلیسی این را می خواند بعد خیلی قشنگ تر این انگلیسی ها توی ذهن او جا گیر می شود. یعنی ببینید یک ساختاری را که می خواست شروع کند با تفکر شروع کرد. در مورد آن فکر کرد اما بعد در راستای این تفکر کردن حرکت کرد اگه حرکت نکنیم اتفاقی برایمان نمی افتد. یعنی چی الان؟ در سی دی گردش آسمانی الان داشتم می خواندم، قبلا واو به واو نوشته بودم ، الان مجدد داشتم می خواندم. آقای مهندس در سی دی گردش آسمانی می فرمایند که رنج باعث تبلور و درخشش انسان ها می شود. یعنی وقتی من در یک راهی رنج می برم و اذیت می شوم در یک راه آن باعث می شود که من بدرخشم وقتی در یک راهی درست حرکت می کنم و قدم درست برمی دارم بله اذیت هم می شوم اصلا مگر ممکن است ما یک قدم برداریم اذیت نشویم، اذیت هم می شوم ولیکن نتیج ه آن درخشش من است، این درخشش یعنی آسایش و آرامش من است من به حال خوش می رسم. ولی اگر حرکت درست نباشد چی؟ استاد آقای مهندس در همین سی دی گردش آسمانی می فرمایند که: باید حرکت های شما درست باشد و تفکر درست و حرکت درست باعث می شود که به خطوط شکسته بر نخورید، به خطوط شکسته بر نخورید یعنی باعث می شود که در چاله چوله نیفتید باعث می شود که به بن بست نرسید باعث می شود که به ویرانی و شکست نرسید. و بعد یک جای دیگر می فرمایند که اگر کسی درست حرکت کند خداوند به او کمک می کند و هرگز خداوند اجازه نمی دهد که انسان های با ایمان یعنی انسانی که درست حرکت می کند به شکست یا ویرانی یا حال خرابی برسد. هر چقدرهم تلاش کند هرچقدر هم زجر بکشد ولی آخرش به نیکویی و به خوشی ختم می شود. ما تفکر مثبت داریم تفکر منفی هم داریم. انسان هایی که در راه شر قدم بر می دارند، مافیا، قاچاقچی، قاچاقچی اسلحه، انسان، کالا، اعضای انسان، بچه این ها همه تفکر می کنند اتفاقا تفکرات خیلی خیلی خوبی هم می کنند. فکر نکنید که نیروهای منفی انسان های بی خودی هستند. اتفاقا انسان های بسیار باهوشی هستند اما متاسفانه قشنگ ترین تفکرات آن ها را در جهت بد به کار گرفتند. و همین باعث شده آن تفکرات منفی مثل یک بذر بد و یک درخت تلخ و مافیای بسیار قوی را از خودش تولید کرده پس تفکر هم می تواند مثبت باشد هم منفی و نکته دیگر، نیروی منفی که انسان هایی با تفکر منفی را به دام خودش می کشد آن نیروی منفی فکر نکنید انسان های بدرد نخور و بی عرضه را بکار می گیرد برعکس انسان های فوق العاده قوی و باهوش را بکار می گیرد. چند روز پیش یک فیلمی را می دیدم. (فیلم های سینمایی با کارگردانی کریستوفر نولان، حتما پیگیری کنید، یکی از فیلم هایش بی خوابی است، یکی بین ستاره ای است، یکی از آن ها را چند روز پیش می دیدم به نام شوالیه تاریکی) در این فیلم شوالیه تاریکی یک پلیس خیلی خیلی خوب می آید شروع می کند به حرکت کردن در جهت نابود کردن یک شخص بسیار منفی به نام جوکر. و به این دلیل اسمش جوکر هست این شخصیت منفی که قیافش را شبیه جوکر می کند روی پاستور حتما دیدید. و این پلیس خیلی خوب داشت با این جوکر مبارزه می کرد در این راه جوکر خیلی به این پلیس خوب ضربه زد، و در آخرین ضربه ای که به این پلیس زد این بود که خانمی که معشوق این پلیس بود را کشت، وقتی که این اتفاق افتاد پلیس خیلی حالش خراب شد دیگر به همه چیز شک می کرد حتی به دوستان خودش شک می کرد آن قدری که با دوستان خودش دشمن شده بود، و جوکر بهش گفت که من نبودم که زن تو را کشتم، دوست جون جونیت بود که زنت را کشت، یعنی یک فکر اشتباه را انداخت در سر این پلیس خوب و باعث شد که واقعا باورش بشود و شروع کرد به این که دوستانش را بکشد. یکی از همین دوستانش بت من هست و با بت من هم دشمن شد و اتفاقی که افتاد این بود یک جایی بت من به او گفت چرا این کاررا می کنی؟ گفت برای این که شما دوستان من بودید که به من خیانت کردید و شما بودید که باعث شدید که همسر من کشته بشود. بت من به او گفت که نه این جوکر بود که زن تو را کشت، گفت پس چرا به من می گوید که شما بودید که او را کشتید؟ گفت برای این که او هیچ راهی ندارد که تو را از پا در بیاورد جز این که تو را وارد شبکه خودش بکند تورا وارد بدی ها بکند، واقعا فقط می خواهد از تویی که یک انسان نخبه و بسیار عالی هست می خواهد تو را در دام خودش بیندازد و تو یک انسانی بشوی با این همه قدرت پلیس خوبی که این همه توانایی دارد وارد ارتش جوک ربشود. مجموعه نیروهای منفی شروع کنی به حرکت کردن. یعنی می خواهم حواسمان باشد. که اتفاقا نیرو های منفی را دست کم نگیریم، نیروهای منفی انسان های خنگ و بدرد نخوری نیستند، طبق صحبت آقای امین اتفاقا بسیار انسان های توانمندی هستند. چه بسا ما خودمان آن قدر توانایی داشتیم و خیلی از توانایی ها را داریم ولی بخاطر این که در دست تفکرات منفی اسیر هستیم نمی توانیم درست حرکت کنیم اجازه درست حرکت کردن را در واقع به ما نمی دهند چون ما در چنگ نیروی منفی اسیر شدیم و شیطان توانسته ما را تحت چنگال خودش بگیرد و ما را در دام خودش اسیر کند. حالا چطوری می توانم از این دام بیرون بیایم؟ با تفکر، ولی آیا تفکر تنها کافی است؟ آقای مهندس می فرمایند شما می خواهید غذا بپزید فکر می کنید می خواهم قورمه سبزی بپزم به چه چیز هایی نیاز دارم گوشت نیاز دارم، لیمو عمانی نیاز دارم...، حالا می آیم نگاه می کنم خوب حالا لوبیا قرمز باشد یا چیتی سبزی آن را چقدر باید تفت بدهدم؟ با چه روغنی؟ آن قدر سرخ کنم که آن خاصیتش از بین برود؟ شما برای یک قورمه سبزی درست کردن آن قدر فکر می کنید، آیا برای کنگره آمدن نباید آن قدر فکر کنید!؟ بعد وقتی من دارم به هر چیزی فکر می کنم حتی وقتی دارم فکر می کنم افراد را با چه لقبی با چه کلامی افراد را صدا کنم، ببینید در تمامی این موارد این جهان بینی ما هست که به ما کمک می کند که این فکر کردن ما حالت درست به خودش بگیرد، ما تفکر، تجربه و آموزش را داریم. یعنی الان داریم آموزش را می گیریم از طریق لژیون، سی دی های آقای مهندس، سی دی های آقای امین، کتاب ها، نوشتارها، تفکر، خودمان شروع می کنیم راجب این مطالبی که داریم فکر می کنیم ولی یک جایی باید این ها را تجربه کنیم یعنی دیگر آن کار را انجام بدهیم، مثل این است که من بروم گواهینامه رانندگی بگیرم، الان دیگر یاد گرفتم، می دانم که اگر کلاج را بگیرم و دنده را به سمت چپ بالا ببرم می شود دنده یک یاد گرفتم بلدم چطور دنده دو کنم اما آیا من بلد هستم رانندگی کنم؟ ببینید تفکر کردن مثل این است که آموزش تئوری بگیریم برای رانندگی کردن، تا وقتی پشت ماشین ننشستم گواهینامه به درد نمی خورد. بعضی را دیدید که گواهینامه ۴۰سال پیش گرفتند اما هنوز پشت ماشین نمی نشینند، یعنی آموزشی که گرفته را به مرحله عمل نرسانده است. مثل قدیم که آبگرم کن های قدیمی بود وقتی که می خواستند با آن دوش بگیرند درجه را از ۳۰می گذاشتند روی ۶۰ تا آب گرم بشود، حالا اگر با این آب گرم می رفتی و دوش می گرفتی خوب بود، اما وقتی نمی رفتی حمام با آن درجه ۶۰، آب خود به خود روی ۹۰ می رفت. اگر باز هم نمی رفتی دوش بگیری آب گرم کن می ترکید. حالا اگر ما آموزش بگیریم، آموزش بگیریم، در لژیون آموزش بگیریم، در خانه سی دی گوش بدهیم ولی حرکتی انجام ندهیم یعنی آن آموزشی که داریم را به کار نبندیم مثل آن آبگرم کن منفجر می شویم یعنی خودمان را با دست خودمان می ترکانیم. مثل زود پزی است که گذاشتید روی گاز و زیرش را زیاد کردید تا یک ساعت دیگر آن لوبیا که داخل آن است، می پزد ولی اگر همین طوری زیاد بماند زودپز منفجر می شود. سعدی می گوید: سعدیا گرچه سخن دان مصالح گویی،یعنی گرچه که سخن خوب می گویی و مصلحت هم می دانی، ز عمل کار بر آید به سخن دانی نیست، من که مرتب سخن بگویم و سخن را بدانم نیست باید آن کار را انجامش بدهم. ما یک نکته دیگر هم داریم: وقتی می گوییم جسم، روان، جهان بینی، باید اصلاح بشود، ما در مقابل جسم روان جهان بینی یک مثلث دیگرهم داریم، القا، احیا و تحرک. یعنی وقتی من شروع می کنم به تفکر کردن خود به خود یک مثلث دیگر هم پا به ظهور می گذارد، یعنی وقتی من شروع می کنم به فکر کردن خود به خود یک سری چیزها هم به من القا می شود یعنی مثل این که یک نفر در ذهن شما الهام کند که این را هم بگو، که از طریق نیرو های مافوق یا نیرو های منفی این اتفاق می افتد. یعنی نیرو های منفی به جن درون ما القا می کنند و ما آن کار را انجام می دهیم. نیروهای مثبت به روح درون ما القا می کنند و ما آن کار را انجام می دهیم. مثلا شروع می کنم تفکر کردن که این دمپایی را بخرم یا نه بعد به من القا می شود که تو این دمپایی را لازم داری پس هر چه زودتر باید آن را بخری چون اگر نخری مثلا کف پاهات زخم می شود و این القایی که می شود را من برمبنای جهان بینی می توانم تشخیص بدهم که چه کاری درست است و چه کاری غلط، یا آن القا درست است یاخیر. کم کم حرکت می کنم و تحرک ایجاد می شود. تحرک اول در روان من اتفاق می افتد. یعنی من اگر یک آدم ناامیدی باشم و فکر کنم که من انسان بیهوده ای نیستم باعث می شود که وقتی دارم فکر می کنم و یک القائاتی انجام می شود میگوید که نه تو اصلا آدم بی مصرفی نیستی اتفاقا خوب هم میتوانی از پس مشکلاتت بر بیایی باعث می شود روانم کم کم به تعادل برسد. و در این بین جسم هم احیا می شود یعنی احیا مال جسم است. احیا یعنی حی شدن یعنی در بدن مسافر ها آدم های مصرف کننده ای که وارد کنگره می شوند و اسم آن ها را مسافر می گذاریم و شروع می کنند به حرکت کردن این بندگان خدا جسمشان شروع می کند احیا می شود زنده می شود دوباره توانایی پیدا می کند که حرکت کند و امورات زندگی خودش را خودش به خوبی بگذراند. پس احیا برای جسم اتفاق می افتد، القا برای جهان بینی، و تحرک برای روان اتفاق می افتد و باعث می شود ما از یک حالتی که هستیم به یک حالت بهتر برسیم. خیلی متشکرم. -جلسه آینده سی دی قلب از آقای امین را کار خواهیم کرد. در دفترتان واو به واو و تمیز بنویسید دوشنبه شما را خواهم دید حضور همه الزامی است. -هر شخصی سه جلسه غیبت داشته باشد چه حضوری و چه مجازی، از لژیون حذف می شود. سکوت می کنیم و در سکوت خودمان از خداوند متعال می خواهیم ما را از طرف نفرت به طرف عشق هدایت بفرماید.
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 9 شهریور 1399 10:38 ب.ظ
بسیار لذت بردم و آموزش گرفتم خانم الهه عزیزتر از جانم عاشقتونم.دست شما درد نکنه خانم نسیم عزیزم که اینقدر زیبا به قلم آوردید.
چهارشنبه 5 شهریور 1399 10:17 ب.ظ
خدا قوت به خاطر گزارش دستور جلسه لژیون و ممنون از خانم الهه نازنین.
چهارشنبه 5 شهریور 1399 11:36 ق.ظ
همچنین خدا قوت به خانم نسیم میگم. وخوشا به سعادتتون ...نوشتن وبلاگ لژیونی لذت عجیبی داره گوارای وجودتون...
چهارشنبه 5 شهریور 1399 11:35 ق.ظ
بسیار خوشحالم از خواندن. وبلاگ میتونم هنوزم از آموزشهای شما راهنمای بزگوارم استفاده کنم وفیض ببرم ونت برداری کنم...بسیار عالی بود آموزشهاتون خانم الهه جانم مثل همیشه...ان شاءالله که سالم وبرقرار باشید...
چهارشنبه 5 شهریور 1399 06:15 ق.ظ
خانم نسیم عزیز ورود شما را به جمع وبلاگ نویسان تبریک می گویم. خانم الهه عزیزم خدا قوت و سپاس بیکران از شما بابت آموزش های نابتان.
سه شنبه 4 شهریور 1399 07:14 ب.ظ
سلام و خدا قوت به خانم الهه عزیزم و همه عزیزان خدمتگزار در وبلاگ وسایت کنگر 60 ممنونم به خاطر آموزش های نابتان انشالله همیشه برقرار و مانا باشید
سه شنبه 4 شهریور 1399 04:42 ب.ظ
درودوخداقوت به خانم نسبم عزیزخیلی لذت بردم خیلی خوب تمام مطالب روبه قلم اوردید دوباره برام درسی شدواموزش گرفتم ،ممنونم.
درود برخانم الهه عزیز سپاس از شمابرای اموزش خوبی که میدیدوهدایت کننده خیلی خوبی هستید،سپاس سه شنبه 4 شهریور 1399 03:33 ب.ظ
خدا قوت عالی بود
خانم الهه مهربانم ممنونم که همیشه برای من همسفر درس محبت و زندگی دارید . انشالله آموزشهام را عملی کنم . درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||