همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
شنبه 22 شهریور 1399 :: نویسنده : همسفر سمیرا
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه و دبیری همسفر خانم لیلا با دستور جلسه سی دی تعیین مرز روز پنج شنبه مورخ ۲۰ / ۶ / ۹۹ راس ساعت آغاز به کار نمود. مشکلاتی که ایجاد می شود به وسیله کارهایی است که خودمان انجام دادیم، نیروهای بازدارنده، نیروهای تاریکی را خودمان رد پایشان را در زندگی مان باز کنیم. علت آن در بیرون نیست، در درون ماست.
"به نام قدرت مطلق الله" با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه را آغاز می نماییم. سلام دوستان من الهه هستم یک همسفر. عزیزان ان شاءالله حال همگی شما خوب باشد و در کمال صحت و سلامتی باشید . خوشحالم که یک بار دیگر در کنار هم هستیم تا بیاموزیم و تجربیات و آموزش هایمان را بتوانیم بیشتر و بیشتر کنیم و در راه رسیدن به آرامش از آن ها استفاده کنیم.
مشارکت همسفر خانم نسیم:
سلام دوستان نسیم هستم همسفر محمد. دستور جلسه امروز سی دی تعیین مرز که از مبحث لحظه دشواری از کتاب ۶۰ درجه است. خداوند هر چیزی را داده برای این نیست که ما مورد استفاده قرار بدهیم و جدیدا اسم خداوند که می آید، یک سری از افراد خیلی برآشفته می شوند و آقای مهندس می فرمایند: به هر حال این هستی بسیار نظام مند است و آن را چیزی در نظر بگیرید که خالق این هستی است، حالا اسم او را هر چه می خواهید بگذارید فرقی نمی کند. و خداوند خیلی چیزها را خلق کرده، ولی به این معنا نیست که می خواسته ما از آن ها استفاده کنیم. من این را خیلی زیاد در اطرافیانم می بینم، که می گویند خدا داده که ما استفاده کنیم. راجع به تمام مسائل چه مثبت و چه منفی، این را بیان می کنند، ولی خداوند داد اما حاکمی مثل عقل را هم داد، برای آن حد و مرز قرار داد و تعیین کرد که چگونه باید از آن استفاده کنید، تا خود عقل به آن درجه تشخیص برسد که کدام راه را انتخاب کند. این که خود آن موضوع مثل تریاک، هروئین، جسم، مسائل غریزی، پول و خیلی چیزهای دیگر، خود آن موضوع مطرح نیست بلکه یاد گرفتن نحوه استفاده از آن مهم است. مثالی که یادم است، یک استادی داشتم می گفتند: خداوند جسم را داده و اصلا زیر خاک می رود، اهمیتی ندارد این جسم را با شراب یا هر چیزی خراب کنید. چون خدا داده که تا زنده اید از آن استفاده کنید. در صورتی که این تفکر غلط است. پس هدف خود آن موضوع نیست، هدف این است که نفس من به آن درجه برسد که از بین چندین راه درست و غلطی که پیش رو دارم، خودم انتخاب کنم که کدام راه را می خواهم، که این با تزکیه و پالایش مداوم به دست می آید. دریکی از سی دی ها آقای مهندس می فرمودند: اگر آن فعل در درون خود شخص باشد، ولی بسترش حتی در درون شهر یا کشورش نباشد، آن شخص، چون آن فعل در دنیای درون خودش وجود دارد، پس می رود آن قدر می گردد، تا بالاخره در یک شهر یا کشوری که باشد، آن هم جنس خودش را پیدا کند. مسئله بعد این که مشکلات برای انسان ها نقطه پرش هستند و خود مشکل مهم هست اما مهم تر از آن این که از آن مشکل درس بگیریم. مشکلات به یک مثلث تبدیل می شوند، ضلع اول: عوامل و علت قبل از مشکل است، ضلع دوم:زمان مشکل است و ضلع سوم: بعد از مشکل است. و برای علت های قبل از مشکل، باید بررسی کنیم ببینیم، اصلا برای چه این مشکل به وجود آمد و بهانه جویی و تقصیر و زیر سر دیگران گذاشتن را کنار بگذاریم. سعی کنیم دلیل اصلی را پیدا کنیم و دنبال توجیه نباشیم. وقتی مشکل را پیدا کردیم، مهم است که آرام باشیم و در صلح و آرامش آن را حل کنیم. نه در جنگ و دعوا. زمان حل همه مشکلات این طور نیست، که در عرض یکی دو روز حل شود و خیلی از مشکلات برای درست حل شدن زمان می برند. حتی چندین ماه یا چندین سال ممکن است طول بکشد. شیرین ترین زمان هم بعد از مشکل است و خیلی از خاطرات شیرین ما برای زمانی است که یک مشکل را حل کردیم و باید هر لحظه هوشیار باشیم که دوباره دچار آن مشکل نشویم. مثالی که آقای مهندس از دیوار چین زدند، برداشت من این بود، بعد از حل مشکل، حالا باید سرباز های دانایی مان را تقویت کنیم، از این طرف و آن طرف مطلب جمع کنیم. در سایت خدمت کنیم، در کنگره، در لژیون، تا دانایی مان بالا برود و نگهبان ها قوی شوند، تا دوباره همان مشکل برایمان به وجود نیاید. در این حین که عقل باید به قوه تشخیص برسد، القای منفی هم وجود دارد و به نظرم باعث می شود عقل بهتر و محکم تر به رشد برسد. البته اگر بتواند از آن موانع عبور کند. در مقابل لحظه دشواری که برای انسان به وجود می آید، آدم ها دو دسته اند، یکی افرادی که با خود مرور می کنند و لحظه دشواری را برای خودشان بزرگ می کنند و دسته دیگر با تفکر عمل میکنند و مشکل را حل می کنند. در آخر چیزی هست به نام خداوند و توکل که باید از آن نیرو ها هم کمک بگیریم.مشارکت همسفر خانم لیلا: سلام دوستان لیلا هستم همسفر. در این سی دی چند نکته مهم و ارزشمند را آقای مهندس مطرح می کنند، که واقعا در طی زندگی این مراحل را گذراندیم و شاید هم بگذرانیم. یکی این که میفرمایند: خداوند هر چه را آفریده، برای این نیست که ما از آن استفاده ای ببریم و هر چیزی را هم که خدا آفریده و خلق کرده همه روی حساب و کتابی خلق شده است. ما باید به نقطه ای از تفکر و اندیشه برسیم که تشخیص بدهیم که چه چیزی را باید استفاده کنیم و چه چیزی را نباید استفاده کنیم و زمانی به یک مشکلی میرسیم که از دستور عقل مان پیروی نکرده باشیم، صد درصد به یک مشکلی بر می خوریم و چیزی را که می خواهیم استفاده کنیم و کاری را انجام دهیم، باید حتما آن را بررسی کنیم. اگر بررسی نشود آن موقع مشکل ایجاد می شود. آقای مهندس برای مشکل یک مثلث رسم می کنند که سه ضلع دارد و اضلاع آن خود مشکل و مسائل قبل از مشکل و مسائل بعد از مشکل است. وقتی مشکلی برایمان پیش می آید، ما باید بررسی کنیم، که چه چیزی باعث شده که این مشکل درست بشود و باید آن را حل کنیم و وقتی هم که حل کردیم و برطرف شد باید تفکر و اندیشه کنیم که دیگر کاری را انجام ندهیم یا راهی را که رفته ایم اشتباه بوده دیگر آن راه را نرویم که دوباره بخواهد آن مشکل پیش آید. پس تمام مشکلات ما عوامل و علت هایی دارد که باید آن هارا پیدا کنیم. نباید کارهای اشتباه خودمان را، گردن دیگران بیندازیم. وقتی ما مشکل یا مسئله ای را حل کردیم، آن موقع خیلی برایمان شیرین است و به ما احساس حال خوب و خوش دست میدهد. حالا هر چقدر هم که آن مشکل بزرگ بوده باشد. مسئله دیگری مطرح میکنند، این که نباید به القائات منفی گوش کنیم باید به القائات مثبت گوش کنیم. مورد دیگر این که همیشه لحظه دشواری دشوار نیست و احساس نمی شود یادآوری آن دشواری سخت و دشوار است. حال و احوالات ما همیشه یک جور نیست، یک جور نمی ماند، همیشه در حال تغییر است. مثلا اگر در تاریکی و ظلمت باشیم، ممکن است یک روزنه نوری زده شود و ما از آن خارج شویم و برایمان یک راه راست و آسان نمایان شود، و همین طور برعکس و آقای مهندس خیلی تاکید کردند که این را باید حتما بدانیم که امیدی هست، ایمانی هست، خداوندی هست و باید به خداوند ایمان داشته باشیم، و امیدوار باشیم، که حتما این مشکلات ما حل خواهند شد. مشارکت همسفر خانم زهرا: سلام دوستان زهرا هستم یک همسفر. درباره سی دی تعیین مرز که آقای مهندس صحبت کردند، می فرمایند: اکثرا منکر خداوند می شوند و حتی منکر پدر و مادر خودشان هم می شوند. آن چیزی که هستی را به وجود آورده، آن که هستی را خلق کرده و به کل هستی نظام داده حالا اسمش را هر چیز که شما دوست دارید، می توانید بگذارید فرقی نمی کند. ما نباید منکر خداوند باشیم. تمام مشکلات ما از جایی شروع می شود، که از دستورات عقل پیروی نمی کنیم و چیز هایی را مورد استفاده قرار می دهیم که روی آن بررسی نمی کنیم. اندازه آن را حفظ نمی کنیم، فاصله آن را حفظ نمی کنیم و ایجاد مشکل می کنیم. ما باید بدانیم که مشکلات به انسان درس می دهد. نقطه پرش انسان را می دهد. ما آنچه در کنگره ۶۰ پیشرفت کردیم همه در اثر مشکلات بوده، یک مشکل پیش آمد مجوز کنگره می گرفتیم، یک مشکل که پیش آمد زمین کنگره، ساختمان کنگره، زمین ورزشی را گرفتیم و...مشکل مهم است اما مهم تر از آن درس گرفتن از مشکل و حل آن است. در قدیم اگر ما یک کاری را اشتباه انجام می دادیم بزرگ ترها به ما می گفتند: که این اشتباه را دیگر تکرار نکن و ما باید دنبال حل آن مشکل باشیم. نه این که هر موقع مشکلی داشته باشیم به دیگران ناسزا بگوئیم، به زمین و زمان ناسزا بگوئیم، از همه کس و خداوند طلبکار باشیم، همه تقصیرها را گردن دیگران بیندازیم، تازه طلبکار خداوند هم می شویم، که فلانی من را معتاد کرد. به قول آقای مهندس به تو گفت مواد مصرف کن. سری بعد که نیامد تو را اجبار و تهدید کند که تو دوباره مواد مصرف کنی، خودت مقصر بودی. یک نکته دیگری که آقای مهندس فرمودند: اینکه با کسی که مشکل دارید، برای او پیام نفرستید، چهار تا پیام تو میزنی چهار تا پیام هم او برای تو می فرستد تازه مشکل بیشتر می شود. بهتر است که با تلفن با هم صحبت کنید یا اینکه روبروی هم مشکلاتتان را حل کنید. شاید آن بنده خدا اصلا نمی دانسته یا اطلاع نداشته که شما ناراحت شده اید. بهتر است که با هم رو در رو مشکلات را حل کنید. خود دشواری که دشوار نیست، یاد آوری دشواری دشوار است. این یعنی چه؟ یعنی این که به قول آقای مهندس: مثلا ما یک چک داریم برای دو ماه دیگر دست کسی دادیم نه پول داریم که چکمان را پاس کنیم و نه می توانیم پولش را جور کنیم ما در این دوماه هر شب کابوس می بینیم. موقع چک که می شود، وقتی چک پاس نمی شود دیگر راحت می شویم، خیالمان راحت می شود. می گوییم خوب دیگر اصلا از هول این در آمدیم هر شب نگران بودیم. فقط یادآوری آن دشوار بود. مثلا مشکلاتی که ما داریم یادآوری آن ها دشوار است. و گرنه جنگ یک بار، شیون هم یک بار. پس لحظه دشواری درآن لحظه احساس نمی شود، فردا که نرسیده است، فریاد نکن. یک شخصی را می خواستند اعدامش کنند آن شخص گفت: که من را از این ستون باز کنید به آن ستون ببندید، سربازها قبول می کنند و آن فرد را به ستون دیگری می بندند، در همین موقع پادشاه سر می رسد و می گوید: چه شده است؟ از شانس این فردی که می خواسته اعدام شود، پادشاه حال خیلی خوبی داشته است و می گوید که نمی خواهد اعدامش کنید، ولش کنید. برای همین است که می گویند نا امید نباش از این ستون تا آن ستون فرج است. ما یک سیب را که بالا می اندازیم تا بخواهداز آن بالا پایین بیاید ،هزار تا چرخ می خورد. دائما یکسان نباشد حال درون، غم مخور. مشارکت همسفر خانم مرضیه: سلام دوستان مرضیه هستم یک همسفر. سی دی امروز در مورد تعیین مرز، آقای مهندس دژاکام . اول صحبت هاشون فرمودند: که انسان تا وقتی شک نکند، به یقین نمی رسد. حتما باید شک را بگذراند، تا به یقین برسد. و این جهان هستی یک حساب و کتابی دارد و همه چیز روی نظم خاصی قرار گرفته است و فرمودند که خداوند هر چه به ما داده نباید استفاده کنیم، چرا چون حاکمی مثل عقل هم به ما داده که بدانیم چه چیزی را باید استفاده کنیم چه چیزی را نباید استفاده کنیم. یک مثال زدند که خدا نان بربری را به ما داده ولی عقل هم داده، اگر ما پنج تا نان بربری را با هم بخوریم همان نان باعث مرگ ما می شود، پس عقل داریم که بدانیم چقدر باید استفاده کنیم. حالا عقل را داریم، نیروهای القا دهنده مطالب منفی می آید و در عقل دخالت می کند و مشکل به وجود می آورد. مشکل خودش یک مثلث است، قبل از مشکل، زمان مشکل و بعد از مشکل. قبل از مشکل باید بررسی کنیم که مشکل چرا به وجود آمده است، زمان مشکل هم باید فکر کنیم و به خوبی، آرامی، صبر و تحمل مشکل را حل کنیم. بعضی مشکلات سریع حل نمی شوند، زمان می خواهند. بعداز مشکل در این مواقع شیرین ترین حالت را دارد، گاهی اوقات شیرین ترین خاطرات، سخت ترین مشکلات است که حل شده است. همه این است که ما از مشکلات درس بگیرم . اگر یک مشکلی پیش می آید از مشکل درس بگیریم. یک مثالی زدند آقای مهندس: یک حیوانی از جایی رد می شود، پای او در سوراخ می رود، دیگر حواسش را جمع می کند و از آن مسیر رد نمی شود ولی ما آدم ها، شاید یک اشتباه را چند بار تکرار می کنیم. درمورد لحظه دشواری گفتند لحظه دشواری احساس نمی شود ولی یاد آوری دشواری سخت است. وقتی یک اتفاقی بیفتد اگر از قبل ندانیم، خوب آن اتفاق می افتد و یک لحظه است و تمام میشود ولی وقتی از قبل یادآوری بشود، خیلی این مدت سخت می گذرد. پس می گویند: از این ستون تا آن ستون، فرج است. اگر یک مشکلی دارید دائما نمی ماند. الان مشکل هست ممکن است لحظه دیگری نباشد. آقای مهندس فرمودند دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور یعنی اینکه دائما یک مشکل نیست، نباید غم وغصه بخوریم، ما باید توکل داشته باشیم، که ان شاءالله همه چیز درست می شود. مشارکت همسفر خانم منیژه: سلام دوستان منیژه هستم همسفر. سی دی تعیین مرز از آقای مهندس دژاکام است و ابتدا در مورد انسان هایی که منکر خداوند، هستی حتی پدر و مادر و خلقت و اصلا در مورد همه چیز منکر هستند، و همیشه شک دارند صحبت می کنند. آقای مهندس فرمودند هیچ اشکالی ندارد و شک برای هر کسی ممکن است پیش بیاید. انسان ها از این شک کردن ها به یقین می رسند. بعد در مورد مشکلات روزمره و دشواری هایی که پیش می آیند یک مثلث ترسیم کردند. یک ضلع قبل از مشکل است و یک ضلع زمان حال مشکل است که در حین حل کردن آن هستیم و یک ضلع آن مسائل و مشکلاتی است که بعد از آن مشکل برای ما پیش می آید. یک سری عواملی است قبل از مشکل باید بررسی بشود. ما اگر قبلا کاری کردیم که باعث بروز مشکلات شده دیگر آن کار ها را انجام ندهیم. دوم زمان مشکل است. یعنی وقتی که در حین زمان مشکل هستیم، بتوانیم، به خوبی با صبر و حوصله این زمان را سپری کنیم و به قول معروف بتوانیم با مشکل دست و پنجه نرم کنیم و به دنبال راه حل بگردیم. سومین مورد مسائل بعد از مشکل است که باید ببینیم چه عواملی باعث ایجاد بروز مشکل شده است، این و آن را لعنت کنیم که باعث بروز مشکل شدند و فلانی نگذاشت این کار را من بکنم یا آن کس، باعث این کار شد و خلاصه هزار و یک دلیل بیاوریم به خاطر این که از سر خود آن را رفع کنیم. خداوند به ما عقل داده تا کاری که می خواهیم انجام بدهیم. همیشه اول باید آرام باشیم، فکر کنیم، اندیشه کنیم و یک راه حل مناسب و خوب برای حل مشکلمان پیدا کنیم. بعد آقای مهندس گفتند یک جایی هست موقعی که ما یکی از مشکلاتمان حل شده، وقتی به عقب نگاه می کنیم، خیلی آن لحظه برایمان شیرین است که چقدر خوب شد که من با صبر و حوصله توانستم این مشکل را حل کنم و سنگ هارا از جلوی پا بردارم، فلانی کمکم کرد، اول از همه خداوند کمکم کردم بعد این و آن وسیله شدند که من به این جا برسم. خیلی خوب و لحظه رضایت بخشی است. و خاطره ای شیرین به جا میماند. کلا آقای مهندس گفتند مشکلات یه سکوی پرشی برای انسان ها است بتوانند به جایگاه بالاتری برسند و بتوانند با دست و پنجه نرمکردن با مشکلات به درجات بالاتری برسند. طبق وادی نهم نقطه تحمل خودشان را بالا ببرند. یک سری از دشواری ها هست که هنوز نیامده. ما خیلی احساس خطر در مقابلشان می کنیم و آن لحظه را برایمان سخت می کنیم و کلا آن لحظه برایمان سخت می شود تا آن مرحله برسد. ولی بعد که گذشت، دیگر یک مقداری آدم، آرام تر می شود.تا بتواند درمقابل مشکلاتی که دارد فکر کند. مشارکت همسفر خانم سمیرا: سلام دوستان سمیرا هستم همسفر. جناب مهندس فرمودند: خیلی از افراد الان وقتی اسم خداوند را می آورند، برآشفته می شوند، ما از نظم بین پدیده ها و موجودات، گردش شب و روز، تغییر فصل ها و مثالی که آقای مهندس زدند، گردش زمین به دور خورشید، که با نظم ۳۶۵ روز، بدون دقیقه ای کم و زیاد، وجود دارد. به وجود خداوند پی می بریم. این که یک کسی باید باشد که این هارا مدیریت کند و این نظم و ساماندهی را برقرار کند. نکته دیگر این که اگر تریاک و مشتقات را از جهان پزشکی بگیریم، جهان پزشکی با یک شوک عجیبی مواجه میشود. ما از هرچیزی می توانیم درست و به جا استفاده کنیم یا نادرست. کلا نمی توانیم تریاک را حذف کنیم. به خاطر اینکه بعضی ها، از آن نادرست استفاده می کنند. چون کلا جهان پزشکی بدون وجود تریاک فلج می شود و ما هر چیزی را باید به آن فکر کنیم. از عقلی که خداوند به ما داده باید در جهت درست استفاده کنیم. در این سی دی، آقای مهندس مثلث مشکلات را ترسیم کردند. این برای همه ما انسانهاست، بحث بچههای کنگره تنها نیست، خیلی از ما مشکلاتی داریم که نمی توانیم حل کنیم. ولی به نظر من با فرمولی که آقای مهندس در سی دی تعیین مرز دادند، می توانیم با تفکر و اندیشه خیلی خوب حل کنیم سه تا آیتم دادند. اگر این سه تا ضلع را ترسیم کنیم و بنویسیم و در موردش فکر کنیم خیلی راحت می توانیم مشکلات را حل کنیم. ضلع اول این که مشکل را باید ریشه یابی کنیم، علتش را پیدا کنیم. ما در کنگره یاد گرفتیم که هر مسئله ای را باید ریشه یابی کنیم. اعتیاد را به خاطر این در کنگره توانستیم حل کنیم که ریشه یابی کردیم. ریشه این کار ضد ارزشی که من انجام می دهم چیست؟ ریشه این که من دروغ می گویم چیست؟ چرا این کار را من انجام می دهم؟ ریشه را وقتی بتوانیم پیدا کنیم، می توانیم آن را خشک کنیم و وقتی ریشه را پیدا کردیم، این ضلع اول است. ضلع دوم ،این که باید آثار آن مشکلات را هم از بین ببریم که این زمان می برد تا آن مشکل حل بشود. ضلع سوم مسائل بعد از مشکل است که این مشکل چه تخریب هایی را به وجود آورده است و باید مسائل بعد از مشکل را هم حل کنیم. آثار به جا مانده از مشکل را باید حل کنیم. مشکلات نقطه پرش انسان ها هستند. وقتی که یک مشکلی به وجود می آید باید از آن درس بگیریم و تجربه کسب کنیم. مثالی که آقای مهندس میزند این است که یک حیوان اگر یک بار از جایی رد بشود پای او در سوراخی برود دیگر از آن جا رد نمی شود، ما باید به عقلمان رجوع کنیم، اگر در گذشته یک راهی رفتیم و به مشکل برخوردیم دیگر دوباره آن راه را نرویم و نکته دیگر فرمودند مسئله القای نیروهای منفی است که وقتی کسی به ما حرفی می زند، ببینیم جایگاهش چیست؟ چه کسی این حرف را به ما زده است؟ و نتیجه اش چیست؟ و روی چه قصد و قرضی زده؟ و باید تشخیص بدهیم، ببینیم این حرف برای ما خوب است یا بد است و نیت این شخصی که این حرف را زده چه بوده است؟ آیا القای نیروهای منفی بوده است؟ کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه فرمودند : در سی دی تعیین مرز دقیقا ما یاد گرفتیم، که مرزهای هرچیزی را بشناسیم. حتی مرزهای یک مشکل را مثلا من الان درگیر اعتیاد هستم و می خواهم بدانم که چرا ما الان دچار این مشکل شدیم، الان چرا همسر من باید یک مصرف کننده باشد. آقای مهندس می فرمایند ما یک زمان قبل مشکل داریم، یک زمان در حال مشکل و یک زمان بعد از مشکل داریم. معمولا همه ما درحال حل کردن یک سری مشکلات هستیم. حالا این مهم است این مشکلی که من دارم، اگر بخواهیم فکر کنیم که چه کار باید انجام بدهم، چرا این مشکل به وجود آمد؟ یا اگر کسی مشکلی دارد مانند اعتیاد مانند آیه قرآن که می فرماید ان الانسان خلق هلوعا، اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا. یعنی وقتی انسان دچار یک مشکل یا گرهی در کارش می شود، به جزع و فزع می افتد. حالا این جزع و فزع یعنی چه؟ یعنی این که من به این و آن متوسل شوم مثلا خانم هایی که شوهرشان دوست گرفته اند، اولا آقای مهندس می فرمایند نگویید خیانت کرده و فلان کار را انجام داده است می گویند بگویید دوست گرفته، چرا؟ چون اگر به دین معتقد باشید، در دین ۴ نفر مجاز است که عقدشان کنند. یا بدون عقد می توانند، دوست داشته باشند. پس جزع و فزع کردن ندارد. وقتی به مشکل بر می خوریم، یک سری عواملی بوده که باعث ایجاد این مشکل شده است. مثلا همین مشکل اعتیاد اگر یک مصرف کننده ای بدنش کامل و درست کار کند، نمی رود مواد مصرف کند. مثلا ما وقتی خودمان خواب و خوراک مان و زندگی مان در حد نرمال باشد، علاقه ای به مصرف مواد نداریم. پس چرا یک انسان مواد مصرف می کند؟ چون سیستم شبه افیونی که بارها در موردش صحبت کردیم دچار اشکال شده است. در مورد صورت مسئله اعتیاد، قبلا صحبت شده الان دوباره تکرار می کنم. وقتی ما در مورد یک مسئله مانند اعتیاد یا دوست گرفتن همسر مواجه می شویم، اولا نگوییم خیانت کرده چون خیانت بوی خون می دهد و واژه مناسبی نیست بگویید دوست گرفته. دوما، اگر یک مرد در خانه تامین شود و همه نیازهایش بر آورده شود، در خانه احساس آرامش و امنیت کند، جایگاهش در خانه به رسمیت شناخته شود و برای آن جایگاه احترام قائل شوند، ما می گوییم مرد خانه پادشاه خانه است، اگر کسی برای پادشاه احترام قائل نباشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و اولین نفری که این جایگاه را تقویت می کند زن خانه است که آن جایگاه را به رسمیت می شناسد. بنابراین با همسر خود از سر احترام و محبت حرف می زند. وقتی هم سر سفره غذا می نشیند، برای اولین نفری که غذا می کشد شوهرش است. برای این که به بچه هایش بفهماند آقای خانه، شوهرش است و باید به آن احترام بگذارید. من تمام زن و مرد هایی که دیدم در زندگی شان دچار مشکل هستند به خاطر این است که خانم می خواهد رئیس خانه باشد ولی مرد زیر بار نمی رود و ممکن است تا یک زمانی باج دهند و تا زمانی که مصرف کننده هستند باج می دهند و بعد از آمدن به کنگره چون درمان شده اند و نقصی ندارند که به خاطرش باج دهند و وقتی باج نمی دهند صدای زن در می آید. می گویند قبلا این کار را می کرد و الان این کار را نمی کند، این کار هارا انجام می داد، چون می خواست زن را در حالت سکوت نگه دارد و الان دیگر مشکلش حل شده و لزومی ندارد که به همسرش باج دهد. همه این موارد گفته شد تا بدانید وقتی در خانه نیازهای یک انسان را برطرف کنیم، وقتی به خانه می آید از او استقبال کنیم، و چایی یا آبمیوه یا آب به او بدهیم و آرامش را برقرار کنیم، مرد دلیل دیگری برای ارتباط برقرار کردن با زن دیگری را ندارد. پس وقتی ما به زمان قبل از مشکل می رسیم، یعنی الان ما به یک مشکلی رسیدیم. اگر خوب نگاه کنیم و آدم فهمیده ای باشیم، دائما نمی آییم همه تقصیر هارا گردن این و آن بیندازیم و آن را مقصر بدانیم و آن را سرزنش کنیم. به جزع و فزع بیفتیم، به جزع و فزع افتادن، یعنی مدام ناله کنیم، دائما شکایت کنیم. این مقصر است و اگر من را به این شوهر نمی دادند، این طور نمی شد. اگر آن کار را نمی کردند این گونه نمی شد. هر اتفاقی که می افتد بر مبنای شعری که روز دوشنبه همه شما یاد گرفتید بر مبنای عدالت است، چرا؟ چون در جهان هر چیز چیزی جذب کرد سرد سردی را کشید و گرم گرم. یک آهن ربا، هیچ وقت یک تکه کاغذ را جذب نمی کند. یک آهن ربا یک تکه فرش را جذب نمی کند. یک آهن ربا یک تکه چوب را جذب نمی کند. اما یک آهن ربا یک تکه آهن را جذب می کند. چرا جنس آن ها مثل همدیگر است؟ اگر من الان لیاقت این را داشتم که الان در کاخ سفید باکینگ هام، باشم قطعا جایم آن جا بود. اگر الان اینجا هستم و یک شوهر مصرف کننده دارم، که من را دائم می زند، علت کجاست؟ علت را در بیرون خودتان جست و جو نکنید، علت این نیست که شما را به ایشان شوهر دادند، علت این است که تو مشکل داری علت این است که تو مثل آن جذب کردی. یعنی دقیقا هر دوی شما یک جنس هستید و چون یک جنس هستید همدیگر را جذب کردید. خوب حالا که فهمیدیم ما در قبل یک اشکالاتی داشتیم که آن اشکالات باعث ایجاد یک مشکل شده است لازم نیست که دائم سر و صدا کنیم، به این و آن بگوئیم و بعضی ها را دیدید که دروازه های زندگی شان را برای فضولی دیگران باز می کنند. چه طوری دروازه های زندگی شان را باز می کنند؟ مثل وقتی که شما در خانه تان را همین طوری باز می گذارید. من همیشه به بچه هایم می گفتم، شعبه قبلی سلمان فارسی داخل یک کوچه بود و پر از خانه بود. انتهای آن کوچه کنگره بود چند سال پیش آن جا بودیم. آن وقت من به بچه ها می گفتم بچه ها وقتی داریم می آییم بعضی از این خانه ها درهایشان همین طوری باز است. آیا اگر شما برگشتید خانه را نگاه کردید صاحب خانه می آید، به شما بگوید خانم چرا شما دارید به خانه من نگاه می کنید؟ در خانه من را دید می زنید؟ اگر یک چنین سوالی بکند شما جواب او را چه می دهید؟ خوب معلوم است دیگر. شما می گویید آقا شما در خانه خودتان باز بود، می خواستید در خانه خودتان را باز نکنید که ما بیاییم داخلش سرک بکشیم. حالا هم فهمیدیم که وقتی یک مشکلی پیش می آید دائما نباید به این بگوئیم به آن بگوئیم و راه ورود آدم ها را به زندگیمان باز کنیم. خاله، عمه، زن داداشم بداند و زن دایی، شوهر عمه ام بدانند و فلانی بداند و.... نه اشتباه است، تا درِ زندگی تان را باز می کنید، صد نفر فضول پیدا می شوند و در زندگی شمل دخالت می کنند. ولی چه کسی راه این ها را بازکرده؟ چه کسی به این ها راه داده وارد بشوند. پس همیشه مشکلاتی که ایجاد می شود به وسیله کارهایی است که خودمان انجام دادیم. خودمان خواستیم نیروهای بازدارنده، نیروهای منفی و نیروهای تاریکی را رد پای آن ها را در زندگیمان باز کنیم. خودمان راه را به آن ها یاد دادیم که وارد زندگی ما بشوند. حالا وقتی این طوری است چاره اش این نیست که دوباره از این راه برویم به آن بگوییم، بگوییم وای ببین من به فلانی این را گفته بودم. فلانی هم این را به یک کس دیگر گفت. آقای مهندس می فرمایند: وقتی یک سخنی یا یک رازی را تو خودت نمی توانی نگه داری، به یک کس دیگر می گویی، آن شخص چه طوری آن راز را نگه دارد. آن شخص برای تو چیکار کند. برای تو این خیلی مهم است، خودت نمی توانی رازت را نگه داری تو چطور انتظار داری یک کس دیگری بیاید راز تو را نگه دارد. پس مشکلات وقتی ایجاد می شوند علت آن در بیرون ما نیست علتش در درون ما است. یک مصرف کننده وقتی مصرف کننده مواد می شود علتش بیرونی نیست. همان طور که آقای مهندس فرمودند دفعه اول یک نفر دیگر به آن فرد مواد می دهد اما به دلیل سیستم شبه افیونی که در مورد آن صحبت کردیم دفعه های بعد خودش مواد مصرف می کند. در صورت مسئله اعتیاد هر مسئله و مشکلی که پیش می آید باید اول اطلاعات و داده ها را درمورد آن مسئله جمع آوری کنیم. مثلا شوهر کسی به او خیانت کرده باید برود و ببیند که کجا کم گذاشته است و شوهرش چه نیاز هایی داشته است که او برآورده نکرده است یا مثلا دو روز دیگر چک دارد و پول ندارد، باید ببیند که در زندگی چه خرج های بیهوده ای کرده که الان برای چک پول ندارد و یا اگر هر روز با شوهرش دعوا می کند باید دلیل بحث و دعوا را پیدا کند و دقیقا در مورد اعتیاد هم آقای مهندس همین کار را انجام دادند. خودشان دوبار ترک های وحشتناکی داشتند ولی هیچ وقت نتیجه ای در بر نداشت و دوباره به مصرف بر می گشتند و حتی بدتر از قبل و به اضافه مصرف قبلی، چیز دیگری نیز اضافه می شده است. آقای مهندس، مهندس چشم های الکترونیکی یعنی مهندس برق هستند مانند شیر آب های چشمی الکترونیکی که حسگر آن تشخیص می دهد که دست شما جلوی شیر آب هست و این کار مفید برای صنعت است. دست افرادی که با ماشین ها کار می کنند، زیر تیغ و دستگاه نرود. وقتی ما یک ماشین می سازیم و این ماشین این قدر در واقع مجهز است، آیا بدن انسان که خودش یک سیستم بسیار پیچیده ای است، این تجهیزات را ندارد؟ یا مثلا وقتی خودش به یک بیماری گرفتار بشود. شما اگر جایی از دستتان زخم بشود و مانند افرادی باشید که پلاکت خونشان پایین است، پلاکت یک نوع سلول خونی است، خدایی نا کرده آنقدر دستتان خونریزی می کند که می میرید. مانند بیماران هموفیلی، دقیقا این اتفاق می افتد. وقتی که ما همچنین سیستمی داریم سریع پلاکت های خون از سرتاسر بدن می آیند تا آن قسمت را ترمیم کنند و درمان کنند وقتی سیستم بدن قوی است، باید برای صورت مسئله اعتیاد هم می توانیم از یک سیستم کمک بگیریم. کم کم آقای مهندس به این نتیجه رسیدند و در سال ۱۳۷۶ ماه مبارک رمضان و گفتند می خواهند روزه هایم را بگیرم ولی حالا اگر می خواهم روزه بگیرم و هم موادم را مصرف بکنم، چه می شود بعد با خودشان فکر کردند، خوب اشکالی ندارد یک بار صبح یک بار ظهر و یک بار شب، مصرف می کنم و به مصرف موادشون نظم دادند. در ادامه چه اتفاقی افتاد؟ کم کم در ماه مبارک رمضان نظم را یاد گرفتند عملیاتی کردند و بعد ما فهمیدیم در بدنمان یک سیستمی داریم به نام سیستم شبه افیونی یعنی شبیه افیون یعنی شبیه تریاک. یعنی شما در بدنتان به صورت خودکار یک سری مواد شبیه تریاک تولید می شود که باعث می شود خواب شما، خوراک شما، راه رفتن شما، زندگی کردن شما و همه چیز را به صورت متعادل انجام بشود. سیستم شبه افیونی مثل تنور داخل بدن می ماند. شما حتما به یاد دارید که در خانه ها تنور خانگی وجود داشت و سال ها پیش تنور خانگی در همه خانه ها وجود داشت و چرا الان دیگر تنور خانگی نیست. پدرم می گویند وقتی بچه بودند پدرشان با یک نان صنعتی که جدیدا در دروازه شیراز باز شده بوده از سرکار برمی گشتند که نان ماشینی تولید می کردند. کم کم مردان ۵۰ سال پیش از آن نانوایی چند نان می خریدند و به خانه می آمدند و وقتی خانم خانه می دید که ۴ عدد نان از بیرون خانه به خانه آمده، به تدریج از پختن نان ها کم می شد و همین طور کم کم تعداد نان هایی که از بیرون خریده می شد بیشتر و تعداد نان هایی که داخل خانه پخته می شد، کمتر می شد و بساط تنور های خانگی جمع شود. حالا ارتباط این مسئله با مواد و مصرف مواد مخدر چیست؟ ارتباط آن این است که سیستم تولید مواد شبه افیونی شبیه افیون مثل انکفالین یک ماده ای است که در درون بدن تولید می شود و خاصیت ضد درد دارد مثل وقتی که در حال حرف زدن هستیم زبان ما که یک تکه گوشت است و به دندان ها اصابت می کند ولی درد ندارد و این به دلیل وجود ماده انکفالین در بزاق دهان ما است مثال دیگری از شبه افیونی ها هورمون های بدن هستند. مثلا من سر دردهای فوق العاده وحشتناکی می گرفتم و دکتر ها می گفتند که گلوی شما عفونت کرده و به خاطر عفونت گلو آنتی بیوتیک هایی که مصرف کردید کافی نبوده و دوره درمانت کامل نیست بنابراین گوش شما عفونت کرده و سر درد گرفتید و مدام آنتی بیوتیک می دادند و به مدت یک ماه آنتی بیوتیک های بسیار قوی مصرف می کردم و از شدت سر درد فریاد می زدم و یک روز دوباره به دکتر رفتیم و دوباره دکتر همان حرف ها را تکرار کرد و می خواست که آنتی بیوتیک های قوی تری تجویز کند اما مادرم به دکتر گفتند که ممکن است مشکل از تیروئیدش باشد؟ اما دکتر خندید و گفت هیچ ارتباطی به تیروئید ندارد. دکتر به من گفتند بیا بنشین و برای این که خیال مادرت راحت باشد تیروئید شما را معاینه بکنم بعد وقتی دستش را گذاشت روی گلوی من چنان جیغی کشیدم و صورتم پر از اشک شد از این درد زیاد که گفت ای وای تیروئید شما مشکل مشکل پیدا کرده است و من فوری پیش متخصص رفتم و برایم آزمایش تیروئید نوشت. تولید هورمونِ تیروئیدِ من از یک میلی گرم شده بود دو میلی گرم و من چند ماه از سردرد سرم منفجر می شد و هیچ داروئی برایش وجود نداشت جز مسکن و دکتر متخصص غدد هم به من گفت علم هنوز نمی داند چرا این اتفاق می افتد و به آن می گویند تیروئیدیت. یعنی تیروئید، یکم بیشتر از چیزی که هر روز ترشح می کند را ترشح کرده بود و این سر درد های وحشتناک را داده بود. من می خواهم برای شما بگویم این سیستم شبه افیونی، این هورمون ها را هم ترشح می کند. یکی از این هومون ها بالا یا پایین بشود زندگی مان به فنا می رود. مثلا هورمون قاعدگی دوباره زمانی که شما قاعدگی برایتان اتفاق می افتد، یک یا دوتا هورمونتان یکم بالا و پایین می شود و در طی یک هفته دل شما درد می کند کمرتان درد می کند، اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است داد می زنید و پرخاشگر می شوید و چرا این اتفاق می افتد، فقط برای یک یا دو هورمونی که بالا و پایین رفته است. حالا شما یک مصرف کننده را در نظر بگیرید وقتی شروع به مصرف کرده است، آن هم نه این که خودش از سر دل خوشی این کار را بکند چون فقط دو یا سه بار مصرف مواد مخدر به او حس خوبی می دهد و بقیه دفعات فقط از روی عادت، شروع به مصرف مواد می کند مانند تنور های خانگی که از بین رفتند، بدن هم وقتی می بیند که از بیرون دارد مواد افیونی وارد بدن می شود، می گوید خوب چه کاری است، من هم تولید کنم. وقتی تولید کنم تعادل بدن به هم می خورد. دیگر ظرف یک مدت یک یا دوسال، سیستم شبه افیونی بدن که موادی شبیه تریاک را ترشح می کند این سیستم از کار می افتد. یعنی دیگر آن هورمون خواب را ترشح نمی کند شما وقتی می خواهید بخوابید، هورمون ملاتونین ترشح می شود و خوابتان می برد. ولی مصرف کننده ندارد. می خواهید بیدار بشوید یک هورمون دیگر ترشح می کنید شما راحت صبح بیدار می شوید ولی یک مصرف کننده چی؟ ندارد.نتیجه اش چه می شود؟ نتیجه این می شود که وقتی مواد بیرونی جایگزین مواد شبه افیونی بدن شد کاملا معتاد است. شما به یک نفری که نان در خانه اش ندارد نمی توانید بگویید که از بیرون هم نخر چون از گرسنگی می میرد. دقیقا به یک مصرف کننده هم همین طور شما نمی توانید بگویید که نه از بیرون نان بخر نه مصرف بکن. از درون بدن، این سیستم خوابیده است و کار نمی کند و تمام هورمون های بدنش به هم ریخته است و تمام شبه افیونی بدنش به هم ریخته است و شما از این آدم چه انتظاری دارید؟! ببینید شما اگر یک شب درست نخوابید فردا به زمین و زمان بد و بیراه می گویید. مصرف کننده ها اصلا نمی توانند درست بخوابند و درست زندگی کنند چون تمام مواد داخل بدنشان به هم ریخته است. پس ما نمی توانیم از مصرف کننده انتظار داشته باشیم که مثل یک انسان متعادل رفتار کند. همان طور که همه موقع قاعدگی خانم ها آن هارا درک می کنند یا وقتی خانم ها باردار می شوند روحیاتشان حساس می شود یا وقتی بچه آن ها به دنیا می آید به دلیل سیستم شبه افیونی در زمان بودن بچه داخل شکم خیلی فعال بوده و حالا که بچه خارج شده سیستم مواد را تولید نمی کند بخاطر همین مادر ها دچار افسردگی پس از زایمان می شوند چون سیستم شبه افیونی مادر قبلا خیلی بالا بوده به دلیل وجود بچه باید خیلی از بدن محافظت می کرده و همه مادر را درک می کنند. یا کسی که دندانش درد می کند کسی نمی رود به او بگوید چرا دندانت درد می کند و چرا این کار را درست انجام نمی دهد و او را سرزنش کند چون نمی تواند درست انجام دهد. این شخص یک عضو کوچک از بدنش که دندان است درد می کند اما کسی که مصرف کننده است کل سیستم بدنش ضعیف است و حتی اگر ناسزا می گوید شما نباید به او حرفی بزنید چون در درون خودش جهنم را تجربه می کند و نباید از او انتظار احترام و رفتار خوب را داشته باشید. خوب حالا دقیقا صورت مسئله اعتیاد را این گونه گفتندکه مسئله اعتیاد یعنی جایگزین شدن مواد افیونی بیرون به جای مواد درون بدن است.
حالا وقتی می خواهیم برای حل این مشکل راه حلی پیدا کنیم باید صورت مسئله مان درست باشد نمی توانیم بگوییم که او برای سرخوشی مصرف کرده و الان باید ترک کند. این یک صورت مسئله اشتباه است. وقتی صورت مسئله اشتباه باشد جواب هم اشتباه می شود به خاطر همین آدم ها وقتی ترک می کنند دوباره بر می گردند. ۲۰۰ باره به مصرف مواد بر می گردند چون صورت مسئله درست نیست و اگر صورت مسئله را درست مطرح کنی بعد یک طرح می دهی که آن طرح بتواند مسئله را حل کند. یک پروتکل اجرایی می دهی مانند پروتکل DST کنگره ۶۰ که می گویند خیلی خوب مواد مصرف کن اشکالی ندارد بیا موادت را تا یک مدت ثابت کن ببینیم کلا چقدر مصرف می کنی؟ وقتی دیدیم که با چقدر حالت خوب است، حال پروتکل را به تو می دهیم. پروتکل ما چی است؟ پروتکل ما DST است یعنی این طرح مال آقای مهندس است و قدم به قدم باید جلو بروی و کم کنی. این موادی که از بیرون به بدنت می دهی، قدم به قدم آن مواد بیرونی کم و کم تر می شود و در درون بدنت آن سیستم شبه افیونی شروع به برگشتن می کند. جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید. دستور جلسه دوشنبه ۲۴ / ۶ / ۹۹: سی دی جهان بینی ۱ و ۲
نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : یکشنبه 30 شهریور 1399 10:15 ب.ظ
با سالم خدا قوت به همه عزیزان و خانم الهه نازنین.
شنبه 29 شهریور 1399 11:14 ب.ظ
سلام و خدا قوت خدمت شما کمک راهنمای عزیز و وبلاگنویسان. انشاالله شیرینی رهایی و کمک راهنمایی تون رو بخورم
چهارشنبه 26 شهریور 1399 12:55 ب.ظ
باسلام وخداقوت خدمت کمک راهنمای عزیزم خانم الهه عشق.بسیاراستفاده کردم.باتشکر وخداقوت به خانم سمیرا عزیز.ودستمریزادبه خدمتگزاران سایت
سه شنبه 25 شهریور 1399 10:06 ب.ظ
بسیار عالی بود خانم الهه جانم آموزشهاتون...بسیار بهره بردم ازتون سپاسگذارم...ان شاءالله در پناه حق باشید.
خدا قوت خدمت عزیزان خدمتگذار سایت همسفران عشق دوشنبه 24 شهریور 1399 11:16 ب.ظ
سلام و درود و خدا قوت به کمک راهنمای ارجمند خانم الهه عزیزم
خانم سمیرا عزیز این خدمت گوارای وجودتون یکشنبه 23 شهریور 1399 04:54 ب.ظ
خدا قوت به خانم سمیرا،خیلی خوب وکامل تشکر از شما.
سپاس از خانم الهه عزیز برای بیانات روشن ودلنشین شان. خداقوت وتشکر از خانم فاطمه عزیز یکشنبه 23 شهریور 1399 05:27 ق.ظ
خانم سمیرا عزیز ورود شما را به جمع وبلاگ نویسان تبریک می گویم. ممنونم از شما به خاطر گزارش جامع و کاملتان. خدا قوت
درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||