همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
کارگاه مجازی لژیون همسفران عشق با استادی کمک راهنمای محترم همسفر خانم الهه و با دبیری همسفر خانم نسیم با دستور جلسه هفته ایجنت و مرزبانان راس ساعت آغاز به کار نمود.


 شاخه های اصلی این درخت در واقع مرزبانان هستند. مرزبان مفهومش روی خودش می باشد...
به نام قدرت مطلق الله

مشارکت دوستان‌:
مشارکت همسفر خانم نسیم:

دستورجلسه امروز هفته ایجنت و مرزبانان است. آقای مهندس همیشه می فرمایند که سپاسگزار و قدردان کسانی باشیم که به ما خدمت می کنند، برای ما زحمت می کشند و تاکید زیادی دارند که در این هفته هایی که برای مرزبانان یا کمک راهنماها و....قراردادند ما به بهترین نحو از آن ها قدردانی کنیم، همیشه آقای مهندس الگوی خوبی هستند زیرا که خود اول این تشکر و قدردانی را انجام می دهند. یکی از تجربه های خودم این است که در چند سال قبل خیلی به دستور جلسه ها دقت نمی کردم و وقتی به کنگره می آمدم متوجه می شوم که مثلا امروز روز مرزبانان است ولی درآن موقع من پولی همراهم نبود یا خیلی کم بود به همین دلیل می انداختم برای هفته بعد که هیچ وقت آن هفته نمی آمد. از خیلی همسفرها می شنیدم که برای آن ها هم همین موضوع رخ داده است. راهکاری که آموختم این بود که ما باید از قبل برای این گونه مراسم ها برنامه ریزی کنیم اندوخته ای پس انداز کنیم تا بتوانیم به خوبی از این عزیزان تشکر و قدردانی کرده باشیم. صحبت های آقای مهندس روی من خیلی تاثیر گذاشت طوری که همان زمان رفتم دست پدرم را بوسیدم و برای زحماتش تشکر کردم زیرا تا قبل از این من به درستی از پدر و مادرم تشکر نکرده بودم.

مشارکت همسفر خانم نسترن:
در راستای سخنان آقای مهندس برای ارج نهادن به خدمتگزاران کنگره و سپاسگزاری کردن از آن ها سخن گفتند. از دانشگاه صحبت کردند. من خودم در این چند روز حالم از نظر حسی به هم ریخته بود و در همین زمان سی دی حس کار شد و من چند بار گوش دادم و یک کتاب به نام معجزه سپاسگزاری داشتم آن را مطالعه کردم و وقتی صحبتهای روز چهارشنبه آقای مهندس را گوش دادم متوجه شدم که چقدر در این هفته از طرف کائنات برایم تاکید می شود که باید سپاسگزاری در زندگی خودم را بیشتر کنم. دراین مورد جمله ای از آلبرت انیشتن، روزی صدبار به خودم یادآوری می کنم که زندگی درونی و بیرونی من به کارهای سخت دیگر انسان های مرده و زنده بستگی دارد و خودم را ملزم می دانم برای اینکه به همان اندازه که دریافت کردم و دریافت می کنم به دیگران تقدیم کنم. این جمله نشان می دهد که آقای انیشتن سپاسگزاری را درک کرده و این که با سپاسگزاری چقدر می توانیم در حس و روحمان پیشرفت داشته باشیم.
امیدوارم بتوانم یکی از خدمتگزاران کنگره باشم و همان گونه که هستی به من خدمت می کند من هم بتوانم مفید واقع شوم در هر بعد از زندگی مفید باشم.

مشارکت همسفر خانم لیلا ج:
جناب آقای مهندس در سخنانشان اشاره به کسانی کردند که قول و قراری دارند، عملی کنند وگول شیطان را نخورند، استفاده کردن از گوشی های مطلوب و خوب که کارایی داشته باشد و به مشکل برنخورند نه از گوشی هایی که پول زیادی می دهند. اما کار کردن با آن ها به مشکل بر می خورند. فرمودند که شعبه هایی که کارکرد ضعیفی داشته باشند، ما نمی توانیم به آن ها مسئولیتی بدهیم. ما همسفران هم همین گونه است که اگر کارکرد درستی نداشته باشیم و تلاشی نکنیم هیچ رشدی پیدا نخواهیم کرد، پس باید در کنگره خدمت کنیم زیرا ما در بیرون از کنگره بصورت انفرادی خیلی کارها انجام دادیم ولی به نتیجه نرسیدیم حتی با پرداختن هزینه های زیاد به مشاوره ها به جایی و آرامشی نرسیدیم. از نقش مرزبانان و ایجنت صحبت شد که من همیشه این افراد برایم الگو بوده که لیلا این ها همه کار و مشکلات و بچه و خانواده دارند اما هیچ وقت نه غیبت دارند و نه دیر آمدی دارند پس تو هم اگر بخواهی می توانی این گونه باشی. من واقعا با دیدن این عزیزان انرژی می گیرم و یک الگو هستند برای من و قدردان این عزیزان هستم.

مشارکت همسفر خانم منیژه:
وقتی صحبت های جناب آقای مهندس را گوش دادم به مدیریت کردنشان، عملکردشان به وجد آمدم و در این مدت زندگی من کسی را ندیدم که به این خوبی مکانی یا شهری یا اداره ای را نظام بدهد و مدیریت کند که آقای مهندس به این خوبی به انجام رساندند و می رسانند. مرد بزرگی که به این خوبی این همه انسان های خوبی را تربیت داد از ایجنت، مرزبان، کمک راهنما هر کدام از این ها به خوبی وظایف خودشان را انجام می دهند و چقدر با قدرت هستند و ما باید به بهترین نحو از این عزیزان تشکر و قدردانی کنیم در حد توان مالی و این که گوش به فرمان باشیم. ما باید از کسانی که به ما خدمت می کنند کمال تشکر را داشته باشیم. اگر یکی از سی دی های آقای مهندس را گوش کنیم و در زندگی عملی کنیم باعث پیشرفت و آرامش ما می شود. دادن پاکت به عزیزان مرزبان یا ایجنت باعث دریافت انرژی زیادی برای خودمان است.

مشارکت همسفر خانم لیلا ه:

جناب آقای مهندس در سخنان روز چهارشنبه به چند نکته بسیار مهم اشاره کردند؛ اول تا زمانی که نکاریم نمی توانیم برداشت کنیم. دوم، نفع انفرادی تک تک ما در نفع جمع نهادینه شده است و نکته بسیار بسیار مهم این بود که قدرشناس، سپاسگزار باشیم و قدرشناسی را آموزش دهیم. از بدو ورود ما به کنگره به من آموزش داده شد که سلام کنم، احترام بگذارم، چشم بگویم، فرمانبردار خوبی باشم و سپاسگزار باشم؛ این ها همه در کل زندگی من تاثیر گذار می باشد. خداوند ما را خلق کرد و نعمت داد پس باید سپاسگزار باشیم اما چگونه؟! فقط به زبان گفتن یا نماز خواندن، نه. کمک کردن به خلق خدا، مهربانی کردن، بخشش کردن وحفظ منابع طبیعی همه و همه یعنی سپاسگزاری از خداوند. پس من لیلا که در کنگره دارم درس زندگی را می گیرم و آرامش کسب می کنم و این که چه کسانی این مکان امن را برای من مهیا کردند تا من با خیال راحت کسب علم کنم. من چه وظیفه ای در قبال این افراد دارم؟ بله باید احترام بگذارم و قدردان و شاکر باشم هم به زبان و هم در عمل .با دادن پاکت شاید بشود گوشه ای و ذره ای قدرشناسی خودم را نشان بدهم. سال قبل من وجهی نداشتم. چند روز قبل از آن درگیر و ناراحت بودم و گفتم لیلا اگر پول نشد گوشواره کوچکی که در گوش دادم رو می فروشم و هدیه می کنم اما یک روز قبلش مزد کارم به دستم رسید و همه آن را هدیه دادم و خداوند را برای این مهربانی تشکر کردم، زیرا داروی خودم را توانستم دریافت کنم. امیدوارم این دفعه هم بتوانم این مهر را قدردان باشم به اندازه قطره در دریا.

مشارکت همسفر خانم فاطمه:
 جناب آقای مهندس در خصوص مرزبانان و ایجنت های محترم و مسئولیت هایی که این عزیزان بر عهده دارند بحث فرمودند و ذکر کردند که مرزبانان در قسمت مالی و خدماتی و ایمنی بر مبنای آن چیزی که در بین خودشان است، تقسیم کار می کنند، این ها مسئول هدایت و راهنمایی افرادی هستند که وارد کنگره می شوند و اضافه کردند که کاری که مرزبانان انجام می دهند و وقتی که برای این کار قرار می دهند کم کسی پیدا می شود که فقط دقیقه ای به دیگران اختصاص بدهند. در کنگره یک نفر دیگر تحت عنوان ایجنت وجود دارد که مسولیت این شخص نظارت و مدیریت بر کار مرزبانان است. نکته ای که آقای مهندس مطرح کردند این بود که باید قدردان و سپاسگزار این افراد باشیم و باید احترام و تشکر کردن را آموزش ببینیم و به فرزندانمان نیز آموزش دهیم. ما تا زمانی که به رشد بلوغ فکری و به بیداری نرسیده باشیم نمی توانیم از دیگران تشکر کنیم. پس باید تشکر کردن، احترام گذاشتن و معذرت خواهی کردن را آموزش بگیریم و آموزش بدهیم. اگر هر شخصی در کاری فقط نفع خود را ببیند در واقع آن جامعه، جامعه مطلوب و خوبی نخواهد بود. نفع هر شخصی در نفع تک تک افراد آن جامعه است. ما باید در این هفته که هفته مرزبانان و ایجنت است از آن ها قدردانی و تشکر کنیم.

مشارکت همسفر خانم مرضیه:
آقای مهندس در مورد هفته ایجنت و مرزبانان صحبت کردند. ما باید قدردان زحمات این عزیزان باشیم و فرمودند این افراد برای ما زحمت می کشند و باید ما قدردان باشیم و تشکر کنیم.

مشارکت همسفر خانم لیلی:
آقای مهندس راجع به هفته ایجنت و مرزبانان این گونه آغاز کردند، ابتدا زمان آزمون را اعلام کردند که نیمه اول اسفند ماه است و سپس این که ایجنت و مرزبانان چه کسانی هستند و چه مسئولیتی بر عهده دارند.
مرزبان کسی است که از خط و خطوط خارج نمی شود مانند پدر و پسر، معلم دلسوز و با تجربه، که کارهای اجرایی دارند. مسئولیت ایجنت هم اجرایی است.
آقای مهندس فرمودند کسانی که شکر گذاری و قدردانی و تشکر می کنند، در دانایی و شعور بالایی قرار دارند باید این امر را یاد بگیریم و به فرزندانمان نیز آموزش بدهیم. ما باید از معلم، کمک راهنما، ایجنت، تمام کسانی که به ما یاری و کمک می رسانند تشکر کنیم.آقای مهندس می فرمایند ما باید در زندگی قدردان و سپاسگزار باشیم حتی باید از کارگر شهرداری، مستخدم مدرسه تشکر کنیم و این کار برای بالا بردن جهانبینی می باشد و از یک آرامش و آسایش خوبی بر خوددار خواهیم بود.

 سخنان کمک راهنمای محترم خانم الهه عزیز:
سلام دوستان الهه هستم همسفر. خیلی ممنون هستم از مشارکت دوستان آفرین به شما که به صحبت های آقای مهندس را خیلی خوب و با دقت گوش داده بودید. همان طور که بچه ها گفتند صحبت اول آقای مهندس راجع این بود که گوشی هایی خریداری نکنید مثل گوشی آیفون که دسترسی به یک سری از اپلیکیشن ها نداشته باشید، یک وقت هایی فکر می کنم که این گوشی آیفون در خودش یک کبر، غروری دارد، نمی دانم چرا ولیکن این فکر که از همه سرتر است ولی خدماتی که یک نفر می تواند از گوشی های دیگر به آسانی بگیرد در واقع آن گوشی ها این کارایی را ندارند. آقای مهندس گفتند که به خاطر یک برند لازم نیست شما هزینه زیادی پرداخت کنید، چیزی را خرید کنید که به شما کارایی بدهد و به کار شما بیاید.اپلیکیشن کنگره روی خیلی از گوشی های آیفون نصب نمی شود به همین دلیل آقا بچه ها را تشویق کردند که از گوشی های استاندارد خریداری کنند، گوشی هایی که قابل استفاده باشند. به قول انگلیسی ها شخص استفاده کننده با آن گوشی دوست است. این نکته خیلی خیلی مهمی بود.
نکته بعدی؛ خدا را شکر خدا را شکر به لطف خدا و با پیگیری های این مرد بزرگ زمین دانشگاه در قشم خریداری شد و روز پنجشنبه که مراسم کلنگ زنی بود اشک خیلی از بچه ها در آمد چون بعد از ۲۳ سال به خواسته آقای مهندس دست پیدا کردیم، با همت خواهی آقای مهندس و همراهی اعضای کنگره ۶۰، حتی یک وقت هایی می گویم یک کشاورز در هیدج کار می کند و با پول کشاورزی، پول گندم کاری، برنج کاری را برای زمین کنگره می دهد. ممکن است یک شخصی کارمند ساده باشد یا معلم باز نشسته باشد و از هزینه های زندگی و هزینه های خود و خانواده می زند و به زمین کنگره کمک می کنند. خدا را شکر این ذره ذره ها به اضافه پولی که پهلوانان می دهند که امسال ۵۰۰ میلیون پول دادند و دنورها که ۵۰ میلیون و لژیون سردار نفری ۶ میلیون پول دارند و این ها در واقع جمع شد و به قول آقای مهندس که می گویند من آدم پولداری نیستم ولی در قبال این قضایا احساس مسئولیت می کنم. بنابراین از جان کمال خودم می بخشم. به لطف این همه ذکاوت آقای مهندس و لطف خداوند متعال مراسم کلنگ زنی انجام شد و هر کسی که می خواست کلنگ بزند باید ۱۰۰ میلیون تومان می داد. خدا را شکر خدا را شکر خیلی از خانم هایمان آن جا بودند و چند نفر هم از اصفهان بودند و من خدا را شکر می کنم و به همه عزیزان این مراسم کلنگ زنی را تبریک می گویم و از خداوند متعال می خواهم که آنقدر بنیه مالی ناقوس شود که به راحتی بتوانیم در کنگره سرمایه کنیم و پس اندازه معنوی کنیم. پولی که در کنگره داده می شود و به حساب زمین کنگره می رود همه پس انداز معنوی به حساب می رود.
نکته بعدی؛ این هفته، هفته مرزبانان و ایجنت است. شما اگر ساختار کنگره را در نظربگیرید، آقای مهندس می فرمایند، ما ساختار اداری یا وزارتخانه ای نداریم، ساختار کنگره ساختار درختی شکلی است که بنیان، نگویید بنیانگذار هیچ وقت راجع به آقای مهندس نباید گفت بنیان گذار زیرا خودشان بنیان هستند، هسته، پایه و بذر کنگره هستند که اینگونه کنگره را شکوفا کردند، پس بنیان کنگره ۶۰ آن ریشه های درخت هستند، پس ساختار کنگره ساختار درختی شکلی است که ریشه اش آقای مهندس هستند. تنه درخت دیده بانان هستند که قانون گذارن کنگره ۶۰ هستند و ما ۱۴ دیده بان داریم که البته خیلی زحمت می کشند. دیده بان کسی است که کارهای کنگره به کارهای خانوادگی و شخصی ایشان ارجحیت دارد. یعنی آقای کامران شریفیان که دیده بان قوانین کنگره ۶۰ هستند، از سه هفته پیش که ساختمان سازی شعبه امام سامانی شهرکرد شروع شده بیشتر وقتشان را بیشتر از آنچه که در خانه باشند و در خدمت فرزندان و خانم مرجان و بقیه باشند، تمام وقتشان مشغول ساختمان هستند، به قول خودشان دیده بان هستند ولی ماله دست می گیرند، بلوک جا به جا می کنند و هر جا کاری باشد انجام می دهند. ما دیده بان رابط داریم آقای حکیمی که رابط بین اصفهان و تهران هستند، دیده بان رابط تهران و مشهد آقای سلامی هستند. آقای حکیمی ۱۰ سال پیش یکبار گفتند که، من حساب کردم دفعات رفت و برگشت های اصفهان و تهران، به اندازه قطر زمین است یعنی من یکبار دور کره زمین گشتم.

می خواهم این را بگوئیم که تنه آن درخت دیده بانان هستند که از جان خودشان می بخشند و همه آن ها  عضو لژیون سردار هستند و ممکن است پول های خیلی خیلی بیشتری می دهند اما البته نمی بینیم. شاخه های اصلی این درخت در واقع مرزبانان هستند. مرزبان مفهومش روی خودش می باشد. ببینید ساختاری که در کنگره است در هیچ جای دنیا نیست و ما از هیچ جایی تبعیت و الگو برداری نکردیم، یک ساختار بسیار بکر و بسیار نو و تازه هست که هیچ جا به خودش چنین ساختاری ندیده است. پس مرزبانان آن شاخه های اصلی هستند که به تنه درخت چسبیدند کارشان مرزبانی کردن است یعنی از مرز کنگره و از حریم کنگره حفاظت و مراقبت می کنند. همان کاری که یک مرزبان از مرزها برای حیثیت و حفاظت آن کشور انجام می دهد، مرزبان های هر کشوری  همیشه سر کار هستند و شبانه روز بیدار هستند و در حال آموزش هستند، در واقع مرزبان هایی که در تمام شعب هستند دقیقا همین کار را انجام می دهند از حریم کنگره مراقبت می کنند. تا چند سال پیش چیزی تحت عنوان ایجنت یا اسیستانت وجود نداشت، به سر پرست مرزبانان گروه آقایان ایجنت می گویند و به سرپرست مرزبانی گروه همسفران اسیستانت می گفتند که دیروز آقای مهندس فرمودند که به اسیستنت گروه خانواده هم باید ایجنت گفته شود. حالا ایجنت شعبه ما شیخ بهایی سر کار خانم نگین هستند، مرزبانان، خانم فرخنده عزیز و خانم فاطمه عزیز هستند. ما نمی دانیم که چقدر زحمت می کشند یعنی بخش اعظمی از زحمتکشان از دیده ما پنهان است. شاخه های فرعی آن درخت در واقع راهنماها و کمک راهنماها کنگره ۶۰ هستند و سر شاخه ها به عبارتی شکوفه های آن درخت تازه واردین ما هستند، یعنی  همه این درخت تمام تلاشش را می کند که آن ریشه که خیلی قرص و محکم است و به ما آن عصاره جانش را می بخشد و به ما علم، آگاهی می دهد، آقای مهندس هستند و دارند این درخت را با تمام قدرت و قوایشان حفظ می کنند. دیده بانان اما جان و دل کمال و زندگی خودشان می گذرند بابت آن سرشاخه ها یعنی همان شکوفه های یاس که همان تازه واردین و سفر اولی ها هستند و بعد مرزبانان که به شدت کار می کنند. راهنماها که به شدت دارند کار می کنند، تا شکوفه تبدیل به میوه شوند؛ یعنی وقتی سفر اولی جذب یک لژیون می شود و کمک راهنما انتخاب می کند مثل یک شکوفه یاس می ماند و او را ما در کنگره آموزش می دهیم که تبدیل به یک میوه خوب شود. میوه خوب یعنی خودش تبدیل شود به یک راهنمای خوب و بتواند یک عده آدم های دیگری که در پس تاریکی ها هستند آن ها را به روشنایی ها هدایت کند و به حال خوش برساند. بچه ها فراموش نکنید که در کنگره ۶۰ درمان اعتیاد خیلی به راحتی انجام می شود. اگر کسی عاقل باشد می فهمد که بهترین سفر ولذت بخش ترین سفری که انجام می دهد همان سفر اول است. این آسان ترین کاری است که در کنگره انجام می شود، ما در کنگره کارهای بزرگتری داریم انجام می دهیم که یکی از آن ها پرورش استاد است؛ استاد کسی است که با علمش والایش نه فقط در کنگره بلکه در بیرون از کنگره هم انسان خوبی باشد، انسان خوب بودن یعنی سپاسگزار از هستی باشد. بچه های کنگره خدمتگزاران کنگره نیم ساعت یکساعت قبل در کنگره حاضر بودند. حالا البته بخاطر وضعیت کرونا ۱۰ دقیقه قبل باید آن جا بود. آن زمان بخاطر اینکه خدمت بگیرند نیم تا یکساعت زودتر می آمدند. به همین دلیل آقای مهندس فرمودند، هزینه درمان هر نفر در کنگره ۲۰میلیون تومان است. شخصی پول نمی دهد، ۲۰ میلیون نمی دهد ولی از من الهه، اگر یک ساعت وقت برای لژیون می گذارم درست است در ازای آن پولی دریافت نمی کنم ولی مایه می گذارم یعنی اگر بیایید و حساب کنید که تعداد ساعت هایی که راهنما در خدمت ما است، تعداد ساعاتی که ایجنت، مرزبانان، نگهبانان، دبیر در خدمت ما هستند، تعداد ساعاتی که دیده بانان، تعدادساعاتی که آقای مهندس در خدمت ما هستند همه و همه را حساب کنیم و یک حق زحمت  معمولی برایشان در نظر بگیریم هزینه یک نفر بیش از ۲۰ میلیون تومان می باشد.
یعنی ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا یک نفر به رهایی برسد. آیا وظیفه ای که آن ها برای من می کشند، خانم مرجان راهنمای من، بچه شان کوچک بود اول دبستان بود، در هفته ۵ روز را با ماشین شخصی و بنزین شخصی از شهرکرد به اصفهان می آمدند. بچه ها را در خانه تنها می گذاشتند و می آمدند. اگر الان کسی  این حرف را نمی زند که من بچه ام تنها است، می ترسم تنها بگذارم. این ها ۵ روز بچه هایشان را تنها می گذاشتند و می آمدند به اصفهان که به ما یاد بدهند، برای اینکه یک سری کمک راهنما تربیت کنند، برای اینکه شعبه اصفهان شکل بگیرد، آقای حکیمی، آقای خدامی، خانم سودابه و خیلی از عزیزان دیگر چندین و چند سال از تهران هر هفته اصفهان می آمدند و بعضی وقت ها در اتوبوس جایی برای نشستن نداشتند و این زمان و مسافت را در قسمت بار اتوبوس می خوابیدند که بتوانند اصفهان بیایند و به ما آموزش بدهند.
آیا بینایان با نابینایان برابرند؟!! آیا کسی که قدر این کارها را می داند با کسی که قدر نمی داند و چشمش را می بندد، باهم برابرند؟!! 
کفر در عربی به معنای پوشاندن است یعنی مثلا یک پارچه ای را روی ظرفی بیندازی وآن را ببندید و بپوشانید، کفرمی گویند. کافر کسی است که نعمت هایی که به او داده می شود چشمش را روی آن ها می بندد. در واقع اگر که کفر کائنات را یک مفهوم جاری در نظر بگیریم و کسانی را که به اسلام ایمان نیاوردند، کافر فرض نکنیم، چون کلام الله کتابی است برای همه قرون سومین یعنی برای همه سال ها است چون آخرین کتابی بود که نازل شده است، پس مفاهیم باید جاری باشند، نمی توانیم بگوئیم که کفر فقط همان کسانی هستند که به اسلام ایمان نیاوردند و باید معنایش جاری باشد و اگر برگردیم عربی بخوانیم می فهمیم کافر یعنی کسی که چشمش را به روی خوبی های دیگران می بندد مطابق عمل و عکس العمل، مطابق قانون دوم نیوتن قبل تر از اینکه نیوتن بگوید، حضرت مولانا گفتند:
زدی ضربتی ضربتی نوش کن.
هر کسی که چشمش را به روی خوبی دیگران ببندد، دیگران هم چشمشان را روی خوبی های تو خواهند بست، به همین راحتی. به همین دلیل است که خیلی ها  راه می روند و می گویند دست ما نمک ندارد،دستت نمک ندارد چون نمی بینی که دیگران چه خوبی هایی در حق تو می کنند فقط بدی ها را می بینید.
گویند: حضرت عیسی مسیح از راهی با اصحاب  عبور می کردند در کنار راه یک سگ مرده ای بود که بوی تعفن گرفته بود و همه شروع کردند به گفتن اینکه چه بوی بدی می آید. حضرت مسیح گفتند به به چه دندان های سفید ردیفی دارد. یعنی از بین بدی ها بتوانیم خوبی ها را ببینیم. این مرد مصرف کننده است حالش خراب است، فحش می دهد، بد و بیراه می گوید، که همه طبق قانون عدالت،همه عین عدالت است.
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
سرد سردی کشید و گرم گرم
عین عدالت برای ما اجرا می شود اگر من جنس بدی هستم این هم در کنار من بد است، اگر جنسم خوب باشد آن هم خوب خواهد بود. بنابراین اگر من در کنار این شخص هستم چون جنس من مثل جنس او است.
آدم هایی که طبع سرد دارند به دنبال سردی جان مثل کاهو، ماست، خیار، گوجه، شیر. آدم هایی که طبع گرم دارند دنبال خرما، شیره، ارده و این ها می گردند. از پس یک آدمی که طبع سرد دارد بر نمی آیند که شیره خرما بخورد، به آدمی که طبع گرم دارد نمی توانی بگویی که سردی جات بخور. پس همین قانون عدالت در حق ما جاری است. حالا اگر یک آدمی که کنار من قرار گرفته و فحش و ناسزا می گوید، آیا این آدم خوبی، ندارد؟ آیا همین آدمی که سایه اش بالا سر ما است و به قول اصفهانی ها صد تا مادر شوهر پیدا نمی کنیم، خوب نیست. باور کنید بچه ها، چیزی که می گویم خیلی جدی است؛ خدا برای هیچ خانواده ای نخواهد که مرد خانواده نباشد. پدر و برادر همان خانم می برای او یک مادر شوهر می شوند، حالا خواهر شوهر و بگذار و برو. اقوام خودش می خواهند رئیسی کنند و او را تحت کنترل خودشان در بیاورند. بنابراین خوبی ها را ببینیم از آن ها تشکر کنیم. در این وضعیتی که مردم گرفتار مالی و معیشت هستند، یک لقمه نان در خانه نمی آورد، زحمت می کشد من این را ببینم. آقای مهندس این را بارها گفتند من یک زمانی از جلوی مغازه میوه فروشی عبور می کردم یک روز پرتقال خریدم و خانه بردم، خانم آنی درب پلاستیک میوه را باز کردند و گفتند حسین  این پرتقال گندیده ها چیست که می خرید. گفتند از آن به بعد می رفتم و پرتقال خوب هم دیدم و می خواستم خریداری کنم اما گفتم اگر بخرم دوباره یک انقورتی به آن وارد می کند می گوید این ها چیست و به درد نخورند.‌‌‌‌
شکر نعمت نعمتت افزون کند. اگر شکر و سپاسگزاری کنید نعمت اضافه می شود. کفر، نعمت از کفت بیرون کند. وقتی چشمت را روی خوبی های دیگران می بندی خداوند آن نعمت را از تو به راحتی می گیرد. وقتی قدر کنگره را ندانی اجازه آمدن به کنگره را به تو نمی دهند به همین راحتی. دیدید وقتی یکی می خواهد به کنگره بیاید مریض می شوند، سردرد می گیرند، سرما می خورند.‌، تمام نیروهای باز دارنده دست به دست هم می دهند که تو نتوانی به کنگره بیایی. به همین دلیل من می گویم خدای ناکرده اگر روی تخت خانه هم خوابیده بودید بلند شوید و به کنگره بیایید، چون نیروهای بازدارنده می خواهند که شما نیاید، شما را در تاریکی و جهل نگه دارند، می خواهند که از انرژی شما استفاده کنند چون شما عضو آن نیروهای تاریکی هستید و وقتی شروع می کنید در مسیر روشنایی هزاران هزار مانع برای شما بوجود می آورند. برای اینکه نیروهای تاریکی نمی خواهند نیروشان را ازدست بدهند، چون تو چندین سال در جبهه تاریکی هستی دارید برای تاریکی ها می جنگید،خودت عضو آن ها هستید و می خواهید بیاید بیرون اما نمی گذارند؛ مثل مافیا. یکی که می خواهد زود پولدار شود و خانه دار شود می گوید بده آقا من بروم عضو مافیا شوم یک قاچاقی، یک دزدی انجام بدهم و پولی به دست بیاوریم. خوب وارد می شود دوتا قاچاق، دوتا آدم ربائی می کند و پول هنگفتی به دست می آورد، بعد می گوید، دیگر بس است پولم را به دست آوردم و حالا بیرون می روم. حتما دیدید فیلم های مافیایی را اگر ندیدید، ببینید، حتما پدر خوانده را ببینید. نمی خواهید دیگر عضو باشید، تو را می کشند. نیروهای تاریکی به راحتی نمی گذارند نیروهایشان از بین برود. ما تا حالا برای آن ها و در جبهه آن ها شمشیر می زدیم نمی گذارند بیرون بیایید. برای همین است که وقتی می خواهی به کنگره بیایی سرت درد می گیرد، حالت بد می شود، سرما می خوری. از آن طرف نیروهای روشنایی نمی گذارند به جمع آن ها بپیوندید، چون نیروهای روشنایی که یک آدم به درد نخور که نمی خواهد، به قول آقای مهندس، نیروهای روشنایی نیروهای قدرتمندی می خواهد مانند علی ابن ابیطالب که با تمام قدرتش در جهت روشنایی حرکت کرد.
پس دو مانع وجود دارد، نیروی تاریکی نمی گذارد ما از چنگش بیرون بیاییم. به هر حال ما به آن ها نیرو، نور و انرژی می دهیم؛ از آن طرف هم نیروی روشنایی اجازه نمی دهد ما وارد آن گروه بشویم، نتیجه اش این می شود که کم کم به کنگره نمی آییم، خدمت نمی کنیم، حالمان خراب می شود. وقتی که می گویم برای خدمت کردن بشتابید کلمه ها فکری می آیند و می گویند من این کار را انجام بدهم، من آن کار را انجام بدهم. برای خودتان است چون اگر انجام ندهید به راحتی نیروی تاریکی شما را اسیر چنگال خودشان می کنند چون کارشان را خوب بلد هستند. اصلا فکر نکنید که نیروی تاریکی یک نیروی ضعیف و به درد نخور است، برعکس. شما می بینید مافیا چقدر قدرت دارد به مدت سه سوت می توانند اقتصاد یک کشور را داغون کنند. مثلا بعد از قدرت مافیای قاچاق اسلحه هستند که دهها برابر کل بودجه ایران بودجه دارند بنابراین به راحتی می توانند، اقتصاد یک مملکت را بهتر کنند.
اگر من می خواهم از دست نیروهای تاریکی خلاص بشوم و عضو روشنایی و دسته فرمانروایان زمان بشوم، آقای مهندس می فرمایند، فرمانروایان زمان کسانی هستند که در جهت می سازند، خرابکاری نمی کنند، درست عمل می کنند، مغرور نیستند سرشان را زیر می اندازند، می گویند وقتی آمدی کنگره هر کسی می خواهی باشید، باشید.دکتر هستید، مهندس هستید، ارتشبد هستید، هرکسی می خواهی باش، پشت درب کنگره. وقتی می خواهید وارد کنگره شوید حتی اگر ارتشی هستی و ۶ تا قمه روی شانه هایت هست باید لباس هایت را در بیاورید و بگذارید بیرون از کنگره، جلوی ورودی کنگره نوشته، اول ندانی را بدان. یعنی اگر تو چیزی می دانستی الان اینجا نبودی، پس اینجا آمدید که یاد بگیرید.
آقای مهندس می فرمایند: زمان قدیم وقتی کسی به حمام یا خزینه می خواست برود با لباس که نمی رفتند باید لباس ها را در بیاورند و خودش برود تا شسته شود. کنگره هم همین گونه است هر چی می دانید بیرون بریزید، بگذار پشت در و وارد کنگره شوید که بیاموزید. همسفر در جای خود بنشین، ادعا نکن، معلم بازی در نیاور، دخالت نکن، بنشین بیاموز تا بتوانی رها شوید. حالا وقتی بحث تقدیر از مرزبانان و ایجنت ها پیش می ِید، آقای مهندس می گویند من اول یک کاری را خودم انجام می دهم بعد از شما می خواهم که آن کار را انجام بدهید، مثلا چند هفته پیش در شهریور ماه هفته سایت بود بنا به شرایط بیماری من نتوانستم به تهران بروم، آقای مهندس برای ما تقدیر نامه و یک پاکت آماده کرده بودند‌. در کنگره مراسم تقدیر توسط پاکت پول انجام می شود، من پولم کم هست اشکالی ندارد یک برگه بر می دارم و روی پاکت مطلقا چیزی نمی نویسم در آن برگه می نویسم که ایجنت محترم سر کار خانم نگین، مرزبان محترم سر کار خانم فاطمه از زحماتتان تشکر می کنم، روز اولی که آمدم کنگره اگر شما نبودید، اگر شما من را راهنمایی نمی دادید، اگر شما با آغوش باز و به گرمی من را در بغل نمی گرفتید من هر گز حالم خوب نمی شد و بعد آن چه که در توانم هست را داخل پاکت می گذارم، حالا توان یک نفر ۴هزار تومان، یک نفر۱۰هزار، یک نفر ۵۰۰ هزار تومان توان یک نفر ۵ میلیون تومان است، آن چه که در توانم است می گذارم کسی هم ندارد همان برگه را می گذارد و سرش را به حالت تعظیم در می آورد و تقدیم مرزبان و ایجنت می کند. حالا وقتی که می گوییم ما قدردانی را از آقای مهندس آموختیم، آقای مهندس خودشان روز چهارشنبه از مرزبانان تشکر کردند. من هم در هفته سایت نتوانستم به موقع تهران بروم و هدیه ام را از آقا بگیرم، دوسه هفته پیش که تهران بودم رفتم پیش آقای مهندس و ایشان تا من را دیدند گفتم سلام گفتند سلام الهه چطورید و بعد گفتند هدیه روز سایت شما مانده الهه و بعد من را بردند اتاق خودشان و هدیه که یک تقدیر نامه بود و یک پاکت که درون آن پاکت ۴ تا تراول نو ۵۰ هزار تومانی قرار داده بودند. ببینید بچه ها اگر می خواهید به کسی هدیه بدهید حالا هر چقدر می خواهد باشد و هزار تومان باید تمیز و مرتب باشد پاکت تمیز و مرتب باشد نوشته ای که می نویسید روی یک کاغذ از جنگ بر گشته نباشد، کاغذی تمیز و مرتب باشد، در کل هر کاری که انجام می دهید تمیز و مرتب و دقیق باشد. ببینید تراول هایی که آقای مهندس برای من گذاشتند همه نو، تمیز مرتب و تا نخورده هستند. ما در کنگره ادب را به خوبی یاد می گیریم. می گویتد: ادب را نگه دار با می فروش دو دستی بگیر و دو دستی بنوش. می گوید حتی وقتی داری از می فروش می را می گیری ادب را نگه دار، دو دستی آن جام می را از ایشان بگیر و دو دستی بخور یعنی احترام بگذار.
آیا ما چقدر به اطرافیانمان احترام می گذاریم؟ چقدر به پدر و مادرها احترام می گذاریم؟ چقدر با ادب با آن ها حرف می زنیم؟ چه کار می کنیم که بچه های ما از ما یاد بگیرند، لازم نیست بچه هارا  تادیب کنیم، الگوی بچه ها ما هستیم پایشان را جای پای ما می گذارند.
کمک راهنمای با سابقه ای از یک شعبه دیگر به من زنگ زده بود و می گفت خانم الهه چکار کنیم بچه ها این ها را یاد بگیرند؟ گفتم من هیچ وقت تلاشی نمی کنم که بچه ها چیزی را یاد بگیرند من فقط تلاش می کنم خودم درست عمل کنم، خود به خود یاد می گیرند چون پا را جای پای من قرار می دهند و بال می آیند. لازم نیست بگوئیم این کار را بکن این کار را نکن.‌ لازم نیست شما مامور ستاد امر به معروف و نهی از منکر شوید، کی نماز می خواند کی نماز نمی خواند، حتما باید روزه بگیرد نه نباید روزه بگیرد، به ما هیچ ارتباطی ندارد. من به شما قول می دهم حتی کسانی که نماز می خوانند موقع خواندن نماز صد در صد حواسشان به همه جا هست غیر از خدا. حالا این نمازی که خودت می خوانید چه تاثیری می تواند داشته باشد که یکی دیگر بلند شود و نماز بخواند. به ما اصلا ربطی ندارد، ما چه کاره هستیم، معلم این و آن نباشیم، معلم شوهرها نباشیم، معلم بچه ها نباشیم، تا وقتی نخواهند تا وقتی شما می خواهید من به شما آموزش می دهم وقتی نخواهید که. خیلی از شما چندین ماه صبر کردید تا بتوانید وارد لژیون من شوید، پس وقتی وارد شدند حرف نمی زنند گوش می کنند و این که ادب هر چیزی را نگه داریم، ادب کنگره را نگه داریم حتی ادب تشکر کردن را نگه داریم، آداب سلام کردن را. بارها گفتم وقتی می خواهید سلام کنید می گویید سلام دوستان الهه هستم همسفر. قبل و بعدش هیچ چیزی ندارد. بسم الله الرحمن الرحیم، این خیلی خوبه خیلی زیبا است اما به درد کار ما در اینجا  نمی خورد. سلام دوستان الهه هستم همسفر. خیلی ممنون هستم از خانم الهه برای وقت مشارکت. دستور جلسه این هفته..‌‌.
حتی وقتی می خواهیم استیکر بفرستیم ادب استیکر را رعایت می کنیم هر استیکری را هر جا نمی فرستیم، به خیلی چیزها و حرکات دقت کنید.
یک روز در پارک شهدای شهرداری دیدم یک رهجو تپ تپ زد سر شانه کمک راهنمای خودش، گفتم داری چه کار می کنید؟ گفت راهنمای من هستند عاشقشم. گفتم: بیخود، حق نداری این گونه بزنید سر شانه راهنما یتان. برای هر کاری که ادب آن کار را باید رعایت کنیم و به همه کسانی که هستند و دارند در کنگره خدمت می کنند احترام کامل بگذارید. احترام کامل یعنی با تمام وجودمان حرف شنوی کنیم، بگوئیم چشم، کار را انجام بدهیم نه اینکه بگوییم چشم اما برویم کار خودمان را انجام بدهیم. چشم می گوییم و کاری که از ما خواستم درست و صحیح انجام می دهیم.

سوال همسفر خانم نسیم:
ما باید چگونه با کسانی که از ما کمک می خواهند رفتار کنیم، بچه هایی که دست دراز می کنند یا کسانی که کمک برای درمان می خواهند چه اندازه باید داد؟ آیا باید کمک کرد؟
پاسخ کمک راهنمای محترم خانم الهه عزیز:
ممنون از نسیم سوال خیلی خوبی کردند، بله آقای مهندس فرمودند که وقتی رفتگر محله شما می آید به آن ها پولی بدهید چون حقوقشان خیلی کم است، شما که دستتان به دهنتان می رسد این کار را بکنید. گاهی اوقات کسانی نیاز مالی ندارند دستش را جلوی او دراز می کنو چون فقط نیاز به توجه و محبت دارد. هر کسی در حد توان کمک کند من هیچ وقت نمی گویم این قدر، n تومان، هرکسی در حد توان کمک کند.
آقای مهندس می گفتند: سالهای پیش در مترو بودم و یک نفر دستفروش بساط پهن کرده بود، آن زمان تازه دو هزاری های قدیمی به بازار آمده بود، دستفروش گفت آقا بیا بخرید، من دستم را در جیبم کردم و یک دو هزاری نو و خوشگل تازه داشتم و تنها پولی بود که در جیب داشتم، من آن را دادم به گدایی که آنجا بود و او هفت تا دنیا را سیر کرد این قدر که خوشحال شد.
خیلی دستفروش ها کار دست خودشان یا اینکه جوراب می فروشند. آقای مهندس گفتند از آن ها خرید کنید ولی یک سری هایی هستند مثل بلند های مافیایی می مانند در واقع بچه های کار را استخدام  می کنند و با آن سر وضعشان می خواهند آدامس یا چیز دیگری را به شما بفروشند. در واقع این پول در جیب یک کله گنده دیگر می رود. من نظری ندارم که خرید بکنید یا نکنید اما من هفته پیش در خیابان ایستاده بودم و دیدم یک آقا پسر خیلی خیلی جوان آمد درب یک مغازه ساندویچی پول دو پرس سیب و قارچ را داد به صندوقدار و گفت به این دوتا بچه دو پرس سیب و قارچ بدهید، من دیدم که چه کار شیکی انجام داد.

جلسه با دعای کنگره به اتمام رسید.




نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


سه شنبه 22 مهر 1399 11:00 ق.ظ
خانم الهه عزیزم مثل همیشه عالی و جامع و کامل بود....بسیار آموختم ان شالله که بتوانم به نقطه عمل برسانم.

خداقوت به وبلاگ نویسان عزیز
دوشنبه 21 مهر 1399 12:02 ق.ظ
سلام وخداقوت خدمت خانم الهه عزیزم.ازخانم لیلا به خاطر نوشتن وبلاگ تشکر می کنم،وبا تشکراز خدمتگزاران سایت
یکشنبه 20 مهر 1399 06:10 ب.ظ
بسیار عالی بود مثل همیشه...سپاسگذارم خانم الهه جانم .خیلی لذت بردم متشکرم ازشما

خدا قوت خدمت عزیزان خدمتگذار سایت
یکشنبه 20 مهر 1399 02:45 ب.ظ
سپاس فراوان از خانم الهه عزیزم که برای چندمین بارهم که سخنان شما را می خوانم باز برایم جذابیت دارد.
تشکر فراوان از خانم فاطمه عزیزم که درس عشق را به خوبی اموزش میدهید.درود برشما
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات