همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
چهارشنبه 28 بهمن 1394 :: نویسنده : همسفر افسون
به نام دوست در ابتدا استاد مطالبی در خصوص تعهد و نظم در وبلاگ
نویسی لژیون مطرح فرمودند. از امروز شال استاد بسته شد و این بدان معناست
که امکان گرفتن عضو جدید در لژیون ما وجود ندارد تا وقتی که افرادی که شال کمک
راهنمایی گرفته اند و نیز افرادی که در آزمون کمک راهنمایی قبول شدند، از لژیون
خارج شوند. استاد در ادامه فرمودند: تمامی رهجوها برای
راهنمایشان حکم فرزند را دارند. احساس من نسبت به تک تک شما مانند احساس مادر به
فرزندش می باشد. هنگامی که هر یک از رهجوهای من کمک راهنما می شود و لژیون خودش را
تشکیل می دهد، رهجوهای او مانند نوه های من هستند. من خیلی خیلی از این رویداد
خوشحالم. هفته ی قبل شاهد صحنه ای بودم که برایم بسیار
لذت بخش بود: راضیه در مجاورت لژیون ما نشسته بود و آماده بود که رهجو بپذیرد.
زهرا بدون این که حرفی بزند، چیدمان صندلی های روبه روی راضیه را طوری مرتب کرد که
راضیه دیده شود و تازه واردین متوجه شوند که لژیون او آماده ی پذیرش عضو است. این
خیلی حس خوبی است که زهرا به خواهر لژیونی خود توجه کامل دارد. دیروز هم راضیه با خوشحالی نزد من آمد و با
صدایی که شادی در آن موج می زد گفت: خانم الهه، ریحانه( خواهر لژیونی دیگری که
همزمان با راضیه لژیون تشکیل دادند) رهجو گرفته است! امیدوارم که هردوی این عزیزان
لژیون های پرباری داشته باشند. استاد خطاب به همه ی اعضا فرمودند: من 18/12/91
لژیونم را تشکیل دادم و تنها یک سال دیگر این لژیون در اختیار من است و بعد از آن
هر تصمیمی که آقای مهندس دژاکام بگیرند، به روی چشم خواهم گذاشت. ما باید ببینیم
در حین آموزش می خواهیم چه کاری انجام دهیم. آرزوی من این است که تک تک شما، کمک
راهنما شوید چون تا وقتی که به این جایگاه نرسید، لذت زندگی را به طور کامل نمی
چشید. برای من خیلی لذتبخش است وقتی که رها، محدثه، محمد طه یا ابوالفضل (فرزندان
خردسال اعضای لژیون) روی پای من می نشینند. خیلی حس و حال خوبی است که این بچه ها
با من احساس غریبی نمی کنند و مرا دوست دارند. بچه هایی که در این محیط پرورش می یابند قطعا انسان های سالم و
بزرگی خواهند شد. من از همه ی شما دعوت می کنم که برای لذت خودتان حتما سعی کنید
که کمک راهنما شوید تا این لذت را بچشید و این حس خوب را درک کنید. استاد در مورد پیوند محبت این چنین فرمودند: در
کنگره پیوند محبت بین تمامی اعضا جاریست، از بنیان کنگره، دیده بان ها، مرزبان ها
و همه و همه با عشق و محبت به دیگران خدمت می کنند. مهرورزی و محبت یعنی کنگره ی
60. کجا می توانیم چنین پیوندی را ببینیم؟ شاید بسیاری از ما بعضی از افراد فامیل
را یک سال نبینیم و دلمان تنگ نشود اما اگر یکی از شما یک هفته به کنگره نیاید، من
به این فکر می کنم که چرا نیامده؟ نکند برایش اتفاق بدی افتاده و...! برای این که
ماندگاری خود را در این فضای استثنایی افزایش دهید، سعی کنید که کمک راهنما شوید.
خوش به حال کسانی که برای خودشان خدمت می کنند و خوش به حال ما که از این پیوند
محبت در کنگره، برخورداریم. این پیوند فقط با حرکت درست و در راه درست و با حس
درست به دست می آید. همسفر الهه: من وقتی که در آزمون کمک راهنمایی
قبول نشدم، اشکم جاری شد اما وقتی یکشنبه به کنگره آمدم و خانم الهه را دیدم که به
بچه هایی که قبول شدند، تبریک می گفتند، برای خواهران لژیونی ام که قبول شده بودند
خیلی خوشحال شدم، ناراحتی ام را فراموش کردم و از فردای آن روز کتاب عشق را
برداشتم و شروع به خواندن کردم تا خود را برای امتحان سال بعد آماده کنم. آقای
مهندس در یکی از سی دی ها می فرمایند که هرکس می خواهد قبول شود باید از همین
امروز شروع کند. همسفر افسون: من همیشه خودم را آدم مهربانی می
دانستم اما آنچه در مورد پیوند محبت در کنگره دیدم و درک کردم، حس بسیار متفاوتی
بود! قبلا افرادی را که با آنها مشترکاتی داشتم، مثلا علاقه ی مشترک یا سلایق
مشترک خیلی
دوست داشتم ولی حس محبتی که اینجا در من ایجاد شد، قبلا تجربه نکرده بودم. با این
که با تمام وجود آرزو داشتم که در آزمون کمک راهنمایی قبول شوم، وقتی از دوهفته ی
قبل متوجه شدم که باید برای کارآموزی، به لژیون های دیگر بروم، آنقدر دلم برای تک
تک بچه های لژیون خودمان تنگ شده بود که اندوهم قابل وصف نیست. قبلا تصور می کردم
که تحمل دوری از خانم الهه برایم بسیار طاقتفرسااست اما از هفته ی قبل که اینجا
نبودم فهمیدم که برای تک تک خواهرانم در این لژیون دلتنگم. همسفر فاطمه: به خودم تبریک می گویم چون امسال
بعد از چهارده سال زندگی با مسافرم، برای اولین بار صبح به او زنگ زدم و روز
ولنتاین را تبریک گفته و به او ابراز عشق کردم. بعد از چند دقیقه پیامک پر احساسی
از او دریافت کردم. حس بسیار خوبی بود! همکارم به من گفت چقدر خوب است که برخلاف
گذشته که گویی هیچ علاقه ای به همسرت نداشتی، اخیرا علاقه ات را به شکل های مختلف
به او نشان می دهی. گفتم احساس می کنم چند قدم به جلو حرکت کرده ام! همسفر مهری: به یاد می آورم که شبی با خانواده
از بیرون به منزل مراجعت کردیم. وقتی به نزدیکی منزل رسیدیم متوجه شدم که مسافرم
دارد سعی می کند که با کلید منزل خودمان، درب منزل همسایه را باز کند! آن زمان او
مصرف کننده ی شیشه بود و متوجه نشده بود که درب منزل همسایه را می خواهد باز کند!
با عجله خود را به او رساندم و او را به درون خانه ی خودمان هدایت کردم. الان مصرف
شربت اوتی او به میزان یک گرم سی روز رسیده است. پریروز نگاهش می کردم، چهره اش و
حالش خیلی خوب شده و هیچ شباهتی به آن فردی که درب خانه را اشتباه گرفته بود،
ندارد! خدا را خیلی شکر می کنم که امروز حالش بسیار خوب است. همسفر مهری چنین ادامه دادند: هرچه پسرم را برای
شرکت در ورزش کنگره تشویق می کردم، بی اثر بود تا این که هفته ی گذشته به او گفتم
اگر صبح جمعه در ورزش شرکت نکنی و جریمه شوی، باید خودت جریمه را بپردازی! وی با
انگیزه ی نپرداختن جریمه به پارک رفت اما هنگامی که به منزل بازگشت حالش بسیار خوب
بود و افسوس می خورد که چرا زودتر ورزش را شروع نکرده است. خانم الهه: من به همه ی دیده بان ها، مخصوصا
خانم آنی عزیزم این هفته را تبریک گفته و دستشان را می بوسم و ادای احترام می کنم.
