همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم خانم الهه و دبیری همسفرخانم لیلا  با دستور جلسه سی دی شیر و موش راس ساعت آغازبه کارنمود.          







   جهان بینی یعنی هنرخوب زیستن، در آرامش و آسایش بودن، کسی را ضعیف نپنداشتن، نه تنها انسان ها بلکه تمام هستی را....
    


  " به نام قدرت مطلق الله "  
سلام دوستان الهه هستم همسفر.
       دستورجلسه امروز راجع به شیر و موش هست، عزیزان لطفا مشارکت ها را شروع کنید.

سلام دوستان لیلی هستم همسفرحمید:                     
خیلی خوشحالم که در جمع دوستان عشق و محبت قرار گرفتم و همچنین خانم الهه عزیزم. دستورجلسه امروز در مورد سی دی شیر و موش است. اول سی دی آقای مهندس راجع به جهانبینی صحبت کردند. جهانبینی یعنی هنر زندگی کردن یعنی زندگی کردن در آرامش و آسایش، یعنی مردم دار بودن، کسی را ضعیف نپنداشتن. یعنی دست از دشمنی برداریم که مثل خوره به جانمان می افتد. یعنی در صلح و دوستی به سر ببریم. منظور خالق انسان هم همین بوده، خواسته تا شرایط را برای ما به وجود بیاورد تا ما بتوانیم از نعمت های فراوانی که به شکل های گوناگون به وجودآورده،‌ما بتوانیم در این حیات در شرایط بهتری زندگی کنیم. ما باید بدانیم اگر امروز کاری را انجام دادیم فردا مسئله ای به وجود می آورد. یعنی انسان ها و هستی را نباید ضعیف بدانیم. آقای مهندس شعری که انتخاب کردند از ایرج میرزا است. ایشان در سال 1251 به دنیا آمدند و در سال 1404 از دنیا رفتند. شعرهای ایرج میرزا خیلی آموزنده هستند و برخلاف آن چیزی که بین مردم جا افتاده بود. شعراول در مورد شیر و موش است. موقعی که شیر خوابیده بود موش می آید و آن را اذیت می کند و با سر و گوش او بازی می کند. وقتی شیر بیدار می شود موش را می گیرد و می خواست او را بکشد. این جا اشاره شده که این مسئله همان با دم شیر بازی کردن است. آقای مهندس می فرمایند وقتی انسان خواب است نباید یک دفعه صدایش بزنید که از خواب بپرد، چون کالبد انسان از او جدا شده و اگر انسان بخواهد بیدار شود این کالبد باید آرام آرام دوباره وارد بدن شود و چفت شود. اگر این اتفاق نیفتد، باعث عصبانیت و سر درد انسان می شود. و نیز ایشان فرمودند این داستان پنج مورد پند دارد، یکی این که گر نه ای قوی بازو با قوی تر از خود ستیز مجو، یعنی با قوی تر از خودت جنگ نکن. دوم، بخشیدن بهتر از انتقام گرفتن است. اینکه بزرگان باید ببخشند. سوم، سپاس گذار و قدردان باید باشیم. چهارم، هرکس بدی یا نیکی کند ،به خودش کرده. همان قانون عمل و عکس العمل است. قانون دوم نیوتن که همیشه خانم الهه عزیز در صحبت هایشان اشاره به این موضوع می کنند. و درآخر، خلق را هیچ گاه کوچک و حقیر مگیر. باید بدانید همین آدم را که حقیر می شماری یک روز ممکن است سود و منفعت برای تو داشته باشد.

 مشارکت همسفرخانم منیژه:             
سلام دوستان منیژه هستم همسفر. خیلی خوشحالم از این که امروز هم ما دوباره صدای همدیگر را می شنویم و می توانیم انرژی لازم رابه دست بیاوریم و حسابی شارژ شویم. امروز سی دی شیر و موش که آقای مهندس راجع به آن توضیح دادند خیلی سی دی قشنگی بود. ابتدا در مورد جهانبینی صحبت کردند، که جهانبینی یعنی هنرزندگی کردن، یعنی همین که ما بدانیم چگونه زندگی کنیم، به همدیگر احترام بگذاریم، حد و مرز خوبی ها و بدی ها را بدانیم و همیشه دستگیر هم دیگر باشیم نه دشمن هم. این ها همه خودش یک جهانبینی است. هرکاری که ما امروز انجام می دهیم، عواقب آن را در آینده می بینیم. پس بهتر است که مراقب اعمال و رفتار خود باشیم. همان طور که آقای مهندس فرمودند ما هیچ وقت نباید اطرافیانمان را کوچک بشماریم. چون ممکن است همین کسی که ما آن را هیچ حساب نمی کردیم ممکن است روزی به دردمان بخورد. خیلی از انسان ها هستند افراد را برای خود گلچین می کنند. با این رابطه داشته باشیم، با آن رفت و آمد کنیم، نه این مال و منال ندارد به او محل نگذاریم یا او بلد نیست حرف بزند کاری به او نداریم. خلاصه من درطول زندگی دیدم یک چنین آدم هایی که خیلی خودشان را بالاتر از همه می دانند و با یک افراد خاصی رفت و آمد می کنند. چون فکر می کنند بقیه به درد آن ها نمی خورند. همیشه تا دنیا بوده و هست می رسیم به آن جایی که نیاز پیدا می کنیم به این که کسی کمک ما بکند. درشعردوم نتیجه گرفتم که ما همیشه باید از تجربیات دیگران برای پیشرفت زندگی مان استفاده کنیم. هیچ وقت نباید یک کاری را انجام بدهیم تا تجربه به دست آوریم، گاهی هم باید از تجربیات دیگران استفاده کنیم. مثلا بچه ها را نمی شود به حال خود رها کرد تا خودشان در مورد کاری که می خواهند انجام دهند، تجربه کسب کنند. درست است باید در زندگی به یک سری چیزها برسند و تجربه بدست آورند ولی والدین باید از دور مواظب آن ها باشند و راهنمایی های لازم را به آن ها بکنند. چندنکته جهت نتیجه گیری شعر شیر و موش فرمودند. اول، هر چیز که خار آید روز تنگ به کار آید. دوم، هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی. سوم، چو به گشتی طبیب از خودت میازار. چهارم، آدم ها و خلق خدا را هیچ وقت کوچک مشمار.

 مشارکت همسفر خانم زهرا:                           
 سلام دوستان زهراهستم همسفر. خداوند را هزاران بار شکر که در کنار شما عزیزان و خانم الهه عزیزم آموزش می گیرم. درباره سی دی شیر و موش که خیلی آموزنده بود، آقای مهندس به نکته های جالبی اشاره کردند. درباره جهانبینی توضیح دادند که هنر زندگی کردن و یا آشپزی کردن است. یک هنری است که من بتوانم اعضا خانواده و فامیلم را دور هم جمع کنم. و یا بهترین زندگی را داشته باشم. باید بتوانم از زندگی و حیاتی که خداوند به من داده به خوبی استفاده کنم، تا در زندگی آرامش و آسایش داشته باشم. با مردم با مهربانی رفتار کنم و از دشمنی و کینه دست بردارم. همین دشمنی ها باعث نابودی خودم می شود. نفرت، حسادت، کینه نداشته باشم و از ضدارزش ها دوری کنم، دیگران را ضعیف ندانم. وقتی بیمار می شوم و دیگران به ما خدمت می کنند زود فراموش نکنم و نگویم که من دیگر با این ها کاری ندارم، به آن ها احترام بگذارم. چون ممکن است کارم به این ها بیفتد. ازقدیم گفتند کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد. و انسان ها در هر شرایطی به هم نیاز دارند. دیگران را کوچک نشمارم چون ممکن است آن ها روزی به من کمک کنند. مثل همسایه ها، سووری محل که اگر برای تحقیق امر خیر یا کاری بیایند و از این ها سوال کنند. اگر من با آن ها خوب نبودم با شما از من بدی می گویند. به قول قدیمی ها، هر چیز که خار آید روزی به کار آید. ما نباید به دیگران برچسب برنیم یا الفاظ زشت به کار ببریم، که این گناه بزرگی است. آقای مهندس درباره شعر ایرج میزا صحبت کردند و فرمودند، یک روز شیری در خواب بوده یک موش شیطون می آید و روی سر و کله شیر بازی می کرد. تا این که شیر از خواب بیدار می شود. یک مرتبه شیر عصبانی می شود و موش را در دستش می گیرد تا به زمین بزند. موش شروع به التماس کردن می کند و شیر او را آزاد می کند. یک مدت بعد که شیر به دام صیاد می افتد همان موش می آید و شیر را از بند صیاد، با جویدن و پاره کردن طناب او را نجات می دهد. این مثال شیر و موش به ما انسان ها برمی گردد. چون همیشه انسان ها به یک دیگر احتیاج پیدا می کنند. این مسئله شیر و موش را نباید فراموش کنیم.

مشارکت همسفرخانم لیلا:                        
سلام دوستان لیلا هستم همسفر. خداوند را شکر می کنم که در این لژیون هستم و می توانم آموزش بگیرم، ازخداوند سلامتی و حال خوش برای شما کمک راهنمای محترم خانم الهه عزیز هستم. دستور جلسه امروز سی دی شیر و موش از آقای مهندس است. در این سی دی آقای مهندس به چند مطلب مهم اشاره می کنند. که یکی جهانبینی است یعنی هنر زیستن و زندگی کردن. اگر از جهانبینی خوبی برخوردار باشیم، جسم و روح ما هم خوب خواهد بود. تمام سی دی ها مثل شب تاب هایی در جاده هستند تا مسیر را اشتباه نرویم. دقیقا این سی دی ها برای ما حکم نور و چراغ می مانند که راه و روش زندگی را به ما آموزش می دهد. یکی از موارد دیگر این بود که به انسان های دیگر برچسب نزنید. این کار بدترین و کثیف ترین کار است. و از گناهان کبیره محسوب می شود. آقای مهندس گفتند یکی از این برچسب ها به ایرج میرزا سراینده شیر و موش زده شده است. هرکدام از این شعرها برای ما پند و اندرزی دارد. این پندها پنج تا هستند. اول، اگرقدرت نداریم نباید با قوی تر از خودمان در بیفتیم. دیگراین که بخشیدن بهتر از انتقام است و باید همیشه سپاسگزار و قدرشناس باشیم. یعنی این که هر بدی یا خوبی که انجام می دهیم نتیجه همان عمل به خود ما برمی گردد. و در آخر این که هیچ کس را کوچک نشماریم. در داستان دوم هم می گویند باید حرف بزرگترها که سرد و گرم روزگار را چشیده اند و با تجربه هستند را گوش کنیم. و گول زرق و برق دنیا را نخوریم. و در ادامه، درست است که ما صاحب اختیار هستیم، باید حرف کسانی را که راهی را رفتند و تجربه کردند را گوش بدهیم. و از تجربیات آن ها استفاده کنیم. یک نکته جالب این بود که آقای مهندس فرمودند، موقع صحبت کردن باید موقعیت شناس باشیم و حرفی را که می خواهیم بزنیم، آیا جای زدن آن حرف در آن مکان هست یانه؟ اگر یک سخنرانی جدی است، نباید شخص سخنور اول، حرفهایش را با جوک و شوخی شروع کند، چون دیگر کسی بقیه حرف های او را جدی نمی گیرند. نکته ای در زندگی بر این هست که، هر شب که به رختخواب می روم، باید خوب فکر کنم که آیا امروز از لحاظ علمی سودی کردم یا نه؟ و آیا چیزی به معلومات من اضافه شده یا نه؟

مشارکت همسفرخانم لیلا:                               
 سلام دوستان لیلا هستم همسفرمحمد. من هم خوشحالم از این که امروز هم یک روز خیلی خوب است که می توانم مشارکت کنم. داستان شیر و موش دستور جلسه امروز است. ابتدا در مورد جهانبینی صحبت می کنند. می فرمایند ما نمی خواهیم در مورد جهانبینی از فلسفه کار کنیم. همین که یک غذای خوشمزه و خوب درست کنیم بهترین جهانبینی است.جهانبینی یعنی هنر زندگی کردن که در آرامش و آسایش باشیم. مردم دار باشیم و کسی را ضعیف نپنداریم. درمورد قصه شیر و موش هم تعریف می کنند که چه اذیت هایی موش به شیر کرد و در این قصه پنج پند، نتیجه گیری کردند. اول این که با قوی تر از خودت در نیفت. با کسی در بیفت که بدانی حریف او هستی. دوم، بخشش از انتقام خیلی بهتر است. گذشت برازنده بزرگترهاست. و سوم سپاسگزار باشیم و قدر زندگی را بدانیم. اگر کسی خوبی در حق ما می کند باید قدردان او باشیم. وچهارم، هر کار خوب یا بدی که بکنیم به خودمان می کنیم. پنجم، این که خلق را حقیر مگیر. چرا که همان کسی ر اکه حقیر دانستی یک روز سودهایی به تو می رساند.

 کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه فرمودند:                          

 سلام دوستان الهه هستم همسفر. خیلی خوشحالم که عزیزان مشارکت کردند، من هم خیلی خیلی لذت بردم. آفرین که سی دی شیر و موش را این قدر قشنگ گفتید. برای خودتان دست محکم بزنید. داستان شیر و موش در واقع داستان سه تا از شعرهای ایرج میرزا است. ایرج میرزا را کلا به عنوان یک شاعر ولنگار می شناسند. یعنی شاعری که بی اخلاقی در شعرهای او است. در واقع هجو به او می گویند. یعنی شعرهایی که از نظر اخلاقی خیلی قشنگ نیستند. درصورتی که آقای مهندس می فرمایند که نه اتفاقا ایرج میرزا شعرهای بسیار خوب و با پند و اندرز فراوان می گوید. سومین شعر که آقای مهندس در مورد آن صحبت می کنند، در مورد یک سری آداب نظافت و صحبت کردن و رفتار کردن هر انسانی است. حالا راجع به دو تا شعر قبل هم بعد صحبت می کنم. این که حالا سوال پرسیدن که این که آقای مهندس گفتند هر روز دوش بگیرید ممکن است برای بعضی ها امکان آن وجود نداشته باشد، ایرج میرزا می گویند صبح که از خواب بیدار شدید دست و صورتشان را بشویید. آقای مهندس هم می گویند حتما یک دوش بگیر، قبل از این که به بقیه کارهایت برسی. خوشرفتاری کن، لباس خوب بپوش، لباس زیبا بپوش نه این که لباس گران. منظور این است لباسی که می پوشید تمیز و مرتب و اتو کشیده باشد. کفش و لباستان کثیف نباشد. اصلا ما در کنگره لباس سفید می پوشیم، سفید به معنی روشنایی، خوبی لباس سفید این است، اگر لکی، کثیفی چیزی باشد کاملا مشخص می شود اما اگر شما یک مانتو مشکی بپوشید اگرشش ماه هم شسته نشود هر چقدر لکه و کثیفی به خودش بگیرد پیدا نیست. دلیل این که آقای مهندس برای ما تکرار می کنند لباس سفید، شال سفید و روپوش سفید بپوشید دقیقا همین است. رنگ سفید باعث شادابی پوست می شود. روی حس های ما تاثیر مثبت می گذارد. و هر چقدر انسان لباسش تمیزتر و قیافه او پاکیزه تر باشد این تمیزی و پاکیزگی روی صور پنهان انسان، و روی روح و روان انسان هم تاثیر می گذارد. یکی از مطالبی که آقای مهندس گفتند این که هر صبح یک دوش بگیرید. اول این که خانم ها در زمان قاعدگی نباید دوش بگیرند چون خیلی آسیب می زند. حالا این را در پرانتز بگویم، علت بسیاری از کیست ها و فیبروم های داخل رحم دوش گرفتن در موقع قاعدگی است. و روی سنگ یا چمن نشستن است و باعث می شود بدن انسان از زیر یخ بزند. و چون رحم اندام سردی است، بنابراین وقتی شما روی زمین خیس می نشینید این باعث می شود که آن آب ایجاد کیست و عفونت بکند. پس همین که تمیز و مرتب و آراسته باشند، دهانشان بو ندهد و موهای آراسته داشته باشند کافی است. بعضی از خانم ها دیده می شود بوی دهان یا بوی عرق بدنشان این قدر بد است که حال آدم خراب می شود. حتی بوی قورمه سبزی درست است خیلی غذای خوشمزه ای است یا کوکو خیلی خوشمزه است، ولی اگر خانم خانه این بو را بدهد حال آدم خراب می شود. از یادم نمی رود چندین سال پیش یکی از رهجوهای من که الان کمک راهنما شده، از سر کار رفته بود خانه سریع غذا درست کرده بود و به کنگره آمده بود، به او گفتم فلانی ظهر کوکو پخته بودی؟ گفت بله خانم الهه، گفتم این خیلی بد است که لباست بوی کوکو می دهد. یا یک وقت بوی پیاز داغ می دهد. آقای مهندس می گویند علت این که بعضی از همسرها نزدیک خانم هایشان نمی روند، این است که بوی پیاز داغ می دهند. پیاز داغ خیلی خوشمزه است و خوردن آن خوب است ولی اگر لباسم بوی پیاز داغ یا قورمه سبزی و یا کوکو بدهد این خیلی بد است. صبح، سحر به من تلفن کرد، سحر یکی از کمک راهنماهای بچه های کرمان است. گفت خانم الهه، نمی دانم چرا هر جا می روم ازشما تعریف می کنند، خیلی ها رهجوی شما هم نبودند، فکرمی کنید دلیلش چیست؟ من فقط سعی کردم مطابق دستور آقای مهندس خوش اخلاق باشم، مهربان باشم تابتوانم مطابق خط و خطوط کنگره و مطابق در واقع آن دستوراتی که به من می دهند عمل کنم.

چون کنگره مثل ارتش می ماند. ارتش یک نظام و سیستم بسیار نظام مند و قوی است. چون نظم آن ها باعث قوی شدن آن جا می شود. ما می گوییم کنگره مثل ارتش می ماند و ارتش چرا، ندارد. پس ما وقتی کنگره می آییم و می خواهیم درست زندگی کردن را بیاموزیم، چطوری رفتار کنیم؟ چطوری حرکت کنیم؟پس گوشی تلفن را بدون هماهنگ کردن، زنگ نمی زنیم به این و آن تا مشکلاتمان را حل کنیم. وقتی یک مشکل برای ما پیش آمد، اول فکر می کنیم و اولین کاری که من به بچه ها گفتم انجام می دهیم، این است که وادی اول را بنویسید. وقتی که نوشتید یاد می گیرید که چطور فکر کنید، به چه چیز فکر کنید و به چه چیز فکر نکنید، به عواقب کاری که می خواهید انجام دهید هم فکر کنید. چون من عین آن شرایط را ندارم که بتوانم برای شما تصمیم بگیرم. خود تو بهتر از بقیه شوهرت را می شناسی. درسته، خیلی جاها موارد ضروری را تماس می گیرد تا مشورت کنید یا سوال کنید ولی وقتی یک کار فرص ماژور پیش می آید فوری مرتب این طرف آن طرف زنگ نمی زنیم. آرام می نشینیم و فکر می کنیم و چند ثانیه سکوت می کنیم یا این که در حد یک پیام بنویسید چنین اتفاقی افتاده، شما چی صلاح می دانید؟همین... چون به هر حال گرفتاری ها یکی دو تا نیست و متاسفانه من هم وقتم این قدر آزاد نیست که بتوانم دائم جواب گوی تلفن ها باشم. پس اگر مشکلی برایمان پیش آمد اول فکرمی کنیم و بعد بر مبنای آموزش هایی که گرفتیم عمل می کنیم.                     
  در ادامه استاد فرمودند: 
در مورد سی دی شیر و موش مثل بقیه سی دی های آقای مهندس خوب و قشنگ است، ایشان فرمودند که یک شیر در بیشه ای خواب بود یک موش شیطون آمد و شروع به اذیت و آزار شیر کرد، شیر از خواب می پرد و چون از خواب یک مرتبه پریده بوده، بدعنق می شود. دقیقا این را یادآور می شوند، زمانی که انسان خواب است کالبد دوم یا همان نفس یا روح از جسم جدا می شود و در فاصله یک متری انسان قرار می گیرد، وقتی انسانی را به یکباره از خواب بیدار کنیم آن کالبد دوم می خواهد به جسم برگردد، چون این اتفاق سریع باید بیفتد این کالبد دوم باجسم درست جفت نمی شود و باعث سر درد و عصبانیت شخص می شود. موش تا درحال بازی کردن با سر و گوش شیر بوده، شیر از خواب می پرد و عصبانی بوده، می خواسته سر موش را له کند که موش می گوید: آقا شیره به من زمان بده. و شیر به او می گوید تو موش یک قازی « یک قازی درقدیم واحد پول خرد و بی ارزشی بوده» با دم شیر بازی می کنی؟دیگر حالا جرات این را پیدا کردی که با دم شیر بازی می کنی؟ موش می گوید عفو و بزرگی از بزرگان است. تو شیری و شیر باید با شیرها پنجه بگیرد من موشم من به درد گربه می خورم. ببینید نوع حرف زدن و احترام گذاشتن به شیر، می تواند به ما درس مهمی بدهد. تاشیر این حرف ها را می شنود عصبانیت او فروکش می کند. این چیزها به ما نشان می دهد اگر کسی عصبانی شد شما با نوع کلامتان یا باعث عصبانی تر شدن آن شخص می شوید یا او را آرام می کنید. یعنی ابتدا موش با بازی خود شیر را عصبانی کرد بعد با یک رفتار قشنگ باعث شد آتش فروکش کند. نگفت تو حالا کی هستی که می خواهی من را بکشی، حالا مگر جزای من کشته شدنه؟ یعنی نایستاد دهن کجی و یک به دو کند. بعضی از آدم ها فکر می کنند با شوهرشان یک به دو کنند، مردها کم می آورند، نه...کم نمی آورند بلکه بدتر تو را له می کنند. بنابراین وقتی یک کاری کردی سریع عذرخواهی کن. سرت را زیر بیانداز، تازه هی دهن کجی و گردن کشی نکن، هی سینه سپر نکن حرف بزن. آرام بگیر. در پیام سفر اول می گوید همسفر در جای خود بنشین، یک خورده بشین سرجات، هی نگو من اینم من اونم. بعد شیر او را می بخشد و یک روزی صیادی در جنگل یک تله برای گرگ گذاشته بوده که از قضا شیر در آن گرفتار می شود. موش که می بیند شیر در تله افتاده یادش به آن روز می افتد که شیر او را بخشید. گفت حالا جزای خوبی که شیر به من کرده خوبی است. هل جزا الاحسان الا الاحسان. آیا جزای خوبی غیر از خوبی است؟ شروع می کند به جویدن بندها و شیر را آزاد می کند. پس یک درس دیگر این که اگر کسی به شما خوبی کرد شما هم به او خوبی می کنید. درس قبل هم این بود که گذشت از بزرگان است.و شیر واقعا این بزرگی را درحق موش کرد. درس بعد این که با دم شیر بازی نکن. یک چیزی که در حد و اندازه تو نیست خودت را در آن بازی نیانداز، یکی دیگر می خواهد درمان شود، تو که هنوز راهنما نشدی که.... توباید بنشینی و کلاه خودت را دو دستی بچسب. انرژی خودت را برای دیگران نگذاری و تمام تلاش خود را بکنی که حال خودت خوب شود.            
خانم الهه در ادامه فرمودند:          
  دومین داستانی که آقای مهندس گفتند در مورد دو تا موش و یک گربه است. که گربه داشت نقشه می کشید که چطوری این بچه موش را شکار کند. هی شروع کرد از او تعریف کردن و گفت بیا من به تو نقل و بادام می دهم. پدر موش که با تجربه و دنیا دیده بود، هر چه گفت پسرم نرو این گربه تو را تکه تکه می کند، می خورد بچه موش گوش نداد. و چون خام و بی تجربه بود، «حضرت مولانا می فرمایند آن چه در آینده جوان بیند، پیر در خشت خام بیند» هر چقدر موش پیر گفت با این گربه دوستی مکن با او نرو موش گفت نه این گربه دوست من است، خیلی من را دوست دارد این قدر از قیافه من تعریف می کند. خلاصه آخر داستان این شد که رفت پیش گربه، گفت پس نقل و بادام هارا به من بده بخورم، گربه هم موش را گرفت و خورد. نتیجه اگر بزرگتر یا راهنمای شما که از تو با تجربه تر است و به قول قدیمی ها چند تا پیراهن بیشتر از تو پاره کرده، به شمابگوید برو کاری انجام بده، حتی اگر سخت است، گرفتار ترس نشو و گرنه که راهنما یک حرف را یکبار به تو می زند اگر گوش کردی خودت نتیجه آن را می بینی، اگر گوش نکردی، راهنما که تو را مجبور نمی کند گوش بکنی، ولی خودت آسیب می بینی و خودت به رنج می افتی و بدبختی می کشید. وقتی من می گویم خدمت کن، توسایت مطلب بگذارید....خوب این ها را برای خودم نمی گویم، برای این می گویم که شما یاد بگیرید. اگرمی گویم وبلاگ بخوان، این زمان تماس نگیر این جا این کار را بکن آن جا نکن این ها را من بلد هستم برای شما می گویم که یاد بگیرید. من با استادم همکار هستم، اگر ده بار بیایند در اتاق من، من هر ده بار تمام قامت بلند می شوم و می نشینم. هیچ انسان عاقلی حرف خود را شهید نمی کند. اگر من یک حرف را یکبار بزنم و شما گوش کردی که هیچ، دفعه دوم هم از باب تذکر به شما می گویم که فلان کار را انجام بدهید، شما باید این فرصت را غنیمت بشمرید و گرنه خوبی آن برای من نیست. اگر خدمتی در کنگره انجام بدهید خودتان به حال خوش می رسید. موش پیر هم به موش جوان گفت اگر نمی خواهی به حرف راهنما و بزرگترت گوش کنی پس برو در چنگال تاریکی ها اسیر شو. این تو هستی که ضرر می کنی. کنگره مثل یک گردباد سبز می ماند. هر کس وارد شد اگر درست عمل کرد گردباد او را به بالا و بالا می برد و به اوج می رساند ولی اگر وارد شد و عمل نکرد عین خس و خاشاک او را از کنگره پرت می کنند بیرون که استخوان های او می شکند. من از خدای متعال می خواهم به تک تک ما به درست عمل کردن و خدمت کردن کمک کند. و آنچه که می دانیم را بتوانیم به مرحله عمل در بیاوریم و مفیدتر باشیم. اول برای خودمان، چرا؟ امروز یکی از رهجوهای من که به تازگی شال گرفته و کمک راهنما شده به من زنگ زد که یک عالمه مشکلات هورمونی داشتم، قاعدگی هایم بسیار نامنظم بود، یک عالمه دردهای جورواجور داشتم، از وقتی شروع به خدمت کردن کردم و مرتب سی دی هایم را نوشتم الحمدلله چند ماه است که خود به خود قاعدگی من درست شده، بدون این که قرصی بخورم، خوب چرا این طورمی شود؟ فقط یک دلیل دارد... وقتی تو شروع می کنی در صراط مستقیم حرکت کردن چون تفکرات تو آرام می شود آدم آرامی می شوی. آرامشی که ذهن و روانت پیدامی کند برجسمت تاثیر می گذارد. وقتی جسم تو آرام شد از تو فرمانبرداری می کند یعنی هر عضوی از جسم شروع به درست حرکت کردن می کند. آن وقت دیگر لازم نیست قرص بخوری.. تا حال تو خوب شود. ولی تا وقتی درگیر منیت هستی، یا بگویی چرا راهنما به من این را گفته، من از دست راهنمایم ناراحت هستم. آخر اگر راهنما برجک تو را نزند پس چی...؟؟؟تو اگر از راهنمایت حساب نبری پس از چه کسی می خواهی حساب ببری؟ اگر از دست او ناراحت می شوی پس اصلا به چه دلیل کنگره آمدی؟ وقتی با دست و پای خودت آمدی گفتی آقا حالم بده، گفتیم باید یک چیزایی را یاد بگیری، تو هم قبول کردی و حاضر شدی. پس هر چه گفتیم سرکشی نکن و آرام چشم بگو. اگر من به تو جواب تلفن ندادم نباید شاکی بشوی که چرا؟یا اگر راهنما دعوایت می کند نباید ناراحت شوی. الان بعد از 15 سال راهنمای خودم من را دعوامی کند، من نور چشم خانم مرجان و آقای کامران دیده بان محترم هستم، خدای من شاهده یک وقت هایی با من دعوا می کنند تا چند روز من اصلا سرم را بالا نمی آورم. این قدرکه آدم گرفتار منیت نمی شود. من عضو لژیون سردارهستم، و هر شعبه ای که بروم می توانم وارد لژیون بشوم، طبق قوانین کنگره، ولی خانم مرزبان به من اجازه ندادند وارد بشوم گفتند نه اجازه ندارید من هم گفتم چشم و بدون این که خم به ابرو بیاورم قبول کردم. حتی می دانستم حق با من است.ولی گفتم چشم. اگر این چشم را نگویم سنگ روی سنگ بند نمی شود. پس کل صحبت های امروز این که اگر کار اشتباهی انجام دادیم ادب حکم می کندآرام باشیم سرکشی نکنیم. باآدم های کوچک تر و بزگ تر درست صحبت کنیم یا اگر اشتباهی کردند مثل شیر که موش را بخشید ما هم ببخشیم. حرف کسی را که از ما تجربه بیشتر دارد بپذیریم. خیلی وقت ها آن شخص با تجربه، عمق تاریکی ها را رفته و در واقع خیلی خوب تر از ما می داند. انشاالله موفق باشید.

 سوال یکی از اعضا لژیون: آیا ما باید به کسانی که با ما دشمنی می کنند، باز خوبی بکنیم؟

خانم الهه فرمودند:                

وقتی کم کم با سی دی های آقای مهندس آشنا شوید متوجه می شوید که چگونه باید با همه خوب و مهربان باشیم. نباید دشمن تراشی کنیم، می گویند آدم عاقل کسی است که دشمنان خود را تبدیل به دوست می کند و آدم نادان کسی است که دوستان خود را تبدیل به دشمن کند ما بر اثر ندانستن، نمی دانیم چه کاری را کجا و چگونه انجام دهیم و در اثر همین ندانستن آدم های اطراف خود را تبدیل به دشمن می کنیم. برای همین است آقای مهندس در تک تک صحبت هایشان از ما می خواهند که با تفکر رفتار کنیم تا بتوانیم در صلح و آرامش به سر ببریم و با هیچ کس مشکلی نداشته باشیم. وقتی انسان از آرامش بیشتری برخوردار باشد انرژی بیشتری هم دارد و خیلی از کارها را بواسطه انرژی می توانیم انجام دهیم. شرط به آرامش رسیدن این است که به آموزش های کنگره چشم بگوییم و عمل کنیم. ان شاءالله.       


   دستورجلسه دوشنبه: سی دی منیت از استاد آقای امین





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 18 شهریور 1399 11:19 ق.ظ
خدا قوت خانم الهه عزیز وخانم منیژه امید وارم بهترین حال نصیب شما خدمت گزاران بشود
سه شنبه 18 شهریور 1399 06:31 ق.ظ
سلام و خداقوت خدمت خانم منیژه عزیز بسیار تبریک می گم بهتون بابت این خدمت شیرین.
و بسیار عالی و جامع بود
دوشنبه 17 شهریور 1399 10:54 ب.ظ
خانم الهه عزیزم بسیار عالییی و جامع توضیح دادید
و تبریک به همسفران عشق به خاطر انتخاب چنین کمک راهنمایی
دوشنبه 17 شهریور 1399 09:24 ب.ظ
باسلام شب همگی بخیر،بسیارسپاسگزارم ازکمک راهنمای عزیزم،باهرباروبلاگ نوشتن کلی آموزش میگیرم وازاین بابت خیلی مسرورم.وبا تشکرازهمه دوستان که باکامنت های خودمن را سرشارازانرژی میکنند.ازخانم فاطمه عزیزم به خاطر راهنمایی های خوبشان تشکرفراوان دارم.خداقوت به اعضای سایت مخصوصن خانم الهه عشق...
دوشنبه 17 شهریور 1399 07:55 ب.ظ
خدا قوت خانم الهه عزیزم بسیار دلنشین و آموزنده بود لذت بردم
خدا رو شکر که سایت برای همه قابل استفاده است تا من همسفر آموزش بگیرم عمل کنم و به آرامش برسم .
برکت این خدمت گوارای وجودتون خانم منیژه جان
دوشنبه 17 شهریور 1399 09:19 ق.ظ
خیلی خیلی متشکرم از آموزشهای گرانقدر شما خانم الهه جانم ...بسبار بهره بردم ...متشکرم از شما وان شاءالله که در پناه قدرت مطلق سالم موفق باشید...

خداقوت خدمت خانم منیژه عزیز وخدمتگذاران وبلاگ همسفران عشق
دوشنبه 17 شهریور 1399 07:27 ق.ظ
خداقوت به خانم منیژه،کامل وخوب به قلم اوردید ،اموزشی دوباره گرفتم،مچکرم.
ازخانم الهه عزیز برای اموزش خوبشون ودلنشینشان سپاسگزارم.
ازخانم فاطمه جان ممنونم برای این کار زیبا وارزشمندشان.
یکشنبه 16 شهریور 1399 10:10 ب.ظ
خدا قوت خانم منیژه عزیز
با تشکر فراوان خیلی لذت بردم از مطالب آموزنده چرا که دوباره تداعی واگذار شد برایم ممنون وسپاس فراوان از کمک راهنمای عزیزم خانم الهه بزرگوار که اینقدر مطالب ها را برای ما می شکافند تا ما بیشتر حس ودرک کنیم خداوندا شکر شکر
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات