همسفران عشق لژیون همسفر الهه - کنگره 60 نمایندگی سلمان فارسی اصفهان - بهترین راه درمان اعتیاد |
||
به نام تنها دلآرام حقیقی شعله دار گاهی شتاب زمان و لحظه ها باعث می شود گذشته ات را فراموش کنی ، اما انسان هایی در کنارت و در مسیرت قرارمی گیرند که انگارگذشته توهستند ، انسان هایی را می بینی که اگربه کنگره نیامده بودی شاید همین وضعیت وهمین آینده در انتظارت بود... نمی دانم کنگره جواب دعاهایم بود یا تعبیر خوابهایم ؟؟؟ زندگی ام خیلی آرام می گذشت اما آرامش روز به روز کمرنگ تر می شد ، گرمایی در زندگی ام جاری بود که به مرور سردتر وسردتر می گشت وعشقی که ، کم کم دریغ میشد.به یاد دارم هرگاه کسی ازاعتیاد همسرش برایم می گفت خودم را تافتهای جدا بافته می دانستم و در دلم می گفتم این دیگر قرار است دلش را به چه خوش کند ؟ دیگر به چه امیدی قرار است زنده باشد و زندگی کند ؟ اما غافل از اینکه کائنات وهستی هرگز سوال تو را بی جواب نمی گذارند وآنقدر تلاش می کنند که تو جواب سؤالت را بگیری!!! با جرأت می توانم بگویم بزرگترین ضربه ایی که در زندگی ام خوردم اعتیاد مسافرم بود.بعد از آنکه متوجه اعتیاد مسافرم شدم ، شاید یک هفته نشد که به کنگره راه پیدا کردیم .اما انگار این یک هفته برای من یک عمر گذشت .آنقدر در جسم و روح و روانم اثر گذاشته بود که نمی توانستم به کسی حتی مسافرم بگویم که درونم چه خبر است.گاهی فکر می کنم اگر کنگره در مسیرمان قرار نمی گرفت من با آن حال و وضعیتی که برایم پیش آمده بود چه میکردم ؟ مسافرم چه میکرد ؟ تکلیف فرزندم که تمام دنیای ما بود چه میشد ؟ شاید زندگانی ام می گذشت اما من می گویم چگونه گذشتن مهم است... گاهی فکر می کنم در خواب هایم دری را می کوبیدم و در بیداری برایم باز کردند.در خواب هایم فریاد میزدم و در بیداری جوابم دادند. وقتی آمدم با عشق شروع به حرکت کردم و ایمان را هر لحظه در خود پررنگ تر می دیدم ، امید را در خود و مسافرم حس می کردم ، در کنگره دلیلی برای نا امیدی پیدا نمی کردم .کنگره جایی بود که خورشیدی بر آن می تابید که هرگز نورش را از تو دریغ نمی کرد ، دستانی دستت را می گرفتند که گرم بودند ، گم کرده راه بودی و راهی را نشانت میدادند که انگار در پیاش بوده ای و کنگره همان راهیست که اگر تو فقط تو بخواهی دیگر وهرگز گم نخواهی شد. پس اگر آمدی با عشق بیا ، با عشق حرکت کن و ایمان بیاور. گاهی می اندیشم وقتی خورشیدی همچون آقای مهندس بر زندگی ات می تابد ، پس به شکرانه این روشنایی و گرما و آرامش باید شعله دار شد ، شعله دار خورشیدی که با تمام آنچه که داشت بر تو تابید و نور و گرمایش را از تو دریغ نکرد باید که شعله دار بود همانند راهنمایانی که شعله دار این خورشید بودند وچراغ راهت شدند ، اما اطمینان داشته باش وقتی شعله دار شدی هم راه روشنایی را نشان گم کرده راهان خواهی داد و هم مهمتر اینکه از شعله ای که در دست و در وجودت داری خودت هم گرم تر می شوی و راه را بهتر می بینی. وقتی به گذشته نگاه می کنم می بینم افکارم انگار پوست عوض کرده اند ، انگار آن تفکرات دیگر جایی در ذهنم ندارند وازاین بابت بینهایت خدا را سپاس .من ومسافرم روزی در آستانه سقوط و لبه پرتگاه قرار گرفته بودیم اما به لطف خداوند و بزرگ مرد کنگره 60 و کمک راهنمایان عزیزمان قدرت پرواز را آموختیم.کاش با تلاش و با حرکت درست وسالم بتوانیم تنها ذره ایی از الطاف آنان را جبران کنیم. پس همواره امید داشته باش و بدان همیشه می توانی خورشید را در درونت بیابی ، کافیست در تکاپوی یافتن آن باشی... با احترام همسفر سحر یاوری نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : درباره وبلاگ عشق قامتها را راست، اندیشه ها را پاک و حیات را برای گزینش بهتر در انسان تقویت؛ وانسان را به جهت تمامی علوم آماده می گرداند. پس تو ای همسفر راه عشق با ما همراه شو تا نادانستنیها را بدانی و ناشنیدنیها را بشنوی! ای همسفر بدان که خروج از ظلمت اعتیاد را راهی نیست جز این که به سه مولفه جسم، روان وجهان بینی بپردازیم و نیز بدان که اگر تو در این راه صعب، بال پروازی شوی برای آن مسافر عاشق؛ زندگانیت غرق در نور و سرور خواهد شد... انشاالله مدیر وبلاگ : همسفر الهه مطالب اخیر موضوعات آرشیو وبلاگ پیوندها نویسندگان برچسبها آمار وبلاگ کل بازدید :
بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید این ماه :
بازدید ماه قبل :
تعداد نویسندگان :
تعداد کل پست ها :
آخرین بازدید :
آخرین بروز رسانی :
|
||