این توضیح لازم است که بدانید دیده بانی جایگاهی است که اگر تو بخواهی، به تو نمی
دهند چون جایی است که اگر بدون توجه به رسیدن به این جایگاه، خدمت کرده باشی و
ظرفیت آن را داشته باشی، انتخاب می شوی. نه به قصد رسیدن به جایگاه دیده بانی بلکه
به منظور خدمت، همه گونه تلاشی کرده باشی. در این صورت آقای مهندس و اعضا می بینند
و تصمیم می گیرند. همسفر ثریا: من هر هفته دستور جلسه را می نوشتم
و قبل از حضور در جلسه از دخترم می خواستم که دوسطر در مورد دستور جلسه برایم
بنویسد تا مشارکت کنم. هر هفته هم دستم را برای مشارکت بلند می کردم اما وقت به من
نمی رسید! دو روز گذشته به جایگاه و وظایف دیده بان فکر می کردم و تیزبینی این
عزیزان، عقاب را به ذهنم متبادر می کرد. روز گذشته بدون این که مثل هفته های قبل،
مطلبی آماده داشته باشم، مشارکت کردم! در مورد موضوع عشق باید بگویم که از تاریخ بهمن 93
تصمیم گرفتم که به طور منظم در جلسات کنگره شرکت کنم. سال گذشته موفق نشدم که برای
تبریک عید به حضور آقای مهندس بروم. امسال اما از یک ماه قبل برای تهیه ی لباس
سفیدی که در آن روز می خواهم بپوشم اقدام کرده ام و مدام به این فکر می کنم که
وقتی به حضورشان شرفیاب شدم، چه بگویم؟! همیشه می خواهم که عشق و محبتی که نسبت به
کنگره و دوستانم در اینجا دارم، ابراز کنم و خدا را شکر می کنم. همسفر ابوالفضل کوچولو: آقای مهندس را خیلی دوست
دارم.خانم الهه را هم خیلی دوست دارم. همسفر ثریا در مورد دستور جلسه ی امروز(سی دی
سم): آقای امین می فرمایند در ابتدا اینگونه نبود که افراد به کلینیک مراجعه کرده
و شربت اوتی مورد نیازشان را بگیرند اما در سال های گذشته در این زمینه کارهایی
صورت گرفت که خیر و برکت زیادی داشت. تا قبل از سال 86 رابطه ی خوبی بین کنگره و پزشکان وجود نداشت
اما از آن موقع به بعد تعامل خوبی ایجاد شد و اتفاق خوبی که افتاد این بود که شربت
او تی توسط کلینیک ها به افراد درحال درمان داده شد. ابتدا این کار به صورتی
آزمایشی انجام شد و به صورت سند اثبات شد. از ویژگی های روش استفاده کنگره این است
که به مرور دوز آن کاهش می یابد و چون مقیاس مصرف، میلی گرم است، دقت آن بسیار بالا
است. این اندازه گیری دقیق در مورد اپیوم(تریاک) ممکن نیست چون خلوص آن یکسان
نیست. اتفاق خوب دیگر، نزدیک شدن جامعه ی پزشکی به کنگره بود و اینک در روزهای
جمعه، لژیون پزشکان با نگهبانی آقای مهندس تشکیل می شود. خیر و برکت این لژیون بسیار
است که یکی از آنها انجام گرفتن تحقیقات علمی است. ارایه ی شربت او تی توسط کلینیک
ها باعث می شود که ارتباط فرد درحال درمان با موادفروشان نیز قطع شود. هر انسانی در درون خود دنیایی دارد. در کلام
الله شریف گفته شده است که اگر می خواهید یاد بگیرید باید به آفریده ها توجه کرده
و از آنها استفاده کنید. هر چیزی که در پیرامون ما هست، به نوعی در درون خود ما هم
وجود دارد. خداوند وقتی در مورد احیای مردگان صحبت می کند،
می فرماید به زمین خشکی نگاه کنید که چیزی در آن وجود ندارد و شما در آن دانه می
کارید و زمین سرسبز می شود و گیاهان و جانوران در آن زندگی می کنند. این زمین همینطور
که سرسبز شده، می تواند دوباره خشک شود و تبدیل به بیابانی بی آب و علف و عاری از
حیات شود. انسان ها مثل زمین دوباره زنده می شوند. زمانی که فردی مصرف کننده ی مواد مخدر می شود،
در واقع خود را از چرخه ی حیات خارج کرده و مثل زمین بی آب وعلف می شود. همسفر مریم: آقای امین در این سی دی سم می
فرمایند: باران عامل حیات است و محبت هم مثل بارانی است که اگر به سرزمین وجودی
شخصی ببارد، آن را سرسبز می کند و اگر از کسی دریغ شود، خشک می شود. زمینی که خشک
باشد فقط زیستگاه مار و عقرب است. مارهایی که در کویر هستند کشنده اند. بعضی افراد وقتی با ما صحبت می کنند به ما انرژی
می دهند اما در حرف های برخی دیگر از افراد، وجود سم را حس می کنیم! تفاوت آنها در
درونشان است. نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||