همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
یکشنبه 6 مهر 1399 :: نویسنده : همسفر منیژه
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه و با دبیری همسفر خانم نسیم با دستور جلسه سی دی قیاس راس ساعت آغاز به کارنمود. قیاس درانسان یکی ازابزارهای اصلی و مهم و مؤثر و کاربردی نفس اماره است، برای اینکه بطور کلی مسیر انسان را ازحیات خود گمراه کند...
" به نام قدرت مطلق الله"
سلام دوستان الهه هستم همسفر. باقوت گرفتن ازقدرت مطلق الله جلسه را آغازمی کنیم. عزیزان ان شاءالله حال همگی خوب باشد، خداوند متعال را بسیار شاکر و سپاسگزارم که اجازه داد یک بار دیگر در کنار هم لژیون داشته باشیم و استفاده کامل را ببریم. مشارکت همسفرخانم نسیم: سلام دوستان نسیم هستم همسفر محمد. خیلی خیلی خوشحالم که امروز هم ازصحبت های خانم الهه عزیزم و دوستان قرار است آموزش بگیرم. در مورد دستور جلسه سی دی قیاس خیلی عالی بود و حس خیلی خوبی گرفتم. این قدر من در این سی دی خوب جوابم را گرفتم که هزاران بار به خانم الهه عزیزم دعا کردم که چقدر این سی دی به جا و به موقع بود. دو برداشت از این سی دی داشتم. یکی قیاس و مقایسه کردن و دوم در مورد ساز زدن بود. چیزی که در مورد ساز زدن، من خیلی جوابم را گرفتم. مدت ها بود به دنبال جواب برای سوالم می گشتم، حالا که من رسیدم به یک مقطع متوسط رو به بالا در ساز زدن. چرا در این مرحله متوقف شدم. با گوش دادن به این سی دی واقعا جوابم را گرفتم،اینکه حتی ساز زدن هم صور پنهان دارد و هم احتیاج به ایمان دارد. حتی انسانی که دف می زند یا تار و یا هر ساز دیگری در واقع باید آن جهانبینی و آن تزکیه و پالایش در صور پنهانش هم زمان با تکنیک فنی که درحال یادگیری است، اتفاق بیفتد. در غیر این صورت در جا می زند. مدت ها بود که من در دف زدن در جا می زدم. اینکه انسان باید از خداوند کمک بخواهد، بله من این را فراموش کرده بودم، قبلا در کنگره آموخته بودم، اما بعد از این مدتی که حرکت نکرده بودم حس ها کاملا بسته شده بود. یک موقع هایی آدم باید از خداوند بخواهد اینکه خدایا امروز اگر قرار است سر کلاس بروم، آن ریتم و چیزی را در اختیارم قرار بده که بتوانم با آن پیامی را که باید به دیگران برسانم، برسانم. اگر قرار است در کنگره موسیقی بزنم، پیامی را که باید برسانم، بتوانم با نواختن سازم انتقال بدهم. گروه موسیقی را برای این گذاشتیم تا آن صدا، پیام را به گوش جهانیان برساند. یک نکته دیگر بگویم: من می دیدم در کنگره می آیم و جلو سیصد چهارصد نفر سازمی زدم و هیچ مشکلی پیش نمی آمد و استرس هم نداشتم، اما چه طوری است که یک جلسه قبل که رفتم پیش استادم و جلو دو نفر به من گفتن شروع کن به تک نوازی، من اصلا نمی توانستم دف را د ردست بگیرم. استادم هر کار کرد من به هیچ عنوان قبول نکردم ساز بزنم، این نشان می دهد که در کنگره، هیچ کدام از ما با هم مقایسه نمی شویم و هر کس با قبل و بعد خودش قیاس می شود. کسی از کسی انتطار ندارد که من مثل بقیه رفتارکنم و این خیلی برای من آموزنده بود که حتی در کلاس های بیرون هم باید همین روند را پیش بگیرم تا منیت ها و قیاس ها مانع از رشد من نسیم نشود.
مشارکت همسفرخانم منیژه: سلام دوستان منیژه هستم همسفر. به نام قدرت مطلق الله. خداوند را شکر می کنم که در جمع شما عزیزان هستم، خدمت استاد عزیزم سلام عرض می کنم و تشکر بابت وقت مشارکت. درسی دی قیاس، در طول زندگی ممکن است انسان در یک شرایطی مقابل توانایی های دیگران قرار بگیرد و خودش را مورد مقایسه با آن ها قرار بدهد. اینکه چرا فلانی این را دارد من ندارم، چرا این موقعیت را او دارد ولی من ندارم. حالا یا از لحاظ مالی یا مکانی حتی موقعیت های اجتماعی یا از لحاظ اینکه مثلا مورد محبوبیت مردم قرار داشته باشد، نسبت به آن شخص حسادت می کند و خودش را با او مقایسه می کند. این ها بر اثر چند حس بد به وجود می آید. یکی حسادت، قضاوت و کینه... وقتی هنوز شخص را نمی شناسد در مورد او قضاوت می کند و از گذشته و پیشینه او هیچ اطلاعی ندارد اما او را قضاوت می کند. ممکن است حتی از آن شخص کینه داشته باشد و آن کینه باعث قضاوت و قیاس بشود. مواقعی انسان نسبت به دیگران حسادت پیدا می کند که او را با خودش مقایسه می کند. که این فاقد دانایی است و تمام این حس های آلوده نشئت گرفته از نادانی فرد می باشد و این جا است که انسان اختیار خود را به نفس اماره می سپارد. همان طور که استاد آقای امین فرمودند: قیاس در انسان یکی از ابزارهای مهم و اصلی و مؤثر و کاربردی نفس اماره است. برای اینکه بطور کلی مسیر انسان را ازحیات خویش گمراه می کند، براساس این مقایسه کردن ها ضلع شایستگی درمثلث شخصیت انسان آسیب می بیند و کم کم از زندگی خود ناامید می شود. چند نتیچه گیری را می توان از مقایسه کردن گرفت، یکی اینکه ما احساس نفرت و انزجار نسبت به طرف مقابل مان پیدا می کنیم، یا نسبت به خداوند این حس را پیدا می کنیم، و یا این نفرت را از خودمان پیدا می کنیم. این ها همه از مقایسه کردن خودمان با دیگران بوجود می آید.
مشارکت همسفرخانم لیلا: سلام دوستان عزیزم لیلا هستم یک همسفر. سلام ویژه دارم خدمت خانم الهه عزیز و خدا را هزاران بار شکر می کنم که توانستم امروز هم در جلسه حضور پیدا کنم. بحث امروز در مورد قیاس بود که آقای امین بسیار زیبا از صفر تاصد آن را توضیح دادند. که اصلا فرآیند به وجود آمدن قیاس به چه صورت است و چگونه باید او را در خودمان از بین ببریم. فرمودند وقتی انسان در سفر دوم در صراط مستقیم قرار می گیرد، یک چیزی به اسم تسخیر انسان در او بوجود می آید که کاملا نامرئی است و عین کار مواد با انسان را انجام می دهد. با این تفاوت که مواد قابل دیدن است ولی عمل تسخیر در انسان قابل رؤیت نیست. و در ادامه، سنت های الهی غیر قابل تغییر هستند نمونه های آن را در کتب آسمانی می توانیم مطالعه کنیم. که پیامبران چگونه در آزمایش های خداوند قرار می گرفتند و چگونه از این آزمایشات می توانستند سربلند بیرون بیایند. همین امر باعث شد علاقه من به خواندن معانی قرآن بیشتر شود و بتوانم خیلی از درس های زندگیم را از قرآن بگیرم. استادفرمودند: اگرخداوند در قرآن به این مسائل اشاره می کند، برای خود پیامبران نیست، مخاطب خداوند ما انسان ها هستیم. گفتند ما انسان ها با عقل جزئی خود این قیاس را انجام می دهیم که بر گرفته شده از داده هایی که ما به عقل می دهیم و او این ها را در کنار هم قرار می دهد و با استفاده کردن از برداشت های خودش که ما در کنگره یاد گرفتیم صرفا ما فقط دراین دنیا زندگی نمی کنیم، بلکه ما زندگی های قبل از این هم داشته ایم و زندگی هایی بعد از این هم خواهیم داشت. ماخبر نداریم در گذشته چه سختی هایی کشیدیم، چه رسد به این که دیگران چقدر سختی کشیده اند تا الان به این نقطه رسیدند. امروزه ما بچه هایی می بینیم که در سن چهار سالگی حافظ قرآن هستند، مامی گوییم وا.... فرق بچه من با این چیه؟ چرا بچه فلانی در این سن توانسته حافظ قرآن بشود و من نتوانستم حتی دو سوره یاد بچه ام بدهم. خوب ما نمی دانیم این بچه در زندگی گذشته خود چه سختی هایی را پشت سر گذاشته تا بتواند الان به این مرحله برسد. به خاطر همین ما ناخودآگاه این قیاس ها را انجام می دهیم و نسبت به آن شخص دچار یک سری نفرت ها و بی زاری هایی می شویم، یاحتی نسبت به خداوند و یا نسبت به خودمان. احساس های گناه ما را از پا درمی آورد و شخص از خداوند فاصله می گیرد و فکرمی کند خداوند بی عدالتی می کند و اینجا بهانه به دست نفس خود می دهیم و او باعث می شود که ما از حس های خوبمان دور شویم. اگر ما بتوانیم جهان بینی خود را کامل کنیم و این را درک کنیم که هر کسی شرایط زندگی خودش را دارد و طبق شرایطی است که خداوند برای او فراهم کرده است. ما هم همه چیز داریم، علم همه جا هست ولی ممکن است من در یک شرایطی قراربگیرم که بتوانم آن مطالب را جذب و دریافت کنم و یا ممکن است در آن شرایط قرار نگیرم.
مشارکت همسفرخانم لیلا: سلام دوستان لیلا هستم همسفر. خدا را شکر می کنم که یک بار دیگر توفیق شرکت در این محفل عشق و محبت را داد. خانم الهه عزیزم امیدوارم مثل همیشه سلامت و پر انرژی باشید. در این سی دی، استاد امین به چند نکته خوب و ارزنده اشاره می کنند. نکته اول تسخیر شدن است و برای انسان هایی است که به مراتب بالاتر می رسند اتفاق می افتد و باید خیلی هوشیار باشند تا بتوانند از این مرحله عبور کنند. کار تسخیر مثل کاری است که مواد روی حس انسان می گذارد و باعث می شود که ما متوجه نشویم چه اتفاقی در اطراف ما می افتد. به همین دلیل است که سفر دوم سخت تر از سفر اول است چون تسخیر و تخریب قابل رؤیت است ولی در سفر دوم قابل رؤیت نیست. نیروهایی به این مسئله کمک می کنند. مثل همان ترس و ناامیدی و منیت. خداوند همیشه انسان را مورد آزمایش قرار می دهد تا اندازه ایمان آن ها مشخص شود. حتی این آزمایش ها را برای پیامبران هم قرار داده تا برای من پند و اندرز باشد. چون در اصل مخاطب ما هستیم. استاد امین داستان دو تا از شخصیت های موسیقی دان معروف را تعریف کردند. که از این داستان ما این نتیجه را می گیریم که اغلب ما از خیلی از مسائل آگاهی نداریم و در همین مکانی که هستیم را می بینیم، نه از قبل و نه از بعد آن خبری نداریم. و فقط تلاشی که خودمان می کنیم را می بینیم. فکر می کنیم دیگر آخر کار هستیم وخود را با دیگران مقایسه می کنیم. اگر از ما بهتر و جلوتر باشند به آن ها حسادت می کنیم. حسادت و قیاس ریشه در نادانی ما دارد. پس وقتی قیاس انجام می گیرد البته نفرت و بیزاری هم به دنبال آن می آید. که این احساس یا از خودمان است یا نسبت به دیگران و یا حتی نسبت به خداوند. در اینجا نفس اماره قدرت می گیرد و حاکم وجودی ما می شود و ما را به طرف پرتگاه می کشاند. درتمام قسمت های زندگی، ما به یک دوراهی بر می خوریم که باید خیلی عاقلانه فکر کنیم و راه درست را انتخاب کنیم. چون خواسته های نامعقول و قیاس می تواند انسان را به نابودی بکشاند. مسئله دیگر مسئله بستر و قدرت و جذب گیرندگی انسان است. خداوند همه انسان ها را یک طور آفریده و این ما هستیم که در این بستر چه می کاریم. چی جمع می کنیم و چگونه از نیروی درون خود استفاده می کنیم. وقتی قیاس، بخل، کینه و حسادت در من بوجود بیاید به این معنی است که بستر من اشکال دارد و به آن آگاهی لازم نرسیدم و بهای کارم را پرداخت نکردم و انرژی خودم را از راه نادرست بدست آوردم، بعد دچار ترس و نا امیدی و منیت می شوم.
مشارکت همسفر خانم نسترن: سلام دوستان نسترن هستم همسفر. سی دی قیاس مثل بقیه سی دی ها نکات جالب و کلیدی خوبی داشت. اول از همه داستان موتزارت و سالییری را که گوش دادم، درسی که گرفتم این بود که چه در زندگی روزمره و چه در کار به حاشیه نپردازم و فقط به هدف و مسیرخودم توجه کنم. به نظر من شخصی که به موتزارت حسادت کرد دچار حاشیه شد و بعد او از صراط مستقیم خارج شد. هم خودش و هم دیگری را به نابودی کشاند. از این درس گرفتم که باید از حاشیه فاصله بگیرم. و دومین چیز این بود که عقل ما ناقص است و آگاهی کمی داریم و نباید هیچ وقت قضاوت و قیاس کنیم. به نظر من قیاس هم نوعی از قضاوت است، گفتند انسان ها در همه چیز مشترک هستند ولی به این بستگی دارد که نفس آن ها در چه مرتبه ای قرار دارد. انرژی آن ها در چه سطحی است و حس آن ها چقدر پالایش شده است. وهمه این ها را هم که بدانیم، باز هم از گذشته آن فرد اطلاعی نداریم و این ها همه در توانایی های ما تأثیر دارند. پس هیچ وقت نباید خودمان را با دیگری مقایسه کنیم. بلکه باید خودمان را با خودمان مقایسه کنیم و ببینیم در چه روندی هستیم، صعودی یا نزولی؟
مشارکت همسفر خانم لیلی: سلام دوستان لیلی هستم همسفر حمید. خیلی ممنونم که به من اجازه مشارکت دادید. این سی دی هم مانند بقیه سی دی های استاد امین پر محتوا و عالی است. برداشت من این است، در انسان یک فرستنده و یک گیرنده وجود دارد. انسان باید آن گیرندگی را در خود بالا ببرد که بتوانیم مطالب را جذب کنیم. آن چیزی که در انسان مهم است، قدرت جذب انسان است. دنیا پر از علم و آگاهی است، ما نمی توانیم همه آن ها را امتحان کنیم مگر آنکه آن ساختارها در ما بوجود بیایند تا ما بتوانیم آن ها را جذب کنیم. قیاس خیلی از ضد ارزش ها را به همراه دارد. در سی دی امواج بازدارنده، آقای امین گفتند که چگونه با این ضدارزش ها باید رو به رو بشویم. قیاس، حسادت و قضاوت را همراه می آورد و در اینجا این صفات را به ما نشان می دهند. انسان مانند زمین می ماند اگر بخواهد در آن چیزی عمل آورد، مثلا اگر شعری یا مسئله ریاضی را بخواهد درک کند باید بسترش فراهم شود، اگر آن شرایط بوجود آمد آگاهی ها در مورد اطلاعات، مثل آن بذری است که در زمین قرارمی گیرد. در آن موقع شروع به رشد می نماید. در زمینه اعتیاد هم همین طور است. اولش باید بستر بوجود بیاید، منظور همان خواسته است، که باید در فرد مصرف کننده بوجود بیاید و تقویت شود تا بتواند فرمان کمک راهنمای عزیز را با جان و دل بپذیرد. خداوند همه چیز را در انسان ها مشترک قرار داده است. نفس، روح، حس و عقل را همه دارند. فقط تنها اختلاف در این است که هر انسانی قدرت تفکر و عقل او درچه حد و زمینه ای قراردارد. انسانی که دانایی مؤثردارد می تواند حس خود را پالایش دهد و انرژی خود را بالا ببرد. و این ها است که باعث تفاوت انسان ها می شود. درقرآن کریم آمده انسان چیزی نیست جز آنکه تلاش و کوشش کند. حسادت بر مبنای دو چیز حرکت می کند. یکی شرایط را در درون خود بوجود نیاوردیم و ناخالصی هایی داریم که باید آن ها را پاک کنیم. اگر کسی حال بهتری داشته باشد و آگاه تر باشد این به خاطر بهایی است که پرداخت کرده است. اگر انسانی حسش بالا باشد و آگاهی داشته باشد می تواند صفت قیاس کردن را از خود دور کند. این آگاهی می تواند از تجربیاتی که به دست می آورد رشد کند و کلا قیاس بر اثر یکسری از اطلاعات غلط است که اگر این اطلاعات غلط در ما رخنه کند، ما به نفس اماره قدرت داده ایم، برای اینکه انسان از مسیر حیات خود گمراه شود دچار تسخیر نفس اماره می شود. مشارکت کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه: سلام دوستان الهه هستم همسفر. خیلی ممنون از مشارکت همه عزیزان و اما در مورد سی دی قیاس: کلمه قیاس به معنی مقایسه کردن است. کلمه های قیاس، مقایسه و مقیاس به معنی معیار و اندازه گیری است. مثلا برای اندازه گیری وزن مقیاس ما کیلوگرم است. پس وقتی داریم در مورد قیاس حرف می زنیم، یعنی اینکه خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم. زندگی خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم. خوب برای هر نوع مقایسه کردنی، ما به یک مقیاس نیاز داریم. مثلا من می خواهم پرتقال بخرم، آن میوه فروش از کجا این تفاوت را قائل می شود که من پنج کیلو می خواهم و دیگری دو کیلو؟ میوه ها را روی وزنه می گذارد، اندازه گیری می کند و به من پنج کیلو می دهد و به دیگری دو کیلو یا اینکه یک نفر می خواهد پارچه بخرد. حالا اگر بخواهم کت و شلوار بدوزم، یک اندازه ای می خواهد و اگر بخواهم کت و دامن بدوزم یک اندازه دیگر. یعنی برای هرچیزی شما یک مقیاس دارید یعنی یک معیار اندازه گیری. معیار اندازه گیری پارچه متر است، معیار اندازه گیری وزن کیلوگرم یا تن است. مثلا حیوان هایی مثل شیر دریایی یا وال و غیره را با تن اندازه گیری می کنند چون بسیار سنگین هستند. خوب حالا وقتی داریم در مورد مقیاس صحبت می کنیم یعنی داریم یک چیز را با یک چیز دیگری مقایسه می کنیم ولی بر اساس چه معیاری؟ با کدام ترازو داریم این را وزن می کنیم؟ مثلا من رفتم کلاس اول یا دوم دبستان، یا کلاس زبان انگلیسی. سر آن کلاس ها می نشینیم، بیست نفر دیگر هم نشستند. حالا وقتی آخر ترم می شود و بچه ها نمره می گیرند، ممکن است استاد به الهه هفده بدهد و به الهام بیست. آیا الهه می تواند به استاد بگوید شم ااشتباه کردید؟چرا به من ده دادید به آن یکی بیست دادید؟ من که همیشه سر کلاس حاضر بودم. من که همیشه به حرفتان گوش کردم، او که خیلی از جلسات را نیامده بود، چه طوری این بیست شد و من ده شدم؟ یا اینکه یک نفر بیاید در کنگره بگوید من رهجوی ایشان هستم و او هم رهجوی همین خانم است. چرا فلان رهجو را بیشتر از ما تحویل می گیرید؟ یا چرا به فلان رهجو احترام بیشتری می گذارید؟ ما دو تا که در یک زمان به کنگره آمدیم...به این می گوییم قیاس یا مقایسه کردن. ولی هر کسی این قیاس را بر چه مبنایی انجام می دهد؟ بر مبنای اطلاعات خودش. ببینید وقتی شما ظاهر تلاش خودتان را با ظاهر تلاش دیگران مقایسه می کنید نتیجه این است که نتیجه گیری اشتباه حاصل می شود. اصلا آدم در باتلاق می افتد و مرتب می گوید چرا من این طوری چرا آن، آن طوری؟ یا ما با هم در یک زمان ازدواج کردیم، آن زن فلانی شد، من زن فلانی شدم، این ها اینقدر بدبخت و در به در بودند و ما که اینقدر وضع مان خوب بود، حالا چرا این وضعیت پیش آمده که ما الان با این فلاکت هستیم و آن ها وضعشان اینقدر خوب شده است. اولا ما چرا دچار قیاس می شویم؟ اگر بگوییم قیاس یک صفت منفی است و مقایسه کردن یک ضد ارزش، من می خواهم از شما سؤال کنم ببینید آیا این قیاس کردن ریشه در کدام ضلع جهالت دارد. یعنی کدام ضلع جهالت است؟ گفتیم مثلث جهالت داریم و مثلث دانایی. مثلث دانایی، تفکر، تجربه و آموزش است و مثلث جهالت رو به روی این ضلع ها قرار می گیرد، یعنی در مقابل تفکر ترس، در مقابل آموزش منیت و در مقابل تجربه، ناامیدی. حالا وقتی ما می گوییم قیاس کردن یک صفت منفی است این به کدام ضلع جهل بر می گردد؟ بله به منیت....چرا من خودم را با دیگران مقایسه می کنم؟ چون ظاهر کار را می بینم و می گویم: ببین من اینقدر تلاش کردم نمره من ده شده اما نمره او بیست شد. ببین من در این خانه، زندگی اذیت شدم، شوهر او میلیاردر شده ولی من یک خانه در به داغون با یک شوهر مفنگی گیرم آمده.درصورتی که ما از صورپنهان قضایا خبرنداریم به همین راحتی و چون نداریم نمی توانیم در برابرش قضاوتی داشته باشیم. در ادامه خانم الهه فرمودند: یک همسفر در یکی از شعبه ها به من گفت خانم الهه، گفتم بله، گفت، شما همان مترجم سایت انگلیسی هستید؟ گفتم بله. گفت من همیشه فکر می کردم که شما چه کسی هستید؟ گفتم خواهش می کنم. بعد دوباره گفت، من همیشه دلم می خواسته مترجم سایت زبان انگلیسی باشم ولی الان شما هستید... یکی نبود به او بگوید، مترجم سایت انگلیسی بودن خیلی خدمت خوبی است، خیلی به آدم انرژی می دهد و خیلی به آدم احساس خوشایندی دست می دهد، اما برای اینکه این الهه یک مترجم بشود 22 سال شبانه روز تلاش کرده زحمت کشیده و درس خوانده است. ما یک سری چیزها را بر مبنای ظاهر آن قضاوت می کنیم. بعد خودمان و زندگی مان را با بقیه مقایسه می کنیم، بعد می گوییم وای خوش به حالش... دقیقا وقتی ما یک چیزی را نمی دانیم و اطلاعات لازم را نداریم، عقل جزئی ما، نه عقل کلی که بیشتر می فهمد، عقل جزئی ظواهر کار را می بیند و این ها را در کنار هم قرار می دهد، مقایسه می کند و بعد می گوید هان ببین این بی عدالتی است، ببین او کم تلاش کرده و به این زندگی رسیده تو این همه تلاش کردی و به هیچ جا نرسیدی. اگر انسان دچار قیاس شود، نمی داند آن طرف، در درون خود دچار چه بدبختی است. خوب اگر تو هم مثلا می خواستی خیاط ماهر بشوی یا آرایشگر ماهری بشوی ی اراهنما بشوی باید از خیلی چیزها می گذشتی و اصلا تو نمی توانی آن شخص را با خودت مقایسه کنی، چرا؟ چون همه اطلاعات راجع به زندگی آن شخص، تلاش ها، زحمت ها، مرارت ها و خون جگر خوردن های او را که توندیده ای. پس نمی توانی قیاس کنی. همین مثالی که آقای امین زدند در مورد فیلم موسیقی دان های بزرگ مثل موتزارت و رقیب او به نام سالییری. سالییری به موسیقی خیلی علاقه داشت درکودکی پدرش به دلیل تعصبات مذهبی خود اجازه نمی داد که فرزندش موسیقی یاد بگیرد و در مقابل او موتزارت بود که از چهار سالگی می توانسته بسیاری از نت ها را فی البداهه بنوازد و بسبار موسیقی بنویسد. ریتم و ملودی بنویسد و این ها را می توانسته بنوازد. ولی یک جایی اول سالییری که رقیب موتزارت بوده، می رسد فکر می کند که چرا این موتزارت به بالاترین نقطه موسیقی رسیده است؟ بگذار او را از زندگی ساقط کنم. واین قدر که از موفقیت های موتزارت آتش می گرفت و هی خودش را با او مقایسه می کرد، که ببین من پدرم اجازه نمی داد، من این همه بدبختی کشیدم،حالا این موتزارت آمده سر از تخم در آورده و همه شهرت موسیقی را به نام خود تمام می کند. این اصلا عدالت نیست. آدم هایی که مرتب مقایسه می کنند همه چیز را بی عدالتی می دانند. اول نسبت به خودشان تنفر پیدا می کنند، بعدنسبت به طرف مقابل، مثل سالییری که از موتزارت متنفر شد.و جایی که موتزارت نیاز به کمک داشت به او کمک نکرد. و در موقعیت فقیرانه ای از دنیا رفت. درصورتی که سالییری می توانست به او کمک کند. وبعد از خداوند متنفر شد، آنقدر که مجسمه عیسی مسیح را در آتش انداخت و گفت نه خدایی و نه عدالتی وجود ندارد. چرا به این نتیجه رسید که عدالت وجود ندارد؟ چون زحمات خودش را با ظاهر کار موتزارت مقایسه کرد. خوب وقتی ما همه این ها را در مورد قیاس می گوییم، درمورد سؤال لیلا که پرسید، اصلا وقتی آقای امین می گویند این ها همه آزمایش الهی است، ازیک طرف هم به رشد ما کمک می کند.یعنی چی؟ ببینید انسان ها دو ویژگی دارند که هیچ موجود دیگری ندارد. اولین ویژگی اختیار است. اختیار برای انسان ها بسیار مهم است. حتی بچه یک ساله هم دوست ندارد اختیارش زیر سؤال برود. چون اختیارش برای خودش مهم است. می گوید دوست دارم این کار را بکنم، یا دوست ندارم این کار را انجام بدهم. پس چون هر انسانی دارای اختیار است تو نمی توانی بگویی چون من مادرش هستم یا چون خواهرش هستم یا چون خاله اش هستم و...... من این را می گویم و او باید انجام دهد. خیر اصلا چنین چیزی درست نیست. شما که الان آمدید و در این لژیون نشستید، خودتان به اختیار خودتان آمدید. تازه خیلیاتون کلی التماس کردید که بیایید. پس هر حرفی من زدم باید گوش بدهید و چشم بگویید چون شما من را به عنوان راهنما انتخاب کرده اید در غیر این صورت بروید پی کارتان. ولی بچه ها برای دیگران شما نمی توانید معلم باشید و به فرزندانتان امر و نهی کنید. بنابراین وقتی ما اختیار انسان ها را به رسمیت بشناسیم خداوند این اختیار را برای انسان ها به رسمیت شناخته، چرا؟ چون حتی یکی مثل حضرت یونس که هفتصد سال پیامبری کرد، یک وقتی خسته شد، آمد کنار دریا و به خداوند شکوه کرد که خدایا من خسته شدم از بس این ها مرا اذیت کردند. هر چه به راه راست هدایت شان کردم ایمان نیاوردند من دیگرخسته شدم. خداوند فرمود حالا شما بفرمایید در شکم ماهی فعلا زندگی کنید تا بعد. البته این یک تمثیل است. یعنی حضرت یونس تنبیه شد. می خواهد بگوید از کجا معلوم که این ها ایمان نمی آوردند. شاید همان شب این اتفاق می افتاد و یک سری ایمان می آوردند. می بینیم که خداوند هم در مورد انسان های بد، تعصب نشان داد و پیامبر خودش را تنبیه کرد. حضرت یونس گفتند: سبحانک ان کنت من الظالمین. که من از ظالمین هستم، من را ببخشید و اشتباه کردم. و در ادامه مطلب: خوب وقتی خداوند نسبت به انسان های کافر اینقدر انعطاف پذیر است، شما دیگر فکر کار خودتان را بکنید. یعنی باید بدانیم که همه انسان ها با اختیار تام آفریده شدند و شما مالک آن ها نیستید. تو فقط بچه را به دنیا می آوری، هیچ مالکیتی نداری، حتی اگر مادر باشی. وقتی ما اختیار آدم ها را به رسمیت نمی شناسیم، روز به روز از آن ها دورتر می شویم. آن ها را امر و نهی می کنیم، بابا بشین سر جایت، در پیام سفر اول می گوید همسفر در جای خود بنشین و به کار خود مشغول باش. بله یکم آرام باش حرف نزن و یک ذره از آن موقعیت کوتاه بیا. حالا وقتی که ما اختیار داریم، در آن واحد، هم فسق و فجور الهام می شود، هم خوبی الهام می شود. فالهمها فجورها و تقویها. خوب حالا وقتی یک چیزی به من الهام می شود این من هستم که باید بدانم به کدام راه باید بروم. یعنی یک نفر را می بینیم خیلی وضعش خوبه و در حال پیشرفت است. آخر ترم هم نمره او بالاتر از نمره من است. نبایدبگویم، این که هیچ وقت کلاس نیامده بود، من شش ساله دارم کلاس می روم، این که تازه آمده پس چرا اینقدر پیشرفت کرده چرا من عقب هستم. خداوند می فرماید خوبی ها و بدی ها هر دو به شما الهام می گردد.یعنی هم می توانی در فاز قیاس قرار بگیری یا حرف نیروی مثبت را گوش بدهی و حقیقت ها را ببینی. خوب حالا به فرمان کدام یک گوش کنم؟ اگر به فرمان نیروی منفی گوش کنم مرتب درگیر قیاس می شوم، یا اینکه برعکس، بگویم اگر به این شخص بیشتر احترام می گذارند، حتما او لایق این احترام است. من هم اختیار دارم که انسان خوبی باشم و خودم انتخاب می کنم، وقتی خودم انتخاب کردم شروع می کنم به حرکت کردن و این که خداوند هم راه خوبی جلو من قرارمی دهد و هم راه بدی را یعنی این اختیار را دارم که یکی را انتخاب کنم. بچه ها برای هیچ کس مهم نیست که شما چه راهی را انتخاب می کنید. دیدید بعضی ها به کنگره می آیند، راهنما انتخاب می کنند اما به حرفش گوش نمی دهند سی دی نمی نویسند. خوب راهنما هم ممکن است در ابتدا حرص و جوش بخورد و بگوید از این فرصت ها استفاده کنید و گرنه خودت ضرر می کنی. ولی وقتی ببیند رهجو خودش نمی خواهد، دیگر راهنما هم برای او وقت صرف نمی کند و کم کم آن آدم خود به خود بیرون پرت می شود. یادمان نرود کنگره یک گردباد سبز است.یعنی وقتی گردباد شروع به حرکت می کند یک سری چیزها را در همین چرخش وارد خود می کند که ممکن است آشغال و پلاستیک و این طور چیزها باشد و وقتی وارد گردباد شدند، سرعت گردباد که زیاد شود خود به خود این ها به سمت بیرون پرتاب می شوند. ولی انسان هایی که می آیند و شروع به حرکت می کنند، خدمت می کنند درکنگره، گردباد این ها را به سمت بالا سوق می دهد و جایگاه های خوب به آن ها می دهد. آیا گردباد این کار رامی کند؟ نه شما وقتی انسان خوبی باشید و در خدمت انسان ها باشید جایگاه و احترام خودت را پیدا می کنی. بقیه خوشحال می شوند که در کنار تو باشند و به تواحترام بگذارند. این عین کلام آقای مهندس است که می فرمایند دروغ، می گردد و تو را پیدا می کند. من نمی روم دروغ را پیدا کنم. اگر بستر و شهر وجودی الهه لایق دروغ گفتن باشد، دروغ می آید و او را پیدا می کند. خیانت و دردی هم همین طور...دیدید مصرف کننده ای که حالش خراب است و در پارک دنبال مواد می گردد فوری یک ساقی او را پیدا می کند و مواد به او می رساند؟ من تا الان یک میلیون بار رفتم پارک، و تا حالا ساقی تو پارک ندیدم. آیا شما تا حالا دیدید؟ نه ندیدید، ولی چطوریه تا یک مصرف کننده خمار به پارک می رود سریع یک ساقی پیدا می شود مواد به او می دهد. چون آدم های هم جنس هم دیگر را زود پیدا می کنند. پس نفرت است که من را پیدا می کند چون جنس من از نفرت است. فحش هم من را پیدا می کند چون جنس من از فحش و ناسزاست. اگر من انسان خوبی باشم و در درون خودم صفات خوب داشته باشم نفرت هیچ وقت من را پیدا نمی کند. آقای امین می گویند: یک زمان هایی طرف یک فحش می دهد ولی تو اصلا نمی شنوی و متوجه نمی شوی، چون جنس آن فحش در درون تو نیست. مثال آهن ربا. اینکه اگر آهنربا را به فرش یا کاغذ و یا پارچه بزنید هیچ عکس العملی نمی بینید ولی اگر آنرا به آهن بزنید فوری جذب هم می شوند. چون از جنس هم هستند. چرا ما از آدم های دروغ گو حالمان به هم می خورد، چون در درونمان دروغ گو هستیم. یا چرا از آدم هایی که از خودمان بهتر هستند بدمان می آید؟ چون مرتب خودمان را با آن ها مقایسه می کنیم. چون خیلی چیزها از صور پنهان آن ها را نمی بنیم و با عقل کوچک خودمان می خواهیم تجزیه و تحلیل کنیم. مثل این است که بخواهیم بیست تن آهن را با ترازوی کوچک آشپزخانه وزن کنیم. این ترازو قدرت این همه وزن را ندارد و خرد می شود. آهن باید با باسکول های قوی وزن شود. وقتی ما با ترازوی کوچک عقل خودمان بخواهیم همه چیز را بسنجیم، در آن موقع عقل و مغز ما منفجر می شود. پس هی نگوییم حق من این زندگی نبود، چرا فلانی این زندگی را دارد و من ندارم. اگر حق تو زندگی در کاخ سفید یا کاخ باکینگام بود تو الان اینجا نبودی توی همان کاخ بودی. پس برو روی خودت کار کن، خودت را درست کن، کم کم می بینی که چه اتفاقات خوبی برایت می افتد. بیا خدمت کن و سی دی های خودت را بنویس، می بینی که چقدر زندگی برایت خوب می شود. جلسه با دعای خیر دوستان به پایان رسید. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : پنجشنبه 10 مهر 1399 09:53 ب.ظ
بسیار های خانم الهه عزیزم بسیار بسیار آموزش گرفتم .ممنون از خانم منیژه خداقوت
چهارشنبه 9 مهر 1399 11:05 ب.ظ
باعرض سلام وخدا قوت به عزیزان خدمت گزار سایت.خدمت درسایت بسیارشیرین ودلچسب می باشد.امیدوارم نصیب همه عزیزان بشود،همچنین نوشتن وبلاگ باعث ثبت شدن سی دی هادرذهن انسان می شود.بسیار سپاسگزارم ازخانم الهه عزیزم که طعم شیرین این خدمت رابه من چشاندند.
سه شنبه 8 مهر 1399 02:35 ب.ظ
خداوند به شما خانم منیژه نیرو وقوت بده،خیلی خوب بود وکامل به قلم اوردید از شما ممنونم.
سپاسگزارم از خانم الهه عزیز برای بیانات خوب ودلنشینشان. خانم فاطمه عزیز از شما هم کمال تشکر را دارم. سه شنبه 8 مهر 1399 02:21 ب.ظ
بسیار عالی لذت بردم ممنون بابت آموزش بی نظیر شما خانم الهه جانم ،
خدا قوت به عزیزان خدمت گزار سایت و شما خانم منیژه عزیز دوشنبه 7 مهر 1399 01:41 ب.ظ
بسیار آموزش گرفتم. سپاس به خاطر وجودتون خانم الهه عشق.
خداقوت به خانم فاطمه عزیزم و خدمتگزاران سایت و وبلاگ نویسان عزیز. یکشنبه 6 مهر 1399 03:20 ب.ظ
بسیار عالی بود اموزشهای ارزشمند تون خانم الهه بزرگوارم...بسیار لذت بروم .درپناه حق باشید
متشکرم از عزیزان خدمتگذار سایت درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||