همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
چهارشنبه 26 شهریور 1399 :: نویسنده : همسفر نسیم
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه و دبیری همسفر خانم لیلا با دستور جلسه سی دی جهان بینی ۱ و ۲ روز دوشنبه مورخ ۲۴ / ۶ / ۹۹ راس ساعت ۵:۳۰ آغاز به کار نمود. خودم از کسانی بودم که از سال ۹۲ سی دی ها را واو به واو نوشتم.
بسم الله الرحمن الرحیم با قوت گرفتن از قدرت مطلق الله جلسه را آغاز می نماییم، سلام دوستان من الهه هستم همسفر. عزیزان ان شاءالله که حال همه شما خوب باشد و خودتان و عزیزانتان در کمال صحت و سلامت باشید. ان شاءالله که بتوانیم لژیون خیلی خوبی را در کنار هم داشت باشیم. مشارکت همسفران: مشارکت همسفر خانم نسیم: خیلی خوشحالم که در کنار خانم الهه عزیزم آموزش می گیرم، در مورد دستور جلسه امروز جهان بینی می توانم به جرات بگویم الان نزدیک به یکی دو سال است که سی دی گوش می دهم و دنبال یک مطلبی می گشتم که به من کمک کند ولی جواب سوالم را پیدا نمی کردم و کلید مشکلم پیدا نمی شد و امروز واقعا در این سی دی به خیلی از سوالاتم جواب داده شد. مثلا این که اگر من چیزی را متوجه نمی شوم مثل درس، مطالب کنگره یا هر چیزی، یک بار که می خواندم وقتی متوجه نمی شدم آن را رها می کردم و فکر می کردم مشکلی دارم و مغزم مشکلی پیدا کرده یا هوشم کم شده است. خوب حالا آن ها هم می تواند یکی از پارامتر های آن در اثر تاریکی باشد. اماکلید اصلی این جا بود که آقای امین فرمودند وقتی یک چیزی را نمی فهمید فکر نکنید بگویید این اصلا لذت بخش نیست و آن را کنار بگذارید. قسمت لذت بخش از جایی شروع می شود که آن مطلب را چندین بار خوانده باشی، نفهمیده باشی، با سختی مواجه بشوی و بعد از چندین بار خواندن تازه متوجه می شوی و به لذتش می رسی. من فکر می کردم یک بار که خواندم و متوجه نشدم پس دیگر این مشکل اساسی است. حتی در زندگی هم، این که دارم مثال می زنم چون همیشه در کنگره آموختم به جای اینکه صحبت هارا بخواهم کپی پیست کنم. تجربیات کاربردی را بگویم، در زندگی هم همین طور بود وقتی به مشکلی بر می خوردم هیچ تلاش دیگری نمی کردم، اصلا استمرار در کارهایم نداشتم، و در آخر سی دی آقای امین فرمودند حس خیلی در همه مسائل اهمیت دارد آن قدر که اگر راه ما درست باشد ولی حس خراب باشد آن انرژی که به دست می آوریم انرژی منفی و بدی است. این هم باز برای من بود که خیلی از کار ها را درست انجام می دادم، مثلا اقدام می کردم برای ثبت نام دانشگاه، به دیگران کمک می کردم، درس می خواندم، موسیقی کار می کردم این ها همه کار های درست بودند اما اون نتیجه ای که می خواستم را نمی گرفتم، همیشه حالم بد بود، بخاطر این بود که با حس خوب آن کار را نمی کردم. چون با حس خراب انجام می دادم پس هیچ نتیجه ای نمی گرفتم پس انرژی ای هم بدست نمی آوردم پس نمی توانستم کار های بعدی را انجام بدهم. مشارکت همسفر خانم مرضیه: خوشحالم که امروز صدای دوستان و راهنمای عزیزم خانم الهه را می شنوم. سی دی امروز جهان بینی از آقای امین است. آقای امین اول صحبت هایشان از ساده کردن مطالب گفتند که یک معلم یا استاد مهم ترین کارش ساده کردن مطالب است. جهان بینی سعی کرده این قاعده را رعایت کند. هدف اصلی جهان بینی این است که یک تصویر ذهنی را در آدم به وجود بیاورد. از چند مدل استفاده کرده است، عقل، دانایی. اگر این تصویر ها نباشد و یک سری تعریف خالی باشد وقتی کسی این تعریف ها را بخواند هیچ ساختاری شکل نمی گیرد. جهان بینی مثل یک طناب است که می تواند آدم را از عمق تاریکی ها بیرون بیاورد. بقیه هم به این طناب نیاز دارند ولی نه به اندازه کسانی که در تاریکی ها فرو رفته اند. برای درمان اعتیاد تا یک پنجم دانایی زیاد نشود یک پنجم مواد کم نمی شود، می تواند کم کند اما حال شخص خوب نمی شود. برای اینکه آن غدد درون انسان شروع به ترشح دینورفین و اندروفین بکند در قسمت فیزیک باید یک فرمانی صادر بشود که این فرمان زمانی صادر می شود که آدم از نظر دانایی و ظرفیت تغییر کرده باشد. سد خونی را گفتند که ما وقتی برنج می خوریم به آن اعتیاد پیدا نمی کنیم ولی به الکل یا مواد اعتیاد پیدا می کنیم، چون برنج از سد خونی که از مغز محافظت می کند رد نمی شود ولی مولکول ها یا ترکیبات الکل و مواد این قابلیت را دارند از سد خونی رد بشوند و تاثیر خودشان را می گذارند. جهان بینی دو از قانون زندگی گفته، ما باید قانون زندگی را بلد باشیم، عین بازی که باید قانون آن را بلد باشیم اگر بلد نباشیم نمی توانیم بازی کنیم. زندگی هم همین طور است، شاید اول مقداری سخت باشد ولی وقتی قسمت سخت را صبر کنیم به قسمت لذت بخش هم می رسیم، در مورد نیرو های تخریبی بستگی به خود انسان دارد این نیرو ها نقششان متفاوت می شود، اول نقششان بازدارندگی است بعد مخرب و یا مکمل می توانند باشند، مثالی که زدند باد مخالف در مقابل حرکت انسان مقاومت می کند انسان دوتا راه دارد یکی این که فکر کند و راه را پیدا کند و دوم این که شمشیرش را از رو ببندد و بجنگد که همیشه جنگیدن خیلی آسان تر است. در مقابل جهان بینی ضلع ترس و نا امیدی و منیت هست که نمی گذارد این مثلث شکل بگیرد. این ها با انرژی ای که سال ها درون خودشان ذخیره می کنند در ما ترس و حسادت و حس های بد بوجود می آورند. کنترل ما را در دست می گیرند. بخاطر همین اعتیاد را یا عادت و اخلاق بد را نمی شود با اراده کنار گذاشت. بخاطر این که یک کوه نیروی مقاوم در آن طرف قضیه وجود دارد. این مدل سازی ها به ما ایده می دهد تا بتوانیم مقایسه کنیم. ساختار های منفی مثل مافیا عمل می کند، وقتی انسان خواهان یکسری چیز ها است یک سازمانی هم به وجود می آید. مثل خواسته های نا معقول خود ما مثل ویسکی یا مواد وقتی خواهان این چیزها باشد یک سازمانی هم به وجود می آید که این ها را قاچاق یا پخش کند. مشارکت همسفر خانم سمیرا: آقای امین در سی دی فرمودند که علم پیچیده نیست به شرط این که استاد بتواند مطالب را درست به انسان انتقال بدهد. استادی که برای صد نفر آموزش می دهد باید به گونه ای مطالب را انتقال بدهد که حداقل ۹۵ نفر متوجه بشوند، نه این که در جمع صد نفری یک نفر متوجه حرف های استاد بشود. پس ساده کردن علم مهم ترین کاری است که یک استاد باید انجام بدهد و باید بتواند از مدل سازی استفاده کند یعنی مطالب را در قالب تصویر آموزش بدهد که آن مطلب در ذهن تصویر سازی بشود. جهان بینی متعلق به همه انسان ها است و برای کسانی است که درون تاریکی ها هستند و نیاز به طنابی دارند تا بتوانند خودشان را از عمق تاریکی ها نجات بدهند. بقیه انسان ها هم به جهان بینی احتیاج دارند ولی نه مثل افرادی که درگیر اعتیاد هستند. کسانی که وارد اعتیاد می شوند بند های زیادی به آن ها زده می شود و خیلی از توانایی ها را از دست می دهند. درمان اعتیاد مثل سرماخوردگی نیست که بگوییم آن قدر زمان لازم است تا خوب شود، در مورد جسم زمانش مشخص است که یازده ماه است ولی در مورد جهان بینی زمان مشخصی ندارد. نیروهای بازدارنده یا نقش بازدارندگی و مخرب را دارند یا نقش مکمل را دارند که انسان در مقابل آن ها دو راه دارد یا شمشیر را از رو ببندد و وارد جنگ بشود و راه دیگر این که با اندیشه و آگاهی راه حل را پیدا کند. ساختار های منفی مثل مافیا هستند برای رشد و توسعه خودشان از هر ابزاری استفاده می کنند یعنی از جهل و نادانی ما استفاده می کنند، یکی از این ابزار ها حس های بد است. در مورد حس ها ما متوجه شدیم که یک مصرف کننده حس هایش به خواب رفته است. من معنی این را متوجه نمی شدم و راجع به آن تحقیق کردم. ما یکی از حس هایی که داریم حس مادری است که اگر به ما بگویند میلیارد ها میلیارد پول می دهیم بچه ات را به ما بفروش ما حاضر به این کار نیستیم یا اگر بگویند بچه ات را می سوزانیم ما می گوییم بیا خودمان را بسوزان ولی بچه ام را نه آن قدر این حس در انسان قوی است، اما خیلی وقت ها از خبر های متعدد می شنویم که یک مادر مصرف کننده بچه اش را فروخته است یا در حین مصرف، بچه گریه می کرده است و بچه اش را با سیخ و این چیز ها سوزانده، پس این یعنی آن حس مادری در آن شخص مصرف کننده به خواب رفته است. مشارکت همسفر خانم مریم: تعریف جهان بینی، آن چه ما نسبت به کل هستی، جهان درون و جهان بیرون برداشت می کنیم ادراک و احساس می نماییم جهان بینی نام دارد. جهان بینی دونوع است، جهان بینی درون و جهان بینی بیرون، جهان بینی درون، شامل ادراک و احساس ما نسبت به خودمان است و جهان بینی بیرون، شامل ادراک و احساس ما نسبت به تمام هستی است. اگر می خواهیم دانش خود را پیرامون مسئله جهان بینی ارتقا بدهیم در کنگره سه سفر مطرح شده است، سفر اول مخصوص کسانی است که به جهت رهایی خویش از بند اعتیاد حرکت کرده اند، از مصرف مواد تا قطع مواد مخدر. سفر دوم از بی نیازی به مواد مخدر شروع شده و تا رسیدن به خود ادامه می یابد. پیمودن سفر دوم بدون فرا گرفتن دانش جهان بینی غیر ممکن می باشد و زمان لازم برای طی کردن این سفر غیر قابل پیش بینی است. سفر سوم از رسیدن به خود تا رسیدن به خالق خود ادامه دارد که آن زمان پایانی ندارد. مشارکت همسفر خانم لیلا: سلام دوستان لیلا هستم همسفر. خدا را شکر می کنم که باز هم در لژیون حضور دارم، از خانم الهه عزیزم تشکر می کنم و به ایشان تبریک می گویم برای این خدمت های عاشقانه ای که در سایت انجام می دهند. دستور جلسه امروز جهان بینی یک و دو از استاد آقای امین، است. خاصیت، هدف و کاربرد جهان بینی را آقای امین مطرح می کنند. این مطالبی که در کتاب های فلسفه و منطق تدریس می شود و خیلی ها متوجه نمی شوند و خیلی چرا ها وجود داشت که چرا آدم یک دفعه عصبانی می شود؟ چرا بعضی ها آرام هستند بعضی ها بی قرار هستند؟ و خیلی سوال های دیگر. یک اتفاق خیلی جالب افتاد زمانی که درمان در کنگره صورت می گرفت آقای مهندس فرمودند خانواده ها هم آموزش بگیرند. آموزش طوری بود که همه به راحتی متوجه می شدند، آن جا آقای امین متوجه شدند جزوه جهان بینی هم باید به همین خوبی و راحتی انتقال داده شود که همه متوجه بشوند و می فرمایند معلم خوب کسی است که بتواند چیز هایی را که بلد است خوب انتقال بدهد. مثل کتاب خوب، کتابی است که از ده نفری که آن را می خوانند حداقل نه نفر آن را متوجه بشوند. ما اگر برویم کتاب های فلسفی ۷۰۰ سال پیش را بخوانیم اصلا سر در نمی آوریم مثل یک معدن طلا است که باید هزار تن خاک برداری تا اندازه یک سکه یا انگشتر از آن طلا در بیاوریم. حتی انسانی که سواد خواندن و نوشتن هم ندارد می تواند از جهان بینی استفاده کند. پیامی که جهان بینی می دهد این است که آن ساختار هایی که ما در جهان بیرون می بینیم که کاملا قابل رویت است در درون خود انسان هم وجود دارد فقط باید بگردیم و آن را پیدا کنیم. همان طوری که در یک شهر پادشاهی وجود دارد و مافیا هم هست در درون خود ما هم همین پادشاه همین مافیا وجود دارد، که آن پادشاه به نام عقل است. که اگر خواستیم یک شهر یا آدم بد را به یک شهر یا آدم خوب تبدیل کنیم با آموزش و برنامه خاصی یواش یواش تغییر می کند تا تبدیل بشود. پس هرکسی قابل تغییر و تبدیل است و این که می دانیم خوبی خوب است، بدی بد است ولی نمی توانیم به آن عمل کنیم، علتش این است که من سال های سال در تاریکی بودم و یک مافیای قوی در وجود من به وجود آمده که اسم آن ساختار منفی درون انسان است. این با خواسته های نا معقول خود من به وجود می آید. راه حل از بین بردن مافیا تغییر خواسته هایمان است. اگر یکی یکی کارها و افکار منفی مان را کم کنیم از آن جهنم خارج می شویم و این نقطه امید تزکیه و پالایش را در ما به وجود می آورد. این کار با جهان بینی انجام می شود چون مثل یک نقشه است، مثل الفبای کنگره است. چون باید اول ساختار نفس عقل و نیروهای درون خودمان را بشناسیم. یک معادله عملکرد داریم، یعنی برای انجام هر کاری دو تا موضوع وجود دارد، یک نیرو و دوم مسیر حرکت و این دو در کنار هم دیگر عملکرد یا کار را به وجود می آورد. در انسان عامل حرکت حس هست. اگر منفی باشد انرژی منفی ایجاد می کند اگر مثبت باشد در ما انرژی مثبت بوجود می آورد. مشارکت همسفر خانم منیژه: سلام دوستان منیژه هستم یک همسفر. از این که لژیون حضوری امروز کنسل شد ناراحت شدم ولی همین که صدای هم دیگر را هم می شنویم خیلی خوب است. آقای امین فرمودند جهان بینی حکم الفبای یک زبان را دارد. به نظر من ریشه یابی برای هر مشکلی با داشتن جهان بینی میسر است. جهان بینی یک و دو مشکلات را در پایه برای ما مو شکافی می کند. استاد امین فرمودند از کجا فهمیدیم که برای بعضی ها ممکن است قابل درک نباشد، از این نوشتار هایی که بچه ها می خواندند مطالب برای شان معنی نداشت و گیج کننده بود. جزوه جهان بینی یک سری تعاریفی را مطرح می کند که هدف اصلی آن این بوده است که یک تصویر ذهنی برای بقیه ایجاد کند که مطالب درست برای آن ها جا بیفتد. مثل خیلی از کتاب هایی که مصور هستند و باعث می شود در ذهن انسان بیشتر بماند. هر علمی مثل یک بنای عظیمی هست که یک سری اصول و قوانین دارد و آن اصول و قوانین حکم پایه های آن علم هستند و اگر پایه ها محکم باشند می توانیم یک برج محکم را بسازیم. پس ما هر مطلبی را توضیح می دهیم باید به ساده ترین شکل ممکن باشد، تا طرف مقابل با تمام وجود مسئله را حلاجی کند. در جهان بینی یک و دو این مطلب رعایت شده است و از بازتابی که به جای گذاشته است مشخص شده دراین مسیر موفق بوده است. کسانی که به دیگران راهکار برای درست زندگی کردن می دهند یعنی آموزش جهان بینی به افراد می دهند. در کنگره مثل کمک راهنمایان، اسیستنت ها، پیشکسوت های کنگره هر آموزشی به بقیه بدهند حکم این را دارد که جهان بینی آموزش می دهند. مدل هایی که برای جهان بینی مطرح می شود از کتاب ۶۰ درجه گرفته شده است. در ادامه عقل را مثال می زنند که ساختاری است و سربازانی از آن محافظت می کنند که تشخیص می دهند هر چیزی وارد قلعه نشود. به نظر من جهان بینی دو در مورد صور پنهان انسان بیشتر توضیح می دهد ولی جهان بینی یک تعریف کلی صحبت می کند. مشارکت همسفر خانم زهرا: خدا را شکر می کنم که در کنار دوستان محبت و خانم الهه عزیزم آموزش می گیرم. آقای امین فرمودند که در جلسات رفتن و در شعبه ها صحبت کردن و جاهای مختلف رفتن توفیق می خواهد و گرنه آدم نمی تواند از جایش بلند شود، خیلی وقت ها تصمیم می گرفتم خیلی جاها بروم، خیلی کارها انجام بدهم اما امکان انجام دادن آن نبود در صورتی که دست و پاهایم سالم بود و می توانستم راه بروم اما آن اذن و اجازه وجود نداشت. در هر صورت شرکت کردن در جلسه یک نعمت است. چند سالی کلاس های جهان بینی تشکیل می شد اما سیستم صوتی نبود که آن ها را ضبظ کنند. آموزش هایی که در کنگره داده می شود برای این که قابل درک و لمس باشد باید الفبای آن را بلد باشیم. در ادامه آقای امین فرمودند جهان بینی متعلق به همه انسان ها است و برای کسانی نیاز مبرم است که در تاریکی هستند و می خواهند از آن خارج بشوند و بقیه انسان ها به آن برای کار هایی که انجام می دهند، مسافرت هایی که می روند و غیره نیاز دارند و سوالی دارم از خانم الهه که جهان بینی برای خود من هم هنوز خیلی باز نشده است و برایم سخت است. مشارکت همسفر خانم مرجان: از سی دی جهان بینی یک و دو این را متوجه شدم در هرکاری می خواهم انجام بدهم نیاز به پشت کار و جدیت دارم و اگر به در بسته خوردم اگر وسط انجام آن کار مشکلی برای من پیش آمد نباید نا امید بشوم باید آن قدر به راهم ادامه بدهم تا به مقصدی که می خواهم برسم. اگر من دچار حال خوب و حس خوب نباشم هر چقدر هم که ادامه بدهم ممکن است آن نتیجه دل خواهم حاصل نشود و حتی نتیجه عکس بگیرم. برای هر چیزی قانونی وجود دارد سعی کنم آن قانون ها را رعایت کنم. مشارکت همسفر خانم الهه: از استاد عزیزم خانم الهه عزیز متشکرم که به من وقت مشارکت دادند. آقای امین فرمودند جهان بینی برای همه انسان ها لازم است ولی برای کسانی که در تاریکی هستند نیازش بیشتر احساس می شود. کسانی که در اعتیاد فرو رفته اند تاریکی عمیقی را تجربه می کنند. در جهان بینی از مدل ها استفاده شده است مثل نفس که مدل شهر وجودی است با ساکنین یا خواسته های خوب و بد. یک قلعه عقل است که سرباز دانایی از آن محافظت می کند. برای این که چیزی را به دست بیاوریم باید ابتدا ظرفیت آن را در خودمان بوجود آوریم تا بعد فرمان صادر شود. مسافران سفر اول برای این که فرمان ترمیم سیستم شبه افیونی آن ها صادر شود نیاز دارند ظرفیت آن ها توسط جهان بینی بالا برود. اگر دانایی خوب است چرا همه دانا نمی شوند؟ برای بالا بردن دانایی انسان یک ابزار هایی لازم دارد و یک نیروهایی در مقابل مان است که باید با آن ها مبارزه کنیم. وقتی قوانین زندگی را یاد گرفتیم کم کم کسانی که در مقابل ما بودند در کنار ما قرار می گیرند. آقای مهندس فرمودند وقتی انسان در صراط مستقیم قرار بگیرد، هستی و کائنات با او هم سو می شوند. نیرو های بازدارنده جلوی پیشرفت و دانایی ما را می گیرند و اگر ما باهوش باشیم و هنر داشته باشیم می توانیم مثل یک قایقرانی که از بادبان استفاده می کند تا از نیروی بادی که جلوی حرکتش را می گیرد استفاده کند از آن برای کنترل و پیش رفتن قایق استفاده کند ما می توانیم از نیرو های باز دارنده استفاده کنیم و آن هارا تبدیل به نیرو های مکمل کنیم. در مورد مثلث جهالت یعنی نا امیدی، ترس و منیت صحبت می کنند و این اضلاع جلوی دانایی ما را می گیرند. ساختار های منفی به مرور زمان در ما حس هایی را به وجود می آورند که ترس و منیت و نا امیدی را در ما ایجاد می کند. ساختار های منفی می تواند اعتیاد، غیبت، دزدی، دروغ، پر خوری، حسادت، قدرت طلبی باشد و باعث می شود در ما حس بد به وجود بیاورد. این ساختار ها را نمی شود یک شب از بین برد باید به تدریج روی آن ها کار کنیم. کاری که درمان DST انجام می دهد این است که نیاز مواد را در انسان از بین می برد. کسی که دروغ می گوید تا جلب توجه کند باید نیاز جلب توجه را از بین ببرد. وقتی نیاز ساختار منفی را از بین بردیم آن ساختار هم از بین می رود. وقتی تقاضا کم باشد عرضه به بن بست می خورد. انسان وقتی پالایش کرده باشد کوچک ترین آلودگی را تشخیص می دهد. اگر ما می خواهیم به آرامش برسیم مسافرمان درمان شوند، باید یک مسیری را طی کنیم، سختی بکشیم، انرژی مصرف کنیم، وقت بگذاریم تا به آن برسیم. نیروهای مخرب مکانیزم اثر شان این است که روی حس اثر می گذارند. پس ما باید مواظب باشیم اجازه ندهیم حس مان به راحتی خراب شود. همان ساختار های منفی حس را خراب می کنند همان دروغ گفتن ها، حسادت کردن ها پس باید مراقب حس مان باشیم. مشارکت همسفر خانم لیلا: خیلی خوشحال هستم که امروز توانستم وارد لژیون شما بشوم. با گوش کردن صحبت دوستان برای من هم یک صحبت هایی تداعی شد، آقای امین فرمودند حرفی که از دل بر آید لاجرم بر دل نشیند یعنی ما باید یک چیزی را به فهم و حس خوبش برسیم، با تمام وجود بفهمیم تا بتوانیم به دیگران انتقال بدهیم. اما اگر به صورت رو خوانی باشد و بخواهیم کپی پیست کنیم به دل کسی نمی نشیند. این را من سعی کردم آن چه که خودم برداشت می کنم، هر سی دی یا نوشتاری آن چه که به دل من می نشیند آن چه من درک می کنم همان را بیان کنم، نخواهم طوطی وار از روی آن بخوانم یا ادعای این را داشته باشم که من هم چیز های قلمبه سلمبه ای فهمیده ام، چون این یک دروغ است که اولا من به خودم می گویم و درکی که من به جهان بینی داشتم به سیاهی، ظلمت و جهالت خودم پی بردم. من هم در ظلمت و تاریکی بودم چون هیچ شناختی نه نسبت به خودم داشتم نه نسبت به پیرامون خودم داشتم و خودم را یک خدا می دانستم جوری که من اصلا خودم را نمی شناختم اما می خواستم دیگران را به خودشان بشناسانم. ایرادات دیگران را می دیدم برایم خیلی واضح بود، به روی آن ها می آوردم با طعنه با کنایه و در حال تغییر دادن دیگران بودم. در صورتی که نمی دانستم تمام آن ها در وجود خودم هم وجود دارد و من اول باید خودم از آن ظلمت و تاریکی بیرون بیایم تا بعد بتوانم به دیگران کمکی بکنم. این بر می گردد به حس من، حسم را نسبت به خودم نسبت به جهان پیرامون خودم تغییر بدهم، تا بعد آن حس من گرایشی داشته باشد نسبت به مسافر من یا اطرافیان من. سخنان استاد بزرگوار خانم الهه: .سلام دوستان الهه هستم یک همسفر، خیلی ممنونم از مشارکت های خوبتان و من لذت بردم، عزیزانم فقط دقت کنید:
وقت مشارکت در لژیون ما ۳ تا ۴ دقیقه هست، یعنی دیگر نهایتا روی ۴ دقیقه مشارکت تان را ببندید. یعنی این را باید یاد بگیریم وقتی مشارکت می کنیم در چند دقیقه کل حرف مان را بزنیم. حتما خاطرتان هست هفته گذشته تجلیل خانم شهلا که من استاد جلسه بودم. من توی ده دقیقه شاید ۹ دقیقه و چند ثانیه کل مطلب را در مورد دستور جلسه عدالت آیا همه افراد در کنگره۶۰ با هم برابرند به اضافه صحبت درباره خانم شهلا، هر چه که حرف بود که باید می زدم را زدم. کل حرفی که در مورد دو تا دستور جلسه زدم ده دقیقه شد. این یعنی ما باید یاد بگیریم، همین که شروع می کنیم به سی دی نوشتن اصلا این را کم کم یاد می گیریم. ببینید من همیشه به شما گفتم، من هشت، نه سال لژیون داشتم حالا هشت سال در شعبه سلمان، چند ماهی هم خدا را شکر شروع کردیم در شعبه شیخ بهایی لژیون دارم، به دستور آقای مهندس و لطف خداوند، که شامل حال من شد. ولی این خیلی مهم است که من خودم از کسانی بودم که از سال ۹۲ سی دی ها را واو به واو نوشتم، واو به واو نوشتن یعنی چی؟ یعنی یک جایی ممکن است آقای مهندس یک جمله را ده بار تکرار کنند، من دقیقا آن جمله را ده بار می نویسم، یعنی به هر تعداد که آقای مهندس بفرمایند من به همان تعداد می نویسم، اگر یک جا آقای مهندس بخندند می نویسم، پرانتز باز می کنم خنده آقای مهندس، اگر آقای مهندس عطسه کنند می نویسم عطسه آقای مهندس، واو به واو نوشتن یعنی این یعنی تک تک کلامی که از دهان آقای مهندس خارج می شود را من می نویسم. خوب آیا من آدم بیکاری هستم که این کار را می کنم؟ یعنی من هیچ کار دیگری ندارم که واو به واو سی دی می نویسم؟ چرا اگر خدایی بخواهید حساب بکنید، مسئولیت هایی دارم در زندگی که شبانه روزم در گیر هستم یعنی خیلی مسئولیت های بزرگی گردن من است. از صبح ساعت ۵، ۵:۳۰، که چشمانم را باز می کنم، تا ساعت یک و نیم دو شب در گیر آن مسائل هستم. دائم باید جواب این و آن را بدهم، این کار را بکنم این نامه را بزنم، کلی کار دارم، کلی مسئولیت های متعددی دارم، ولی آیا می توانم بگویم سی دی را بگذار خلاصه بنویسم؟ نه هرگز، من راهنمایم خانم مرجان سال ۹۲ فرمودند برویم سی دی ها را واو به واو بنویسم، ما از آن زمان شروع کردیم سی دی ها را واو به واو نوشتن، راهنمای عزیز و بزرگوار خودم خانم مرجان این طوری واو به واو می نویسند، من هم واو به واو می نویسم، چرا این کار را می کنم؟ برای این که شما الان دیدید، در این گروه چهارده، پانزده نفر هستید، حداقل هشت، نه نفر امروز مشارکت کردند، هر کدام از شما یک قسمتی از سی دی را گفتید، آخرش هم همه موارد داخل سی دی را نگفتید. این موضوع را می رساند که یک عدد سی دی مثل یک اقیانوس پر از علم است، شما اگر واو به واو بنویسید، ذره ذره و کم کم مطالب دست تان می آید، ولی اگر بخواهید خلاصه بنویسید، خیلی از مطالب و خیلی از جاهای قشنگش را از دست می دهید. بخاطر همین است که می گوییم حتی اگر سه، چهار تا بچه دارید، شوهر دارید، کار دارید، زندگی دارید، اولویت اول در زندگی هر شخصی چی هست؟ اولویت اول نوشتن سی دی واو به واو هست. حالا یکی ممکن است بگوید بچه ام نمی گذارد بنویسم، باشد صبح ها یک کم زودتر از بچه ات بلند شو بنویس، من خودم صبح ها زود بلند می شوم اول بین نیم ساعت تا سه ربع اول مطالعه مطالب کنگره را دارم، بعد می آیم صبحانه می خورم، یعنی قبل از صبحانه حتما نیم ساعت سه ربع مطالعه دارم، شب ها هم قبل از خوابم وقتی همه کارهایم را کردم می خواهم بخوابم حتما سی دی می نویسم و می خوابم، حتما، یعنی جزو برنامه من هست. بچه ها می دانند اخیرا حجم کار و فشار کاری داشتم ولی این باعث نشد که من ننویسم، می نوشتم کمتر می نوشتم، پس این کار را هر کسی باید برای حال خوش خودش انجام بدهد. حالا اصلا ما وقتی در مورد جهان بینی صحبت می کنیم، جهان بینی یعنی چه؟ اصلا اسم کلمه جهان بینی یعنی: جهان را ببین، جهان را از زاویه درست ببین، مثلا آدمی که عینکی نیست، جهان بینی برای ما مثل یک عینک یا یک ابزار، یک میکروسکوپ، یک تلسکوپ است. افرادی که چشمانشان ضعیف است به آن ها عینک می دهند انگار جلوی چشم آن ها روشن می شود، به قول قدیمی ها می گویند روشنا می بیند، یعنی روشن می شود دقیق تر و بهتر می بیند. وقتی چشمش ضعیف باشد عینک بزند انگار دل آدم باز می شود، بهتر می بیند.دیدن منظور از دیدن چیست؟ منظور شناختن است. یعنی وقتی شما در یک اتاق تاریکی وارد می شوید، در تاریکی هیچ چیز نمی بینید ولی به محض این که یک جرقه نور بزند شما یک چیزی را می بینید یعنی می فهمی و این اتاق را می شناسی. می فهمی الان جلوی پای تو صندلی است، می فهمی تلویزیون کدام سمت است، حالا جهان بینی به ما یاد می دهد بشناسیم، چه چیزی را بشناسیم؟ چه چیزی را ببینیم؟ چه چیزی را بفهمیم؟ قوانین زندگی کردن را. آیا لازم است ما قوانین زندگی کردن را بشناسیم یا بدانیم؟ چرا؟ ببینید، مثال آسان بزنم، یچه بودیم وسطی بازی می کردیم، در پارک کنگره هم سال قبل که می آمدیم می ایستادیم با بچه ها وسطی بازی می کردیم، وسطی بازی کردن یک ورزش پیش پا افتاده ای بود ولی آن هم قانون داشت و می گفت اگر توپ به تو خورد می بازی، و اگر بتوانی توپ را دو دستی بگیری یک گل گرفته ای و می توانی یک یار وارد زمین کنی، حالا اگر کسی قانون این بازی را نداند، فقط وسط زمین از این طرف به آن طرف، وسط این ها می دود، و مدام توپ به او می خورد دست و پایش آسیب می بیند، خودش هم نمی فهمد چرا ولی اگر کسی قانون را بداند، می داند اگر توپ آمد سمت من، باید جا خالی بدهم، اگر توپ آمد سمت من و توانستم آن را بگیرم باید سریع دستم را باز کنم و آن را بگیرم. اگر توپ خواست به پاهایم بخورد پاهایم را باز می کنم از بین آن ها رد بشود، اگر قانون را بدانم در این ورزش آسیب نمی بینم. یک نفر شطرنج بازی می کند اگر قانون را نداند اسب چگونه حرکت می کند شاه چگونه فیل چگونه! مثل آدمی است که چشم هایش را بسته اند، مثل کوری که در سیاهی شب این طرف و آن طرف می رود و سر و پایش به این طرف آن طرف می خورد و آسیب می بیند، انسانی که قوانین یک بازی را نداند، در آن بازی هیچ وقت به پیروزی نمی رسد. حالا کدام قوانین برای این که ما به حال خوش برسیم برای ما مهم ترین قوانین هستند؟ چه قانونی لازم داریم؟ قوانین زندگی. اگر کسی قانون زندگی کردن را بداند در آرامش زندگی می کند، در حال خوش زندگی می کند، مشکلات همیشه هستند ولی اگر کسی قانون زندگی را رعایت کند از کنار آن مشکلات هم راحت عبور می کند و آن هارا حل می کند. اگر قوانین زندگی را نداند مثل همان آدم کور در اتاق تاریک است مرتب به میز و صندلی می خورد، زمین می خورد، سر او می شکند. آدمی هم که قوانین را بلد نباشد مدام به انسان ها می خورد، لزوما برخوردش فیزیکی نیست، منظور از برخورد این جا تنش هایی هست که با افراد مختلف پیدا می کند. با این دعوا می کند با آن طلبکاری می کند، با بچه خودش بحث می کند، با شوهرش بحث می کند. آدمی که قوانین زندگی را نداند دائم انرژی خودش را این طوری حرام می کند. انرژی ای که ما با بد بختی با زجر ذره ذره بدست می آوریم، صبح بلند می شویم بچه مان را می یوسیم یک ذره انرژی بدست می آوریم، با مسافرمان دست می دهیم، به ایشان صبح بخیر می گوییم، سلام می کنیم یک ذره انرژی بدست می آوریم، انرژی هایی که ذره ذره بدست می آوریم را اگر قانون زندگی را بلد نباشیم، تند تند با یک نفر صحبت می کنیم دعوایمان می شود آن یکی حرفی به ما می زند سریع ناراحت می شویم، هرکاری می کنند به ما بر می خورد، آن یکی جواب سلام مان را دیر می دهد او را دعوا می کنیم، جواب پیام مان را دیر می دهد با آن ها قهر می کنیم. کسانی که این طوری هستند این ها قوانین زندگی را بلد نیستند و چون قوانین زندگی کردن را بلد نیستند دائم در اضطراب و تنش هستند، دائم با دیگران بحث می کنند، هیچ وقت هم به هیچ نتیجه ای نمی رسند، حالشان هم همیشه خراب است. پس جهان بینی دارد به ما قوانینی را یاد می دهد، می گوید جهان را خوب ببین، خوب بشناس، بفهم، آدم ها را بشناس، بدان اگر آدم ها به تو ظلم می کنند، از نادانی آن ها است. ما به مسائل مختلف دو گونه می توانیم عکس العمل نشان دهیم، یا بگوییم این آدم چرا من را اذیت می کند فلان کرده بی خود کرده، جواب سلام من را دیر داده است، این طوری کرده آن طوری کرده است. یعنی در برابر این مشکل بجنگیم و شمشیر در مقابل مشکلات بکشیم. اما جهان بینی به ما می گوید اگر یک آدمی خطایی می کند نادان است، عین آدمی هست که بالای درخت روی یک شاخه نشسته است، همان شاخه که خودش نشسته است را از بیخ و بن دارد می کند، چه کسی اول می افتد و ضربه مغزی می شود؟ خود آن آدم. حالا ممکن است در حین سقوطش دو تا شاخه ها هم روی سر من بیفتد، ولی چه کسی اولین بار زخمی می شود؟ خود آن آدم نادان. پس اگر کسی بدی می کند اول این بدی را به خودش می کند، حالا تو می توانی بگویی به جهنم که به خودش بدی می کند اصلا می خواهم نباشد که بدی کند، شمشیر بکشی در مقابل او بایستی داریم. به شما می گوییم این مسافر است، بیمار است تعادل ندارد، سیستم شبه افیونی او بهم ریخته است گناه دارد. در بیمارستان آدم هایی که یکی دو تا هورمون های آن ها بهم ریخته است را پرستار کلی قربان صدقه شان می رود، با آن ها آرام حرف می زند، عصبانی شان نمی کند، تو با آدمی زندگی می کنی که کل هورمون های او بهم ریخته است، سر او داد می زنی، غر می زنی، با هم بحث می کنید، و همیشه مقصر همسفر است. این را بدانید من هیچ وقت تا حالا در هیچ دعوایی بین مسافر و همسفر ندیدم مسافر مقصر باشد، عمرا ندیدم، هر وقت اشکالی در روابط بین مسافر و همسفر پیش می آید از نظر من همسفر مقصر است، چرا؟ چون همسفر کسی است که حکم پرستار را دارد، وقتی یک پرستار بیماری را نمیبیند، متوجه نیست اصلا ایشان بیمار است و دائم از او توقع دارد که این کار را بکند چرا آن کار را نکرده است این همسفر مشکل دارد. پس این را یاد بگیرید هیچ وقت نیایید پیش من بگویید مسافرم این کار را کرده مسافرم آن کار را کرده، چون من به تنها چیزی که گوش نمی دهم این است، چون از نظر من مقصر همیشه همسفر است، همسفر است که از زیر یک آتشی روشن می کند یک جرقه ای روی بنزین می ریزد و شعله ور می شود، با یک کلمه حرفش، با یک بد اخلاقی، با یک چشم و ابرو آمدن، با یک حرفی که می زند، باعث می شود مسافر بهم بریزد. چون او بیمار است و آن تعادل خاص را ندارد. ما تا الان راجع به جهان بینی صحبت کردیم، پس جهان بینی یعنی، احساس، ادراک و برداشت ما نسبت به دنیای درونی و بیرونی مان. یعنی هر چه من از دنیای بیرون دریافت می کنم، اگر خوبی دارم دریافت می کنم، اگر فکر می کنم کائنات همه خوب هستند، انسان ها همه خوب هستند، اگر انسان بدی هم وجود دارد بخاطر این نیست که او بد آفریده شده، چون نمی داند، انسان ها چون نمی دانند بدی می کنند. اگر این را من درک کنم، باعث می شود زندگی آرام تری داشته باشم. جهان بینی آن ادراک و برداشت را به من می دهد. جهان بینی به ما یاد می دهد، اگر نباید دروغ بگویم چرا نباید دروغ بگویم؟ اگر می گوید غیبت نکن چرا نباید غیبت کنم؟ چرا نباید دزدی کنم؟ چرا نباید رشوه بگیرم؟ جهان بینی به تو می گوید، تو هر کاری بکنی اولا یک چیزی را در پرانتز بگویم، بزرگترین دارایی که انسان دارد حس او است، این حس را باید مثل جواهرات از آن مراقبت کند که این حس خراب نشود. کار نیروی بازدارنده چیست؟ خراب کردن این حس است چه طوری؟ مثلا می آید به تو می گوید فلانی به تو این حرف را زد منظورش این بود، فلانی دیر جواب سلام تو را داد منظورش آن کار بود، فلانی جواب پیام تو را دیر داد می خواست به تو کم محلی کند، نمی داند فلانی جواب تو را دیر داد دومیلیون کار روی سرش ریخته بود نمی توانست آن وقت جواب پیام تو را بدهد. نیروی منفی این طور عمل می کند. پس نیروی منفی و تاریکی کاری که انجام می دهد خراب کردن حس است. حالا جهان بینی به تو یاد می دهد اگر قضاوت کردی، خودت را داری از بین می بری، حس های خودت را خراب می کنی، وقتی حست خراب شد، انژی را از دست می دهی و در چنگال نیروی تاریکی و سیاهی اسیر می شوی، اسیر که شدی حس خود کشی پیدا می کنی حالت خراب می شود، به زمین و زمان فحش و بد و بیراه می گویی. جهان بینی به تو آن عینک را می دهد که تو بهتر دنیا را ببینی، مردم را بهتر ببینی، بشناسی، بدانی اگر انسان ها خطا می کنند بخاطر نادانی آن ها است پس از آن ها می گذری. ما در جزوه جهان بینی با مقوله دانایی، قلعه عقل و شهر وجودی آشنا می شویم. اوایل وقتی آدم این ها را می شنود فکر می کند چقدر کلمات قلمبه و سلمبه ای هستند ولی این طور نیست چون آقای امین آمدند از طریق مدل، تصویر، شکل، به ما یاد دادند که ما قشنگ این ها را بفهمیم. وقتی معلم می خواهد یک چیزی را به رهجو یا دانشجو بفهماند آن چیز را ساده می کند، آسان می کند، خوب وقتی رهجو یا دانشجو آن چیز را فهمید، یعنی آن معلم کارش را درست انجام داده است. در جزوه جهان بینی آقای امین می فرمایند، ما در شهر وجودی خودمان، شهر وجودی یعنی جسم ما، یک شهر وجودی داریم تحت عنوان جسم، دست، مغز، در جسم یک مغز است که جسم ما را هدایت می کند، الان بیدار شو، الان بخواب، هورمون هایی که ترشح می کند دقیقا دستور می دهد، الان راه برو، الان بنشین، اگر که من الان می خواهم بنشینم فوری میلیون ها نورون، به سلول های مغزی نورون می گویند دستور مغز من را اطاعت می کنند تا من بتوانم بنشینم، می گوید بایست دقیقا میلیون ها نورون به پا دستور می دهند. الان این طوری خم شو، این کار را انجام بده، آن کار را بکن تا بنشینی تا پا بشوی ولی خوب ما این ها را نمی فهمیم، ما نمی توانیم درک کنیم که چند میلیارد نورون مغزی دست اندر کارند تا ما یک حرکت ساده نشستن را انجام بدهیم. همان طور که در جسم من مغز فرمانروا است و فرمان صادر می کند، هورمون ها را ترشح می کند هورمون خوابیدن، هورمون بیدار شدن، هورمون سرحال بودن، هورمون ضد درد را ترشح می کند، همان طور ما یک شهر وجودی داریم که تحت عنوان نفس آن را می شناسیم، نفس آنچه که تعیین موجودیت می کند در ظاهر و در باطن. نفس الهه آمده و الهه را ساخته، نفس درخت خرما، آمده و درخت خرما را ساخته، نفس لیلا آمده لیلا را ساخته. نفس یک چیز غیر فیزیکی است یعنی قابل لمس نیست، مثل فرش و موبایل فیزیکی نیست، آمده و این جسم را ساخته است. اگر ما نفس را تحت عنوان شهر وجودی در نظر بگیریم، این شهر وجودی به هر حال یک فرمانروا می خواهد و فرمانروای شهر وجودی، عقل است. مثل جسم که فرمانروایش مغز است، فرمانروای نفس عقل است. عقل چه کار می کند؟ عقل به تو فرمان می دهد. الهه صبح زود باید بیدار شوی، دندان پزشکی بروی، بعد باید به محل کار بروی، در محل کار این کارها را انجام بدهی، فلان ساعت این درس را باید بدهی، این ها را عقل به من می گوید یعنی فرمانروا است، هدایت می کند، به تو دستور می دهد. در عین حال عقل قاضی هم است، یعنی اگر من بخواهم کار خطایی انجام بدهم، به نفس من می گوید این کار را نکن، الهه پشت سر زن داداشت غیبت نکن، پشت سر شوهر خواهرت غیبت نکن، الهه بد گویی این شخص را نکن، الهه دروغ نگو و مدام قاضی است، می گوید این کاری که کردی خیلی بد بود، نباید به فلانی دروغ می گفتی، الان هم این کار را نکن. یعنی دقیقا هم دستور می دهد هم قضاوت می کند. حالا این عقل یک قلعه دارد، قلعه عقل. قلعه، مثل کاخ می ماند. آن روز ها به کاخ های قدیم قلعه می گفتند، چرا اسمش قلعه بود؟ برای این که جایی که پادشاه در آن ساکن می شد باید یک جای بلند می ساختند که سرباز های دشمن نتوانند حمله کنند، یک دژ خیلی محکمی باید می ساختند، که سرباز ها و نیرو های دشمن نتوانند به آن دسترسی پیدا کنند. عقل هم دقیقا همین طور است، عقل، سرباز محافظ دارد. چه چیزهایی سرباز های محافظ هستند؟ دانایی است به آن ها سرباز دانایی می گوئیم. اصلا دانایی را در کنگره ۶۰ چگونه تعریف می کنیم؟ ما می گوییم دانایی یک مثلثی است، که سه ضلع دارد، تفکر، تجربه و آموزش. سربازان دانایی چه کاری انجام می دهند؟ آن ها بر مبنای تفکر و تجربیات ما و آموزش هایی که هر روز می بینیم، به ما می گوید که الهه مراقب باش فلانی به تو گفته است بیا با من شراکت کن، این کار درستی نیست و حتی این اطلاعات را به عقل هم می دهند. به عقل می گویند آقا می دانیم این آدم درستی نیست قبلا آدم های دیگری هم با این شراکت کرده اند و سر آن ها کلاه گذاشته است پس تو نباید دیگر با او شراکت کنی. عقل هم فرمان می دهد که با فلان شخص مشارکت نکن، با فلان شخص داد و ستد نکن، پول از فلانی قرض نگیر، پول این طوری قرض نده، طلاهایت را الان نمی خواهد بفروشی، الان که طلا گران می شود نمی خواهد تمام پول هایت را طلا بخری. یک مرتبه قیمت آن پائین آمد و برشکسته شدی. اگر اطلاعات درست به عقل برسد عقل فرمان درست را صادر می کند. گفتیم عقل فرمانرواست، اگر سربازان دانایی به عقل اطلاعات درست بدهند، عقل هم فرمان درست صادر می کند. اما اگر نیرو های منفی و بازدارنده بیایند و مثل جاسوس ها سربازان دانایی را گول بزنند، سربازان دانایی اطلاعات اشتباه به عقل می دهند، مثلا چی؟ نیروی بازدارنده به شما می گوید الان وضعیت بورس خیلی خوب است، تو بیا هر چی پول داری به من بده، در بورس بگذارم. سربازان دانایی هم می گویند که پول خیلی چیز خوبی است، اگر سطح تفکر سرباز دانایی پایین باشد این طوری فکر می کند و می گوید پول که خوب چیزی است، این هم خیلی خوب است که مفت و سریع با سرعت این همه پول آدم به دست بیاورد، طوری نیست من هرچی پول دارم به فلانی می دهم. به عقل می گوید فلانی می خواهد پول ما را بگیرد و در بورس سرمایه گذاری کند و همه چیز هم خیلی خوب است، یک شب پولت پنج برابر می شود. خوب سرباز های دانایی اطلاعات اشتباه به عقل می دهند، وقتی اطلاعات نادرست به عقل می دهند، عقل هم می گوید خیلی خوب است که آدم سریع پول دار شود، باشد بروید این کار را انجام بدهید، ممکن هم است یک ماه در بورس برود و خیلی خوب جواب بگیرد. اتفاقی که الان برای بورس افتاد، همه پول هایشان را در بورس گذاشتند، الان سه هفته است دائم ضرر می دهند، خیلی از آن ها سکته کردند، یا همه پول هایمان را طلا بخریم طلا رفته بالا، یکی دو ماه خوب سود می دهد، بعد یک دفعه افت می کند و همه سکته می کنند. برای این که دانایی به آن اندازه نیست که به تو بگوید، هر چیزی که می خواهی به دست آوری باید برای آن زحمت بکشی. پول باد آورده را باد می برد و این سرباز های دانایی گول نیروهای تاریکی را می خورند. سرباز دانایی به عقل اطلاعات نادرست می دهد عقل هم فرمان نادرست می دهد و نتیجه این می شود که یک دفعه با یک شکست بزرگ مواجه می شود. حالا این ها را چه چیزی برای ما روشن می کند؟ جزوه و سی دی های جهان بینی به ما یاد می دهند یک عقلی وجود دارد، آن عقل تصمیم گیرنده است ولی اگر اطلاعات غلط به آن بدهی عقل درست فرمان نمی دهد و همه چیز بهم می خورد. به این مدل گفتیم مدل قلعه عقل، یعنی آقای امین که استاد جهان بینی هستند، چگونه این ها را برای ما می شکافند؟ چگونه این ها را برای ما حلاجی می کنند؟ همین طور از مدل های مختلف استفاده می کنند وقتی به ما می گویند، نفس مثل یک شهر می ماند و عقل بر آن شهر حاکم است و عقل در قلعه عقل زندگی می کند و سرباز های دانایی از این قلعه محافظت می کنند، دیگر شما می فهمید جایگاه عقل و نفس کجا است. برای همین است آقای امین جهان بینی را با مدل هایی که به ما ارائه می دهند برای ما آسان می کنند. وقتی یک چیزی را می فهمیم، راحت می توانیم تشخیص بدهیم، الان اگر امشب فلانی آمد گفت بدو برویم این کار را بکنیم، ندوییم سریع برویم آن را انجام بدهیم، منتظر فرمان عقل باشیم، یک ذره تفکر کنیم، اطلاعات جمع کنیم، از کسی که می داند مشورت بگیریم. سکوت می کنیم و در سکوت خودمان از خداوند متعال می خواهیم مارا از طرف نفرت به طرف عشق هدایت فرمایند. هرکس هر خواسته ای در ذهنش دارد مصور کند فقط یک خواسته یا یک دعا. خداوندا، ما در پی هم روان شده ایم تا بدانیم آنچه نمی دانیم، از هستی و نیستی، خداوندا تاریکی هارا تجربه نموده ایم مارا با روشنایی ها آشنا گردان تا به فرمان عقل نزدیک شویم و به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته ایم. دستور جلسه پنج شنبه ۲۷ / ۶ / ۹۹: ساختمان جسم ۱ نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : شنبه 29 شهریور 1399 11:11 ب.ظ
عرض سلام و خدا قوت خانم الهه عزیزم
یه خدا قوت خدمت وبلاگنویسان عزیز و خانم نسیم و خانم فاطمه جان شنبه 29 شهریور 1399 08:06 ب.ظ
سلام و خدا قوت خدمت خانم الهه عزیز و بزرگوارم ، مثل همیشه عالی و پر انرژی بود بسیا لذت بردم و آموختم .پایدار باشید .
ممنونم از خانم نسیم عزیز و خدمت گذاران سایت عشق جمعه 28 شهریور 1399 08:45 ب.ظ
عرض سلام و خدا قوت خدمت خانم الهه عزیزم بی نهایت لذت بردم وآموزش گرفتم شاید برای چندین بار باشد که این سی دی را گوش داده ام اما با بیان شیوای شما اینبار بیشتر از همیشه به دل من نشست و آموختم .دستان پر مهر شما را بوسه می زنم استاد عشق
پنجشنبه 27 شهریور 1399 10:29 ب.ظ
سلام و درود و خداقوت به تمامی عزیزان علی الخصوص راهنمای راه عشق خانم الهه
بسیار بسیار آموختم و سپاسگزارم از بیان صریح و شیرین و آشکارتون پابرجا باشید پنجشنبه 27 شهریور 1399 07:44 ب.ظ
درود برشما خانم الهه عزیزم،مثل همیشه روشن ودلنشین بیان کردید از شما سپاسگزارم.
خانم نسیم خداقوت خیلی خوب وعالی به قلم اوردید ،از شما ممنونم وگوارای وجود. مچکرم از خانم فاطمه عزیز پنجشنبه 27 شهریور 1399 01:27 ب.ظ
باسلام وخداقوت به خانم الهه عشق.بسیارزیبا بودتوضیحاتتون ولذت برم.خانم سمیرا به شماهم تبریک میگم بابت خدمتی که انجام دادید.باتشکرازخدمتگزاران سایت
درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||