همسفران عشق
لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد
 
 


هر انسانی ویا هستی وموجودی در هستی ویژگی که  داردتکرار ناپذیر بودن ان است.

مثال فرشی که هر کدام از اجزا,گره های فرش هستند و تک تک گره ها لازم هستند تا نقش را بوجود اورند،برای هر جهانی یا حلقه آفرینش فرش را داریم ومثاب دانه های برف وبرگها که هیچکدام  عین عین  هم نیستند ومنحصر به فرد هستند واگر یک چیزی اضافه باشدوکارش تمام شده باشدترخیص میشودودر جایگاه دیگری هست منتها تا زمانی که هست عین او نیست....


گفته شده که خواست درونی چیزی نیست که خیلی تصور باشد که خیلی بزرگ است ویا کشف بزرگ است .جهان که هستیم کرم هم در آن وجود دارد وبرای خودش خاصیت درون دارد وخاصیت آن این است که حفره ا ی در درون زمین ایجاد می کند وبرای کشاورزی وطبیعت مهم است؛واگر این کرم را برداریم وببریم جای دیگر آن کرم افسرده میشودودچار مشگل می شود مثلا در باغ وحش مبینیم حیوانات که حالشان بد است درست است که غذا دارنداما ما آمدیم آنها را از خواست درونی جدا کردیم وانسان هم اگر از خواست دروتی خودش فاصله پیدا کندحتی با تمام امکانات تکان  نمی خورد وحرکتی نمی کند که چه بسا ما فکر کنیم که او تنبل است .

در جزوه جهان بینی سطحی را در نظر گرفتیم یک سطح کوچک بخشی است که ما از آن سر در می آوریمکه مشود دانایی ما برای مثلث دانایی تمام اطلاعات هستی را میتوانیم در سطح بی نهایت بزرگ در نظر بگیریم،وحالا برای خواست درونی نمی توانیم سطح را در نظر بگیریم باید سطوح را در نظر بگیریم یعنی برای اینکه موجودی تا زمانی که در حلقه آفرینش قرار دارد باید تغییرات ورشدوتکامل خودش را داشته باشد واون مسیر تکامل ها بین سطوح اتفاق می افتد یعنی شما ساخنماتی را در نظر بگیریم که از طبقه چهارم به طبقه پنجم یک جهش محسوب میشود آن جهت که ما حرکت میکنیم دقیقا عمود  به چهارم وپنجم است وکوتاهترین مسیر است که از چهارم به طبقه پنجم برسیم وطبقه بالاتر سطح انرژی بالاتر وجود دارد اگر حرکت ما درست در جهت مداد قرار بگیرد ما با کمترین میزان اتلافف انرژی با کمترین زمان ممکن میتوانیم بیشترین مقدار انرژی را جذب کنیم.

طبقه چهارم وپنجم  برای من این باشد که یک مفهوم جهان بینی یاد بگیرم  وبرای یک نفر این است که یک غذای جدید  در آشپزی یاد بگیرد وتفاوت موضوع مثلا اگر یک آشپز خوب ده مدل غذا بلد هست یک مدل را استادانه بپزد انگار از طبقه چهارم به طبقه پنجم انتقال پیدا کرده واین مقدار انرژی  نیروی لازم را برای حرکت فراهم میکند،حالا اگر من اشتباهی در مسیر قرار بگیرم که جایم عوض شود با آشپز وبروم وبشوم شاگرد آشپز شاید جالب باشد ولی در کل باعث خوشحالی نمی شود .

حالا اگر این اتفا ق برای  یک نفر در مسیر زندگی فاصله بگیرد وشروع کند به انجام وحرکت خواسته  که در درونش نیست ققط انرژی زیادی مصرف می کند ولی چیزی را دریافت نمی کند  وحالت سر گشتگی وگمراهی است.

حرکت ما شاید زاویه داشته باشد وبا زاویه حرکت را انجام دهیم باز هم انرژی می گیریم ونتیجه وبه طبه بالا میرسیم ممکن است راه بیشتری را طی کنیم.

یک حرکت ویا دو حرکت که وجود دارد ممکن است در زندگی در مسیر قرار بگیریم که در طبقه پایینی شروع کنم به حرکت کردن یعنی در طبه چهارم رار دارم ولی حرکت من فقط چرخیدن است در طبقه چهارم ،خواسته را دارم انجام می دهم چیز هایی را یاد میگیرم اما در جهت خواسته من نیست ودارم در آن طبقه دور میزنم ،وحالت دیگر این که از طبقه چهارم بروم طبقه سوم در واقع آن چیز ها که یاد گرفتم را شروع کنم از بین بردن واز دست دادن وسه حالت کلی است .

در کلام الله سورهای به نام حمد است که می گوید ما را به راه راست هدایت کندکسانی که نعمت عطا نمودی و سه گروه را در این سوره مطرح می کند .خداوند ما را به راه راست هدایت کند.راه کسانی که به انها نعمت دادی نه راه کسانی که مورد غضب تو واقع شدند ونه راه کسانی که گمراه هستند .

در این مثال وحرکت  اگر حرکت ما در جهتی باشد که باعث جهش ما در تکامل باشد رشد کنیم بیشتر بفهمیم دانایی بیشتر بشود و انرژی بیشتر بشود وآرامشمان بیشتر بشود همان جهت ومسیر است که در جهت خواسته درون ماست یا صراط مستقیم ،در واقع صراط مستیم که انسان اگر در جهت آن قرار بگیرد همان مسیر هست که در رستای تکامل یک موجود قرار میگیرد وچون بیت دو صفحه تنها وتنها یک مسیر وجود دارد که کاملا بین دو صفحه  عمود است .بنا براین صراط مستقیم یکی است برای هر موجودی پس همه راه ها صراط مستقیم نبست .

اگر در رستای باشد که در صفحه پایینی باشد وحرکت کند فقط تلاش می کند ولی هیچ برداشتی ندارد و اینها مثال کسانی هستند که ضالین وگمراه هستند .دارند حرکت میکنند تلاش می کنند ولی تفاوتی نمی کند که پیشرفت کنند ودر جهت تکامل قرار ندارندخیلی مشق ها را انجام می دهند وخیلی کارها را به دوش می کشتد اما در تکامل انهاتفاوتی وجود ندارد.مثال :انسان در جادهای حرکت می کند و دور جاده گادریل و حفاظ وجود دارد اگر یک مقدار به چپ وراست برود نیروی وجود دارد که انسان آن را احساس می کند همان طور که اگر هر کدام ما در سفر مان در درمان اگر حرکت اشتباهی انجام می دادیم چیزی در درون به ما فشار می اورد ما را نهیب می زد که بر می گرداند به مسیر  درست واینها کسانی هستند که بین دو سطوح حرکت مکنند .

اما کسانی که در سطح پایین حرکت می کنند همان های هستند که در بیابان دور خود می چرخند  وهیچ هدایتی برایشان وجود ندارد وبحال خود رها شده اند .وکسانی که دارند از سطوح بالا به پایین حرکت می کنند کسانی هستند که برایشان عذاب در نطر گرفته ومقرر شده است .

 

اگر نگاهی به مدل طبیعت کنیم وسطوح آن چیز های که در کتاب اسمانی ومکتوبات است می بینیم غیر وافعی نیستند و با مدل های طبیعت هم خونی دارند .

خواست درونی انسان دو بخش است :1_رسیدن به تعادل 2_رسیدن به تعالی

رسیدن به تعالی یعنی آن موجود باید در خودش آن تعادل را بوجود آورد اول یا بقول معروف درمان را بوجود بیاورد اگر بیماری دارد ،اگر حال بدی دارد ،اگر بیماری اعتیاد دارد، اکربی خوابی دارد ،اگر وسواس دارد باید اینها را درمان کند که میشود تعادل وانسان در جهت خواست درونی قرار می گیرد یعنی تعادل.

تعالی میشود بعد از مرحله این که به تعادل رسیدی مثال :اول یک بجه باید یاد بگیردکه بایستد تا بتواند راه برود و بعد دویدن را آموزش بگیرد .

واگر این مسئله دنبال شود میرسیم به مسئله تعادل یا عدالت در کنگره وعدالت اینطوری تعریف میشود که هر جیزی سر جای خودش باشد .اگر انسانی این دیدگاه را داشته باشد که عدالتی وجود ندارد فاین انسان برای این که عدالت را جاری کند یا پیدا ویا بوجود آورد شروع میکند به حرکت کردن ،وباید دانست که جهان جای عادلانه ای است  وهمه چیز عین عدالت است ،در هستی یک سری قوانینی وجود دارد که این وانین دارند کار می کنند مثل قانون جاذبه که دارد کار خودش را انجام می دهد .

قانون جاذبه این است که ما داریم در زمین حرکت می کنیم ومی ایستیم  واگر وجود نداشت پراکنده می شدیم وبه فضا پرتاب می شدیم .قانون نقطه انجماد ،،قانون مقاومت هوا،قانون تابش وباز تابش  قانون نسبیت وجود داردو قانون وا پاشی ذرات وجود دارند که کار می کنند.

مفهوم عدالت این است که فرقی نمی کند که شما چه کسی باشی وچی باشی، قوانینی که در هستی وجود دارندبرای مخلوقات یکسان عمل می کند،یعنی اگر شما بروی از یک ارتفاعی خود را پرتاب کنی ویک پیامبر هم خود را پرتاب کند ویا یک سنگ را پرتاب کنید به همه جاذبه وارد میشود واین میشود عدالت ،پس این نیست که به یک کسی سرما وارد بشود به یک کسی دیگر نه ،به یکی نیرو جاذذبه وارد بشود به یکی نشود وهمه اجزای هستی یکسان عمل می کنداگر غیر از این بود باید به عدالت شک وتردید داشت  واما تفاوتها در کجا ظاهر میشود از اینجا که ما یک سری نیروها وقوانینی در هستی وجود دارد.  ویک سری قوانینی در اجزاۀ وجود دارد، یعنی یک سری قوانین و نیرو ها را طبیعت بوجود می آورد،ویک سری قوانین را ما بوجود می آوریم،چون آن چیزی که ما مساهده می کنیم تاثیر این دو موضوع است ،تاثیر جاذبه وتاثیر ما و وقتی نگاه می کنیم ظاهرا نتایج فرق می کند.

اگر یک انسانی مثلا در درون خودش نقطه مقاومت وتحمل وادی دهم را بالا برده باشد .در مقابل سرما وقتی می رود در آب صفر درجه زمان بیشتری در آب صفر درجه دوام می آورد بخاطر این سرما به این ویا در مورد این تبعیض قائل میشود واثر می کند وبه کس دیکر بیشتر و یا بلعکس ا ون توانسته نیروی بوجود بیاورد ویا نیروی مکمل بوجود بیاورد که اثر بیرون را خنثی کند وبهمین خاطر جایگاها متفاوت میشود وما وقتی نگاه می کنیم فکر می کنیم که هستی در مورد آن آدم عدالت را بوجود نیاورده است.

در فیزیک سه تعریف در مورد تعادل هست.

تعادل پایدار، تعادل نا پایدار، تعادل بی تفاوت

تعادل پایدار به حالتی گفته میشود جسم یا شخصی را تحت فشار یا آزمون قرار دهیم ودر اون آشوب بوجود بیاوریم اون جسم یا موجود پس از مدتی به حالت اول بر می گردد.مثالی که آقای امین می زنند  مثل یک کاسه که درون آن یک توپ پینگ پونگ بیاندازیم  وما این توب را درون کاسه از حالت سکون خارج کنیم بعد از کمی عقب وجلو رفتن دوباره به حالت اول بر می گردد به این حالت و وضعیت  پایدار می گویند .

وضعیت نا پایدار به کسی گفته می شود :اگر موجودی یا جسمی را به آن تکانه ای وارد کنیم واون را از جایگاه خودش خارج کنیم واون جسم یا موجود به جایگاه خود بر نگردد  ویا اصطلاحا از جایگاه سقوط کند گفته میشود .مثال یک مرزبان که اشتباهی را انجام بدهد که آقای مهندس او را از جایگاه بر دارد.

تعادل بی تفاوت:یعنی فرقی نمی کند که شما به او ضربه ای بزنی  وبعد از ضربه وقبل از ضربه هیچ تفاوتی در او ظا هر نمی شود ومثال موبایل که در سطح صاف باشد وما اون را به جلو هل دهیم میرود جلو ومی ایستد وهیچ تغییر ی در اون بوجود نمی آیدونسبت به این سطح دوباره همان حالت است ودیگر به جایگاه خود بر نگشته است  ونسبت به میز هم تغییری نکرده میشود تعادل بی تفاوت .

انسانها در مسیر تکامل خودشان یکی از این سه وضعیت را می توانند داشته باشند .اگر در جهت صراط مستقیم از سطح پایین بطرف بالا باشند واگر ضربه ویا تنش به انها وارد شود دچار آشوب وبحران شوند ناراحت میشوند غصه میخورند اما دوباره به حالت اول برمی گردندواین انسان دارای وضعیت پایدار است.

انساتهایی که دارند یک مسیر را باسختی طی می کنند وحرکت می کنند ولی جایگاهشان جایگاه سستی است این انسان را وقتی به اون تکانه ای وارد کنی یک رفتار وحرکتی انجام می دهد مثل کسی که ده سال سقوط آزاد مواد را کنار گذاشته وبا یک بحران که به او وارد میشود ،چون جایگاه ااو سست است  با ضربه وارده بر می گردد و دوباره مواد مصرف می کند.چرا چون در اون نیروی مکمل بوجود نیامده  واین نیروی مکمل در درمان اعتیاد چه است؟نیروی مکمل خمر وسیستم ایکس است.

وقتی سیستم بدن راه افتاده باشد  شما وقتی ضضربه را وارد می کنید اون سیستم ایکس با تولید اندروفین ،دینورفین تعادل را بر می گرداند ولی کسی که سوط آزاد مواد را کنار گذاشته باشد شوک فیزیولوژیک به او وارد شده است سیستم خمر در او وجود ندارد تولید اندک دارد در حد زنده نگه داشتن شخص  بتابر این وقتی ضربه ای به او وارد میشود نیروی مکمل وجود ندارد  که تعادل را حفظ کند ،.می رود ومی زند.

ویک فردی که تعادل بی تفاوت دارد وقتی برسی می کنیم می بینیم کسانی که در جهت صراط مستقیم یا در جهت خواسته درون خودشان حرکت می کنند وهمیشه احساس رضایت وآرامش دارند.ولی اگر در گمراهی باشیم تعادل بی تفاوت است که فرقی نمی کند که در بیابان باشد وهر کسی به اوپیشنهادی بدهدکه برویم مثلا دربند یا برویم مشهد  وبرای او رقی نمی کند  ومی رود چون گمراه است ونه برنامه ای دارد ونه اتیه ای دارد ودارد در همان سطح حرکت می کند.

خواسته درونی هر موجودی در واقع همان صراط مستقیم نیروی ما فوق ،قدرت مطلق،انسان را در ان رستای قرار می دهد که بیشترین تکامل را دارد تعادل پایدار است .

تعادل بی تفاوت کسانی که گمراه هستند .

 

تعادل نا پایدار کسانی که در عذاب ودشواری قرار دارند.

 اگر انسانی وضعیتی که دارد را مورد برسی قرار دهدکه در کدام وضعیت است می تواند با دانستن این موضوع وخاصیتی دارد که وقتی دارد کارهای انجام می دهد ومی بیند دارد کارش را با دقت انجام میدهد و وظیه اش را درست انجام میدهد ولی انرژی وتوان لازم بوجود نمی آید  باید در آن کار شک کند شاید آن کار که من انجام میدهم در جهت خواست درونی من نباشد یا ممکن است اشنباه باشد وما وقت نداریم که همه کارها را انجام دهیم وهمه راهها را امتحان کنیم ولی می توانیم استفاده کنیم  که راههای اضافه را وحرکت بی مورد را ح کنیم واگر این کار را انجام بدهیم یواش یواش انسان به خودش نزدیک تر میشود وانسانهایی میتوانند این کار را انجام دهند که از یک سری خواسته نا معقول بگرند .چشم پوشی کنند .





نوع مطلب :
برچسب ها :
لینک های مرتبط :


یکشنبه 22 شهریور 1394 08:00 ق.ظ
عالی بود همواره موفق وپیروز باشید
نظرات پس از تایید نشان داده خواهند شد.


درباره وبلاگ


عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند.
پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی!
ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد...
انشاالله

مدیر وبلاگ : همسفر الهه
مطالب اخیر
جستجو

آمار وبلاگ
کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :

                    
 
 
 
شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات