همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 
جمعه 30 بهمن 1394 :: نویسنده : شهرزاد بصیری

دانایی درست رابطه ی مستقیم داره با آرامش و آسایش و نادانی درست نقطه مقابل جهالت و رنج و عذابه این دوتا نقطه مقابل همدیگه قرار دارن.

به نام خدا

متن کامل سی دی دانایی مردمان (مهندس دژاکام )  

مثل اینکه خداوند سرزمین مارو مورد رحمت قرار داده، الحمدالله همه جا باران می یاد شاید اوضاع و احوال کم آبی یک مقداری برطرف بشه.

امروز میخواستم یکم راجع به دانایی صحبت کنم یعنی دانستن،یک نفر داشت آب میخورد، خوابیده لب جوی آب دراز کشیده بود سرش رو کرده بود توی جوی آب داشت آب می خورد یکی بهش گفت خوابیده آب نخور عقلت کم میشه گفت:عقل چیه؟گفت:تو نه بخور تو مشکلی نداری .

دانایی ارتباطی داره یا نداره ما کاری با اون نداریم، قدیما بعضیا می گفتن خوش بحال اون کسی که نمی داند و با کمال عذر بعضی ها می گفتن که خوش به حال کسی که کُره خر به دنیا میاد و خر از دنیا می رود البته خر حیوان نجیب وشریفی است توی ضرب المثل اینطوری بیان میکنه این حرف، حرف درستی نیست، حرف صحیحی نیست اونها می خوان بگن که ما آدم های خیلی دانایی هستیم و چون آدم های دانایی هستیم خیلی رنج می کشیم خیلی اذیت می کشیم خیلی عذاب می کشیم و اون هایی که انسان های نادانی هستند جاهلن آنها چون نمی دانند رنج نمیِ کشند، عذاب نمی کشند،در صورتی که اصلا اینطوری نیست دانایی درست نقطه رابطه مستقیم داره با آرامش و آسایش، و نادانی درست نقطه مقابل جهالت و رنج و عذابه، این دوتا نقطه مقابل همدیگه قرار دارن.بنابراین امکان نداره ، فرد دانا ممکنه در یک ساعتی در یک شرایطی در یک وضعیتی خوبی در یک مشکلی قرار بگیره چون تمام انسان ها ممکنه در مشکلات قرار بگیرند این نیست که زندگی بخواد یکنواخت باشه و همیشه پیروزی و خوبی باشه.

همیشه برای انسانها فراز و نشیب هست برای همه انسان ها این قضیه هست ولی نمی تونیم بگیم که هرکس که دانا هست دارای رنج و عذاب هست، نه این طوری نیست توجه بکنین که ما دانایی رو با سواد اشتباه نگیریم ممکنه خیلی از انسانها با سواد باشن و در یک رشته تحصیلی با مدرک تحصیلی با درجه تحصیلی دکترا هم داشته باشن ولی با کمال شرمندگی ممکنه بعضیاشون خیلی هم بی شعور باشن و خیلی هم کم شعور باشن یا خیلی هم بی معرفت باشن و خیلی هم جاهل و نادان باشن،

 بنابراین درس خواندن در یک رشته تحصیلی خاص به این مفهوم نیست که دانایی به صورت عام باشه ممکنه یکی در قسمت مثلأ فرض کنیم شیمی خیلی اطلاعات و آگاهی زیادی کسب کرده باشه تازه به آخرش هم نرسیده چون توی علم هیچکس به آخر قضیه نمی رسه ولی در بقیه مسائل ممکنه انسان چیزی نباشه،آگاهی نباشه،انسان مردم داری نباشه،نتونه با اجتماع زندگی کنه ،نتونه مردم داری کنه،نتونه با دیگران زندگی کنه،زیست بکنه،

بنابراین مسئله ی نادانی نمی تواند باعث افتخار باشه ما بگوییم که بله دانستن دانایی چیز خوبی نیست و هر چه انسان جاهل تر باشه بهتره، نه همانا گفتیم که خداوند مارو ازدست جهل خودمون نجات بده واقعأ مطلبی که هر روز ما بیشتر به اون پی می بریم چون انسان خودش با دست خودش مسائل و مشکلات رو خودش به وجود میاره حالا ممکنه گاهی اوقات مشکلات از جایی دیگه به وجود بیاره اگر دانا باشه با صبر و شکیبایی اون ها رو تحمل می کنه ممکنه کسی دانای دانا باشه یک مرتبه تصادف کنه ماشین بزنه قطع نخاع بشه این اتفاق ممکنه بیفته انسان هم بستگی به تقدیر داره ،تقدیر چنین است ولی باز اگر اون دانا باشه اون قطع نخاع بودن رو تحمل میکنه و میگه خواست خداوند و یا جور دیگه ای به گونه ای دیگری برای خودش توجیح میکنه که دچار عذاب و اذیت نشه ما اون دفعه برا خودمون گفتیم ، گفتیم که خطر همیشه در کمین هست و اتفاق می افته ولی وحشت ساختار فکری ماست، ساختار ذهنی ماست ما با ساختار ذهنی خودمون از یک موضوعی یک مسئله ای وحشت آفرینی به وجود میاریم بعد باعث رنجش و ترس خودمون میشه مثلا اون قضیه فرانک ایشتن بود که یک هیولا رو به وجود میاره با دست خودش و بعد اون خود فرانک ایشتن رو ازبین می بره.

بنابراین ما بعضی اوقات در اثر همون ناآگاهی خودمون یک تصاویر مختلفی رو از موضوعات مختلف در ذهن خودمون در فکر خودمون به وجود میاریم و اون مسائل باعث رنجش و آزار ما میشه پس وقتی میگیم دانایی رو همون مثلثی است که امین ترسیم کرد و چقدر قشنگ این رو مطرح کرد برای ما که تفکر و تجربه یعنی باید همراه علم با دانستن تجربه باشه تفکر هم باشه آموزش هم باشه این سه تا میشه دانایی پس اگر در یک موضوعی تجربه نباشه اون دانایی نمی شه اگر روش تفکر نباشه، دانایی روی کاغذ روی حرف روی سی دیه،روی سی دی هزاران مطلب هست توی کامپیوتر هزار هزار مسئله هست ولی کامپیوتر که دانا نیست اونو به کار نمی تونه بگیره.

امروز دو تا پاراگراف رو می خونم از اینا البته این مطالب فقط یک پاراگراف هایی ازش می خونم این مطلبی که الان دارم می خونم مال تاریخ ۱۵/۹/۸۲ هست که دراین داستان دیالوگ هایی هست که بین استاد و شاگرد هست که استاد رعدِ شاگرد هم نگهبان هست اینجا این مسئله رو مطرح میکنه.

استاد: شما در زمان خوبی هستید که اندیشه ها پهنه دیگری یافته اند از جاهلیت قدری بیرون شده اند اما برای آنانی که از این مسئله بیرون نشدند چندان نگران نباشید زیرا خواست آنان در حول محور شن های روان هستند و راه به رو شنایی ندارند تا باشد با همین شن ها مدفون شوند.

 خُب ما در کنگره به خیلی افراد بر می خوریم درهمه جا بر می خوریم در کنگره هم بر می خوریم اصلا دوست ندارن،نمی خوان درمان بشن اصلا نمی پذیرفتن ما خیلی ها داشتیم که با سختی آمدن کنگره یعنی خودشون نمی خواستن که بیان اعضای خانواده یا توی روی در وایسی یا مجبوری آمدن توی کنگره یا مثلأ فرض کنیم به خاطر یک چند صباحی رو وقت بگذرونند آمدن اینجا خیلی هم بد بودن خیلی هم بر خورد بدی می کردن خیلی هم ناراحت بودن ولی ما دیدیم بعضی بعد مدتی خیلی خوب شدن پس هر کس اولش آمد و ناسازگاری داشت دلیل به این نیست که بگیم این خوب نمیشه، نه بعد دیدیم که کاملا خوب شدن بعضی ها هم داریم که چندین بار آمدن ولی اصلا نمی خوان که خوب بشن یعنی توی تفکر دیگری هستند تو اندیشه دیگه ای هستند بنابراین ما باید با اونا چیکار کنیم،باید با اونا کاری نداشته باشیم انرژیمون رو صرف اونا نکنیم تا اونجایی که امکان پذیر هست منصرفشون می کنیم از اونجا که گذشت دیگه صرفشون نمی کنیم مثلا میاد وارد سیستم میشه همچین که به رهایی رسید رهاییش هم تموم شد بعد میگه مثلاً من روزی این همه هم قرص میخوردم خب کار از کار گذشته دیگه فایده ای ندارد رهجویی که بیاد روز اول با استادش حقایق رو نگه حالا روز اول نه روز دوم ،هفته دوم ،هفته سوم ،ماه اول حقایق رو باید به استادش بگه به راهنماش بگه وقتی نمیگه چه اتفاقی براش می افته روز اول آره محیط رو نمی شناسه افراد رو نمی شناسه اعتماد نمی کنه حقیقت رو نمیگه ولی یک هفته گذشت،دو هفته گذشت باید حقیقت رو به استادش بگه که آقا من این قرص ها رو می خوردم این چیز رو هم مصرف می کنم اگر نگفت خودش به مشکل می خوره خودش به بحران می خوره ،خودش خودش رو به نابودی می رسونه وقتی هم رسید روزی 3سی سی بعد میاد میگه دیگه درست نمی شه ما میگیم انشاا... خوبه ولی درست نمیشه اینجا داره اینو میگه

 استاد:شما در زمان خوبی هستید که اندیشه ها پهنه دیگری یافته اند.

الان شرایط یک مقداری فرق کرده انسانها از جاهلیت یک خورده فاصله گرفتن نه حالا زیاد یک خورده بهتر شده امنیت بهتره انسانها آگاه تر شدن انسانها فهمیده تر شدن تعصبات به اون شدت نیست شما در زمان خوبی هستید که اندیشه ها پهنه دیگری یافته اند به گونه ای دیگری شدن از جاهلیت قدری بیرون شدن یک مقداری بیرون شدن اما برای آنانی که از این مسئله بیرون نشدن از جاهلیت بیرون نشدن ،ما خیلی افراد داریم که هنوز ازجاهلیت بیرون نشدن فرم عوض شده،لباس عوض شده،ظاهر عوض شده،ولی همون شازده ای بوده همون کسی که بوده باز همونه ،میگه برای اینان که از جاهلیت بیرون نشدن چندان نگران نباشین،زیاد غصشون رو نخورید زیرا خواست آنان در حول محور شن های روان هستند گفتیم که در کتاب داشتیم شن های روان دو کار انجام میدن اگر شن های روان به دریا نزدیک باشن به بحر و اقیانوس میرسن اگر از آب و دریا دور باشن همیشه سرگردانن،دور خودشون میچرخن، حالا شن های روان تا حالا فردی به نزدیک دریا و آب نبوده خوب سرگردان بوده ولی موقعی که آمد نزدیک دریا رسید نزدیک بحر رسید نزدیک اقیانوس رسید اگر باز بخواد به اون جاهلیت خودش ادامه بده تکلیفش معلومه چیه خودش.خودش  همیشه سر گردان و حیرانه تا یک زمانی شرایط خوب نبوده. نبود حالا شرایط جور شده باز دوباره میخوای تو جاهلیت باشی خوب داستان چیزدیگه ای ،حول محور شن های روان هستند و راه به روشنایی ندارن تا باشد با همین شن ها مدفون بشوند.خودشون،خودشون رو نابود میکنند.

حالا یک چند تا قطعه شعری هست که حتما این شعر رو همه شنیدین که شعر قشنگیه که اینجا مربوط به همین قضیه میشه این شعر مال ملا احمد نراقی است که توی کتاب معراج السعادت این رو آورده.

   آن کس که بداند و بخواهد که بداند             خود را به بلندای سعادت برساند

 اون کسی بدونه یعنی میدونه فهمیده است آدم داناییه و میخواد که باز دانا باشه، ما نوشتیم در نشریات اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی یعنی باید اول قبول کنی که نمیدونی تا بعد بتونی بری مرحله ی دانستن.

      آن کس که بداند و نداند که بداند            اسب طلب از گنبد گردون بجهاند

 اون کسی بداند و بداند که میدونه و خودش هم میدونه که میدونه اسب شرف از گنبد گردون بجهاند اون قدرت و شرف خودش رو از جهان فیزیکی عبور خواهد داد

     آن کس که بداند و نداند که بداند         با کوزه ای آب است ولی تشنه بماند

 اون کسی که بدونه ولی خودش ندونه که میدونه آن کس که بداند و نداند که بداند با کوزه آب است ولی تشنه بماند کسی که بدونه ولی ندونه که میدونه مثل یک کوزه آبی  که همراهش هست ولی تشنه است یعنی نمی تونه از اون دانسته هاش استفاده کنه و مشکل همه آدم ها همینه که خیلی چیزها رو میدونن ولی از اونا استفاده نمیتونن بکنن خیلی از استاد هایی ما داریم  استاد های عرفان داریم استادهای فلسفه داریم راجع به وجود اول وجود ثانی،عقل فعال،عقل ملکه،عقل مصطفات راحع به همه این ها آگاهی دارن ولی آیا از این ها استفاده میتونن بکنن یا نمی تونن اقیانوسی آب همراهشون هست ولی از تشنگی ممکنه تلف بشن

    آن کس که نداند و بداند که نداند         لنگان خرک خویش را به مقصد برساند

 اون کسی که ندونه ولی میدونه که نمیدونه بعضیا نمیدونن خودشون هم میدونن که نمیدونن بعضیا اصلاً نمیدونن خودشون خیال میکنن که خیلی حیلی میدونن این داره تک تک اینهارو میگه پس آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند اون کسی که ندونه ولی بدونه که نمی دونه این خر و الاغ خودش رو لنگ لنگان به مقصد به هر حال میرسونه چون میدونه که نمیدونه

     آن کس که نداند و بخواهد که بداند         جان وتن خود را زجهالت برهاند

 که این مال کنگره ما هستش آن کس که نداند ما نمیدونیم ولی میخواهیم که بدونیم چون من گفتم ما برای دونستنمون ملتی هستیم که اصلاً مقدار مطالعمون بسیار بسیار پایینه اگر کسی دبیرستان هست داره درس می خونه یا پیش دانشگاهی درس می خونه یا دانشگاه هست درس می خونه فوق لیسانس داره درس می خونه ما این درسها رو جزء مطالعه حساب نمی کنیم این درس ها جزء کارشه می خواد مدرکش رو بگیره تحصیلاتش رو بخونه به طور آزاد از مطالب استفاده نمی کنه سرانه مطالعه ملت ما روزانه سه دقیقه هست،  برا همین کتاب چاپ میشه هزار تا ،هفتصدتا ،هشت صدتا و داره کتاب فروشی ها همه جمع میشن، انتشارات همه نابود میشن، چون ما اهل مطالعه نیستیم ولی خوشبختانه ما پولیتیکی که زدیم شما رو با سی دی آشنا کردیم یعنی به زور داریم بهتون مطالعه میدیم.

 مطالعه یکی سمعی داریم یکی بصری داریم،بصری اونی هست که کتاب رو می خونین سمعی اونی هست که گوش می کنین حالا ما در آمد مطالعه شما رو بردیم بالا به صورت سمعی به صورت گوش دادن به صورتی که توی ماشین نشستین ،جای دیگه ای هستین تو خونه هستین گوش میدین انگار که در حال مطالعه هستین، آن کس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را زجهالت برهاند کسی که نمیدونه ولی بخواد که بدونه ما خیلی چیزهارو  نمیدونیم  ولی می خواهیم که بدونیم روش درمان خودمون رو نمی دونستیم ولی امدیم کنگره خواستیم که بدونیم خیلی چیزهارو نمی دونستیم ولی می خواهیم که بدونیم می خواهیم آگاهی پیدا کنیم آن کس که نداند و بخواهد که بداند جان تن و خود را زجهالت برهاند یعنی جان و تن خودش رو از جهل از نادانی برهانه وقتی از جهالت برهانه یعنی از درد برهانه از رنج برهانه بعضیا نمی دانن ولی رو نداشته هاشون خیلی پافشاری دارن بدتر از اون افرادی داریم که بعضیا می دونن که خوب می دونن درست هم می دونن بعضیا نمی دونن که نمی دانند بعضیا یک چیزی رو غلط می دونن و روی اون غلط دونستن خودشون بسیار پافشاری می کنن و رنج عظیمی رو می برن یک چیزی رو نمی دونن.مثلاً فرض کنیم روش درمان رو نمیدونن خیلی هم پافشاری می کنن که ما می دونیم در رنج هستن در عذابن چون غلط می دونن ما خیلی انسان ها داریم که یکسری اعتقادات ،عقاید ،افکار و اندیشه ای دارن که غلطه و روی غلط بودن اون هم تأکید می کنن دو دستی و چهار دست و پا روی این مطالب غلط خودشون ایستادن اونا رنج زیادی رو باید متحمل بشن و عذاب زیادی رو بکشن عین همون شن های روان هستند که در بیابان و سرگردانن  پس آن کس که نداند و بخواهد که بداند جان و تن خود را زجهالت برهاند این یعنی مرحله تکامل دیگه انسانها نمی دونن و می خواهند که بدانند اینجا بر میگرده به مبحث ما هر چی آگاهی و دانستن در جهت درست باشد از جهالت فاصله میشه اینجا تمام بداند رو بر مبنای دانایی بگیرین یعنی بر مبنای تجربه ،آموزش، تفکر فقط بر مبنای دانستن یک مطلبی رو بدونیم به صورت کلامی نه به صورت کاربردی بدونیم یعنی هم بدونیم هم عملیش کنیم اگر می دانیم دروغ بد هست پس دروغ نگوییم اگر می دانیم اعتیاد بد است معتاد نشیم اگر بدانیم سیگار مخربه سیگار نکشیم هر کاری که ضررش رو می بینیم انجام ندیم اگر بدونیم رو برنامه نیستیم برامون تخریب ایجاد می کنه باید رو برنامه باشیم ،درستش کنیم ،ترمیمش کنیم

     آن کس که نداند و نداند که نداند               در جهل مرکب ابدالدهر بماند

 یعنی نمی دونه که خودشم می دونه که نمی دونه  در جهل مرکب ابدالدهر بماند اون کسی که نمی دونه و خودش هم نمیدونه که نمی دونه اون در جهل و مرکب،مرکب که می گوییم یعنی جهل ترکیبی یعنی همه رقم جهل انواع و اقسام جهل رو داره ابدالدهر: ابد یعنی بی پایان دهر: هم یعنی روزگار ابدالدهر: یعنی تا ابد در روز گار سرگردان بماند و آخرین قصه:

    آن کس که نداند و نخواهد که بداند         حیف است چنین جانوری زنده بماند

 یعنی نمی دونه و نمی خواهد که بدونه یعنی در جهل خودش پافشاری می کند و میگه نمی خوام بدونم حیف است چنین جانوری زنده بماند.

   آن کس که بداند و بخواهد که بداند            خود را به بلندای سعادت برساند   

   آن کس که بداند و بداند که بداند              اسب شرف از گنبد گردون بجهاند       

   آن کس که بداند و نداند که بداند            با کوزه ای آب است ولی تشنه بماند   

   آن کس که نداند و بداند که نداند           لنگان خرک خویش به مقصد برساند     

   آن کس که نداند و بخواهد که بداند          جان وتن خود را زجهالت برهاند    

   آن کس که نداند و نداند که نداند             در جهل مرکب ابد الدهر بماند               

   آن کس که نداند و نخواهد که بداند         حیف است چنین جانوری زنده بماند    

 ملا احمد نراقی

استاد:شما در زمان خوبی هستید که اندیشه ها پهنه دیگری یافته اند از جاهلیت قدری بیرون شده اند اما برای آنانی که از این مسئله بیرون نشده اند چندان نگران نباشید زیرا خواست آنان در حول محور شن هاب روان هستند و راه به روشنایی ندارند تا باشد با همین شن ها مدفون بشوند اگر برای شما که در دل برای دیگران بودید و هستید و بیان حالت نمی نمودند نقطه ای پرگار را به جهتی دیگر چرخش می دادید درست در آن لحظه برای آنان مفید می نمود که خواست قلبی مجرمین است.

استاد میگه: اگر برای شما در دل برای دیگران بودید اگر برای شما که در دلتون برای دیگران خوبی می خواستین بیان حالت نمی نمودند یعنی استادتون براتون نمی گفتند بهتون آموزش نمی دادند بهتون یاد نمی دادند، برای همه ما هم همینه توی کنگره اگر ما دیگران بهمون نمی گفتند استادمون بهمون نمی گفت راهنمامون بهمون نمی گفت توی سی دی های آموزشی بهمون نمی گفتن ما هم مسیرمون به یک مسیر دیگه ای می رفت این نقطه دایره رو به جهت دیگری می کشیدیم که خواست قلبی مجرمین یعنی می رفتیم وارد نیرو های منفی و اهریمنی می شدیم و اونایی که بد خواه ها  هستند می رفتیم وارد اون مرحله می شدیم.

پس ما وقتی که شرایطش رو داشتیم در قلبمون دردلمون خوبی دیگران رو می خواستیم و بخواهیم آنجا خداوند کمک می کنه و آنجاست که راهنما و اساتید ما به ما کمک می کنند وقتی کمک کنند ما مسیرمون تغییر می کنه اگر تغییر نمی کرد ما به مسیر قبلی ادامه می دادیم اگر سیستم کنگره نبود اموزشهای کنگره نبود به همون مسیر های قبلی ادامه می دادیم کار دیگه ای نمیتونستیم بکنیم که فوق فوقش آخرش با تعصب شدید مواد رو از رو غیرت و همّت و به اصطلاح یکی و افسردگی و مشکلات این هست که وقتی دل ما چنین چیزی بود خداوند کمک کرد به ما و راه رو به ما نشون داد البته همیشه یادتون باشه وقتی که شاگرد آماده باشه صدای پای استاد رو می شنوه اگر ما آماده نباشیم ما پای استاد ها رو نمی شنویم اگر ما در دلمون آماده باشیم اونجا صدای پای استاد رو می شنویم و ما می تونیم از یک مشکل، معضل و از تاریکی خارج بشیم.

اگر برای شما که در دل برای دیگران بودید و هستید بیان حالت نمی نمودند نقطه ی پرگار را به جهت دیگری چرخش می دادید می گه به طرف دیگه می رفتی درست در آن لحظه برای آنها مفید می نمود برا کسانی مفید بود که خواست قلبی اونا مجرمین است ما هر یک در حلقه ای بودیم که به وسیله یکدیگر و رابطی همدیگر را یافتیم برای رها شدگان اگر ستون های این کنگره محکم و عمیق بشوند و در صراط مستقیم باشند هرگز از رحمان خداوند بی نصیب نخواهند شد کنگره هم دارای یکسری ستون هایی هستش محکم و عمیق می شود حالا ستون ها می تواند آموزش ها باشد می تونه کتاب ها باشه می تونه وادی ها باشه می تونه افرادی باشه که کنگره رو دارن حفظ می کنند و نگهداری می کنند اون ستونی که می خواد کنگره رو حفظ کنه باید در صراط مستقیم باشه پس اگر ستون های این کنگره محکم و عمیق بشوند و در صراط مستقیم باشند هرگز از رحمان خداوند بی نصیب نخواهند شد حتما مورد رحمت و مهربانی و یا بخشندگی خداوند قرار خواهند گرفت جذب نیرو های مفید و با نبوغ به جهت اداری که محکم و استوار بوده باشد به جهت اداره محکم و استوار بوده باشد.

پس باید در اون سیستم این مال ده سال پیش هست، تجربه مال ده سال پیشه در این حالت باید نیرو های جذب مفید و با نبوغ در کنگره نیرو های مفید و با نبوغ جذب می شن برای اداره امور کنگره به طور جاری که همیشه بتوانند در صحنه های موجود حاضر باشند مرتب بتونند در صحنه ها حاضر باشند اگر این حال به این مطلب اهمیت بدهید این کنگره در جهان همیشه باقی می ماند و گره هایی که بعدها پیش می آید از حمایت بر خودار می شوند اگر این عمل رو ما انجام بدیم این کنگره باقی می ماند در جهان و جهان ها یعنی خداوند کمک می کنه که اون گره ها باز بشه و مطالب دیگری این مطلب عنوانی بود تحت دانایی مردمان میگه: آن گاه که تمام اشیار در اثر سیلاب بر افتند و تمامی عالم را آب فرا گیرد از میان آتش بگذریم  و به سلامت به فرمان حق به آنجا پیدا خواهیم نمود این رحمان اوست آیا به وعده خداوند ایمان ندارید به آن چه او بخواهد آن می شود.

استاد رعد به نگهبان۱۵/۹/۸۲

ما همه کنگره  60را در همه حال با چشمان خود پیگیری می نماییم نمی دانم آیا شکوه و بلند پرواز نمودن این عقاب را دیده اید میگه: آیا شکوه و پروازی که عقاب در بلندای آسمان پرواز می کند دیده اید اگر نگاه کنین هیچ حیوانی هیچ پرنده ای بالاتر از عقاب نمی تونه پرواز بکنه عقاب در بالاترین نقطه ی آسمان ها به پرواز می پردازه شاید در نگاه نخست اینگونه مشاهده شود که این پرنده بسیار از خودش خشنود است که قدرت و توانایی خود را به نمایش می گذارد و این نسبت به انسانهای از خود راضی داده اند به اصطلاح نکات یکی از سمبل های کنگره هم عقاب هست.

عقاب از عقبه میاد عقبه به اون بلندای کوه، قله های کوه اون گردنه های کوه رو بهش می گن عقبه (و ما ادراک من العقبه فک رقبه)نمی دانیم که عقبه چی هست بنابراین اون بلندای کوه اون بالاها چون عقاب خونشو در اون بلندای کوه می گذاره به این دلیل ماهم بهش می گیم عقاب، از عقبه میاد چون خونشو عقاب یک جایی می گذاره که هیچ حیوانی هیچ جانوری نمی تونه دست پیدا کنه یعنی توی جایی که بچه های عقاب هستند و خود عقاب در آنجا خونه داره در اون بلندای قله هاست که پلنگ بره ،ببر بره،چون کلاغ بره،هیچ حیوانی هیچ جانوری اون بالا نمی تونه بره به همین دلیل می گن عقاب چون در عقبه ها ،کوه ها لونه می کنه.

میگه:نمی دانم آیا شکوه و بلندای پرواز عقاب را دیده اید واقعا دیدید وقتی یک عقاب پرواز می کنه خیلی شکوه داره و عظمت داره شاید در نگاه نخست اینگونه مشاهده شود شاید نگاه کنید بگید که چقد پرنده ای هست که از خودش راضیه از خود راضیه داره، پُز خودش رو میده و داره قدرت خودش رو نمایش میده و این نسبت رو به انسان های از خود راضی دادن انسانها می گن بعضیا چقدر از خود راضین چقدر خودشونو می گیرن چقد خودشون رو قبول دارن می گیم از خود راضی هست ولی عقاب به علت ویژگی های زیادی که دارد از خودش هم راضی نیست و همیشه مانند یک ارتشی رفتار می نماید و توان خود را همیشه می آزماید و این باید تشویق شود تا همیشه پا بر جا بماند و حتما از گفته های ما نتیجه لازم را برداشت می نمایید وقتی که عقاب به علت ویژگی های زیادی که دارد از خودش هم راضی نیست عقاب ویژگی های زیادی داره مثلا عقاب مُردار نمی خورد گوشت مُرده رو نمی خورد ولی بعضی حیوانات مانند: لاشخور ،کرکس ،کلاغ ممکنه از گرسنگی مُرده هارو هم بخورند ولی عقاب امکان نداره بخوره عقاب خیلی قدرت و توانایی داره، دید بسیار بسیار قویی داره وقتی در اوج آسمان در حال پرواز هست شما در نظر بگیرید شما می رید در ساختمان مثلا بیست طبقه وایستین پایین یک نفر رد بشه نمی شناسینش صورتش رو نمی بینین ولی در اون ارتفاعی که عقاب پرواز کنه یک دونه موش داره میره که هم رنگ خاک ،رنگ موش های صحرایی همرنگ یا خرگوش همرنگه خاکه، در اون اوج بالا اون رو می بینه و میاد این رو می گیره ولی موقعی که داره با اون سرعت میاد می بینتش از اونجا شیرجه میاد مثل گلوله میاد پایین اینقدر میاد تا نزدیک زمین میشه که این طُعمه رو این خرگوش رو از زمین بکنه و بر داره ببره با اون مانوری که اون میده با اون سرعتی که اون میاد و اون حرکتی که میکنه هیچ هواپیمای جنگنده قادر نیست این کارو بکنه یعنی هیچ فانتومی هیچ جنگنده ای هیچ خلبانی قادر نیست اون هواپیما رو تا این مرحله بیاد برسونه خودش رو به زمین این به زمین نزدیکه چون کوچکترین اشتباهی بکنه پودر میشه ،درب و داغون میشه ولی با اون قدرت شیرجه میاد و خطر مرگ و زندگی هست ولی کنترل میکنه حفاظت می کنه و این طعمه رو برمی داره و می بره بالا، این هم یک ویژگی دیگه هست شاید گاهی اوقات هم وزن خودش رو بلند می کنه ما نمی تونیم ما نمی تونیم هم وزن خودمون رو بلند کنیم اون با اون سرعت و شاید گاهی اوقات از وزن خودش بشتر با اون قدرت میاد و اون طعمه رو می گیره می بره چون این کار رو می کنه دائمأ در حال تمرینه،

این رو می خواییم بگیم که انسان همیشه باید در حال تمرین باشه نیرو های نظامی همیشه در حال تمرینن همیشه در حال مانورن یک عقاب مثل نیرو های نظامی می مونه نیرو های نظامی ممکنه یکی بیاد وارد ارتش بشه سی سال توی ارتش باشه خدمت کنه بعدشم بازنشسته بشه شاید اصلا برای جنگ نره اصلا میدان جنگ رو نبینه توی ارتش خیلی پیش میاد ولی هر روز عملیات رزمی و آزمایشی و تمرینی رو دارن هر روز تمرین های جنگی رو می کنه هرروز نیرو های نظامی تمریناشون رو دارن ساعت پنج صبح پا می شن صبحگاه می گذارن تمرین می کنن یک،دو،سه،چهار تمام برنامه هاشون همینه همیشه آماده اند که هر موقع اتفاق افتاد عمل کنند.

ما هم همینیم ما این نیستیم که بگیم من دیگه لیسانس شدم من مهندس شدم من راهنما شدم من کمک راهنما شدم من سفر دومی شدم من دیده بان شدم دیگه تمام شد، نه ما در هر مقطعی قرار داریم باید هر روز تمرین کنیم هر روز کار بکنیم هر روز فکر بکنیم اگر بخواییم فکر نکنیم کار نکنیم عمل نکنیم از بین می ریم.

 اون عقاب دیگه نمی تونه بیاد به اون قدرت این شکار رو از رو زمین برداره بره وقتی میخواد بیاد شکار رو برداره ببره می خوره به زمین نابود میشه پودر میشه و در تمام سطوح زندگی ما هست هر چیزی رو که در زندگی داریم باید نگهبانش باشیم حفظش کنیم حافظش باشیم هر چیزی که داریم می خواد مال باشه باید حفظش کنیم.

یکی اومد به من بگه مهندس می گم بله میگه می خوام در فلان شهرستان فلان چیز رو بخرم، در شهرستان با فلان کس شریک بشم، میگم نشو باید مال بالا سرش باشی باید حفظش کنی سلامتی داری باید حفظش کنی بچه داری باید حفظش کنی عشق داری باید حفظش کنی خاطر خواه داری باید حفظش کنی همسر داری باید حفظش کنی مدرک تحصیلی داری باید حفظش کنی کارداری باید حفظش کنی هر چیزی رو باید حافظش باشی باید نگهدارش باشی نمی تونیم ولش کنیم ،ولش کنیم از دستمون میره بنابراین این رو داره اینجا میگه در نگاه نخست این گونه مشاهده  شود که این پرنده بسیار از خودش خشنود است که قدرت و توانایی خود را به نمایش می گذارد میگه: قصد این رو نداره که پُز بده عقاب که داره اون بالا پرواز میکنه بال هاش رو باز کرده داره اونجا مانور میده در حال پُز  دادن نیست این در حال تمرین کردنه دنبال شکار می گرده باید هر روز آمادگی داشته باشه من الان چهارده یا پانزده سال هست که هر صبح شنبه،دوشنبه،چهار شنبه توی استخر شنا هستم هر صبح تابستان،زمستان ،برف،باران هرچی هست پنج صبح توی استخر شنا هستم 7:30 صبح هم توی کنگره ام وقتی کنگره ام از صبح توی کارای کنگره هستم تا موقعی که شب میرم خونه چون هر روز باید مراقب کنگره باشم هر روز مسئول کنگره ام نگهبان کنگره ام باید عمل کنم باید مراقب باشم مواظب باشم اینجا چی میشه اونجا چی میشه اونجا چیکار می کنن خودم باید بالا سر کار باشم اولین کسی که از خواب بیدار میشه خودمم نمی خوام که پُزش رو بدم باید بالاسرش باشم باید خودم رو حفظ کنم باید اسمم رو حفظ کنم با همین ورزش کردن تو شنا رفتن و یا نه فردا از پله نمی تونم برم بالا فردا دوباره سکته می کنم فردا قلبم ،فشارم،قندم ،اوره ام ،هزارتا مرض دیگه پس این رفتن ورزش کردن برای نمایش نیستش که ما در تمام سطوح زندگی، زندگی رو باید حفظ کنیم هیچ وقت نمی تونیم بذاریم بریم هیچ وقت نمی تونیم ولش کنیم بریم می گیم ولش کن نمی خواد هر وقت بگیم ولش کن اون موقع عقب می افتیم از زندگی عقب می افتیم اون چیزی که داریم از دست میدیم از کف میدیم.

بنابراین اینه که شاید در نگاه نخست این گونه دیده شود که این پرنده بسیار از خودش خشنود است که قدرت و توانایی اش رو به نمایش بگذارد و این نسبت را به انسانهای از خود راضی داده اند شاید خیال می کنن که اون از خود راضی هست که داره نمایش میده ولی عقاب به علت ویژگی های زیادی که دارد از خودش هم راضی نیست و همیشه مانند یک ارتشی رفتار می نماید و توان خود را همیشه می آزماید برای چی نیرو های خودمون مرتب مانور دارن در خلیج فارس مانور دارن در دشت فلان جا دارن همیشه نیروهای خودشون رو آزمایش می کنند باید این کا رو بکنن برا پُز دادن نیستش  بخاطر عمل کردن هست ،آزمایشه و همیشه می آزماید و این باید تشویق شود تا همیشه پا برجا بماند و حتمأ از گفته های ما نتیجه لازم را برداشت می نمایید.

پس ما نتیجه ای برداشت می کنیم که هر کجا هستیم در هر نقطه ای هستیم هیچ موقع قعالیت تلاش و کوشش برای انسان برای بشر تمام نمی شه هیچ وقت به یک جایگاهی نمی رسین که به جایی برسیم که بگیم آقا خیلی خوب حالا رسیدیم اینجا،بسم الله بخوریم و بخوابیم همچین چیزی نیست اگر به شما گفتن در بهشت هم میرین اونجا می خورین و می خوابین اون به صورت یک تمثیل هست باید بریم تمثیل رو باز بکنیم چون بهترین جا که باشین مدتی، دلتون همه چی رو می زنه.

 بنابراین هیچ کجا ما نمی رسیم جایی که انسان فقط  بخورد و بیاشامد و لذت ببرد اگر هم چنین جایی پیدا بشه بعد از یک هفته حالش کاملا خراب میشه و حوصلش سر میره براش یکنواخت میشه همیشه مانند یک ارتشی رفتار می نماید و توان خود را همیشه می آزماید و این باید تشویق شود تا همیشه پا برجا بماند و حتما از گفته  ما نتیجه لازم را برداشت می نمایید ما برای این که کنگره سر پا باشه ،حفظ باشه همیشه باید تلاش کنیم همه اعضا در هر قسمتی هستیم تلاش کنیم مراقب باشیم پایه های مالی قوی بشه، پایه های شخصیتی،پایه های رفتاری، روشمون مرتب چک بشه،حرکت درست در راه درست مساوی است با عمل سالم.

پس یکی از تعریف های عمل سالم عملی بود که به خیر ختم بشه و یکی دیگر از تعریف های عمل سالم حرکت درست در راه درست میشه عمل سالم و اگر اندازه  باد های موسمی فراز و نشیب می آفریند بایستی عقاب بیاموزد که مکانیزم جسم خود را با طبیعت بیرون هماهنگ سازد وقتی عقاب در اون بالا پرواز می کنه بادهای موسمی بادهای بهار بادهای زمستان،تابستان،انواع و اقسام بادها داریم در اون بالا می وزه وقتی این بادها می وزه فراز و نشیب داره در این فراز و نشیب ها باید خودش رو بتونه عقاب اون بالا حفظ کنه برمیگرده به خودمون، در زندگی ما در مسائل ما فراز و نشیب های زیادی پیش میاد هیچ تعهدی هیچ کس نداده به شما به ما نداده که در زندگی همه چی بر وقف مُراد باشه زندگی مشکلات داره مسائل داره،اگر زندگی قرار باشه همه چی مفید باشه اصلاً حوصله ما سر میره باید نیرو ها درگیر باشه شما هیچ فیلم سینمایی نگاه نمی کنین که هیچ حادثه ای نداشته باشه و نیروی منفی توش نباشه اگر یک فیلم سینمایی نگاه کنین که تمام نیرو ها مثبت باشه همه چی خوب باشه زن و شوهر بیان بچه ها بیان غذا بخورن برن سینما بیان بشینن باز بخوابن باز صبح پاشن باز صبح برن سرکار این فیلم نشد که باید درگیری باشه.

برای انسان هم همین طوره فراز داره نشیب داره مشکلات داره باید بتونه با این ها چیکار کنه باید بتونه فراز و نشیب ها رو بسازه و این کاریه که عقاب می کنه عقاب در فراز و نشیب این ها رو عادت کرده و با بادهای موسمی از جا در نمیره به تلاش خودش ادامه میده همیشه مانند یک ارتشی رفتار می نماید و توان خود را همیشه می آزماید و این باید تشویق شود تا همیشه پا برجا بماند و حتما از گفته ما نتیجه لازم را برداشت می نمایید حرکت درست در راه درست مساوی است با عمل سالم و اگر اندازه بادهای موسمی فراز و نشیب می آفریند بایستی عقاب بیاموزد که مکانیزم جسم خود را با طبیعت بیرون خود هماهنگ سازد تا سرنگون نشود باید بالانس کنه خودش رو اگر بالانس نکنه سرنگون میشه سرنگون نشود و این تدبیر و اندیشه و تفکر یک عقاب با ادراک حقیقی یک عقاب با ادراک حقیقی این تفکر و اندیشه خودشه که در اثر اون تمرین ها می تونه در همه جا خودش رو بالانس کنه.

ما آنچه آموختیم از طبیعت و آفرینش یزدان که تمامی ندارد یعنی آنچه آموختیم از طبیعت از اون آفریده شده های یزدان آموختیم که مخلوقات الهی چگونه رفتار می کنند این آفرینش چگونه است، این زندگی چگونه است، فضا چگونه است، از عقاب یاد می گیریم از شیر یاد می گیریم از ببر یاد می گیریم از زنبور عسل یاد می گیریم از مورچه یاتد می گیریم از درخت ها یاد می گیریم از همه چی یاد می گیریم و این یاد گیری ها تمامی ندارد می تونیم از تمام اجزای طبیعت الگو بگیریم حتی از درخت ها از آب از رودخانه از کوه ها از باد از برف از باران از همه چی ما می تونیم یاد بگیریم.

ما آنچه آموختیم از طبیعت و آفرینش یزدان است که تمامی ندارد به امید روزهای پرواز فوج فوج همه شماها روزی باشه که فوج فوج بچه ها به پرواز درآیند که این مال 12سال پیش بود الان هفته ای 70 یا 80تا از این بچه ها به پرواز در میان پیروز باشید بر فراز قلل کره ی زمین پنهانی نیست که پنهان بماند چون آسمان و زمین است هیچ چیز پنهانی نیست که برای همیشه پنهان بماند چون آسمان و زمین. تا دیدار دیگر بدرود

نویسنده : مسافر علی وفائی

منبع : لژیون آرامش





نوع مطلب : متن سی دی های جهانبینی، 
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات