همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 

نوشتار کامل سی دی  "فرمانروایان زمان"

گفتگو بین استاد و شاگرد درمورخه: 1383/3/22


نگارش: مسافر علی بلوچ؛ وبلاگ نمایندگی سلمان فارسی اصفهان

استاد:

خوشحال از اینکه یاران خود را پیدا نموده‌اید وآن گرفتاری که من را فرا گرفته پیدا ننمودی، اندوه انسان را مانند یک سنگ بزرگ در ژرفای اقیانوس دفن می‌نمایند. قاضی می‌داند که چه زمانی حکم بنماید آن کسانی که می‌دانند وفرمان نمی‌دهند انتظار فرمان حق ویزدان را دارند.

ماخوشحالیم که یاران خود راپیدا کردید. روزی که کنگره 60 آغاز شد خوب یکی بود یکی نبود بود دیگه، این است که کسانی نبودند وخوب کسانی که در مرحله اول آمدند وارد این مسئله شدند بعد از مدتی یکی یکی از گردونه خارج شدند. چون آن موقع روش درمان DST کاملاً" جا نیفتاده بود. الان هم مرکزی یا جایی یا لژیونی بخواهد شروع به کار بکند شاگردهاش حداقل یک سال دیگر به نتیجه می‌رسند فوری این نیست که امروز که لژیون تشکیل داد به رهایی برسند یک شهری که کنگره 60 در آن شروع می‌کند لااقل یک سال تا یک سال ونیم طول می‌کشد که محصولاتش به تولید برسند به هر حال برای این که این کار به نتیجه می‌رسید باید آن یاران آن دوستان آن کسانی که بلد کار هستند آنها پیدا می‌شدند وپیدا شدند واگر پیدا نمی‌شدند کار به نتیجه نمی‌رسید چون انسان هیچ وقت به تنهایی قادر نیست کار انجام بدهد آنهایی که خیال می‌کنند به تنهایی می‌توانند کار انجام بدهند آنها سخت سخت در اشتباهند.

اینجا وقتی یک کاری شروع می‌کنی باید خیلی حساب شده حرکت بکنید اول انسان باید از آن جایگاهی که هست بکند والنازعات قرقا مثلاً"از آن جایگاهی که هست بکند بعدش حرکت بکند ارتباطات را برقرار بکند بعد از آن باید حرکت بکند وسابعات سبعا بع از آن از افراددیگر سبقت بگیرد وسابعات سبعا سبقت گرفتن از انسانهای دیگر، وقتی که این کار را انجام داد آن موقع والمدبرات امرا، حالا تبدیل به یک مدیر مدبر می‌شود باید این فرایند انجام می‌شد ویک پله‌هایی هست که باید حتماً" انجام می‌شد.

تکامل در جمع بوجود می‌آید ما نیروی جمع را نمی‌توانیم ندیده بگیریم ما هیچ وقت نمی‌توانیم بگوئیم که نه ما به هیچ کس نیازی نداریم، اگر کسی بگوید من به هیچ کس نیازی ندارم معذرت می‌خواهم آن فردی جاهل وابله ای است چون اگر یک نگاه به نوک پا تافرق سرش بکند می‌بیند همه‌اش نیازمند دیگران است از آن کفشی که پاش است جوراب، لباس، پیراهنش، هر قسمتی که نگاه می‌کند همه‌اش نیاز به دیگران است. می‌گوید نه پولش را می‌دهد خوب پول یک قرارداد است یک کاغذ است یک حواله است که شما انجام می‌دهید وقتی غذا نباشد تو خروارها پول داشته باش چکار می‌توانی بکنی. شما اگر یک جا در سرمای کشنده گیر بکنید ودوگونی دلار داشته باشید دلارها را همه آتش می‌زنید بخاطر نجات جانت. پس این مسئله که بگوئید ما به هیچ کسی نیاز نداریم این اشتباه است انسانها همه به هم به همدیگر نیاز دارند وتمام قسمت‌های حیات همه به هم بستگی دارد به هر قسمتی نگاه کنید وسایلی که ما استفاده می‌کنیم وغذاهایی که می‌خوریم همش نیاز به دیگران است ولی چیزی که اینجا مهم است: اندوه مانند یک سنگ بسیار بزرگ در ژرفای اقیانوس دفن می‌کند.

شما یک سنگ بزرگ را توی اقیانوس بیاندازید می‌رود ته اقیانوس، ته استخر، ته رودخانه. ته اقیانوس اگر هزار کیلومتر اقیانوس عمقش باشد این سنگ عظیم می‌رود ته و می‌گوید غم واندوه همین کار را می‌کند انسان را دفن می‌کند مثل سنگ بزرگ در اعماق انسان را دفن می‌کند.

به قول یکی می‌گفت خطر همیشه در کمین است در تقاطع وسیعش همیشه خطر است خطر یک چیز واقعی است، هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد ولی وحشت چی؟؟؟ وحشت واقعی نیست. وحشت تفکرات ماست اندیشه ماست همان جمله که می‌گفتیم: لحظه دشواری دشوار نیست یادآوری آن دشواری دشوار است. یکی می‌رود بیمارستان می گویند شما یک سال دیگر می‌میری آن لحظه‌ای که یکسال دیگر می‌میرد آن لحظه دشواری نیست آن لحظه آدم یا خواب است یا بیدار یا می‌میرد یا زنده است لحظه خاصی نیست ولی این که از الان تا یکسال بعد در ظرف این یکسال همش اون را تجسم سرطان وتجسم مرگ در ذهنش میاد نوعی از توهم است می‌تواند در افکار واندیشه خودش وحشت بسیار عجیب بوجود آورد می‌تواند وحشت بوجود نیاورد. آن وحشت ساختارفکری ماست از یک قضیه‌ای.مثلاً"ترس اینکه من در زندگی تنها بمانم این آدم را می‌کشد آدم را مالیخولیایی می‌کند می‌تواند خیلی وحشتهای عجیب وغریب بوجود آوورد. دقیقاً"حکایت مولانا که می‌گوید:

یک گاوی بود در یک مرغزاری که صبح تا شب علفهای سرسبز وخرم را می‌خورد شب که می‌شد فربه وچاق وشب که می‌خواست بخوابد شروع می‌کرد به غصه خوردن که اگر فردا صبح علفها نباشد من چکار کنم باز تا صبح از غصه لاغر می‌شد صبح دوباره علفها را می‌خورد چاق می‌شد وشب غصه می‌خورد لاغر می‌شد بعضی آدمها عین همین هستند 30،40،50 سال عمر کردند وگذراندن ولی افسوس وغم آینده را می‌خوردند وحشت می‌کنند این وحشت تبدیل به بیماری می‌شود تبدیل به مالیخولیایی می‌شود تبدیل به افسردگی می‌شود تبدیل به اضطراب می‌شود تبدیل به زود پیر شدن می‌شود عدم اعتماد به نفس می‌شود پس آن وحشت ما مثل سنگ بزرگ دفن می‌کند اتفاقات همیشه می افتد حتی ممکن است ما عزیزترین کس ودوستمان را از دست بدهیم موضوع این است که ما چطوری به این قضیه نگاه کنیم می‌تواند این قضیه ما را پیر وفرتوت ودرب وداغون کند می‌تواند نه اصلاً"این طوری نباشد این تفکرات ذهنی ماست که ما از یک موضوعی چقدر می‌توانیم وحشت بوجود بیاوریم وچقدر بترسیم این توی تفکرات ماست این واقعی نیست این که لحظه دشواری دشوار نیست، یادآوری دشواری دشوار است؛ ما می‌توانیم با افکار واندیشه خودمان یک مسئله را بسیار وحشت انگیز کنیم می‌توانیم نه یه خورده‌ای نرمترش کنیم انعطافش بیشتر بدهیم.

ما آئینه ذهن را می‌توانیم همه جور بچرخونیم یعنی می‌توانیم از آن شرایطی که داریم لذت ببریم وبگوئیم خوب است توکل به خدا شاید خواست خدا بوده، شاید این جوری بوده می‌توانیم باعث آئینه دق ما باشد بنابراین اینجا اندوه است اندوه هم که بخواهد بوجود بیاید باعث تفکرات اندیشه ماست.

یه موقع انسان بتواند تسلیم بشود البته کارسختی است تصمیم درست، البته با کاهلی وتنبلی منظورم نیست منظورم این است که به یک نقطه‌ای باید برسی مثلاً"دستگیری وبازداشت خود جناب مهندس، در برابر بعضی از وقایع یا ناملایمتها باید بگوئیم دیگر هر چی خدا بخواهد حالا در تمام شئونات زندگی باید سعی وتلاش بکنیم آنجا که نشد، نشد دیگه پس غم واندوه می‌تواند ساختار ذهنی ما باشد که یه ذره ما می‌توانیم نگاه کنیم به آن غم واندوه.

یک جمله بسیار بسیار زیبایی در گذشته داشتیم که:

 غم بزرگ انسان را می‌تواند به دو درجه بالاترین نقطه یا پائین ترین نقطه الهی سوق دهد. از غم انسان دو نتیجه می‌گیرد:

1-نتیجه مثبت: اکر مثبت نتیجه گرفت برده است.

2-نتیجه منفی: اگر نتیجه منفی گرفت باخته است.

(مادر مسابقات ورزشی می گوئیم یا می‌بریم یا می‌آموزیم اگر از مسابقات درسی بگیریم برنده‌ایم.)

پس وحشت واندوه یک ساختار فکری است که ما می‌توانیم آن را تغییر بدهیم. می‌توانیم با مثبت نگری این را بررسی کنیم یکی به ما ظلمی می‌کند می گوئیم ولش کن متوجه نیست می‌توانیم پیان را بگیریم نه من باید حتماً"حالیش کنم. می‌توانیم ولش کنیم.

یک قاضی آگاه ودرست می‌داند کی باید فرمانش را بدهد ودستورش را بدهد گاهی اوقات فرمان ودستورش را نمی‌دهد و می‌گوید واگذار می‌کنم به خداوند در بعضی قسمتها، منتها عمل سالم است که یک جا ببخشید یک جا فرمان بدهیم یک جا فرمان ندهیم متفاوت است. یعنی واگذار می‌کند به خداوند ومی گوید خداوند خودش تصمیم گیری می‌کند خداوند هم تصمیم می‌گیرد الله سریع الحساب هر کسیتو مسیر کج راه برود خود خداوند آن را به جزایش می‌رساند حالا خود خداوند نیست که، کسی که پایش را کج گذاشت گوشش را بکشد آن پای کجی که کسی می‌گذارد باعث می‌شود بخورد زمین، باعث سقوطش می‌شود، باعث می‌شود از تعادل خارج شود وبیفتد زمین. این یک قانون است قانون الهی است همان که ذره‌ای، مثقالی عمل شر انجام بدی عمل خیر انجام بدی جزایش را می‌بینی این همین است. پس بعضی اوقات یکسری مسائل است ما تصمیم گیری نمی‌کنیم می گوئیم رها کنیم در یک قسمتهایی واگذار می‌کنیم به خداوند.

استاد:

 بایستی بگوئیم که آزاد شدگان از تاریکی نزد ما هم بسیار هستند (باهمین متد DST نزد آنها هم رها شده‌اند) ودیگر نمی‌خواهند برگردند شاید در آینده شما در کره زمین از ساکنینش کاسته شود تا به تعادل برسد.

در آینده از ساکنین زمین کاسته می‌شود باید کاسته شود تا به تعادل برسد الان زمین از تعادل خارج شده است مثلاً"گازهای گلخانه‌ای، استفاده بی رویه آبهای زیرزمینی، ذوب شدن یخچالهای ویخها، تبدیل جنگلها به ساختمان سازی، در آینده احتمال بسیار زیاد است که جمعیت متعادل می‌شود میاد به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر جنگلها را نابود نکنند چون اگر با این وضعیت پیش برود مشکل بحرانهای متعدد دارد مثلاً"بحران آب.

استاد:

و اما در کنار شما هم هستم واز آن مراسم شما هم برای برنامه‌های خود همواره بکار می‌گیریم، فرمانروایان زمان آنانی نیستند که از بین می‌برند بلکه آنانی هستند که می‌سازند اگر چه اندک باشد.

آدم‌ها به طور کلی به سه گروه تقسیم می‌شوند مثل مثلث، که این مثلث همه جا صادق است همیشه مثلث یک قانون است هم در ریاضیات هم در مطالب مثلاً"در کتاب خودمان چشم، گوش، قلب سمع وابصار وقلوبهم یا فؤاد پس مثلث یک قانون است.

انسان‌ها سه گروه هستند:

1-فرمانروایان زمان: که در مقابل می‌سازند تولید می‌کنند آبادانی می‌کنند تخصص آنها آبادانی است مثل نیروهای مثبت، نیروهای الهی، نیروهای سازنده، نیروهای روشنایی.

2-نابودکنندگان زمان: نیروهای تخریبی وباز دارنده که تخصص آنها نابودی است. نیروهای اهریمنی تاریکی ویران کننده.

3-وسطی، خنثی: نیروهای خنثی هستند نه اینوری هستند نه اونوری اصلاً" متوجه داستان نیستند اصلاً"تو باغ نیستند.

فرمانروایان زمان که می‌سازند چند جهت دارند:

1- (خود) فرمانروایی بسیط باشد ساده باشد: آن فرمانروایی است که شخص برخود دارد همان رسیدن به فرمان عقل است رسیدن به خود، فرمانروایی برخود.

آیا برخود هم باید فرمانروایی کنید؟؟؟ بله همان فرمان عقل همین است.

آیا می‌توانیم شهر وجودی خودمان وخودمان را اداره کنیم؟؟؟ بله ولی کار سختی است

 گر برسر نفس خود امیری مردی

2- (مرکب) فرمانروایی مرکب: فرمانروایی برخانواده باشد فرمانروایی بر لژیون بر یک شعبه بر یک کارخانه بر یک روستا باشد بر یک شهر باشد فرمانروایی مرکب از دوتا شروع می‌شود تا می‌رسد به یک کشور.

3- (موضوع) موضوع فرمانروایی: انسان موقعی که فرمانروایی می‌کند یک موضوع دارد مثلاً"معلم فیزیک، فرمانروای فیزیک است دستور فیزیک می‌دهد. در لژیون فرمانروایی راهنما فقط در لژیون است که چه بخوانند چه نخوانند در مسائل عاطفی شغلی خانوادگی آنها فرمانروا نیست.

پس فرمانروایی یک موضوع دارد وما هر جا از آن موضوع آن فرمانروایی خارج بشویم زدیم به کوچه علی چپ یا جاده خاکی یعنی ما از فرمانروایی سوء استفاده کردیم واین شاید ندانسته باشد یک راهنما لژیون در قسمت مواد، کاهش مواد ودرمان اعتیاد فرمانش نافذ است ولی اگر آمد در مسائل خانوادگی شغلی دخالت کرد این از فرمان خودش ندانسته مرتکب خطا شده است وخارج شدن از فرمانروایی خود، نتیجه می‌شود تخریب وجزء نیروهای مخرب ونابودکننده مثلاً" راهنما در مواد عمل کند وحکم کند نیروی الهی، نیروی مثبت ولی اگر رفت در کار اقتصاد شاگرد دخالت کرد آنجا تبدیل می‌شود به فرمانروای تاریکی جزء نیروهای تاریکی.

فرمانروایان زمان یعنی در زمان، در زمین ودر جهان فیزیکی یعنی ما اگر ما برویم در جهان پس از مرگ یا جهانهای دیگر آنجا داستانش فرق می‌کند چون آنجا بی زمانی است وزمان یک مفهوم دیگری دارد اینها مال مسئله حیات وزندگی ماست.

از کفر تا ایمان یک مو فاصله است یعنی ما می‌توانیم در آن واحد که یک انسان مثبت که در جهت فرمانروایان زمان کسانی هستیم که می‌سازیم وتولید می‌کنیم گرچه اندک باشد (مثلاً"کفش دوز که کفش می‌دوزد آن هم جزء فرمانروایان زمان است ولی کوچک وبزرگ دارد) تبدیل به فرمانروایان تاریکی بشویم.

هستی این جوری پیش می‌رود که حتی حیوانات هم جزء نیروهای تولید کننده هستند یعنی انسانها وهمه موجودات جزء تولید کنندگان هستند وجزء فرمانروایان زمان هستند ونیروی سازنده هستند. کلاً"همه موجودات دارند این کارها را انجام می‌دهند تا زندگی وهستی در گردش باشد پس ببینید ما چکاره هستیم خارج شدن ما از مسیر خیلی خیلی ساده است ممکن است ما از یک نیروی سازنده تبدیل به یک نیروی ویران کننده بشویم از یک نیروی الهی تبدیل به یک نیروی اهریمنی بشویم خیلی ساده است این نیست که انسان اگر به یک مرحله بالایی از معنویات رسید دیگر خراب نشود ممکن است خراب بشود بنابراین باید خیلی مواظب باشیم.

استاد:

یزدان پاک در تمام ابعاد به همه انسانهایی که به کارهای شایسته ادامه می‌دهند توان وقدرت می‌بخشد واگر هم قدری دیر شد شما می دانید که چکار باید بنمائید.

این وعده خداوند دروغ نیست مطمئن باشید جوجه را آخر پائیز می‌شمارند آنهایی که این فرامین را زیر سئوال می‌برند ببینید به کجا رسیدند چیزی که وجود دارد وچیزی که ما باید بهش برسیم وچیزی که ما باید بهش بفهمیم این است که وعده‌های خداوند دروغ نیست یعنی ممکن است خیلی خیلی مقام مذهبی بالایی داشته باشیم ولی این را درک نکنیم یعنی باورش نکنیم. پس بنابراین مطمئن باشید که کسانی که کار خوب انجام می‌دهند خداوند کمکشان می‌کند.

اگر دیر شد شما می دانید چکار کنید باید صبر کنید فصبر صبرا"جمیلا صبرکنید صبرشایسته. وخیال نکنید اگر برگشتید فوری همه چیز درست می‌شود این خبرها نیست شما باید بازگشت کنید توبه کنید، توبه یعنی بازگشت یعنی اون راهی را که رفتی اون راه را برگردییعنی اگر صدمتر رفتی توی چاه باید صدمتر برگردی. باید مسیری را که رفتی برگردی. حالا تا الان کار بد کردی حالا بازگشت کردی فوری خداوند من را مورد حمایت قرار نمی‌دهد، یه موقع می گویند خدا کند خدا ما را به خودمان واگذار نکند اگر بکند خودمان، خودمان را نابود می‌کنیم.

استاد:

دوست خوبم اکنون من در این هنگامه بازار خوب می دانم که دشوار است و همین مسئله تو را سخت‌تر واستوارتر می‌سازد تا سپیده دم دیگری آغاز بشود، همسفر شما صبر شما می‌باشد که بیش‌تر هم به شما اشاره شد.

بله این راهی که داری می‌روی این راه دشواری است ولی این مسئله تو را باعث می‌شود که تو سخت‌تر واستوارتر بشوی وقتی در مسیری مشکلاتی پیش می‌آید این مشکلات دارد ما را می‌سازد وقتی ما می‌خوریم زمین باید خودمان بلند بشویم تا بلند شدن را یاد بگیریم.

 یکی از همسفرهای ما صبر ماست که بهترین است.

 

استاد:

پدر پیامی دارند واین برای شما می‌باشد که بکار بندید، می گویند که اینطور انجام قوانین الهی ضرورت دارد وبرای ادامه وتداوم کلام خداوند را آنگونه که فرمان داده شده انجام بنمائید تادر برابر آنچه که قرار می‌گیرید حرف خداوند مانند شمشیری برنده باشد.

مهم‌ترین مسئله انجام واجرای قوانین وفرامین الهی است یعنی تسلیم در برابر خداوند، که قوانین الهی وقتی که جزء فرمانروایان زمان بودی می‌شوی جزء صالحین، صدیقین، صاحبان خرد و اینها، این یعنی رفتن به طرف فرامین الهی و نیروهای نابود کننده می‌شوند مفسدین، مکذبین، متففین.

انسان وقتی که مطالبی را بداند وبه یک مسئله‌ای آگاه باشد ودانش را داشته باشد علم ودانش را در مقابل آن موضوع داشته باشد و در مورد آن موضوع وقتی که علم ودانش را داشته باشد یعنی در جهت قوانین الهی باشد یعنی قوانین الهی خارج از علم ودانش نیست پس علم و دانش قوانین الهی و قوانین الهی یعنی علم ودانش. اگر کسی به آن علم ودانش برسد دیگر دروغ نمی‌گوید کم فروشی نمی‌کند اگر انسان به آن علم ودانش برسد وقوانین الهی را درست اجراء کند در کلامش قدرتی خداوند قرار می دهدکه کلامش روی انسانها نفوذ پیدا می‌کند واثر می‌گذارد واین موقعی می‌تواند باشد که به آن مرحله رسیده باشد؛ علم ودانش باشد قوانین باشد قوانین الهی باشد وقتی که درست باشد وصادق باشد آن وقت کلام مثل شمشیر برنده است روی همه چیز اثر می‌گذارد.

استاد:

دوستان می‌خواهند تا در مقابل خیل سواران بی لگان شما را واکسینه بنمایند. شما را در مقابل هجوم سواران بی لگان مثل ماشینهای بی ترمز واکسینه بشویم وما همه می‌خواهیم واکسینه بشویم با کوچکترین تبی نمیریم نلرزیم باکوچکترین مسئله‌ای آشفته نشویم بهم نریزیم.

قصد من در کنگره 60 همین است جهان بینی‌مان همین است می‌خواهیم مسائل را بدانیم آگاه باشیم من نمی‌خواهم شما را دیندار بکنم می‌خواهم بگم اگر دین وقوانین الهی را انجام بدهید انسانهای خوشبختی خواهید شد به آرامش وبه صلح می‌رسید به نفعتان است.

استاد:

دوست عزیز ما لوئی می گویند میکروبها را نمی‌شود با چشم دید، بایستی مسلح باشید به عدسی بسیار قوی.

این تمثیل این استکه: شما بعضی نیروها را نمی‌توانی ببینید شما میکروب را نمی‌توانی ببینید لنز خیلی خیلی قوی می خواد شاید یکی دوستتان باشد ولی بدخواه شما باشد باید نفوذ کنید تا تشخیص بدهید یا شاید عزیزانتان که دشمن شما باشند شما تشخیص نمی‌دهید پس نیروهای نابودگر ویران گر گاهی اوقات دیده نمی‌شوند.

استاد:

آیا می‌توانید حدس بزنید که چه می گوئیم؟؟؟ بله قابل حدس است. همیشه علفها پاکیزه نیستند زیرا هم از سطح می‌نوشند هم از جرفا.

انسان‌ها هم همین طورند ممکن است صور پنهانشان یک چیز دیگر باشد وصور آشکارشان یه چیز دیگری باشد صبح تا ظهر علمدار حسین هستند از ظهر به بعد طبال یزیدند.

استاد:

همیشه همه انسانها باید بگویند آن جور باید وشایدند اینطوری نیست اگر چنین فکری بکنید باید توش تعمق بکنید زیرا هم از سطح می‌نوشند هم از جرفا.

 موفق باشید بدرود.





نوع مطلب : متن سی دی های جهانبینی، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات